دکتر مازیار میر مرجع و مشاور انتخابات، مذاکره و زبان بدن ایران

زبان بدن فیلم نورهای قرمز Red Lights

زبان بدن فیلم نورهای قرمز Red Lights
در این مطلب خواهید خواند

زبان بدن فیلم نورهای قرمز Red Lights

زبان بدن فیلم نورهای قرمز Red Lights

 

\"زبان زبان بدن فیلم نورهای قرمز Red Lights 


لطفافیلم آموزش زبان بدن ایرانی در آپارات https://www.aparat.com/v/pjrU2 مشاهده فرمایید.


 

خلاصه ی داستان: دکتر مارگارت ماتیسون روانشناس معروف دانشگاه به همراه دستیارش تام، بروی اتفاقات ماوراء الطبیعی مطالعه می کنند.

آنها به شدت اعتقاد دارند مسائل ماوراء الطبیعی وجود ندارد و اگر کسانی چنین ادعاهایی می کنند، شیاد و دروغگو هستند. در حالیکه مطالعات

آنها ادامه دارد، شعبده باز معروف و قدیمی، سیمون سیلور، قرار است برنامه های اعجاب انگیز و فراطبیعی اش را اجرا کند و نیروهای ماورایی

خود را به مردم نشان بدهد. در حالیکه تام شدیداً دوست دارد مثل همیشه، دست سیلور را رو کند، مارگارت از رویارویی با او، سر باز می زند …

یادداشت: فیلم، داستان خود را روی پایه های جذاب و محکمی بنا می کند و این استقامت و جذابیت را تا نیم ساعت آخر هم ادامه می دهد اما

مصیبتِ بزرگ، همانا در پایان رخ می دهد که بهش خواهم رسید. فیلم نامه به خوبی از پس معرفی شخصیت ها و جلو بردن روایت، توسط آنها

برآمده است. ما کم کم با مارگارت آشنا می شویم، زنی که چنین شعارهایی دارد: (( وقتی صدای سُم می شنوم، فکر نمی کنم سُم تک شاخ

باشه، به سُم اسب فکر می کنم. )) و یا در جایی دیگر می گوید: (( اون بیرون دو نوع آدم هستن که استعداد ویژه ای دارن؛ اون دسته ای که

واقعاً فکر می کنن قدرت ماورائی دارن و دسته ی دوم اونایی هستن که فکر می کنن نمی تونیم دستشونو رو کنیم، جفتشون در اشتباهن. ))

زنی که فقط علم و مشاهدات علمی را قبول دارد و به شدت با پدیده های فراواقعی مخالف است و کار را تا جایی پیش می بَرَد که حتی حاضر

نیست پسرش که سال هاست روی تخت بیمارستان زندگی نباتی دارد و امیدی به برگشتنش نیست را راحت کند و اجازه ی مرگش را بدهد. او

\"زبان زبان بدن فیلم نورهای قرمز Red Lights

می گوید: (( من آرزو می کردم که یه چیزی بعد از مرگ می بود اما آماده نیستم تا بذارم اعتقاداتمو، خواسته ها یا نیازهام تعیین کنن. )) اینگونه

است که کم کم شخصیت مارگارت برایمان ترسیم می شود. تام هم همینگونه است. او به عنوان دستیار، جوانی ست که سعی می کند هر

طور شده پرده از حقه بازی آدم هایی که ادعاهای عجیب می کنند بردارد. شخصیت منفی داستان هم که همانا سیلور باشد، کم و بیش در طی

همین روند، معرفی می شود و ما می دانیم که آنها بالاخره باید رو در روی هم قرار بگیرند تا به نتیجه برسیم. پیچش فوق العاده ی فیلم نامه

باعث می شود فیلم وارد سطح دیگری بشود: وقتی مارگارت به هیچ عنوان حاضر نیست دست سیلور را رو کند، با عصبانیت تام مواجه می شود

و به همین علت مجبور می شود بالاخره و در کمال بی میلی، دلیلش را ذکر کند و آنهم این است که سال ها قبل، وقتی او و سیلور رودروی هم

قرار گرفته بودند، سیلور، پیش بینی کرده بود که چه بلایی سر پسر مارگارت خواهد آمد. این همان چیزی ست که حالا مارگارت را دچار شک و

تردید کرده است. وقتی شک و نقصان در شخصیت اصلی درام شکل می گیرد، طبیعتاً مسیر جذاب تری طی خواهد شد که البته این پیچش

اخلاقیِ جذاب، با مرگِ نابهنگام مارگارت به فراموشی سپرده می شود. بهرحال در طول داستان، ما هم با این تردید مواجهیم که بالاخره اصل

قضیه چیست و آیا سیلور واقعاً یک شیاد است یا یک انسانِ دارای نیروهای مافوق طبیعی؟ اما نیم ساعت پایانی، چنان همه چیز ناگهان بهم می

ریزد که باور کردنی نیست: در یک چرخش عجیب و غریب، خودِ تام دارای نیروهای ماورایی معرفی می شود! واقعاً آنقدر همه چیز گنگ و نامفهوم

می شود که حرف نهایی نویسنده نامشخص باقی می ماند. آیا بالاخره باید باور کنیم که این نیروها وجود دارند؟ فیلم چنان پایه هایش را بر این

پیش فرض که این نیروها به هیچ عنوان وجود ندارند، بنا می کند که پایان بندی عجیبش، بیشتر به یک شوخی بی مزه شبیه است. انگار نه تنها

به تماشاگر، بلکه به خودش هم رودست زده باشد! اصلاً تام واقعاً کیست؟ چه چیز را می خواهد ثابت کند؟ آیا می خواهد ثابت کند همه از جمله

سیلور شیادند، غیر از خودش؟ با توجه به پایان نامشخص و نامفهوم فیلم، شخصیت تام در هاله ای از ابهام باقی می ماند و نمی فهمم بالاخره

ماجرا چه بوده. این وسط به خیلی از سئوال ها هم پاسخی داده نمی شود مثل اینکه اگر سیلور یک شیاد بوده، پس چطور مرگ پسر مارگارت را

پیش بینی کرده است یا چطور جلوی چشم همگان، با دست خالی، تومور مردی را از داخل شکمش بیرون کشید و درمانش کرد؟ این داستان

جذاب، در پایانش شدیداً منحرف می شود و به بیراهه می رود.

\"زبان زبان بدن فیلم نورهای قرمز Red Lights

از میان دیالوگ ها:    مارگارت: من سعی می کنم درک کنم، نه اینکه اعتقاد پیدا کنم.

دکترمازیارمیرمشاور وتحلیلگر

Facebook
Twitter
Pinterest
LinkedIn
دکتر مازیار میر مرجع و مشاور کسب وکار، مذاکره و زبان بدن ایران

مشاوره‌ای برای یافتن بهترین مسیر کسب‌وکار!

دکتر میر
اگه مطلب رو دوست داشتی، اینا رو از دست نده!
مدیریت و رهبری

مراحل تخصصی برای ایجاد برند و یک برند حقوقی چیست؟

مراحل تخصصی برای ایجاد برند و یک برند حقوقی چیست؟   دکترمازیارمیرمشاورتخصصی برندسازی حقوقی           ایجاد برند فرآیندی بسیار پیچیده و چند مرحله‌ای است که نیازمند

قراردادهای سرمایه گذاری
کسب و کار

قراردادهای سرمایه گذاری

قراردادهای سرمایه گذاری قراردادهای سرمایه گذاری انواع قرار دادهای سرمایه گذاری و سرمایه گذاری پر ریسک یا پر خطر این قراردادها منافع سرمایه گذاران و همینطور منافع عمومی کشور میزبان

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دریافت مشاوره