دکترانگلیش برندی برای تمام فصول نوشته دکترمازیارمیر
دکترانگلیش برندی برای تمام فصول نوشته دکترمیر
دکترانگلیش برندی برای تمام فصول
#مازیارمیر
و باب ممکن است بگوید: من واقعا تلاش و پشتکارت را برای معرفی محصول تحسین می کنم، و …. و …. و…..
اما صادقانه بگویم، این کاملا مزخرف است. به نظر می آید منظورت این است که ویژگی اصلی محصول تو ناکارآمدی و پیچیدگی آن است. به تو قانون ۸۰-۲۰ را یاد
نداده اند؟ تازه، تو می گویی این محصول مثل یک مخزن ایزوله است. بیش از حد واکنش می دهد، بدون اهمیت به نتیجه کارها، عمل می کند. و درواقع برای
منفعت شخص دیگری طراحی شده است. متاسفم که این را می گویم، ولی فکر نمی کنم موفق باشد.
اگر فلسفه بافی باب را قبول کنیم، به نظرم به سیستم ایمنی کارآمد تری خواهیم رسید و کارآمدی همیشه در کوتاه مدت مهم است. پیچیدگی کمتر، کارآمدی
بیشتر، پول و ارزش بیشتر. چه کسی اینها را دوست ندارد؟ متاسفانه، یک مشکل کوچک وجود دارد، و آن این که کاربر این سیستم، من یا شما، احتمالا طی یک
هفته از زمستان بعدی، وقتی با رده جدیدی از ویروس آنفولانزا رو به رو شویم، خواهیم مرد.
اولین باری که به ریست شناسی و تجارت و عمر طولانی و تاب آوری علاقه مند شدم زمانی بود که مدیرعامل یک شرکت فناوری بین المللی سوال عجیبی از
من پرسید سوال این بود: چه کار باید بکنیم تا شرکتمان ۱۰۰ سال عمر کند؟ یک سوال ظاهرا ساده ولی در واقع، کمی مکارانه تر از آنچه فکر می کنید، چون الان
یک شرکت متوسط دولتی آمریکایی می تواند یک طول عمر ۳۰ ساله را انتظار داشته باشد. این کمتر از نصف عمری است که کارمندان آن انتظار دارند از آن بهره
مند شوند.
حالا، اگر شما مدیرعامل چنین شرکتی بودید، زیر فشار سرمایه گذاران و تغییرات قرار داشتید شاید می بخشیدیمتان که حتی ککتان هم برای آنچه طی ۳۰
سال اتفاق می افتد نگزد. کاما نکته ای اینجا هست که نباید بگذارد خواب به چشمتان بیاید احتمال اینکه شرکت شما ممکن است ۵ سال بعد دیگر وجود
نداشته باشد الان به طور متوسط به رقم باورنکردنی ۳۲ درصد رسیده. این یعنی یک سوم احتمال دارد شرکت شما تنها طی ۵ سال به فروش برود یا شکست
بخورد.
برگردیم به سوال مدیرعامل فناوری مان. طبیعت بهترین معلم است، چون در کار مرگ و زندگی برای مدتی خیلی بیشتر از هر شرکت دیگر بوده است؟ من به
عنوان یک زیست شناس سابق، تصمیم گرفتم فوری به یک زیست شناس واقعی زنگ بزنم، یعنی دوستم سیمون لوین. استاد زیست و ریاضی در دانشگاه
پرینستون. ما با هم نگاهی به چند سیستم زیستی داشتیم، از جنگلهای پرباران گرمسیری گرفته تا جنگلهای مصنوعی و مکانهای پرورش ماهی ما از خودمان
پرسیدیم: چه چیز باعث بقا و دوام این سیستمها می شود؟
و دریافتیم همان شش اصلی که در مورد سیستم ایمنی معجزه آسای انسان وجود دارد عملا بارها و بارها خود را نشان می دهد از فراوانی گرفته تا وابستگی
به محیط. در واقع ما این اصول را نه تنها در سیستمهای پایای زیستی بلکه از جمله خصوصیات سیستمهای اجتماعی پایا هم دیدیم. مثل امپراطوری رم و
کلیسای کاتولیک چه باور کنید چه نکنید. ما تا حوزه کسب و کار هم پیش رفتیم و دریافتیم همین خصوصیات در کسب و کارهایی که عمر طولانی داشتند نیز
وجود دارد. و نبود آنها را در کسب و کارهایی دیدیم که عمر کوتاهی داشتند.
بیایید اول ببینیم وقتی سیستم ایمنی یک شرکت از بین می رود چه می شود. این ساختمان زیبا بخشی از مجموعه معابد شیتانوجی است در شهر اوساکای
ژاپن. در واقع این یکی از قدیمی ترین معابد ژاپن است این معبد توسط یک صنعتگر کره ای ساخته شد چون در آن زمان ژاپن هنوز در کار ساخت معبد نبود. و این
صنعتگر کره ای تا تاسیس یک شرکت ساخت معبد پیش رفت. شگفتا که شرکت او به نام کنگو گومی هنوز بعد از ۱۴۲۸ سال پابرجا بود. در واقع شرکت او
قدیمی ترین شرکت فعال در تمام دنیا شد.
الان وضعیت کنگو گومی چطور است؟ متاسفانه زیاد جالب نیست. این شرکت در دوران اقتصاد حبابی ژاپن وام سنگینی گرفت تا روی املاک سرمایه گذاری
کند. و وقتی حبابها فرو ریخت نتوانست وام را پس بدهد. ورشکست شد و توسط یک شرکت ساخت و ساز عمده خریداری شد. غم انگیز است که پس از ۴۰
نسل نظارت و مباشرت توسط خانواده کنگو کنگو گومی با یک خطای چشمگیر در بکارگیری اصل احتیاط از پا درآمد.
صحبت از شکست شرکتها شد: همه با با جریان شکست شرکت کداک آشناییم. شرکتی که در سال ۲۰۱۲ اعلام ورشکستگی کرد. با این حال سوال جالبتر
این است: چرا فوجی فیلم — با همان محصول و همان فشارها از جانب فناوری دیجیتال– توانست باقی بماند و به رشدش ادامه دهد؟
فوجی فیلم از تواناییاش در زمینه شیمی علم مواد و نور برای تنوع در چند زمینه برای تولید از لوازم آرایشی گرفته تا دارو و سیستم های پزشکی و مواد
زیستی بکار گرفت. بعضی از این تلاشها شکست خورد. اما درمجموع توانست سازگاری موفقی داشته باشد تا باقی بماند و شکوفا شود. همانطور که آقای
کوموری مدیرعامل آن می گوید: این استراتژی به این دلیل موفق شد که ظرفیت بیشتری نسبت به رقبایش داشت. البته منظورش این بود که آنها توانستند
گزینههای بیشتری نسبت به رقبایشان تولید کنند. فوجی فیلم به این دلیل باقی ماند که اصل احتیاط تنوع و سازگاری را بکار بست.
یک آتش سوزی فاجعه آمیز کارخانه مثل اینکه می بینیم در یک غروب تنها کارخانه تولید شیر ترمز خودروی تویوتا را تماما سوزاند یعنی شدیدترین آزمون
استقامت. تولید خودرو به ناگهان متوفق شد. پس چطور تویوتا توانست دوباره خودرو تولید کند؟ می توانید تصور کنید چقدر طول کشید؟ فقط پنج روز. از نداشتن
هیچگونه شیر ترمز تا جبران کامل طی پنج روز. چطور ممکن است؟ تویوتا شبکه تامین کننده هایش را طوری سازمان داد که می توانست خیلی سریع و راحت با
همه تامین کننده ها کار کند تا هدف تولید را تغییر دهد، نبود ظرفیت تولید شیر ترمز را پر کند و دوباره تولید خودرو را راه بیندازد. تویوتا اصل تغییرپذیری شبکه
تامین کننده وابستگی به یک سیستم منسجم و فراوانی کارکردی را بکار بست تا بتواند ظرفیت فعلی را به شکلی ملایم تغییر جهت بدهد.
خوشبختانه الان به ندرت شرکتها با آتش سوزی از بین می روند. اما هر روز در روزنامه ها می خوانیم که شرکتهایی با هجوم فناوری از پا در می آیند. پس چطور
اسیلور، غول اپتیک مصرف کننده، می تواند از نابودی توسط فناوری دوری کند و حتی از آن سود ببرد؟ بله، هجوم فناوری نه تنها در حوزه نرم افزار و
الکترونیک اتفاق بزرگی است. الیسور به دقت محیط رقابتی را بررسی می کند تا هجوم احتمالی فناوری را پیدا کند. او آن فناوریها را خیلی زود به کار می
گیرد، پیش از اینکه گران شوند یا رقبا دور و بر آنها پیدایشان شود. و بعد، خودش آن فناوریها را توسعه می دهد. حتی با وجود خطر شکست. یا خطر نابودی
خود. الیسور در این بازی جلوتر از همه است و بیش از ۴۰ سال است که عملکرد خیره کننده ای از خود نشان می دهد، با استفاده از اصول احتیاط و سازگاری
خب،شاید فکر کنید اگر این اصول اینقدر قدرتمندند، چرا در کسب و کارها رایج نیستند؟
اما آن شرایط پویاتر و پیش بینی ناپذیرتری که هر روز بیشتر با آن روبرو هستیم چه؟ به نظر من علاوه بر تفکر مکانیکی ما الان باید هنر تفکر زیستی را کسب کنیم که در شش اصل ما نهفته است. به عبارت دیگر، ما باید ملایم تر و ظریف تر فکر کنیم درباره اینکه چه وقت و چطور میتوانیم شرایط پیچیده و پیش بینی ناپذیر را، شکل دهیم، نه کنترل کنیم. مثل تفاوت بین پرت کردن یک توپ و آزاد کردن یک پرنده است. توپ در یک خط مستقیم می رود، احتمالا به سمت نقطه ای که می خواستیم، ولی پرنده قطعا اینطور نمی رود.
خب، نظرتان چیست؟
بیایید از تفکر صرف درباره عملکرد کوتاه مدت دست برداریم هر شرکتی که من می شناسم وقت زیادی را صرف تفکر درباره مساله استراتژی اصلی می کند: بازی رقابتی ما چقدر خوب است؟ بعلاوه، بیایید دومین سوال زیستی را هم که به همان اندازه مهم است، در نظر بگیریم: این بازی تا کی طول می کشد؟
دیدگاهها