خلاصه کتاب لولیتا نوشته کوالدیمیر ناباکوف
خلاصه کتاب لولیتا
من مثل یک نابغه فکر می کنم، مثل نویسنده ای ممتاز می نویسم، و مثل کودکی سخن می گویم. ناباکوف
لطفا فیلم زبان بدن پرسنل در آپارات https://www.aparat.com/v/۹uyoDمشاهده فرمایید.
https://www.aparat.com/mazyarmir
https://www.aparat.com/zabane_badan
https://t.me/Iranian_leadership_school
https://www.instagram.com/mazyare.mir
https://www.linkedin.com/in/mazyarmir
خلاصه کتاب لولیتا
#مای_پادکست
#مازیارمیر
مای پادکست پادکستی برای تمام فصول
https://www.aparat.com/zabane_badan
زندگی دقیقا یک حالت معنوی و یا فکری است و
همه چیزهایی که انجام می دهیم یا به آن می اندیشیم
برای ما به نسبتی که معتبر می پنداریم
معتبر است…….
بعنوان یک مشاورکسب و کار که ۳دهه عمر خود را روی آموزش و تحقیق و مطالعه روی کسب و کارهای مختلف نهاده ام باید
بگویم لولیتا می تواند قدرت شما را بصورت مستقیم و غیر مستقیم در انواع مذاکره و یا کسب و کار و محصوصا بازاریابی وفروش
ارتقاء دهد.
در نهایت و حداقل افزایش دایره واژگان و کلمات آشتی با مطالعه و مخصوصا کودک درون و قدرت خلاقیت و….. همه وهمه از دست
اوردهای مطالعه مستمر این کتاب استثنایی و مطالعه است و در دوره های منتور با افراد مختلف دریافتم مطالعه این دست از کتابها می تواند قدرت وعلاقه افراد را به شدت افزایش دهد.
من باید در یک جمله بگویم که عاشق ترجمه های استاد ذبیح الله منصوری هستم او یک مترجم ازاد
است و اکثرترجمه های او دنیای زیبایی را پیش روی هر ایرانی خواهد گشود. سه دهه فعالیت در زمینه اموزش مرا به سمت ان سوق داد.
باری باید کاری انجام دهم تا در کسوت یک مشاور و منتور به همراهان و دانشجویان و عزیزانی که دنبال امتداد آموزش هستند و
علاقمند به شکوفایی ورشد تبلور هستند چگونه به این مهم دست پیدا کنند و در این راه معرفی کتب مطرح چهان می تواندراه درستی
باشد در این سلسله مقالات من سعی نمودم که قسمتهایی از کتاب را به همراه مطالبخود به عموم معرفی کنم و البته شاید در این راه
به خطا رفته باشم که به شدت عذر تقصیر دارم.
مازیارمیر مشاور و تحلیلگر
تخیلات ما به اسمان پرواز می کنند و ما سایه های آن روی زمین هستیم. ناباکوف
لولیتا
پیرامون نویسنده کتاب لولیتا کوالدیمیر ناباکوف
ولادیمیر ولادیمیرویچ ناباکوف که با نام مستعار ولادیمیر سیرین هم شناخته میشود زاده 1899 او که رماننویسی روسی-آمریکایی بود. نُه رمان اول
وی به زبان روسی بود که هرگز باعث معروفیت او نشد، و او بعد از اینکه شروع به نویسندگی به زبان انگلیسی کرد به شهرت بینالمللی دست یافت.
لولیتا (1955)، معروفترین رمان ناباکوف به زبان انگلیسی، در رتبه چهارم لیست صد رمان برتر انتشارات کتابخانه مدرن قرار گرفت. رمان آتش کمفروغ (1962) در همین لیست در
رتبه 53اُم قرار گرفت، و خاطرات او با عنوان سخن، خاطره (1951) در رتبه هشتم بزرگترین آثار غیر داستانی قرن بیستم از سوی این کمپانی انتشاراتی جای گرفت. او برای هفت مرتبه
در بین فینالیستهای جایزه کتاب ملی آمریکا برای آثار داستانی قرار گرفت. ناباکوف مثل همسر و پسر خود و بسیاری از شخصیتهای رمانهایش، حسگرا (synesthete) بود. .
ناباکوف در کنار نوشــتن، به گردآوری و جمع آوری پروانه ها و طراحی بازی شطرنج هم سرگرم بوده و آثاری درباره ی آنها نوشته است. بجز استاد ذبیح الله منصوری فقید سرکار خانم
اکرم پدرام نیا، نویسـنده، مترجم، پژوهشـگر و پزشـک ایرانی مقیم کانادا هم این کتاب را ترجمه وبه زیور تبع آراسته نموده است.
زندگی، طلوعی درخشان است. من نمی فهمم چرا مرگ نباید طلوعی حتی درخشان تر باشد.ناباکوف
اما چرا لولیتا؟
بی گمان ترجمه ی رمان و مخصوصا رمانهای سنگین و سخت اقای کوالدیمیر ناباکوف کاری بسیار سخت وطاقت
فرسا است به قول پروفسور بوید، ناباکوف شناس و همچنین ا ستاد دانشگاه اُکلند نیوزیلند، »د شوار و پرتنش.«
است پروفسوربوید به شدت بر این باور ا ست که لولیتا مورد پســـ ندترین ر مان دنیای ادبیات از ز مان جویس،
پروتت و کافکاســـت، اثری که همواره خوانندگانش را به شدت اری به شدت تکان داده و خواهد داد،« و به
همین د لیل معتقد است که دیگر وقت آن بود که این اثر دقیق، صریح و بی پرده و با حفظ امانتداری به یکی از
زبانهای بزرگ ادبی دنیا یعنی زبان فارسی ترجمه شود .در ترجمه ی این اثر به شدت خانم پدرام نیا کوشــیده که
صفات مهمی که پروفسور پرواســور بوید انها را کلیدی ومهم در ترجمه می داند و همچنین سـایر الگوهای هنری
مورد نظر نویسنده را کاملا و به درستی رعا یت کند.
باید اذعان نمود که نخســـتین مترجم این اثر، یعنی استاد فقید جناب ذبیح الله منصوری، به گفته ی خود برای درک
خواننده بسیار به ترجمه منبسطی روی اورده است مانند سینوهه اثر میکاد التوری که از ۶۰ صفحه تبدیل به هزار
صفحه شده بود.او به شدت معتقد بود که با شیوه نویسنده و ترجمه کلمه به کلمه فارسی زبانان هرگز نخواهند
توانست یک صفحه از کتاب را درک کنند. شاید بد نباشد که بدانید ده سال بعد خود ناباکوف رمان را به زبان روسی
ترجمه نموده است. ناباکوف نه هنگام نوشــتن این اثر و نه پس از انتشــار این اثر گران سنگ همواره نگران
واکنشهای عام وخاص بوده وبه همین دلیل وسواس خاصی روی این اثر داشته اســت. او حتی در اواخر ســال
۱۹۵۰ ،وقتی که اصـــل کتاب را به پایان می رساند تمامی دست نوشته هایش را برمی دارد و با عزم جزم به
ســـمت بخاری منزل می رود تا همه انها را به اتش بکشد وبرای همیشه انها را نابود نموده وبه خاکستر تبدیل
نماید اما او غافل است از تدبیری که سرنوشت برای او وکتابش رقم زده است. همسرش او را به شدت از این
کار نهی می کند و از او می خواهد که یک بار دیگر روی کتاب کار کند .پس از انهر وقت نویسنده کتاب این خاطره
تلخ را به یاد می اورد با خود این طور زمزمه می کند که اری این کتاب سرشار از مشکالت تکنیکی بود.
نابغه، فردی آفریقایی است که در کشورش رویای برف را در سر می پروراند.ناباکوف
این کتاب در ۵۰۰۰ جلد سرانجام به چاپ رسید و در مدت نه ماه نایاب شد. شــاید هیچ کس به طور جدی درباره
ی این کتاب هرگز نظری نداد تا اینکه در پایانسـال ۱۹۵۵ گراهام گرین، نویسـنده ی برجسـته ی انگلیسـی، در
سـاندی تایمز این کتاب را یکی از سه کتاب برتر سال معرفی کرد. این کار خشم افراد بسیاری را برافروخت
مخصوصا سردبیر ساندی اکسپرس او بلافاصله در اظهار نظری شتابزده و کاملا یک طرفه و مغرضانه این رمان را
رمانی کاملا پورنوگرافی محض نامید که باعث معروفیت دوچندان کتاب وعطش شدید به اینکتاب را دوچنذان نمود
شاید جالب باشد بدانید که در آن زمان به ماموران گمرک بریتانیا دستور داده بودند که از ورود حتی یک جلد از این
کتاب هم اجازه ورود به کشور را ندارد. در ادامه روند نشر کتاب وزیر کشور فرانسه نیز کتاب را ممنوع اعلام نمود.
در همان زمان کتاب به زبان هلندی و دانمارکی ترجمه و به شدت کمیاب و ناپ شد. در سال ۱۹۵۸ میلادی هم در
آمریکا که چاپ ان ممنوع شده بود مجوز چاپ دریافت نمود و بلافاصله به چاپ سوم رسید و با گذشت سه هفته
به یک صد هزار نسخه چاپ وهمه نسخ ان به فروش رسید. امروزه به رغم نظرهای تند و نامنصـــفانه ای که درباره
ان نوشـــته شـــده، در فهرســـت بهترین رمانهای جهان جای دارد.
ناباکوف، مثل جیمز جویس، برای بازی با کلمهها و ســـاختن جناسها از م نابع ادبی ج هان و از واژههای خاص و گاه کهن ز بان هایی نون روســـی،
ارانسوی، انگلیسی، التین و حتا اارسی بهره میبرد و زمانهایی که این جناسها خوب در قصـــه جا میااتند به بنمایهی اصـــلی رمان تردیل میشـــوند، مثل
اشـــاره هایش به اپرای کارمن که یکی از بنمایههای اصـــلی رمان اســـت. در جایجای رمان و یتارد پای سه اثر دیده میشود: شعر آنابل ی اثر ادگار آلن
پو که تصویریست از عشق نوجوانی هامررت، راوی داستان )ترجمهی این شعر والدیمیر ناباکوف / ۱۰ را در بخش پانوشــــت این ک
تاب آورده ام (، اپرای کارمن اثر ژرژبیزه، وکو یها، شعر بلندی از الکساندر پوشکین که بنمایهی آن مثل بنمایهی اپرای کارمن اســـت و
در آن آ ِکو، قهرمان داســـتان، زمفیرای نابکار و عاشـــق او را میک شد.
ناباکوف عالوه بر آنکه با بهرهوری از نثری شعرگونه، زیرا و طنزآمیزداســـتان را روایت میکند، با واژهها به گونههای مختلف بازی میکند.
گاهی حرف اول یـا حرف آخر ننـد واژهی پیدرپی را ردیف میکنـد و حتـا گـاهواژههایی نو میآاریند که »نیمفت« از آن جمله اســت.
در همهی این موارد ســعیکردم که برگردان با متن اصلی هماهنگ باشد.
تا کنون در وصـف و یتا سـخن بسـیار راته و آن را اثری نندالیه با عشـنیناب اما گناهآ ود معرای کرده اند. به گفتهی ستتامو ش
شتتومان، اســـتاد زبان انگلیســـی دانشـــگاه مینه ســـوتا، و یا اثریســـت با قلمی آهنگین و طنزآمیز وناباکوف سوررئا ی ستی
ست که در ردهی گوگول، دا ستایوف سکی و کااکا قرار دارد.
هر چه بیشتر خاطره ای را دوست داشته باشی، آن خاطره قوی تر و قوی تر می شود. ناباکوف
ناگفته آشـــکار اســـت که و یتا بهد یل جایگاه ادبی ویه هان همنناندرخور توجه است و باید در دسترس همه باشد، اما بیگمان این
اثر نمی توانست سد سخت سانسور )در ایران( را بشکند و به دست خوانندگان اارسیزبان برسد.
از این روی، بر آن شدم که آن را به اارسی برگردانم و بخش به بخش در دنیایمجازی منت شر کنم. در این راه از همراهی و پ شتیرانی
بیدریغ آقای امیرحسین شربیانی، سردبیر وبسایت ادبی دوشنره، و خانم نسرین الماسی، مدیر هیئت تحریریهی هفتهنامهی شهروند،
بهره بردهام و از آنها بسیار سپاسگزارم.
پس از انتشــار نند پاره از کتاب در دنیای مجازی، مدیر ارهنگدوســت و ارجمند نشر زریاب، آقای منوچهر فرادیس، پیشنهاد داد این
اثر را بیسانسور و در اانانســـتان ناپ کند که این خرر برای و یتا بس خوشـــایند بود. از آن گذ شته، این امکان میتواند برای دیگر
آثاری که ناپ و انت شار بیکموکاست .
آنها در ایران ناممکن ا ست اتفاقی نین با شد و م سیر آارینش شاهکارهایی را که سـانسـور و خودسـانسـوری، خواهناخواه، مانعی بر
سـر راهشـان اسـت هموار سازد.
لولیتا، چراغ زندگی من، آتش اندام جنسی من. گناه من، روح من. لو، لی، تا: نوک زبان در سفری سهگامی از کام دهان به سمت پایین میآید
و در گام سومش به پشت دندان ضربه میزند: لو. لی. تا.
لینک کتاب جهت دانلود
#مازیارمیر
maziyare_mir@
فرهیخته گرامی و ارجمند شما می توانید از یک منتور و کوچ حرفه ای و کاملا کار کشته برای بهبود فروش و برندسازی و در نهایت ارتقا
سطح کیفی و کمی در کسب و کار و یا استارتاپ خود استفاده فرمائید با ما همراه باشید .