زبان بدن فیلم بادیگارد
زبان بدن فیلم بادیگارد
فیلم بادیگارد را بارها نگاه کردم و از این فیلم خوش ساخت بسیار لذت بردم مخصوصا بخاطر زبان بدن فوق العاده استاد پرستویی که در ادامه آژانس شیشه ایی و این بار نه در قفس آژانس بلکه در بیابانهای بلوچستان و خیابانها و طونلهای مترو به هنر نمایی می پردازد. برای من که عاشق این داستانها هستم بادیگارد سراسر خاطره است اما ایا جامعه هنوز با این داستانهای تکراری تکانی می خورد یا خیر؟ بعنوان یک مشاور و محقق رفتار شناس و زبان بدن و مخصوصا زبان بدن ایرانی به شدت معتقدم این فیلم یک دنیا اموزش و نکات ریز زبان بدن در دل خود نهفته دارد برای درک حرکات و حسهای مختلف و…..
جامعه امروز با این داستان و شخصیتهای آن ارتباط برقرار می کند . ایا هنوز حاتمی و حاتمی کیاها که در تفکرات دهه۶۰ مانده اند می توانند جوان و جوانان را جذب گیششه نمایند و فیلمهایشان اقبال عمومی داشته باشد ۵۰ کیلو البالو نشان داد و ثابت کرد خیر ؟
داستان فیلم به روایت حاتمی کیا:
موضوع درباره بادیگاردی است به نام «حیدر» که وظیفه حفاظت از مسؤولان بلندپایه کشور را برعهده دارد. نقش او را پرویز پرستویی بازی میکند. حیدر شخصیت آرمانگرایی است که مسائلی را در کارش میبیند و این مسائل او را نسبت به کارش دچار تضاد و شک و تردید میکند.
مریلا زارعی نقش همسر حیدر را به عهده دارد؛ همسری که حیدر را عاشقانه دوست دارد لیلی و مجنون به روایت امروزی و گویا رابطهای از جنس رابطه حاج کاظم و فاطمه در «آژانس شیشهای» اینبار بین حیدر و همسرش بازسازی شده.
حیدر اما در داخل خانواده و از طرف دخترش دائما درباره ارتباط وظیفه و آرمانهایش مورد سوال است. داستان اما از جایی آغاز میشود که اتفاقی برای یکی از مسؤولان بلندپایه با بازی محمود عزیزی میافتد و این اتفاق مشکلاتی را برای حیدر به دنبال دارد. همه این اتفاقات حیدر را ساکتتر و تضادها و بحرانهای درونیاش را بیشتر میکند.
حیدر در نهایت به عنوان محافظ یک دانشمند هستهای به نام «میثم» تعیین میشود – که نقش او را بابک حمیدیان بازی میکند- و قرار است حیدر از او در مقابل ترور احتمالی محافظت کند و در نهایت این شخصیت لوس در جریان ترور توسط حیدر نجات یافته اما حیدر شهید می شود
زبان بدن فوق العاده تحسین برانگیز شخصیت حیدر که با شعر آخر فیلم هم خوانی نوستالژیک دارد کاملا بجا است کلوزآپ های حاتمی کیا هم بسیار عالی است و مخصوصا آهنگسازی این کار هم بسیار عالی است اما آیا نسل امروز با این شخصیتها و نوع ارائه این داستان ارتباط برقرار می کند . با پرسجویی کوتاه در جوانان جواب منفی است؟ فکر میکنم آژانس شیشه ای نسخه سال ۹۴ حاتمی کیا را دوباره دیدم همین. اما به روایت سال ۱۳۹۴
خانم مریلا زارعی که جزء مثلث همدانی زارعی و پرستویی یا فریبزعرب نیا و مثلثی همیشگی دوباره تکرار شده است خانم زارعی به عنوان همسر بادیگارد مسئولان مملکت، رفته اورژانس و یک مادر و فرزند، با وضع و حال … این روزها، سرش داد میزنند که چرا یکی از بستگانشان که شاگرد همسر آقای بادیگارد هم هست، خودکشی کرده و…
محصول آقای حاتمیکیا، بر اساس دو قطبی خودی و غیر خودی شکل گرفته آیا این تئوری درست است و اساسا مخاطب جلب کن است نسل جوان با این تفکر و تفکرات کلیشه ای ارتباط برقرار می کند. شاید باید بگوییم که دوقطبی که حاتمیکیا از یک طبقه و یک گروه، به عنوان دولت و حاکمیت، در برابر مردم کشورش ساخته. انگار بادیگارد قهرمان فیلم، دارد از حاکمیت ساخته حاتمیکیا، در برابر مردم کشورش محافظت میکند. فیلمی که قهرمان سفارشی فیلمساز، مدام نق میزند، از مظلومیتاش میگوید و تحت فشار قرار میگیرد. داشتم به این صحنه خاص در ابتدای فیلم که ناخودآگاهانهای، دنیای مولفاش را افشا میکنداما خام بودم. حاتمیکیا، نه فقط در این صحنه، که در تمام فیلماش، همین دیدگاه را با زبان بدن کلیه عوامل فیلم فریاد می شود و این کشش ایجاد نمی کند این بیشتر انزاجار را فریاد می زندانزجار؟
آیا در کل طول تاریخ اسلام با چنین ادبیاتی روبرو هستیم علی ع بعنوان امام وامیرالمومنین یکبار و فقط در یک خطبه کوتاه چند دقیقه ای خود سر به شکوه و آنهم نه به روش حاتمی کیا می پردازد و سپس گویی که احساس می کند شاید این خطبه به صلاح نباشد تا پایان عمر بابرکتشان چنین رفتاری از ایشان دیده نمی شود.
فیلمسازی مارتین اسکورسیزی و یا بسیاری از بزرگان جهان سینما هم جنبه انتقاد و آموزش دارد اما ایا این راه ترویج و آموزش و آیا سینما تریبون بغض های در سینه مانده است و ایا نسل جوان نسل دهه ۷۰ و ۸۰ و۹۰ دیگر این مدل درد دل کردنهای ناشیانه را آنم با زبان بدن میپسندد …
و فقط بادیگارد نیست. شخصیت دیگر فیلم، “نابغه”ای که بادیگارد باید وظیفه محافظتاش را برعهده بگیرد، چون: «شخصیتهای دهه ۹۰، همین دانشمندها هستند»، مثل بادیگارد فیلم، یکی دیگر از همین بچه لوسهاست. فردی که به عنوان دانشمند هستهای لابد صاحب اطلاعات مهمی است، اما دوست ندارد: «کسی دنبالاش باشد»! و البته حاتمیکیا حواساش هست که همین جوان را یک “خودی” و فرزند یکی از دوستان شخصیت اصلی فیلمش قرار دهد. انگار روادار نیست که حتی این جوان صاحب استعداد در دهه ۹۰ را هم، یکی از فرزندان عموم مردم ایران، از هر طبقه و گروه و قشری قلمداد کند.
اگر روزی روزگاری در آژانس شیشهای، قهرمان حاتمیکیا قانون را نه برای حفظ حقوق از دست رفته مشتریان آژانس، که برای نجات جان “دوست”اش، زیر پا گذاشت، و به عنوان یک “هنرمند مردمی” ستایش شد، اما حالا در دهه ۹۰ هستیم. نه فقط همه آگاهتر شدهاند، که دیگر راهحلهای قدیمی برای حفظ چالشهای جدید، جواب نمیدهد. نتیجه میشود ساخته شدن یک فیلم افشاگرانه که دنیای مولفاش را به شکل هولناکی بازتاب میدهد. (بین فیلمهای حاتمیکیا: “ارتفاع پست” و “چ” صاحب جهان مردمی بسیار سالمتری هستند.
البته حیدر فیلم بادیگارد هم گرفتاریها و شکهای خودش را دارد. اما فردگرایی مضحک حاتمیکیا در این فیلم، تشبیهی از مقام خود او در مقام یک سینماگر سفارشی هم هست. بادیگارد فیلم حاتمیکیا اجتهاد میکند و در لحظات بحرانی و حیاتی، تصمیم میگیرد که خودش را سپر فرد مورد نظر بکند یا نکند! در حالی که خود او و روسایش میدانند وظیفه واقعیاش چیست: باید دستور را اجرا کند. به همین ترتیب، حاتمیکیا هم ماجرا را میتاباند و پیچ میدهد، اما خودش میداند وظیفهاش چیست: حفظ منافع گروههای “خاص”، که خودش هم جزیی از آن است، اما باید طوری ماجرا را بپیچاند که انگار دارد از یک حکومت، یا منافع مردم کشورش دفاع میکند. در حالی که وقتی شما چنین میکنید، نخستین چیزی را که هدف قرار میدهید، امنیت ملی واقعی کشورتان است.
ساخته شدن بادیگارد، البته رخداد بدی نیست. حاتمیکیا همچنان بهترین سفارشیسازهاست. فیلمسازان جوان ما، جدا از برخی تصمیمها و انگیزههای مضحک شخصیتهای قصه، میتوانند چیزهایی از این فیلمساز بیاموزند. حاتمیکیا ملودرامساز خوبی است، و بلد است حماسه را بر پرده سینما بیاورد. مثلا میداند تاثیر حضور یک نیروی پنهان نقابدار، بر پرده سینما چیست. صحنههای اکشن فیلمش خندهدار از آب درنیامده، و از موسیقی، مطابق معمول آثارش، استفاده فراوان، اما مناسبی کرده است. ساختهشدن بادیگارد اما بهخصوص از این جهت رخداد بدی نیست که به شکلی آشکار، همه چیز را روی دایره میریزد. آن چه پشت شعارها پنهان شده بود. پیش از این هم گفته بودیم که “دوران تازه”، روزگار افشا شدن و شفافیت است.
در فیلم با انتخاب آخرین ماموریت توسط حیدر( رفتن به سوی شهادت) رنگ و بوی احساسی و اکشن بخود می گیرد و حیدر علیرغم اینکه در معرض اتهام خیانت قرار گرفته بود در حالی که به مهمترین فراز شعر حیدر بابای شهریار ” دنیا هر آنچه را که به انسان داده است، از او خواهد گرفت ” گوش می داد، با سپر کردن سینه خود در مقابل گلوله های تروریست ها، نشان می دهد که همچنان دهه شصتی باقی مانده و بر عهدی که با خدای خود بسته بود، پایدار بوده است.بادیگارد در مجموع فیلمی زیبا، روان، با داستان قابل تامل، معنی دار، دارای پیام و تاثیر گذار است. فیلمی جسورانه که اگر از تیغ ممیزی و سانسور برای نمایش عمومی عبور کند.
زبان بدن عشق و عاشق و معشوق حیدر و همسرش عالی است و مخصوصا زمانی که از ماموریت بلوچستان حاج حیدر باز می گردد. یکی دیگر از مهمترین صحنه های فیلم در شروع با هلیکوپتر سفید و تیزبینی بادیگارد در حدس زدن و شناسایی یک تروریست انتحاری آنچه که این روزها سر کلاس زبان بدن بادیگاردهای خوب کشورمان سالها است تدریس می کنم.
آری بادیگارد به لباس و عینک نیست به عضلات و هیکل درشت و یا بدنسازی آنهم به زور قرص کپسول و آمپول نیست به حدس وقوع عمل مجرمانه و توطئه و جنایت و ت های مجرمانه و تخریبی و حتی نیقتل و…. پیش از شروع ماجرا است که بادیگارد باید آنرا کاملا پوشش دهد و حاتمی کیا به درستی به ان اشاره داشته است .
تیزبینی حاج حیدر در موقع خروج و جمله معروفی که همیشه به همه بادیگاردها می گویم برای یک بادیگارد همه غریبه هستند و ….
یادتان باشد هیچ چیز و هیچکس و هیچ رفتار و هیچ گفتاری آنگونه که به ظر می رسد نیست. برگرفته از زبان بدن ایرانی
مازیار میر مشاور و تحلیلگر
توصیه میشود مطالب زیر را مطالعه فرمایید:
دوره آموزشی مذاکره و ارتباطات غیرکلامی
زبان بدن فیلم فروشنده
تحلیل زبان بدن پرویز پرستویی
تحلیل زبان بدن بهنوش بختیاری و لیلا حاتمی
تحلیل فیلم دراکولا