بزرگترین فریب راهبردی جهان
بزرگترین فریب راهبردی جهان
کاربرد فریب در مذاکره فریب بارباروسا
در جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵-۱۹۳۹) آلمانی که بعد از بلعیدن کشور های کوچک اکنون با شوروی که نیروی نظامی عظیمی در اختیار
داشت، روبرو شده بود، در پی یافتن تدابیری بود تا با کمترین هزینه و تلفات ممکن این ارتش را در هم شکند. بنابراین برنامه ای برای
فریب روس ها طراحی و
سعی شد تا با روش های مختلف، در ذهن رهبران آن کشور القا کنند که هدف آلمان از تحرکات نظامی گسترده در مرزهای شرقی، فریب
انگلیسی ها و در نهایت حمله به آن هاست. البته قبل از آن نیز آلمانی ها طرح های فریب گوناگونی را برای ضربه زدن به ارتش شوروی طراحی
کرده بودند که اغلب با موفقیت به اجرا در آمده بود. از جمله این طرح ها القای ایده وجود توطئه در ارتش شوروی و در نتیجه، اعدام برخی از
فرماندهان باتجربه آن کشور توسط استالین بود؛ اما فریب بارباروسا عملیاتی به مراتب بزرگتر و درخشانتر بود به طوری که بسیاری از کارشناسان
آن را بزرگترین فریب نظامی راهبری جهان به حساب آورده اند که در ذیل به آن می پردازیم:
بزرگترین فریب راهبردی جهان
بارباروسا، فریب آلمان و دستاورد غافلگیری راهبردی و تاکتیکی اتحاد ضد شوروی
عملیات بارباروسا که آلمان ها علیه شوروی سابق در جنگ جهانی دوم طرح ریزی کرده بودند، حاوی مطالب آموزنده و حیرت انگیز از
نحوه عمل دشمن دوست نما می باشد. در این بخش به شرح کلیه اتفاقاتی که در حمله به شوروی در دستور کار آلمان ها قرار گرفته
بود، اشاره شده است که شرح رویداد آن از نظر شما می گذرد.
در قدم اول آدولف هیتلر در ژوئیه ۱۹۴۰ از ارتش آلمان خواست تا طرح ها و نقشه های مربوط به حمله علیه اتحاد شوروی را بصورت
تفضیلی تهیه نماید. از دیدگاه هیتلر حمله به شوروی برای دستیابی آلمان به فضای حیاتی جهت یک ارتش هزارساله و انهدام مرکز
کمونیسم جهانی اجتناب ناپذیر بود. وی همچنین عقیده داشت که شوروی هر روز قوی تر می شود و در آینده نزدیک با بهره گیری از
یک رویداد غیرمنتظره ولی قابل پیش بینی به آلمان حمله خواهد کرد.
بزرگترین فریب راهبردی جهان
آدلف هیتلر رهبر آلمان نازی در حال بررسی نقشه جنگ شوروی با ژنرال های ارشد نازی. اوت ۱۹۴۱
هیتلر با پیش بینی دگرگونی توازن قوا در قاره اروپا، بر آن بود تا هرچه زودتر شوروی را مورد حمله قرار دهد. شوروی نیز با ورزیدگی
ناشی از جنگ زمستانی با فنلاند، تجدید سازمان و گسترش نیروهای ارتش سرخ و مجهزساختن این نیروها به جنگ افزار های
پیشرفته تر از جمله تانک های مشهور T34 را آغاز کرده بودند. هیتلر در نوامبر ۱۹۴۰، احتمالاً تصمیم نهایی برای آغاز حمله در اولین
فرصت ممکن علیه شوروی را اتخاذ کرده بود.
و در ۱۸ دسامبر، فرمان شماره ۲۱ را که یکی از معدود فرامین راهبردی صادره از سوی فرماندهی عالی نیروهای مسلح (OKW:High
Command Of The Army) بشمار می رفت و با نام «فرمان پیشوا» زیور یافته بود، صادر کرد. هیتلر برای این فرمان نام «پرونده
بارباروسا» را انتخاب کرد و دستور داد تا مقدمات لازم برای حمله به شوروی تا روز ۱۵ می ۱۹۴۱ آماده شود. این پرونده حاوی چند
یادداشت کوتاه درباره سری نگه داشتن طرح و دست کم یک عنصر گمراه کننده بود. برای مثال هیتلر با صراحت خاصی چنین یادآور
شده بود: «عدم افشای مقاصدمان از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.»
وی همچنین تأکید می کند که آشکار شدن پیش از موعد آمادگی ما ممکن است زیان های سیاسی و نظامی بسیار سنگینی به دنبال
داشته باشد و به روسای ستاد کل نیروهای مسلح خود توصیه نمود تا وانمود کنند که تقویت بنیه نظامی در جبهه شرق صرفاً برای بهره
گیری از مناطق وسیع و مناسب تر آموزشی صورت می گیرد.
فرمان شماره ۲۱ هیتلر
هیتلر با صدور فرمان شماره ۲۱، تصمیم نهایی را برای حمله در شرق اتخاذ کرد و می توان چنین پنداشت که تمامی عملیات های طرح
ریزی شده یا اجرا شده از سوی آلمان از ۱۸ دسامبر ۱۹۴۰تا ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ در راستای طرح بارباروسا قرار داشته است. طرح بارباروسا از
اهمیت خاصی برخوردار بود و تحقق جهان بینی ناسسیونال سوسیالیست را از طریق گسترش به سمت شرق نوید می داد. این نظریه
توجیه مناسبی از تحرکات آلمان در خلال دوران بارباروسا ارائه می دهد. باید بین جنبه گمراه کننده رویدادهایی که پیش از تصمیم
هیتلر برای حمله به شوروی آغاز شد و نیتی که وی در ورای تحولات و رویدادهایی که پس از نوامبر ۱۹۴۰ به وقوع پیوست، تفاوت قایل
شد.
دو نیرنگ بزرگ در یک طرح بارباروسا یک تیر و دو نشان
دو نیرنگ در طرح بارباروسا نهفته بود. این دو نیرنگ رویدادهایی که پیش از تصمیم هیتلر برای حمله به اتحاد شوروی آغاز شده بودند
و در اصل برای فریفتن طراحی شده بود را در بر می گیرد.
پیمان عدم تجاوز شوروی و آلمان مورخ اوت ۱۹۳۹ و جنگ با انگلیس و رویدادهای جبهه غرب، وقایعی بودند که به خوبی در فریب
دادن روس ها نقش بازی کردند. چون از نظر آن ها بستر قرار گرفتن این وقایع کنار یکدیگر در فاصله زمانی سپتامبر ۱۹۳۹ تا نوامبر
۱۹۴۰ هیچ فرقی با اوضاع در فاصله زمانی نوامبر ۱۹۴۰ تا ژوئن ۱۹۴۱ نداشت.
اروپا قبل از عملیات بارباروسا در سال ۱۹۴۱
از نظر شوروی ها که طرف فریب خورده تلقی می شدند، نقشه راهبردی تقریبا با طرح تداوم همکاری آلمان بر اساس پیمان عدم تجاوز
و همچنین سرگرم بودن این کشور به جنگ با انگلیس مطابقت داشت. بدین ترتیب دو مورد اصلی نیرنگ بارباروسا در اصل به هیچ
وجه گمراه کننده بشمار نمی رفتند. این رویداد ها در واقع حوادث تاریخی بودند که به سود تحقق حمله غافلگیر کننده آلمان ها جریان
داشت و در پی تصمیم نهایی هیتلر در نوامبر ۱۹۳۹ برای حمله به اتحاد شوروی به طور آگاهانه به عنوان عوامل گمراه کننده مورد
استفاده قرار گرفتند.
عملیات بزرگ شیر دریایی :
عملیات شیر دریایی، یکی از بارزترین موارد بهره برداری آگاهانه آلمان ها از جنگ با انگلیس به عنوان یک نیرنگ، برای آغاز عملیات
بارباروسا محسوب می شود. هیتلر در فرمان ژوئیه ۱۹۴۰ خود دستور برنامه ریزی یک تهاجم دریایی علیه انگلیس را تحت نام شیر
دریایی صادر کرد که هدف از اجرای آن دستیابی به برتری هوایی و ارزیابی شرایط جوی برای یک حمله موفقیت آمیز آبی- خاکی بود.
در خلال فصل پاییز به خوبی معلوم شد که نه جنگ هوایی و نه شرایط جوی دست کم در خلال ماه های زمستان برای پیاده کردن
نیروهای آبی- خاکی مناسب نخواهد بود.
حتی با وجود مساعد بودن آن عوامل نیز می توان با قاطعیت اعلام کرد هیتلر کاملاً به عملیات آبی- خاکی دل بسته بود، بویژه این که
وی برای تحت فشار قرار دادن انگلیس، ابزار های غیر مستقیم مختلفی در اختیار داشت. در ۱۷ سپتامبر ۱۹۴۰، هیتلر دستور داد تا
عملیات شیر دریایی برای مدتی نامعلوم و بدون ایجاد جنجال به حالت تعلیق در آید.
آماده سازی بلندگوهای آژیر خطر حملات هوایی در ۳۰ ژوئن ۱۹۴۰ در بحبوحه جنگ جهانی دوم انگلستان
بعد ها در ۱۲ اکتبر ۱۹۴۰ هیتلر تصمیم گرفت تا عملیات شیر دریایی تنها به عنوان اهرم فشار سیاسی و نظامی علیه انگلیس همچنان
دنبال شود. هیتلر با زیرکی و هوشمندی خاص خود همچنین توصیه نمود که انگلیس نباید بفهمد که طرح تهاجم به این کشور به دلیل
بالابودن روحیه انگلیسی ها و فقدان اعتماد به نفس آلمان ها لغو شده است. سرانجام در نوامبر ۱۹۴۰ با تصمیم قطعی هیتلر برای
حمله به شوروی طرح چند عملیات شیر دریایی به عامل فریب بزرگی برای این حمله تبدیل شد.
بمباران مراکز صنعتی حومه لندن توسط بمب افکن های نازی در اکتبر ۱۹۴۰
فریب شیر دریایی با ابتکارات دیگری از سوی آلمان ها تقویت شد. هیتلر در فرمان شماره ۲۳ خود در ۶ فوریه ۱۹۴۱ دستور واردآوردن
سنگین ترین تلفات ممکن به انگلیسی ها را صادر کرد و فرماندهی عالی نیروی هوایی (OKL)، بمباران هوایی را در خلال زمستان
۴۱-۱۹۴۰ شدت بخشید. در همین راستا تهاجم هوایی به یک عملیات گمراه کننده عمدی تبدیل شد تا چنین وانمود شود که حمله به
خاک انگلیس برای سال ۱۹۴۱ برنامه ریزی شده است.
البته به شدت معتقدم که این عملیات کاملا\” برنامه ریزی شده بود و بحث فریبنده بودن آن ، فقط یک برداشت یا بزرگ نمایی شخصی
از سوی تاریخ نویسان و یا بزرگ نمایی مضاعف برای متفقین است .
طی تحقیقاتی که انجام دادم متوجه این مهم شدم که یادداشتهای کارشناسان سازمان سرفرماندهی ورماخت (okw) چیز دیگری را
نشان می دهد و اساسا داستان کاملا چیز دیگری است.
تا جایی که حتی ویلیام شایرر ( که خو.د اعتراف می کند که بشدت ضد نازی است ) او کاملا معتقد است که هیتلر بشدت معتقد به
اجرای این عملیات ، حتی قبل از حمله به شوروی بود و طرح های مفصلی هم برای پاکسازی بریتانیا از آنچه که عناصر فاسد و یهودی
خوانده می شد ، داشت ، اما به نظر می رسد عوامل دیگری هم در این مسیر بسیار محتمل است:
در ابتدا به نظر می رسد که ترجیح دادن اولویت ها گام مهم بوده است به نظر می رسد که توجیهات ایدئولوژیکی بر ترجیهات و
اولویتهای نظامی در حمله به روسیه درحالی که جمع آوری و تمرکز نیرو برای حمله به بریتانیا به نسبت ، بدلیل نزدیکی به مراکز
لجستیکی و نیرو برای ورماخت آسان تر بشمار می رفته پس آدولف هیتلر حمله به شوروی را اولویت اول خود قرار داد و انگلستان را
اولویت دوم خود قرار داد. در نگاه دقیق تر به نظر می رسد که عدم وجود ایستگاه های هواشناسی مناسب و موثق برای پیش بینی
اوضاع جوی کانال مانش که می بایست بواسطه آن روز حمله را بطور دقیق تعیین نمود .( برآورد okw این بود که فقط به سه روز
هوای خوب برای حمله نیاز دارند ) که این مسئله هنوز هم دیده می شود که عدم هواشناسی درست باعث می شود سالانه هزارن پناه
جو در کانال مانش غرق می شوند…..
اما شاید اخرین دلیل و اشتباه استراتژیک فرماندهی لوفت وافه در جریان \” نبرد بریتانیا \”( جنگ هوایی میان لوفت وافه و نیروی
هوایی سلطنتی ) در تغییر اهداف مورد حمله از بمباران فرودگاه ها و تاسیسات رادار بریتانیا به بمباران شهرها که یک خطای نظامی
و استراتزیک برای آلمان ها به حساب می آید. به نظر می رسد که دلایل هیتلر برای حمله به شرق نیز در جای خود قابل بررسی و
تحلیل های بسیار گسترده تری می باشد.
جمع اوری و تنظیم مازیار میر مشاور و تحلیل گر