توماس مالتوس
دکتر مازیار میر مشاور و تحلیلگر تخصصی
بعنوان یک مدرس و مشاور انتخاباتی فکر میکنم هر مشاوری باید با نظریات کارشناسی آشنایی نسبی داشته باشد در این مرهگذر
مالتوس نظریات خوبی دارد که هم کاربردی است هم الگو بخش است. اما مالتوس کیست؟
توماس رابرت مالتوس متولد ۱۷۶۶ فوریه ۱۳ وستکات، ساری، انگلستان و تاریخ فوت او ۲۹ دسامبر ۱۸۳۴ ( ۶۸ سال )، او اهل
سامرست، انگلستان بود
است مالتوس یک روحانی و یا به عبارت دیگر یک کشیش انگلیسی است مادرش اهل یوکشایر بود و پدرش هم کشیش بوده او یک
اقتصاددان و یک جمعیت شناس است و تحصیلات خودرا در کمبریج به پایان رسانده است او توانست زیر نظر دیوید ریکاردو، ژان
شارل لئونارد د سیسموندی آموزش دیده و در نهایت تئوری ها و مطالب او توانست به شدت چارلز داروین، جان مینارد کینز، آلفرد
راسل والاس را تحت تاثیر مطالب و تئوری های خود قرار دهد مدل رشد مالتوس یکی از مدلهای معروف مورد استناد دانشمندان قرار
گرفته است . شاید جالب باشد بدانید که مالتوس همیش1ه از نام میانی خود استفاده می کرده است .
مالتوس در کتاب خود پیرامون اصل جمعیت مشاهدات خود را در زمینه افزایش در تولید مواد غذایی یک ملت بهبود رفاه مردم
قواعدی را ارئه مینماید که در زمان خود بسیار مقبول واقع شد و مورد پذیرش بسیاری قرار گرفت و البته مخالفینی هم داشت که در
این خصوص می توان از الفرد راسل والاس نام برد.
مالتوس همچنین نویسنده ٔکتاب «گفتاری درباره ٔ منشاء جمعیت » است . عقاید و نظریات خاص مالتوس درباره ٔ تکثیر نفوس مایه ٔ
بحث و گفتگوی ضد و نقیض بسیاری گردید. او می گوید اگر از ازدیاد نفوس جلوگیری نشود جمعیت روی زمین به نسبت تصاعد
هندسی افزایش می یابد در صورتی که اسباب معیشت و مواد حیاتی به نسبت تصاعد عددی افزایش پیدا می کند. بنابراین برای ازبین
بردن عواملی چون جنگ و بیماری و فقر و فساد، جلوگیری از ازدیاد بیش از حد جمعیت امری ضروری است .
در ابتدای قرننوزدهم مالتوس اقتصادشناس انگلیسی از افزایش سریع جمعیت کاملا به وحشت افتاد. مالتوس فکر می کرد که ثروت
اجتماع و سطح زندگی مردم تابع دو عامل – تعداد جمعیت و مقدار خوراک – است . از این رو افزایش جمعیت را مقدمه ٔ کاهش
خوراک و پایین آمدن سطح زندگی شمرد و اعلام داشت که جمعیت موافق تصاعد هندسی بالا می رود، در صورتی که توسعه ٔ زمینهای
کشاورزی بنا برتصاعد عددی صورت می گیرد
توماس رابرت مالتوسthomas malthus
مدلی که مالتوس ارائه می داد کاملا موقتی
بود چرا که آن زمانی که جمعیت رشد پیدا
کند تمام الگوها بهم ریخته و دوباره چرخه
گرسنگی و خط فقر پایین تر آمده و البته
نمود بیشتری پیدا می کند قیمت غلات و
غلوفه حتی بالات رفته و قحطی هم پدید
خواهد آمد.
آری رشد جمعیت، که به نوبه خود ترمیم سرانه اصلی رهبری سطح تولید خواهد بود به عبارت دیگر، انسان گرایش به استفاده از فراوانی برای رشد جمعیت و نه برای حفظ استاندارد بالای زندگی را ارد البته کاملا مشخص است که این یک دیدگاه است که با عنوان “تله مالتوس” یا “شبح مالتوس” نام گذاریی شده است.
باید اضافه کنم که جمعیت تا زمانی که طبقه پایین رنج می برد سختی می خواهد و حساسیت بیشتر به قحطی و بیماری، یک دیدگاه آن است که گاهی اوقات به عنوان یک فاجعه مالتوس اشاره تمایل به رشد داشته است. مالتوس در مخالفت با این دیدگاه رایج در ۱۸ قرن اروپا که جامعه به بهبود و در اصل به عنوان کمال داشته معترض است.
مالتوس رشد جمعیت را اجتناب ناپذیر می داند و اینگونه بیان می کند که هر زمان که شرایط بهبود یافته است، در نتیجه مانع واقعی زمانی ایجاد می شود که شرایط بهبود یافته و پسس از آن هرگز نمی توانیم به سوی یک جامعه آرمانی پیش رویم او چنین می گوید که :
“قدرت از جمعیت است آنهم به طور نامحدود بیشتر از قدرت در زمین و رابطه دارد به تولید معاش برای یک مرد
یا در جای دیگری مالتوس می گوید به عنوان یک روحانی کلیسای آنگلیکان، مالتوس دیدم این وضعیت به عنوان الهی تحمیل برای آموزش رفتار اخلاقی است
مالتوس در نوشته هایش جملات فوق العاده ای دیگری نیز دارد که انسان را کاملا به تفکر وادار می کند او نوشته است:
افزایش جمعیت لزوما با وسایل معاش محدودمی گردد.جمعیت در طول مدت زمان همواره افزایش خواهد یافت و هیچ گریزی از آن نیست و زمانی که با استفاده از افزایش رفاه و معاش جمعیت افزایش پیدا می کند به قدرت برتری در جمعیت توسط خویشتن داری اخلاقی، معاونین و بدبختی را سرکوب می کند
مالتوس قوانین ضعیف که در نهایت منجر به تورم به جای بهبود رفاه فقرا است را شدیدا مورد انتقاد خود قرارمی دهد.
او برای اولین بار تئوری مالیات بر واردات دانه (قانون ذرت) پشتیبانی را ارائه می کند چرا که او به شدت معتقد است امنیت غذایی از به حداکثر رساندن ثروت بسیار بسیار مهم تر است.
مالتوس دیدگاه های خود را با نفوذ در جامعه علمی و عوام در آن روزگار در کل انگلستان و کل جهان ارائه نمود و البته در زمان خود مقالات او بسیار بسیار بحث برانگیز بود.
مالتوس در سراسر اندیشه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و علمی خود بعنوان یک کشیش بدنبال برابری حقوق احاد مختلف جامعه و رفاه مردم و تامین معیشت مردم است. او توانست پیشگامان روانشناسی و زیست شناسی تکاملی ، به ویژه چارلز داروین و آلفرد راسل والاس به عنوان افرادی که از مکتب مالتوس الهام گرفته و گاها منتقد سرسخت او هم بودند را تحت تاثیر قرار دهد او یک نویسنده بحث برانگیز برای همیشه باقی خواهد مانده است.
مالتوس نظریهی خود را با طرح این پرسش آغاز کرد که اصولاً چه عواملی موجب پیشرفت و ترقی جامعهی انسانی است؟
چگونه و به چه ترتیب میتوان این علل را از پیش کشف و ارزیابی کرد؟
از نظر مالتوس پاسخ به این پرسشها مستلزم پاسخ به دو پرسش کلیدی دیگریی بود:
اول چه عللی تا کنون مانع پیشرفت انسانها به سوی کمال و خوشبختی شده است؟
دوم چقدر احتمال دارد که تمام، یا بخشی از این علل، در طول مدت زمان و در اینده از میان برود؟
(Mccleary 1953). در پاسخ به پرسش اول، مالتوس یکی از علل بدبختی و عدم پیشرفت نوع بشر را تمایل و توانایی بیش از حد وی به تولیدمثل میدانست و میگفت در موجودات زنده از جمله انسان یک تمایل دایمی به افزایش نوع خود، بدون توجه به مقدار غذایی که در دسترس آنهاست، وجود دارد. اما از آنجاکه غذا برای زندگی انسان لازم است، جمعیت هیچ وقت نمیتواند جلوتر از عرضهی عادی خوراک گام بردارد و افزایش یابد. از اینرو، باید یک کنترلکنندهی قوی برای جلوگیری از افزایش جمعیت به کار افتد.
قبل از اینکه در مورد ماهیت این کنترلکننده سخنی بگوید این سئوال را پیش کشید که جمعیت بهطور طبیعی تا کجا می تواند گسترش پیدا کند؟
و سوال بعدی میزان افزایش در تولیدات زمینی در شرایط مطلوب امروزی تا کجا می تواند گسترش پیدا کند؟
سپس او چنین به سوالهایش پاسخ داد که چون هیچ تجربهای از یک جمعیت کنترل نشده تاکنون وجود ندارد پس عملا هرگز امکان ندارد بهطور مستقیم به مشاهدهی میزان افزایش یک جمعیت کنترل نشده پرداخت.
مالتوس سعی کرد تا با ارایهی شواهدی از آمریکا و آنچه واقعاً در آنجا اتفاق افتاده بود، چگونگی افزایش طبیعی جمعیت را استنباط کند. او بر اساس تجربیات آمریکای آن دوران چنین نتیجه گیری کردکه:
اگر عامل جمعیت کنترل نشود و موانعی در راه ازدیاد جمعیت بوجود نیاید جمعیت بر مبنای تصاعد هندسی به آسانی هر ۲۵ سال یک بار دو برابر خواهد شد. این در حالی است که رشد مواد غذایی و افزایش در وسایل و امکانات معیشت در مطلوبترین شرایط صنعتی بشر، نمیتواند با نسبتی بیش از تصاعد حسابی افزایش یابد.
مالتوس در ادامه نطریات خود چنین ادامه داد که: … جمعیتی با ۱۰۰۰ میلیون نفر، یک میلیارد را در نظر بگیرید که هر ۲۵ سال یکبار دوبرابر میشود. افزایش این جمعیت بـر مبنـای رشـد هنـدسـی بـه صـورت … ۶۴، ۳۲، ۱۶، ۸، ۴، ۲، ۱ خواهد بود. برخلاف رشد جمعیت، وسایل تولید مواد غذایی و امکانات معیشت لزوماً تابع رشد هندسی نیست.
پس چنین ارزیابی نمود که: “… مقدار اولیهای از واحد یا ۱ را در نظر بگیرید و هر ۲۵ سال یک بار, یک واحد به آن اضافه نمایید. در اینصورت افزایش مواد غذایی و رشد امکانات معیشت به صورت …،۱۰، ۹، ۸، ۷، ۶، ۵، ۴، ۳، ۲، ۱ خواهد بود. مالتوس نشان داد که پس از گذشت ۲۲۵ سال، شمار جمعیت به ۵۱۲ میلیارد نفر، ۵۱۱ میلیارد نفر بیش از زمان ۱، خواهد رسید. بر مبنای نظریهی مالتوس، پس از گذشت ۲۰۰ سال، تفاوت میان شمار جمعیت و وسایل و امکانات معیشت غیرقابل محاسبه خواهد بود” (Elewell 2001).
از نظر مالتوس هر یک از میزانهای رشد هندسی و حسابی فرضیههای خاص خود را دارند. تمایلات و علایق جنسی زن و مرد یک عامل فیزیولوژیک ثابت است که علت اصلی رشد هندسی است، درحالیکه رشد حسابی مبتنی بر قانون بازده نزولی است. “… مواد غذایی اساساً تابع مقدار زمین موجود در جامعه و مقدار زمین در هر جامعه نیز ثابت و تابع قانون بازده نزولی است. مالتوس معتقد بود حتی اگر از آثار قانون بازده نزولی صرفنظر کنیم، افزایش وسایل معیشت و امکانات تولید ارزاق در مساعدترین شرایط، حتی اگر از وسایل تولید صنعتی و مکانیزه هم استفاده شود، از قاعدهی تصاعد حسابی تبعیت خواهد کرد”(کتابی ۱۳۸۱). نسبت هندسی مالتوس در مورد جمعیت مبتنی بر مشاهدات و نوشتههایی بود که از آمریکای شمالی به دست آورده بود و بر مبنای آن نتیجه گرفت که جمعیت هر ۲۵ سال یک بار دو برابر میشود. از طرفی چون مواد غذایی به مقدار معینی که همیشه مساوی است افزایش مییابد، از اینرو، هرچه زمان میگذرد فاصلهی بین این دو نحوهی افزایش بهنحو سرسامآوری زیاد خواهد شد. البته، مالتوس این نحوهی افزایش را مختص جمعیتهایی میداند که هیچ نوع کنترلی بر آنها صورت نمیگیرد[۱]. جمعیت کنترلنشده بیانگر حالت و وضعیتی از جامعه است که در آن جنگی رُخ نمیدهد و تمام بیماریهای قابل پیشگیری[۲]، پیشگیری شده، عوامل اقتصادی بازدارندهی ازدواج زودرس از بین رفته و محدودیت مصنوعی و غیرطبیعی[۳] بر خانواده و فرزندآوری اعمال نمیشود. در چنین جامعهای است که میتوان تصور کرد جمعیت با نسبت هندسی هر ۲۵۵ سال یک بار دو برابر شود (Mccleary 1953).
نکتهی مهم این است که مالتوس پیشبینی نکرد که جمعیتهای انسانی عملاً با تصاعد هندسی افزایش مییابند، زیرا در چنین سیستمی کنترل مداوم جمعیت تقریباً غیرممکن خواهد بود. او صرفاً با استفاده از مدلهای ریاضی[۴] به تشریح قدرت و توانایی نابرابر بشر در تولید مواد غذایی و فرزندآوری پرداخت (Elewell 2001). در همین خصوص ژید و ریست معتقدند که تصاعد هندسی مالتوس را میتوان بدون اشکال پذیرفت و آن را نمایندهی قانون زیستشناختی توالد و تناسل میدانند. “… لازمهی دوبرابرشدن جمعیت در هر نسل, وجود لااقل چهار فرزند به سن توالد و تناسل رسیده برای هر مرد و زن است. فرض مالتوس این است که داشتن ۶ فرزند برای هر خانواده امری طبیعی است. با فرض آنکه دو تن از آنها قبل از ازدواج فوت کنند و یا اساساً متأهل نشوند، ۴ نفر دیگر باقی خواهند ماند که به نوبهی خود منشاء توالد و تناسل جدید میشوند. به این ترتیب، از آغاز رقم ۲ و پس از آن ارقام ۴، ۸، ۱۶ و … را خواهیم داشت. واقعیت این است که با توجه به قابلیت فرزندآوری زنان, چنانچه میزان باروری کنترلنشده باشد و به جریان طبیعی خود گذاشته شود، شمار موالید به مراتب بیشتر از ۶ فرزندی است که مالتوس درنظر گرفته است. از اینرو فرض مالتوس مبنی بر گرفتن عدد ۲ بهعنوان قدر نسبت تصاعد، درحالیکه میتوانست به جای آن عدد ۳ یا ۴ را انتخاب نماید، فرض گزافی نیست” (ژید و ریست ۱۳۴۷). نسبت حسابی نیز یک نسبت ویژه است، که از هیچ فرضیهی کلی مرتبط با نسبتها، هندسی یا حسابی، مشتق نشده است ولی به گفتهی مالتوس استنتاجی است از دانش و شناخت از ویژگیهای زمین. او نسبت حسابی را بهعنوان یک بیشینه یا حداکثر در نظر داشت. بر این اساس نمیتوان تصور کرد شمار جمعیت از مقدار غذایی که تدارک آن امکانپذیر است، بیشتر باشد.
نقطهی ثقل نظریهی مالتوس یک ارتباط و بستگی چرخشی فرضشده میان تولید و تکثیر نسل است. او بر این باور بود که هرگونه افزایش در تولید، هزینههای مواد غذایی را پایین میآورد. از این رو خانوادههای پرفرزند با هزینهی کمتر و ارزانتر مواد غذایی مورد نیازشان را تأمین خواهند نمود. در این شرایط اقدامات پیشگیری از حاملگی کمتر صورت خواهد گرفت. در نتیجه شمار جمعیت افزایش خواهد یافت و با افزایش شمار جمعیت تقاضا برای مواد غذایی بیشتر خواهد شد.
با توجه به رشد نابرابر مواد غذایی و جمعیت، جمعیت نمیتواند بیشتر از حداقل عرضهی مواد غذایی لازم برای بقاء خود رشد کند. او معتقد بود که قدرت افزایش جمعیت بینهایت بیشتر از قدرت زمین در تولید اسباب معیشت است. به بیان دیگر، ذخایر خوراکی نمیتواند سریعتر از شمار جمعیت افزایش یابد. استدلال مالتوس در این زمینه مبتنی بر قانون بازده نزولی است که نخستین بار توسط فیزیوکراتها، بهویژه تورگو، و بعدها توسط صاحبنظران مکتب اقتصاد کلاسیک از جمله ریکاردو مطرح گردید. مفهوم بازده نزولی این است که ” … در ترکیب عوامل تولید یعنی طبیعت، سرمایه، کار و مدیریت با یکدیگر، پیوسته یک نسبت مطلوب یا بهینه وجود دارد که اگر حاصل نشود بازده حاصل از به کارگیری عاملی که نسبتاً اضافی است، رو به کاهش خواهد گذاشت” (کتابی ۱۳۷۷). به بیان دیگر، چنانچه در میان عوامل تولید همهی آنها بجز یکی از آنها ثابت بماند، مقدار افزودهشده بر تولید که ناشی از افزایش واحدهای متوالی آن عامل متغیر است، پس از رسیدن به حد معینی شروع به کاهش میکند. برای مثال، در بهرهبرداری از مساحت مشخصی زمین کشاورزی، چنانچه شمار نیروی کار افزایش یابد ولی در همان حال سایر عوامل تولید ثابت بماند، با افزایش کارگران کل تولید افزایش خواهد یافت ولی افزایش میزان تولید رابطهی مستقیمی با شمار کارگران ندارد، به این معنی که در ابتدا افزایش یک نفر نیروی کار باعث افزایش میزان تولید خواهد شد ولی بعداً تثبیت میگردد و در نهایت روبه کاهش نهاده و به سمت صفر و حتی منفی سیر میکند
مازیارمیر مشاوروتحلیلگر