خلاصه کتاب گزینه ب
https://www.aparat.com/mazyarmir
https://www.aparat.com/zabane_badan
https://t.me/Iranian_leadership_school
https://www.instagram.com/mazyare_mir
https://www.instagram.com/mazyare.mir
https://www.linkedin.com/in/mazyarmir
برای مشاوره رایگان از طریق واتساپ پیامهای خود را ارسال فرمائید.
هیچ چیز در زمین، مقدس تر از انسانیت نیست.
والتر سوج لندر
راهحل دیگر یا گزینه ب
رویارویی بامشکل،بازیابی خویشتن و یافتن شادی،اثر شریل سندبرگ وآدام گرانت
Option B by Shery Sandberg and Adam Grant
کتاب راهحل جایگزین ( گزینه ب ) دربرگیرندهی بینشهای شخصی شریل سندبرگ (عضو هیئت مدیره و مدیر
اجرایی فیسبوک) و تحقیقات دقیق و آگاهیبخش آدام گرانت در زمینهی یافتن قدرت در مواجهه با مصیبت است.
راهحل جایگزین از جمله پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز در سال ۲۰۱۷ بود.
بعد از اینکه شریل سندبرگ (Shery Sandberg) با مرگ ناگهانی شوهرش مواجه شد، احساس میکرد که دیگر
هیچوقت خود و بچههایش طعم واقعی لذت و شادی را نخواهند چشید. او اینطور نوشت: «تهی بودم، یک پوچی
بیانتها که قلب و سینهام را پر کرده بود و قدرت تفکر و حتی نفس کشیدن را از من گرفته بود.» دوستش، آدام
گرانت (Adam M Grant) که استاد رشته روانشناسی در دانشگاه وارتون بود، به او گفت بعد از تجربهی حوادث
کشنده و دردناک، میتوان با برداشتن قدهایی متمرکز، دوباره به زندگی بازگشت. ما با مقدارِ از قبل مشخصشده
و غیرقابلتغییرِ بازگشتپذیری متولد نشدهایم. بازگشتپذیری نوعی ماهیچه است که هرکسی میتواند آن را قوی
و قویتر کند.
شریل سندبرگ
) فیزیک،شیمی وسایر علوم به ما یاد داده اند که گذر زمان برای همه یکسان نیست. در هر لحظه از زندگی مان
گذر زمان برای هرکدام از ما معنی خاص خودش را دارد.
– همه ما در زندگی با اتفاقات بدی مواجه میشویم که بعد از آن ها نا امیدی بر سرمان زوزه می کشد، کلافه ایم،
فکر میکنیم دیگر دنیا تمام شده است. (برگشت پذیری انسانها به امید و زندگی دوباره متفاوت است).
– این کتاب تجربیات این دو نویسنده ( شریل سندبرگ و آدام گرانت ) در خصوص بازگشت پذیری از بحرانها،
شکست ها، و بدبیاری هاست. و این تجربیات مطلق نیستند. این دو نویسنده معتقدند که این تجربیات شاید راه
گشایی باشند برای شما در بحران های مشابه. این کتاب راهحلهای جایگزین را در مقابله با راه حل های ثابت که
فکر میکنیم در پیش رو داریم به ما یاد می دهند.
– دوری از سه عامل میتواند به مادر دوران بازگشت پذیری کمک کند:
الف) شخصی سازی: اعتقاد به اینکه ما خودمان مقصر تراژدی های بد هستیم.
ب) سرایت: اعتقاد به اینکه این اتفاق(تراژدی بد) میتواند سایر مسائل زندگی ما را تحت شعاع قرار دهد.
ج)دوام: یعنی اعتقاد به اینکه پس لرزههای اتفاق ” تراژدی بد “همیشه باقی خواهد ماند.
– وقتی خودمان را سرزنش می کنیم بهبودهای خودمان را به تاخیر می اندازیم و این باعث خواهد شد ما دیرتر به
حالت بازگشت پذیری برسیم.
– شرکت هایی که برای کارکنان خود در این شرایط، بسته هایی از قبیل کمک مالی، مرخصی با حقوق ، استراحت
و مسافرت را در نظر میگیرند، باعث میشود تا در آینده بتوانند از ضرر مالی که آن کارکنان در آن دوران که در
شرکت حضور داشتند که نوعی حضور بی خاصیت است به شکلی متفاوت بهره مند شوند و از خروجی موثرتر آن
فرد در دوران بازگشت پذیری بهرهمند شوند و این نیروها به نیروهای وفادار شرکت تبدیل شوند.
–عموما ما انسان ها دوست داریم و یا معتقدیم میزان مدت زمان تاثیر پذیری مان از رویدادهای بد را بزرگ جلوه
دهیم و نشان دهیم که مدت زمان زیادی تحت تاثیر این رویداد ها و وقایع خواهیم بود.(ایجاد حالت سوم در درونمان
، یعنی اشتباه دوام دادن تراژدی بد)
–روانشناسان معتقدند که استفاده از کلماتی نظیر هرگز، هیچ وقت و همیشه در زمانهایی که ما دچار
رویدادهای بد هستیم نشان دهنده ایجاد حالت سوم در ماست. یعنی حالت دوام دادن (من همیشه مشکل
مالی خواهم داشت، من هرگز خوشبخت نخواهم شد و… جملاتی نظیر اینها.)
– بخشی از هر بدبختی سایه آن است و ما به بدبختی هایی می اندیشیم که فکر می کنیم بعد از آن حادثه
نصیب ما خواهد شد در حالی که این نگرانیها، جزء افزایش اضطراب و استرس ما بهره دیگری برای ما نخواهد
داشت و در حالی که هیچ سندیتی در خصوص اتفاق این اندیشه های بد که ما را در افکارمان داریم وجود ندارد، اگر
ما بپذیریم که زندگی همیشه بر وفق مراد ما نخواهد بود، در آن صورت ما قدرت آن را خواهیم داشت که بر این
حوادث غلبه کنیم و روی خوش زندگی را برای خودمان به ارمغان بیاوریم.
راه حل جایگزین
–ما برای اینکه بتوانیم در طول دورانی که دچار این حوادث بد شده ایم خود را تسکین دهیم و خود را آماده گذر به
مرحله بازگشت پذیری کنیم، می توانیم المان های زیر را به کار ببندیم:
1) احترام گذاشتن به احساساتمان (گریه کردن، ناله کشیدن و…)
2) فکر کردن به اینکه شاید حادثهای بدتر از این هم می توانست اتفاق بیافتد. شکر خداوند و …
3) صحبت کردن درمورد چیزهایی که برایمان خوشایند بود و شکر خداوند در خصوص نعمت هایی که داریم و ….
– نادیده گرفتن احساسات به معنای ندیدن احساسات نیست. عموما فکر میکنیم اگر با افراد رنج دیده صحبت
نکنیم آنها بهتر می توانند شرایط را تحمل کنند در حالی که این طرز فکر درست نیست. عموما این افراد، دوست
دارند که افرادی که در اطراف آنها هستند در خصوص شرایط و نحوه زندگی آنها و وضعیت حاصله صحبت کنند و…
– سکوت را بشکنیم. هر چقدر با خودمان سکوت کنیم و از اطرافیانمان دوری کنیم شرایط برای ما سختتر خواهد
شد. شکستن سکوت و بازگشت به جامعه، موجب میشود تا مراحل بازگشت پذیری را زودتر حل کنیم.
سکوت می تواند رنج و درد را افزایش دهد. اندوه و قدرت سکوت عموماً در افرادی بیشتر است که در درونشان
شکافی سنگینی در خصوص حادثه احساس میکنند.
-همدلی و کمک کردن (در کنار آنها ماندن) و درماندگی (تنها گذاشتن آنها) دو پاسخ، برای آنهاست که
احساس ناامیدی می کنند است،که ما میتوانیم برای آنها انجام دهیم. ما عموما وقتی نزدیکان و دوستان ما دچار
مشکل میشوند یا یکی از نزدیکان خود را از دست می دهند فکر میکنیم با تنها گذاشتن آنها، به آنها کمک
میکنیم تا خود را پیدا کنند و به دوران بازگشت پذیری نزدیک شوند، در حالی که این طرز فکر درست نیست. ما
زمانی میتوانیم به دیگران کمک کنیم تا به دوران بازگشت پذیری نزدیک شوند که در کنار آنها از وقوع حادثه تا
زمانی که جوانب این حادثه برای آنها از بین برود باشیم. پس بهترین پاسخ احساس همدلی با آنهاست نه
درماندگی.
– تصور و ادراک وضعیت دیگران برای ما خیلی سخت است. لذا ما نمیتوانیم بحرانی که آنها در آن درگیر شده اند را
تصور کنیم. لذا این عدم تصور مانع از ایجاد همدلی مناسب ما برای آنها میشود.
– قانون طلایی: با دیگران طوری رفتار کن که میخواهی دیگران با تو اینطور رفتار کنند (خودت آنطوری رفتار کن که
دیگران می خواهند).
–نظریه حلقه، در روانشناسی این نظریه به این معناست که هر فردی که دچار مشکل و بحران روحی شده است
دایره ای بکشد و سپس دور این دایره، دایره ای دیگر که درون آن افرادی که بیشترین تماس و سطح تاثیر با آن فرد
دارند را بنویسید و سپس دایره ای دیگر دور دایره دوم ، نام افرادی که در مجاورت حادثه هستند را بنویسید. این
حلقه برای مثال میتوان برای یک فرد به نحوه زیر باشد: 1)حلقه اول: فرزندان آن فرد 2) طبقه دوم: خود شخص،
پدر و مادر و نزدیکان درجه یک 3) حلقه سوم: دوستان و آشنایان درجه یک 4) حلقه چهارم: همکاران کاری و…
معنای این حلقه آن است که در مواقعی که دچار بحران هستید به آنهایی که در حلقه های داخلی تر از شما
هستند دلگرمی و همدلی اعطا کنید و از آنهایی که در حلقه های بیرونی تر از شما هستند به ترتیب از آنها
همدلی درخواست و طلب نمایید.
– اگر ما با همان محبت و دوستی که با دیگران داریم به همان صورت هم، با خودمان در زمانی که دچار اشتباه و
خطا می شویم برخورد کنیم، باعث خواهد شد تا به خطاهای خودمان با درک و توجه به جای انتقاد و نکوهش
پاسخ دهیم. محبت به خود از آنجا ناشی می شود که میپذیریم که هیچ انسانی کامل و معصوم نیست. و کامل
نبودن ما جزوی از انسان بودن ماست. و هر انسانی که این حقیقت را میپذیرد بازگشت پذیری سریعی به عزت
نفس از دست رفته خود دارد. آنها که با خود مهربانند، ضربه روحی کمی از پس آسیبی خواهند داشت که با آن
روبهرو شدهاند.خود محبتی می تواند به صورت پادزهری برای ظلم و ستمی که در حق خود روا میداریم عمل
کند. خود محبتی به معنای عدم مسئولیتپذیری از اشتباهات گذشته ما نیست. اما این راه حلی است برای
اینکه آینده خود را هم از دست ندهیم. خود محبتی باعث می شود تا ما اشتباهات خود را در زمان گذشته صرف
کنیم و به حال ارجاع ندهیم و این خود باعث کاهش پس آسیبی به خودمان شده و ما را برای بازگشت پذیری آماده
میکند و چشم در آینده ای خواهیم داشت که مطلق به ماست.
– بیان احساسات در قالب کلمات موجب میشود تا خود محبت ما نمایان شده و بر ما تجلی یابد. نوشتن و بیان
احساسات در مواقع سختی و بحران، باعث میشود ما راحتتر با شرایط کنار بیاییم و مواجهه با مصیبت برای ما
راحت تر خواهد شد. قدرتی در نوشتن است که باعث کاهش اضطراب و استرس می شود و ما را به سمت خود
محبتی سوق می دهد….