
بخش اول:
شرط بندی
در دنیا افرادی هستند که فقط به فکر خودشان هستند. سپس افرادی هستند که برعکس عمل می کنند و به دیگران اهمیت می دهند. دوست داری چه نوع آدمی باشی؟ (درسی از مادرش) او از کودکی عادت به خواندن پیدا کرد. این را مادرش القا کرده بود. مادر اوباما او را تشویق میکرد که «برو کتاب بخوان، سپس برگرد و چیزی را که آموختی به من بگو». حتی بیشتر چیزهایی را که می خواند، به سختی می فهمید. به مدت سه سال در کالج، مانند یک راهب زندگی کرد. او به خواندن، نوشتن، و پر کردن مجلات زیادی پرداخت. در ۲۲ سالگی، شکاف زیادی بین جاه طلبی های بزرگ اوباما و هر کاری که در زندگی انجام می داد وجود داشت. او متوجه شد که دیدگاهش برای دستیابی به چیزهای بزرگ پوچ است. او عمیقاً خودآگاه بود، نسبت به طرد شدن حساس بود. باراک اوباما نرمی را از زندگی خود پاک کرد و رژیمی برای خودسازی ایجاد کرد که هرگز آن را رها نکرده است. شروع به ورزش کرد، لیست تهیه کرد، دوید، سالم غذا خورد و وسایل اضافی را از خود دور کرد. وقتی اوباما در سال ۱۹۸۳ از کالج فارغ التحصیل شد، ایده های بزرگی داشت و جایی نبود که آنها را پیاده کند. او وارد سازماندهی جامعه شد و در شیکاگو با گروهی از کلیساها که تلاش می کردند به جامعه کمک کنند، همکاری نمود. شهر شیکاگو قوس زندگی اوباما را تغییر داد. او باید به آنچه برای مردم اهمیت دارد گوش می داد. او سازماندهی جامعه را ترک کرد زیرا کار را بسیار کند می دید. خیلی محدود بود و نمی توانست نیازهای مردمی را که امیدوار بود به آنها خدمت کند، برآورده سازد. اوباما از هارولد واشنگتن، اولین آمریکایی آفریقایی تبار که به عنوان شهردار شیکاگو انتخاب شد، الهام گرفت. او به مردم امید داد و باعث شد احساس کنند هر چیزی ممکن است. این بذر را کاشت که او ممکن است روزی برای مناصب دولتی نامزد شود. اشتیاق بسیاری از کمبودها را جبران می کند.

یکی از بخشهایی که سخنرانی اوباما را خاطرهانگیز میکند همین صداقت و صراحتی بود که گفته شد؛ اما در سخنرانیهای وی همواره یک نقطه ضعف بزرگ دیده میشود و آن عدم توجه به خطوط تاثیرگذاری در سخنرانی بود. منظور از خطوط تاثیرگذاری، پارهای جملات و عبارات هستند که به صورت کلیدی، بلند و شمرده شمرده در سخنرانیها بیان شده و به جمله معروفی بین مخاطبان تبدیل میشود. اگر به سخنرانیهای اوباما تا کنون با دقت بیشتری توجه کرده باشید میبینید که cfhk fnk , wnhrj , ilhik\’d cdhnd \\d,sji ,[,n nhvn.
فصل ۲
در سال ۱۹۹۵ هنگامی که آلیس پالمر صندلی خود را خالی کرد تصمیم گرفت برای مجلس سنای ایالت ایلینویز نامزد شود، او در سال ۱۹۹۶ انتخاب شد و تا سال ۲۰۰۴ در این سمت بود. اوباما در ابتدا در صحبت کردن خوب نبود. اما آرام آرام بهتر شد و صفوف هوادارانش افزایش یافت. اوباما در طول اولین مبارزات انتخاباتیاش، یاد گرفت که توجه به مهرههای سیاست، به جزئیات مورد نیاز و کارهای روزمره که ممکن است تفاوت بین برد و باخت باشد، احترام بگذارد. وی به مدت هشت سال چندین ساعت برای جلسات سنا به اسپرینگفیلد رفت. در حین رانندگی به کتاب های صوتی گوش می داد. او کتاب های طولانی تر را دوست داشت. جان لو کاره و تونی موریسون از نویسندگان مورد علاقه او بودند. وی همچنین دوست داشت به کتاب های تاریخ گوش کند. اوباما در سال ۲۰۰۰ در رقابت اولیه دموکرات ها برای کنگره شکست خورد. ویپس از باخت در شرایط روحی سختی داشت. تقریباً ۴۰ ساله بود، شکست خورده بود، ازدواج پرتنشی داشت و شکستی تحقیرآمیز نصیبش شده بود. بدتر از همه، در کاندیداتوری برای کنگره، رویای فداکارانه تغییر جهان او را هدایت نمی کرد.فصل ۳
باراک اوباما برای تغییر نیاز داشت که با گسترده ترین مخاطبان ممکن صحبت کند. بهترین راه برای انجام این کار، نامزدی برای یک دفتر ایالتی، مانند سنای ایالات متحده بود. با گذشت زمان او یاد گرفت که به جای صحبت کردن، بیشتر روی گوش دادن تمرکز کند. هر چه بیشتر گوش می داد، مردم بیشتر حرفشان را باز می کردند. اوباما در جولای ۲۰۰۴ برای سخنرانی در DNC دعوت شد. این اولین باری بود که وی برای مخاطبان در سطح ملی صحبت می کرد. او در ۱۸ ماه قبل از انتخابش به عنوان سناتور تنها هفت روز مرخصی گرفت. به عنوان یک سناتور هدف او این بود که یک اسب کاری باشد، نه یک اسب نمایشی. یکی از ویژگی های سنا که اوباما را به وجد می آورد این بود که به وی توانایی تأثیرگذاری بر سیاست خارجی را می داد. اوباما به ویژه به عدم اشاعه هسته ای علاقه داشت. پس از انتخابش به عنوان سناتور، به ریچارد لوگار نامه نوشت و به او گفت که امیدوار است در این مسائل با یکدیگر همکاری داشته باشند. در نهایت اولین سفر خارجی خود را به عنوان سناتور با دیک لوگار انجام داد. اوباما گفت این سفر نشاط آور و یادآور بزرگی جهان بود. باراک اوباما به عنوان سناتور، جان فاورو را به عنوان سخنرانی نویس خود، پیت روس را به عنوان رئیس ستاد، و سرآشپز سام کاس را به عنوان سرآشپز شخصی برای خانواده اش استخدام کرد. اوباما تیمی از مشاوران بسیار ماهر نیز استخدام نمود.فصل ۴
این فصل سرزمین موعود عمدتاً در مورد مبارزه او با تصمیم گیری در مورد نامزدی یا عدم نامزدی ریاست جمهوری است. شنیدن دیدگاه اوباما در مورد اینکه چگونه رسانهها و بسیاری دیگر از او میپرسیدند که آیا قرار است برای ریاستجمهوری نامزد شود یا خیر،.. این توصیه ای بود که تد کندی در زمانی که اوباما در فکر نامزدی برای ریاست جمهوری بود به او داده بود: قدرت الهام بخشی نادر است. چنین لحظاتی نادر است. شما زمان را انتخاب نمی کنید، زمان شما را انتخاب می کند. شما یا تنها شانسی را که دارید استفاده می کنید، یا می خواهید با این آگاهی زندگی کنید که این شانس از دست شما رفته است. اوباما دیوید پلوف را به عنوان مدیر ستاد انتخاباتی خود و دیوید اکسلرود را به عنوان استراتژیست اصلی خود انتخاب کرد.بخش دوم: بله ما می توانیم
فصل ۵
از لحظه ای که نامزدی خود را برای ریاست جمهوری اعلام می کنید، قوانین عادی بیان دیگر اعمال نمی شود. هر کلمه ای که از دهان شما خارج می شود، ضبط، تقویت، بررسی و تشریح می گردد. مشکل اولیه اوباما در طول مبارزات انتخاباتی ناتوانی او در خلاصه کردن مسائل و بیان یک داستان بود. او اغلب در پاسخهایش بسیار طولانی بود و روی بهبود آن کار میکرد. تمایل او به دادن پاسخ های پیچیده اغلب بر علیه او کار می کرد، به ویژه در طول مناظره ها این موضوع مصداق داشت. دیوید اکسلرود به اوباما گفت که مشکل او در مناظره ها این بود که او مدام تلاش می کرد به سوال پاسخ دهد. موضوع پاسخ به سوال نیست. نکته این است که پیام خود، ارزش ها و اولویت های خود را منتقل کنید. یک خط بگویید تا به نظر برسد به سوال پاسخ داده اید و سپس در مورد آنچه می خواهید صحبت کنید ادامه دهید. چه بخواهیم چه نخواهیم، مردم تحت تأثیر احساسات قرار می گیرند، نه واقعیت ها. وظیفه او برانگیختن بهترین احساسات مردم بود. تمرکز اصلی کمپین اولیه تمرکز بر پیروزی در آیووا بود که اولین ایالتی بود که در انتخابات مقدماتی رای داد. آنها دفاتری را برای پوشش دادن همه ۹۹ شهرستان باز کردند و یک کارمند جوان را برای اداره هر دفتر با حقوق یا نظارت اندک استخدام نمودند. آنها بیش از ۲۰۰ سازمان دهنده میدانی را در سراسر ایالت مستقر کردند. اوباما در سال ۲۰۰۷، ۸۷ روز را در آیووا گذراند. به نظر اوباما، واشنگتن اغلب با اقدام نظامی ، بدون آزمایش گزینه های دیپلماتیک و همچنین با رعایت نکات دیپلماتیک برای حفظ وضعیت موجود در مواقعی که اقدام لازم بود، اشتباه می کرد.فصل ۶
خلاصه کلام فصل شش سرزمین موعود، مهم است که دید بلند مدت داشته باشید. به جای معطوف شدن به فراز و نشیب های روزانه، روی اهداف خود متمرکز بمانید.فصل ۷
او در طول انتخابات مقدماتی بیش از ۱۰۰۰ نفر را در ستاد انتخاباتی خود داشت. تعداد تهدیدهایی که اوباما دریافت کرد بیشتر از هر چیزی بود که سرویس مخفی در طول انتخابات مقدماتی دیده بود، بنابراین او زودتر از حد معمول برای یک نامزد تحت پوشش حفاظت مخفی قرار گرفت. یکی از اشتباهات بزرگ تاکتیکی مبارزات انتخاباتی او تلاش برای پیروزی همزمان اوهایو و تگزاس بود. در نگاه به گذشته اوباما بیان می کند که بهتر بود روی تگزاس تمرکز کند. مواقعی در زندگی وجود دارد که اجتناب یا عقب نشینی، بهترین بخش شجاعت است. اما مواقع دیگری وجود دارد که تنها گزینه این است که مانند فولاد باشید و به سمت شکست بروید.فصل ۸
آیا من آماده بودم که یک رهبر جهانی باشم؟ اوباما در طول مبارزات انتخاباتی خود، در صورت پیروزی در انتخابات، چالش های عظیمی را که در انتظارش بود احساس کرد و به ظرافتی که برای انجام این کار نیاز داشت، پی برد. هنگامی که در ژوئیه ۲۰۰۸ از دیوار غربی اورشلیم بازدید کرد، دعای زیر را به خدا نوشت و آن را در شکافی در دیوار گذاشت. «پروردگار – از من و خانواده ام محافظت کن. گناهانم را ببخش و کمکم کن که از غرور و ناامیدی محافظت کنم. به من عقل عطا کن تا آنچه را که درست و عادلانه است انجام دهم. و مرا وسیله اراده خود قرار ده.» اوباما در حین مبارزات انتخاباتی هر شب وقتی در جاده بود با فرزندانش صحبت می کرد. اگر او در خانه بود، برای آنها کتاب می خواند، آنها را به بازی های رومیزی دعوت می کرد و با آنها برای بستنی خوردن بیرون می رفت. او می دانست که هرگز زمان از دست رفته را با فرزندانش پس نخواهد گرفت. باراک متوجه میشد که زمان بودن با فرزندانش را با تبدیل شدن به یک رییس جمهور از دست می دهد. پس از به دست آوردن نامزدی دموکرات ها برای ریاست جمهوری، بزرگترین تصمیمی که باید می گرفت انتخاب معاون خود بود. اوباما انتخاب های خود را به تیم کین و جو بایدن محدود کرده بود. او در این بخش، مزایا و معایب هر انتخاب و روند تصمیم گیری خود را در انتخاب بایدن توضیح می دهد.فصل ۹
جورج هیوود اولین کسی بود که به اوباما در مورد سقوط قریب الوقوع بازار مسکن و سیستم مالی هشدار داد. اوباما شروع به مشورت با مشاوران اقتصادی داخلی خود، آستن گولزبی و جیسون فورمن کرد. او همچنین یک گروه مشاوره موقت متشکل از پل ولکر، لری سامرز، و وارن بافت تشکیل داد، همه آنها قبلاً در بحران های مالی بزرگی زندگی کرده بودند. او گفت که جلسات توجیهی آنها برای کمک به او در درک پیچ و مهره های بحران و ارزیابی پاسخ های مختلف پیشنهاد شده بسیار ارزشمند بود. باراک اوباما سه روز را صرف آماده سازی مناظره برای مناظره ریاست جمهوری کرد. تیم او یک جفت وکیل و کهنه سرباز سیاسی، ران کلین و تام دونیلون را برای همکاری با او استخدام کرد. آنها به او تفصیل دقیقی از قالب مناظره و طرح کلی هر سؤال قابل تصوری که ممکن است پرسیده شود، ارائه کردند. آنها یک کپی دقیق از مرحله مناظره ساختند که روی آن تمرین کنند. در طول شب اول آماده سازی، آنها یک مناظره ساختگی کامل ۹۰ دقیقه ای انجام دادند. همه جنبه های اجرای او از جمله سرعت، وضعیت بدن و لحن را از هم جدا کردند. این طاقت فرسا اما مفید بود. “رابطه مستقیمی بین انجام کار و تحقق آرزوهایتان وجود دارد.” جمله ای بود که مادرش مرتباً به او یادآوری می کرد. اوباما به تشریفات روز مناظره خود توجه خاصی داشت. در روزهای مناظره، برنامه او معمولاً به این شکل بود.- صبح: به مرور استراتژی و نکات کلیدی اختصاص دارد
- اوایل بعد از ظهر: کمپین سبک
- خالی کردن برنامه تا ساعت ۱۶
- ورزش سریع برای دفع آدرنالین اضافی
- ۹۰ دقیقه قبل از رفتن به محل مناظره، اصلاح و دوش آب گرم طولانی
- شام: غذای سبک. استیک به خوبی پخته شده، سیب زمینی برشته یا پوره شده و کلم بروکلی بخارپز شده است.
- ۳۰ دقیقه قبل از مناظره: نگاه کردن به یادداشت ها و گوش کردن به موسیقی
بخش سوم: مرتد
فصل ۱۰
در کاخ سفید مدرن، رئیس ستاد کارفرمای روزانه است. انتهای قیفی که ابتدا باید هر موضوعی که رئیس جمهور با آن مواجه بود می گذشت. تعداد کمی در دولت، از جمله رئیس جمهور، ساعات بیشتری کار می کنند یا تحت فشار بی امان بیشتری کار می کنند. اولین و بهترین انتخاب او برای ریاست ستاد، رحم امانوئل بود. رحم در نهایت این سمت را پذیرفت.فصل ۱۱
در روزهای منتهی به تحلیف، اوباما چندین کتاب در مورد اولین دوره ریاست جمهوری FDR و اجرای نیو دیل خواند. دو هفته قبل از مراسم تحلیف ، اوباما و بایدن برای دیدار با هری رید (رهبر اکثریت سنا)، میچ مک کانل (رهبر جمهوریخواهان سنا)، نانسی پلوسی (رئیس مجلس) و جان بونر (رهبر جمهوریخواهان مجلس نمایندگان) به کاخ سفید سفر کردند. آنها اغلب از این رهبران به عنوان “چهار تاپ” یاد می کردند. در بیشتر هشت سال آینده، پویایی میان این افراد نقش کلیدی در شکل دادن به ریاست جمهوری اوباما خواهد داشت. بیشتر تماس او با دنیای بیرون به سه دستیار بستگی داشت که در دفتر بیضی شکل بیرونی می نشستند. آنها رجی لاو ، برایان ماستلر و کیتی جانسون بودند. آنها دروازه بان های غیررسمی و سیستم پشتیبانی زندگی او بودند. خانواده اول برای هر مبلمان جدید در کاخ سفید و هر چیز دیگری که از خواربار تا دستمال توالت مصرف می کند و همچنین کارکنان اضافی برای مهمانی های شام خصوصی از جیب خود می پردازد. این شامل دفتر بیضی نمیشود، در کاخ سفید بودجهای برای رئیسجمهور جدید در نظر گرفته شده است تا دفتر بیضی شکل را تغییر دهد. احساس اصلی که اوباما پس از تصویب قانون بازیابی و سرمایه گذاری مجدد آمریکا در سال ۲۰۰۹ داشت، پیروزی نبود، بلکه تسکین عمیق بود. آنها هنوز سه یا چهار حرکت بزرگ برای پایان دادن به بحران داشتند.فصل ۱۲
تقریباً هر شب بعد از شام خود را روی صندلی می نشست تا بخواند و مطالعه کند. این ساعات اغلب آرام ترین و پربارترین ساعات روز او بود. اوباما روی پشته هایی از اطلاعات که کارکنانش برای وی می فرستادند کار می کرد. مطالبی که او هر شب مرور می کرد شامل موارد زیر بود:- آخرین داده های اقتصادی
- یادداشت های تصمیم گیری
- یادداشت های اطلاعاتی
- جلسات توجیهی اطلاعاتی
- پیشنهادات قانونی
- پیش نویس سخنرانی ها
- نکات گفتگو در کنفرانس مطبوعاتی
میشل
تلاش برای افزایش مرزهای کاری که یک بانوی اول باید یا نباید انجام دهد، خطراتی را به همراه داشت. در ماه های اولیه ریاست جمهوری، میشل وقت خود را صرف تصمیم گیری در مورد نحوه استفاده از دفتر جدید خود کرد. او متوجه شد که چگونه و کجا ممکن است تأثیر بگذارد، در حالی که با دقت و استراتژیک لحن کار خود را به عنوان بانوی اول تنظیم می کرد. او با هیلاری کلینتون و لورا بوش مشورت کرد. میشل یک تیم قوی از متخصصان باتجربه را در اطراف خود به خدمت گرفت. در نهایت میشل تصمیم گرفت دو دلیل را که شخصاً برای او معنادار بود، پیگیری کند. یکی افزایش نگران کننده نرخ چاقی کودکان و دوم عدم حمایت از خانواده های نظامی آمریکا بود. اوباما بیشتر اوقات در خانه بود، بیشتر روزها کار به سراغش می آمد. مگر اینکه در سفر باشد، هر شب ساعت ۶:۳۰ بعد از ظهر سر میز شام حاضر می شد. حتی زمانی که به این معنی بود که او باید بعداً به طبقه پایین به دفتر بیضی شکل برود. باراک، میشل و سام کاس هر روز صبح دوشنبه تا پنجشنبه روز خود را در باشگاه شروع کردند. کورنل مک کلن مربی شخصی خانواده آنها بود. آن ساعت در باشگاه یک منطقه عادی دیگر بود که آنها می توانستند با دوستانی که هنوز آنها را با نام کوچک صدا می کردند به اشتراک بگذارند.تصمیم گیری
هیچ مشکلی که روی میز رئیس جمهور قرار می گیرد صد در صد راه حلی ندارد. اگر چنین بود، شخص دیگری در آن زنجیره فرماندهی قبلاً آن را حل کرده بود. در تصمیم گیری و حل مسئله، رئیس جمهور دائماً با احتمالات سر و کار دارد. به عنوان مثال، ۷۰ درصد احتمال اینکه تصمیم برای انجام ندادن کاری به فاجعه ختم شود، ۵۵ درصد احتمال اینکه این یا آن روش ممکن است مشکل را حل کند، ۳۰ درصد احتمال اینکه هر کاری که انتخاب کرده اند به هیچ وجه کارساز نباشد، و ۱۵ درصد که مشکل را بدتر می کند. در این شرایط، تعقیب راه حل کامل منجر به فلج می شود. از سوی دیگر، اغلب اوقات با دل و جرأت رفتن به عقاید از پیش تعیین شده یا مسیر کمترین مقاومت سیاسی اجازه می دهد تا تصمیم را هدایت کند. دیدگاه اوباما برای تصمیم گیری این بود که از یک فرآیند درست پیروی کند، که شامل تخلیه نفس و گوش دادن واقعی، و پیروی از حقایق و منطق تا آنجا که می توانست و در نظر گرفتن آنها در کنار اهداف و اصول خود بود. با این کار او متوجه شد که می تواند تصمیمات سختی بگیرد و همچنان شب ها راحت بخوابد. یک فرآیند تصمیم گیری خوب به این معنی بود که او می توانست به هر یک از اعضای تیم اجازه دهد تا مالکیت تصمیم را احساس کنند. این منجر به اجرای بهتر و درز کمتر تصمیمات کاخ سفید به مطبوعات شد.صنعت خودرو
در پاییز ۲۰۰۸، فروش خودرو به پایین ترین سطح خود در بیش از یک دهه گذشته رسید. پول نقد جنرال موتورز و کرایسلر تمام می شد، در حالی که فورد وضعیت کمی بهتر داشت (شما می توانید در کتاب American Icon در مورد کارهایی که فورد در این مدت انجام می داد بیشتر بخوانید). این بخش از فصل ۱۲ کتاب سرزمین موعود در مورد صنعت خودرو و فرآیند تصمیمگیری که دولت اوباما برای تصمیمگیری در مورد اینکه چگونه و چه کاری میتوانند برای کمک انجام دهند، صحبت می شود. حتی طرحهای اصلی کاخ سفید برای ماهها یا حتی سالها تأثیر قابلاندازهگیری بر تولید ناخالص داخلی یا نرخ بیکاری ندارند. در نتیجه، اکثر روسای جمهور بدون اطلاع از تأثیر اقتصادی اقدامات خود کار می کنند. فقدان فاجعه، و حفظ وضعیت عادی، چیزیست که عموما جلب توجه نمی کند.فصل ۱۳
مهمترین وظیفه رئیس جمهور حفظ امنیت مردم آمریکاست. این درسی است که اوباما در اوایل دوره اول ریاست جمهوری خود آموخته بود. رهبری، به ویژه در عرصه امنیت ملی، چیزی فراتر از اجرای سیاست های مستدل بود. آگاهی از آداب و رسوم مهم بود، نمادها و پروتکل ها مهم بود، زبان بدن مهم بود. او حتی یک مربی داشت که به او کمک می کرد تا روی سلام او کار کند. در شروع هر روز او یک صحافی چرمی در انتظارش سر میز صبحانه پیدا می کرد که حاوی گزارش روزانه رئیس جمهور (PDB) بود. PDB معمولاً ۱۰-۱۵ صفحه بود و یک شبه توسط سیا و سایر سازمان های اطلاعاتی تهیه می شد. بیشتر مطالبی که او می خواند نیازی به پاسخ فوری نداشت، هدف این بود که یک حس به روز و پیوسته از همه چیزهایی که در جهان غوغا می کرد داشته باشد. اگر به صورت آنلاین جستجو کنید، می توانید نمونه هایی از PDB را که به روسای جمهور گذشته داده شده است، بیابید. در جبهه نظامی، هدف فوری اوباما پس از ورود به قدرت این بود که هر یک از جنبههای استراتژی نظامی امریکا را بررسی کند تا تیم او بتواند رویکردی متفکرانه برای آنچه در آینده پیش میآید اتخاذ کند. خطوط کلی خروج ایالات متحده از عراق قبلاً مشخص شده بود، اما آنها باید جزئیات و سرعت خروج را بررسی می کردند. داشتن حداقل یک نفر مخالف در اتاق باعث می شود بیشتر در مورد مسائل فکر کنیم. اوباما به گیتس (وزیر دفاع) گفت که اولویت اول او این است که اطمینان حاصل کند آژانس های ایالات متحده، اعم از غیرنظامی و نظامی، حول یک مأموریت کاملاً تعریف شده و یک استراتژی هماهنگ همسو هستند. تا زمانی که اهداف واقع بینانه و محدودی تعیین نمی شد، خود را برای شکست آماده می کردند. کارزار نظامی در افغانستان هدف مشخصی نداشت. تیم اوباما به هدف اصلی زیر دست یافت: “برهم زدن، از بین بردن و شکست القاعده در پاکستان و افغانستان و جلوگیری از بازگشت آنها به هر یک از کشورها در آینده.” در سال ۲۰۰۹، باب گیتس توصیه کرد که فرمانده موجود در افغانستان را با استنلی مک کریستال جایگزین کنند. آنها از او خواستند تا ظرف ۶۰ روز یک ارزیابی جدید از بالا به پایین از شرایط آنجا ارائه دهد. رئیس جمهور ایالات متحده که در بین رهبران جهان منحصر به فرد است، با تجهیزات کامل سفر می کند تا به خدمات یا نیروهای امنیتی دولت دیگری متکی نباشد. گروهی از وسایل نقلیه امنیتی، آمبولانسها، تیمهای تاکتیکی و هلیکوپترهای دریایی (در صورت لزوم) از قبل با هواپیماهای ترابری C-17 پرواز میکنند و قبل از ورود رئیسجمهور روی آسفالت فرودگاه مستقر میشوند.قسمت چهارم:
مبارزه خوب
فصل ۱۴
بیشتر این فصل کتاب سرزمین موعود مربوط به اولین اجلاس G20 اوباما است. اوباما پیشنهاد کرد که ناتو برای هر یک از اعضای خود برنامه های دفاعی جداگانه تهیه کند. هر رئیسجمهوری از انتخابها و اشتباهات دولت قبلی ناراحت است. نود درصد از کار، حل مشکلات موروثی و بحران های پیش بینی نشده خواهد بود. فقط با انجام این کار به اندازه کافی، با نظم و هدف، می توانید یک شات واقعی در شکل دادن به آینده داشته باشید.فصل ۱۵
اوباما به جان برنان گفت که وظیفه او این است که “به من کمک کند از این کشور به شیوه ای سازگار با ارزش هایمان محافظت کنم و اطمینان حاصل کنم که بقیه هم همین کار را می کنند.” بن رودز علاوه بر جان فاورو در نوشتن سخنرانی به او کمک کرد. تاریخ همیشه مجموع انتخاب های انجام شده و اقدامات انجام شده توسط هر مرد و زن بوده است.فصل ۱۶
این فصل سرزمین موعود بیشتر در مورد قانون مراقبت مقرون به صرفه است. مردم واقعاً به نقص های سیستم مراقبت های بهداشتی فکر نمی کنند تا زمانی که یک نفر در خانواده خود بیمار شود. از دست دادن فرصتی برای کمک به میلیونها نفر فقط به این دلیل که ممکن است به احتمال انتخاب مجدد او صدمه بزند، دقیقاً همان رفتار نزدیکبین و محافظهکارانهای بود که او قول داده بود آن را رد کند. دولت اوباما قانون ACA را بر اساس اصلاحات مراقبت های بهداشتی فرماندار میت رامنی در ماساچوست که معمولاً به عنوان “Romneycare” شناخته می شد، الگوبرداری کرد. اوباما متقاعد شده بود که مدل رامنی بهترین شانس را برای دستیابی به هدف پوشش جهانی به آنها ارائه می دهد. گاهی اوقات مهمترین کار شما شامل چیزهایی است که هیچ کس متوجه آن نمی شود. این ماهیت ریاست جمهوری است.فصل ۱۷
در سیاست، داستانهایی که گفته میشود اغلب به اندازه محتوای به دست آمده اهمیت دارند. اهانت کردن بین دو مجلس کنگره یک سنت قدیمی در واشنگتن است، سنتی که حتی از خطوط حزبی نیز فراتر می رود. سناتورها عموماً اعضای کنگره را افرادی تکاندهنده، پرخاشگر و ناآگاه میدانند. در حالی که اعضای گنگره نیز تمایل دارند سناتورها را آدمهای باشکوه و البته بیاثر ببینند. یکی از افتخارات اوباما این است که شرایط را تا حد زیادی تغییر داد.بخش پنجم: جهان همانطور که هست
فصل ۱۸
اوباما یاد گرفت که با تمرکز، ترس بیش از حد را از بین ببرد در حالی که سعی می کرد آنقدر آرام نگیرد که مرتکب اشتباهات ناشی از شلختگی شد. اوباما یک سلسله ۹ جلسه ای ۲-۳ ساعته از سپتامبر تا نوامبر برای ارزیابی طرح جدید ژنرال مک کریستال برای افغانستان داشت. طرح جدید مک کریستال برای افغانستان حول محور استفاده از طرح ضد شورش (COIN) میشد. این شبیه به استراتژی ژنرال دیوید پترائوس در عراق بود. دیدگاه گستردهای که مککریستال برای افغانستان تصور میکرد، نه تنها فراتر از آنچه برای نابودی القاعده نیاز بود، بلکه فراتر از آنچه در دوره اوباما در دوران ریاست جمهوری اوباما دست یافتنی بود (اگر اصلاً قابل دستیابی بود) فراتر می رفت. حل و فصل مسائل بدون آینده نگری بدتر از بی فایده بودن است. همه آنها موافق بودند که هدف “برهم زدن، از بین بردن و شکست القاعده در پاکستان و افغانستان و جلوگیری از بازگشت آنها به هر یک از کشورها در آینده” واقع بینانه نیست. آنها این مجموعه جدید از اهداف قابل دستیابی را توسعه دادند:- کاهش سطح فعالیت طالبان تا مراکز عمده جمعیتی را تهدید نکنند
- تحت فشار قرار دادن رئیس جمهور حامد کرزی برای اصلاح تعدادی از ادارات کلیدی. مانند وزارتخانه های دفاع و دارایی. به جای تلاش برای وادار کردن او به اصلاح کل دولت.
- تسریع آموزش نیروهای محلی که در نهایت به مردم افغانستان اجازه می دهد تا امنیت کشورشان را تامین کنند