نقدوبررسی فیلم چشمان بازِ بسته Eyes Wide Shut
- Dr.mazyarmir
- مدیریت و رهبری
نقدوبررسی فیلم چشمان کاملاً بسته و باز Eyes Wide Shut
فیلم «چشمان کاملاً بسته» (Eyes Wide Shut) یکی از آخرین و بحثبرانگیزترین آثار استنلی کوبریک، کارگردان برجسته آمریکایی، است که در سال 1999 به اکران درآمد. این فیلم که در ژانر
درام و دلهرهآور ساخته شده، بر اساس رمان کوتاهی به نام “داستان رؤیایی” نوشته آرتور شنیتزلر (Arthur Schnitzler) است. «چشمان کاملاً بسته» با بازی درخشان تام کروز و نیکول
کیدمن، به کندوکاو در مفاهیمی همچون هویت جنسی، خیانت، زندگی زناشویی، و ماهیت امیال پنهان انسانی میپردازد.
خلاصه داستان
اول این نکته را بگویم که من به شدت عاشق این فیلم هستم این فیلم شاهکار تکرار نشدنی کوبریک و یک دانشگاه کامل فیلمسازی و
فیلمشناسی است .
خوب در مورد فیلم باید بگویم این فیلم داستان پزشکی به نام دکتر بیل هارفورد با بازی تحسین برانگیز (تام کروز) را روایت میکند که به
همراه همسرش آلیس (نیکول کیدمن) زندگی مرفه و شادی دارند. پس از گفتگویی صریح و بحثبرانگیز بین
بیل و آلیس درباره خیانتهای خیالی، بیل دچار تشویشهای روانی شده و به سفری در دنیای زیرزمینی امیال جنسی و ناشناختههای
ذهنی خود وارد میشود. او به طور اتفاقی به یک مهمانی مخفی و محرمانه دعوت میشود که به نوعی آیینهای ماسونی و اورجیای
جنسی در آن برگزار میشود. حضور در این مهمانی و مواجهه با رازهای تاریک و خطرناک، او را با چالشهای فراوانی روبرو میکند که زندگی
زناشویی و شخصیاش را تهدید میکند.
نقدها و تائیدیهها
فیلم «چشمان کاملاً بسته» از زمان انتشار خود واکنشهای متفاوتی را از سوی منتقدان و مخاطبان به همراه داشته است. برخی آن را
شاهکاری سینمایی میدانند که با دقت به لایههای
روانی و اجتماعی شخصیتها پرداخته و دنیای درونی آنها را به تصویر کشیده است، در حالی که عدهای دیگر آن را بیش از حد پیچیده و مبهم
توصیف میکنند. یکی از نکات برجسته فیلم،
توانایی کوبریک در ایجاد فضایی رازآلود و ناآرام است که بیننده را به دنیای تاریک و پر از وسوسه شخصیت اصلی میکشاند.
نکات مثبت:
- بازیگری: تام کروز و نیکول کیدمن بهطور خاص در این فیلم درخشیدهاند. دیالوگها و حالتهای چهره هر دو بازیگر به خوبی حس ناپایداری و درونیات متلاطم شخصیتها را نشان میدهد.
- کارگردانی: کوبریک، به عنوان یک کارگردان جزئینگر، توانسته است هر صحنه را به دقت طراحی کند و فضاسازی منحصر به فردی ایجاد کند که با موسیقی مرموز و تصویرهای چشمنواز در هم تنیده شده است.
- موسیقی: استفاده از موسیقی کلاسیک و قطعاتی مانند “موتزارت” و “شوپن” که فضایی عجیب و وهمآلود ایجاد میکنند، از نقاط قوت فیلم محسوب میشود.
نکات منفی:
- سرعت روایت: بسیاری از منتقدان معتقدند که فیلم «چشمان کاملاً بسته» از سرعت کندی برخوردار است و برخی صحنهها بیش از حد طولانی هستند که ممکن است باعث شود مخاطب از روند داستان دور شود.
- پیچیدگی: داستان فیلم با مفاهیم روانشناختی و فلسفی پیچیده در هم آمیخته و همین امر باعث میشود برخی از مخاطبان نتوانند با آن بهخوبی ارتباط برقرار کنند.
سخنان بزرگان درباره فیلم
- راجر ایبرت، منتقد برجسته سینما، درباره فیلم گفته است: «چشمان کاملاً بسته» یک فیلم روانشناسانه و پر از پرسشهای بزرگ است. کوبریک به نوعی جسورانه مرزهای بین واقعیت و خیال را محو میکند و ما را وادار به بازنگری در ارزشهای فردی و اجتماعیمان میکند.
- پائولین کیل، دیگر منتقد معروف سینما، در نقد خود بر فیلم عنوان کرده: «این فیلم به رغم اینکه ممکن است برای همه قابل درک نباشد، اما کوبریک توانسته است یکی از متفاوتترین و شجاعانهترین آثار خود را خلق کند.»
دیالوگهای بسیار مشهور فیلمEyes Wide Shut
یکی از دیالوگهای بهیادماندنی فیلم، گفتگوی بین آلیس و بیل است:
آلیس: «تو همیشه اینطور فکر میکنی که من متعلق به تو هستم؟ که بدن من فقط مال تو است؟»
این دیالوگ یکی از کلیدیترین مباحثات فیلم است که بر محور مفهوم مالکیت و آزادی در رابطه زناشویی میچرخد. این گفتوگو نه تنها رابطه بیل و آلیس را دچار تزلزل بسیاری میکند، بلکه
سؤالاتی اساسی در مورد هویت جنسی و اعتماد را پیش روی مخاطب میگذارد.
دیالوگ اخر :
آلیس: ما چشمانم باز شده بیل: برای همیشه
نقاط قوت فیلمEyes Wide Shut
- عمق روانشناختی شخصیتها: کوبریک در این فیلم با قدرت تمام به تحلیل روانی شخصیتها میپردازد. بهویژه شخصیت بیل که از دنیای منظم و امن خود خارج شده و در دنیایی از خطر و عدم قطعیت غوطهور میشود.
- تصویربرداری استادانه: فیلمبرداری و نورپردازی در «چشمان کاملاً بسته» به طرز بینظیری فضاسازی را تکمیل میکند و دنیای تاریک و پر رمز و راز داستان را به تصویر میکشد.
- موسیقی: یکی دیگر از عوامل موفقیت فیلم، استفاده استادانه از موسیقی کلاسیک است که همواره بر جو وهمآلود داستان میافزاید و لحظات دلهرهآور را به خوبی تشدید میکند.
نقاط ضعف فیلمEyes Wide Shut
- پیچیدگی موضوع: یکی از نقدهای اصلی که به فیلم وارد شده، پیچیدگی زیاد و نمادگراییهای عمیق است که ممکن است برای برخی مخاطبان دشوار و غیرقابل فهم باشد.
- سرعت کند روایت: برخی از صحنهها به طول میانجامد و ممکن است باعث خستگی مخاطب شود. با وجود این، این سرعت کند در خدمت ایجاد تنش و تشویش درونی شخصیتها است.
جوایز فیلم چشمهای بسته و باز
فیلم «چشمان کاملاً بسته» (Eyes Wide Shut) ساختهی استنلی کوبریک، با وجود شهرت و اهمیتش در تاریخ سینما، به طور گسترده در مراسمهای بزرگ سینمایی موفق به کسب
جوایز زیادی نشد. این امر ممکن است به دلیل محتوای پیچیده و بحثبرانگیز فیلم، و همچنین سبک خاص کوبریک باشد که برخی از منتقدان و مخاطبان را دچار دوگانگی کرد. با این حال،
فیلم توانست توجه و تحسین برخی محافل سینمایی را به خود جلب کند و در چند جشنواره و رویداد معتبر سینمایی نامزد دریافت جوایز شود.
جوایز و نامزدیهای مهم فیلم «چشمان کاملاً بسته»
- جوایز ساترن (Saturn Awards) – 2000
- نامزد بهترین فیلم اکشن، ماجرایی یا هیجانانگیز: «چشمان کاملاً بسته» به خاطر جذابیت روانشناسانه و رازآلودش، نامزد این جایزه شد.
- نامزد بهترین بازیگر مرد (تام کروز): بازی تام کروز در نقش دکتر بیل هارفورد یکی از نقاط قوت فیلم بهشمار میآید، که او را در فهرست نامزدهای بهترین بازیگر مرد قرار داد.
- نامزد بهترین بازیگر زن (نیکول کیدمن): نیکول کیدمن نیز به خاطر بازی پیچیده و احساسیاش در نقش آلیس، مورد توجه قرار گرفت.
- جوایز بفتا (BAFTA) – 2000
- «چشمان کاملاً بسته» موفق به دریافت نامزدی در جوایز بفتا نشد، اما به عنوان یک فیلم مهم در آن سال مورد توجه منتقدان قرار گرفت.
- جوایز گلدن گلوب (Golden Globe Awards) – 2000
- با وجود اینکه فیلم در جوایز گلدن گلوب نامزد یا برندهای نشد، اما بازیگران و عوامل آن در بسیاری از رسانهها و محافل سینمایی مورد تحسین قرار گرفتند.
- جوایز انجمن منتقدان فیلم لندن (London Critics Circle Film Awards) – 2000
- برنده جایزه بهترین بازیگر زن بریتانیایی (نیکول کیدمن): کیدمن در این جشنواره مورد توجه منتقدان بریتانیایی قرار گرفت و توانست جایزه بهترین بازیگر زن را کسب کند.
- جشنواره فیلم ونیز (Venice Film Festival) – 1999
-
- فیلم «چشمان کاملاً بسته» به عنوان یکی از آثار مهم در زمان اکران، در جشنواره ونیز نمایش داده شد و با وجود بازخوردهای متفاوت، توانست جایگاه خاصی در این رویداد به دست آورد.
-
تحلیل عملکرد فیلم در جوایز:
با وجود نامهای بزرگ و اعتبار کوبریک به عنوان یکی از بهترین کارگردانان تاریخ سینما، «چشمان کاملاً بسته» در مراسمهای جوایز بزرگ موفق به کسب جوایز متعددی نشد. یکی از دلایل این امر، احتمالاً پیچیدگی و مضمون جنجالی فیلم بود که در زمان اکران، بسیاری از تماشاگران و منتقدان را دچار اختلافنظر کرد. همچنین، به دلیل درگذشت کوبریک چند ماه پیش از اکران فیلم، احتمالاً فضای خاصی در اطراف فیلم شکل گرفت که بر انتظارات و واکنشها تأثیر گذاشت.
میراث و جایگاه فیلم:
اگرچه «چشمان کاملاً بسته» در زمان اکران جوایز مهمی را بهدست نیاورد، اما با گذر زمان به عنوان یکی از آثار مهم و بحثبرانگیز استنلی کوبریک شناخته شده است. امروزه، فیلم به دلیل بررسی عمیق روانشناختی و موضوعات جنسی، و همچنین سبک بصری منحصربهفردش، به عنوان یکی از آثار برجستهی سینما مورد مطالعه و تحلیل قرار میگیرد.
نمادها و نشانه های فیلم «چشمان کاملاً بسته» (Eyes Wide Shut)
فیلم «چشمان کاملاً بسته» (Eyes Wide Shut) اثر استنلی کوبریک از نمادها و نشانههای بصری و معنایی است که لایههای پیچیدهای از مفاهیم روانشناسانه، فلسفی و اجتماعی را در دل خود جای دادهاند. این نمادها به کمک شخصیتها، فضاها، و رویدادهای داستانی به نمایش درمیآیند و به مخاطب کمک میکنند تا مفاهیم پنهانی مانند هویت، ال جنسی، قدرت، و خیانت را بهتر درک کنند.
1. ماسکها
یکی از بارزترین نمادهای فیلم، ماسکها هستند که در طول مهمانی مخفیانه و عجیب استفاده میشوند. ماسک در اینجا به عنوان نمادی از دوگانگی ، پنهان کاری و دو رویی عمل میکند. ماسکها نشان دادن چهره های افراد پنهان در اجتماع هستند. مکانهایی که شخصیتها، در محیطی بیقید و آزاد، اموال و هوسهای خود را پنهان کردهاند و نقاب بر چهره میزنند. این نماد به معنای مفهوم به پنهان کردن هویت واقعی و پذیرش نقشی موقت است که افراد در شرایط اجتماعی خاص بازی میکنند.
2. چشمان بسته و باز
عنوان فیلم، «چشمان کاملاً خود نمادی پیچیده است» که به موضوع موضوع و ناخودآگاه انسانی اشاره دارد. «چشمان باز» میتواند نمادی از آگاهی و درک از واقعیت باشد، در حالی
که «چشمان بسته» به ناآگاهی، انکار یا نادیده گرفتن حقیقت اشاره دارد. در سراسر فیلم، دکتر بیل در تلاش است تا دنیای پنهان و تاریکی که پیرامونش وجود دارد را کشف کند. آیا
سوالی که فیلم مطرح میکند این است که آیا او حقیقت را کاملاً میبیند یا همچنان در خواب و ناآگاهی به سر میبرد؟ این دوپهلو به درکی است که افراد از حقیقت دارند و ممکن است
چشمانشان به برخی از واقعیتها بسته باشد اشاره میکند.
3. رنگها
رنگها در این فیلم نقش مهمی در ایجاد معنا و انتقال احساسات دارند:
- رنگ قرمز در صحنه های کلیدی مانند اتاق خواب آلیس و یا مهمانی مخفیانه دیده می شود. قرمز معمولاً به عنوانی از آشتیاق، وسوسههای جنسی، و خطر میشود و در این فیلم نیز به همان معنا به کار رفته است.
- رنگ آبی که در برخی از صحنهها، بهویژه در آپارتمان دکتر بیل و آلیس دیده میشود، نمادی از سرما، تنهایی، و ناآرامیهای درونی است. این تضاد بین قرمز و آبی، تضاد بین آشتیاق و سرما، خواستهها و نگرانیها را نشان میدهد.
4. آینهها
آینه نیز در صحنه کلیدی به کار رفته و به عنوان نمادی از خودشناسی، با هویت دوگانه عمل میکند. برای مثال، صحنههایی که آلیس جلوی آینه است یا در حال استفاده از آینه، نشانههایی از درونی و بازتابهای شخصیتی او هستند. آینهها چندین نشاندهندهی جستجوی حقیقت و بازتابهای پنهان درون انسان هستند.
5. مهمانی مخفی و آیینها
مهمانی مخفیانهای که بیل به آن وارد میشود، خود نمادی از قدرت، کنترل، و سرکوب امیال پنهان است. در این مراسم، همه نقاب بر چهره دارند و آیینهای جنسی در حال اجرا
هستند. این مراسم میتواند از پنهانکاری و فساد در بین طبقههای مرفه و قوی جامعه باشد. آیینها و مراسمهای ماسونی که در فیلم به تصویر کشیده شده، به نوعی نمایش
سرکوبهای اجتماعی و تلاش برای دستیابی به آزادی درونی است.
6. کلیدها و درها
در فیلم، چندین بار از کلید و در عنوان نمادی برای دسترسی به اسرار پنهان و آغاز یا پایان سفرهای درونی استفاده میشود. کلید به معنای دسترسی به دنیای ناشناختهها و
امیل پنهان است. صحنههایی که بیل برای ورود به مهمانی مخفی از رمز استفاده میکند، خود نوعی جستجو برای باز کردن در دنیای دنیایی ممنوعه و مرموز است.
7. پیانو و موسیقی
موسیقی در فیلم، به ویژه صدای پیانو، نمادی از تنش روانی و درونی است. صحنههایی که موسیقی پیانو با ریتمهای تکرار شونده به گوش میرسد، تنشی ایجاد میکند که بیانگر
بحرانهای درونی شخصیتهای بیل است. موسیقی در این فیلم ابزاری است که مخاطب را به دنیای تیره و تاریک شخصیتها وارد میکند.
8. هوس و خیانت
در سراسر فیلم، موضوع خیانت زناشویی و وسوسه های جنسی به عنوان یکی از اصلی ترین موضوعات مطرح می شود. خیانت در اینجا نه تنها به معنای خیانت جسمی است، بلکه به
معنای خیانت به ارزشها و باورهای فردی است. آلیس و بیل هر دو در طول فیلم به نوعی با وسوسههای درونی و خیالی خود دستوپنجه نرم میکنند.
9. رؤیا و واقعیت
فیلم از مرزهای باریک بین رؤیا و احتمال عبور میکند. بسیاری از صحنهها، بهویژه مکالمهها و تجربیات بیل، به نوعی ذهنیت و رؤیایی به نظر میرسند. آثار دیگر کوبریک، مرز میان واقعیت
و تخیل در «چشمان کاملاً بسته» به شکلی نامحسوس محو میشود، و این موضوع باعث میشود که همیشه در حال سوال باشد که چه چیزی واقعاً اتفاق افتاده است و چه چیزی در
خیال است.
فکر می کنم که استنلی کوب در «چشمان کاملاً بسته» با استفاده از نمادهای پیچیده و لایهلایه، فیلمی خلق کرده است که همیشه تفسیر و تحلیل میطلبد است. این نمادها با
پرداختن به مسائلی مانند هویت، قدرت، خی، وسوسههای جنسی و سرکوب اجتماعی، به فیلم عمق بخشیدهاند و آن را به یکی از آثار ماندگار و بحثبرانگیز در تاریخ سینما تبدیل کردهاند.
کوبریک با ایجاد فضای رازآلود و پر از نماد، مخاطب را به چالش میکشد تا خود را از واقعیت و امیال درونی را مورد بازنگری قرار دهد.
نتیجهگیری نهایی در مورد فیلم Eyes Wide Shut
مازیارمیر بعنواین یک منتقد سینما و تاتر معتقد است که «چشمان کاملاً بسته» یکی از پیچیدهترین و رمز و رازآلودترین اثر استنلی کوبریک است که به موضوعاتی همچون خیانت،
وسوسههای جنسی، هویت و اخلاق میپردازد. فیلم نه تنها به دلیل داستان مرموز و روانشناسانهاش، بلکه به واسطه فضاسازی منحصر به فرد و کارگردانی دقیق کوبریک مورد توجه قرار
گرفته است. هرچند که برخی ممکن است فیلم را کند یا پیچیده بدانند،
پایان فیلم «چشمان کاملاً بسته» از جنجالیترین و تفسیرپذیرترین بخشهای آن است و بهوضوح با سبک کارگردانی استنلی کوبریک که معمولاً پایانی باز و مبهم به داستانهای خود
میدهد، همخوانی دارد. پس از ماجراهای پیچیده و روانشناسانهای که دکتر بیل هارفورد (تام کروز) در طول فیلم با آنها مواجه میشود، پایان به نوعی بازگشت به زندگی عادی و زناشویی
او و همسرش آلیس (نیکول کیدمن) را نشان میدهد.
در اینجا چند نکته کلیدی درباره پایان فیلم وجود دارد:
- پایان باز و ابهامآمیز: یکی از ویژگیهای مهم پایان، ابهام آن است. فیلم با این سؤال بزرگ پایان مییابد که آیا بیل و آلیس از این تجربهها درس گرفتهاند و میتوانند به زندگی عادی برگردند، یا اینکه زخمهای پنهان و وسوسههای انسانی همچنان باقی خواهند ماند. به نظر میرسد که این پرسشها عمداً بیپاسخ میمانند تا مخاطب را وادار به تفکر کند.
- پذیرش و بازگشت به زندگی عادی: گفتوگوی پایانی بیل و آلیس، که در آن آلیس پیشنهاد میدهد که باید “سپاسگزار باشند که نجات یافتهاند” و اضافه میکند که تنها چیزی که باید انجام دهند “بیشتر با هم باشند”، به نوعی نشان از پذیرش واقعیتهای زندگی و کنار آمدن با آنها دارد. این نوع نگاه میتواند نشانی از این باشد که آنها آمادهاند تا با تمام پیچیدگیها و مسائل رابطهشان کنار بیایند و زندگی مشترکشان را از نو بسازند.
دیالوگ پایانی:
جمله آخر فیلم که از زبان آلیس بیان میشود، یکی از مشهورترین دیالوگهای فیلم است:
- آلیس: «یک کار دیگه هم باید انجام بدیم… باید هرچه زودتر این کار رو انجام بدیم.»
- بیل: «چی؟»
- آلیس: «باید همخوابگی بکنیم.»
این دیالوگ به نوعی خلاصهای از همه تنشها و وسوسههای جنسی و روانی درون فیلم است و به رابطه جنسی اشاره دارد. این جمله به شکلی واقعگرایانه نشان میدهد که بیل
و آلیس بهرغم تمام تجربیات عجیب و تاریکشان، به واقعیت جسمانی و فیزیکی رابطه زناشویی خود بازمیگردند. شاید کوبریک با این جمله میخواهد بگوید که در نهایت، در دنیای پیچیده و
پر از وسوسه، رابطه جنسی، عنصر کلیدی در حفظ زندگی زناشویی و انسانی است.
تفسیر کلی مازیارمیر از چشمهای کاملا بسته و باز:
پایان فیلم را میتوان به عنوان نوعی بازگشت به واقعیت در نظر گرفت، اما واقعیتی که با شناخت عمیقتری از شخصیتها و دنیای درونیشان آمیخته شده است. بیل و آلیس بهنظر
میرسد که به مرحلهای از آگاهی و درک جدید از رابطهشان رسیدهاند، اما هنوز بسیاری از چیزها در هالهای از ابهام باقی میماند. این پایان برای بسیاری از مخاطبان و منتقدان نارضایتی ا
یجاد کرد، اما برای برخی دیگر نقطه قوت فیلم به شمار میرود؛ چراکه همانند سایر آثار کوبریک، تفسیری عمیق و چندلایه ارائه میدهد و به پرسشهای بیشتری دامن میزند تا پاسخی
ساده.
از این منظر، پایان «چشمان کاملاً بسته» میتواند به عنوان یک دعوت به تأمل درباره ماهیت امیال و روابط انسانی تفسیر شود.
اما نمیتوان انکار کرد که کوبریک توانسته اثری تأثیرگذار و تا ابد فراموشنشدنی خلق کند که همچنان موضوع بحث و تحلیلهای متعدد بوده و خواهد بود ….
زبان بدن
جمع اوری و تنظیم دکتر مازیار میر
شاهکار استنلی کوبریک یک فیلم ساز و کارگردان متفاوت و تاثیرگذار و خارق العاده است
نوشته دکتر مازیار میر منتقد و محقق و پژوهشگر
#مازیارمیر
بازدید ها: 139748
#آموزش_بدون_پاورپوینت
به عقیده “کارِن دی هافمن
چشمان کاملا بسته فیلمی وجودی درباره سرشت انسانی، جنسیت، وفاداری زناشویی، ماهیت و اهمیت انتخاب کوتاه و
میان مدت و حتی ابدی است.
مازیارمیر معتقد است :
داستان کوبریک به نوعی افشاگری آئیین و فرقه مرموز فراماسونری است . فر اماسونری قدمتی هزاران ساله دارد و
اعضای ان در
سطوح بالا برای اثبات خود باید دست به اقداماتی حیوانی و جنون آمیز بزنند که در این فیلم به وضوح رد پای آن به
چشم می خورد.
باید اذعان کنم که شما در پایان فیلم اگر خوب دقت نکرده باشید هیچ ندیده و نفهمیده اید چرا که داستان و معنی و
مفهوم فیلم و حتی استعاره های
فیلم دقیقا چیز دیگری است اری دقیقا چیز دیگری است
درباره این فیلم مرموز و بد شگون
فیلم پس از مرگ کوبریک در سال ۱۹۹۹ اکران عمومی شد. قبل از نمایش عمومی در آمریکا به دلیل صحنههای عریان در
فیلم با سانسور و مخالفت گسترده ای مواجه شد. کوبریک این فیلم را بهترین فیلم عمرش می دانست. این فیلم بر اساس رمان داستان رویا، اثر
آرتور شنیتزلر که از دوستان فرویدبود ساخته شد. بودجه فیلم ۶۵ میلیون دلار بود. ساخت فیلم بیش از سه سال طول کشید (کوبریک در یک پلان بیشتر از
هفتاد بار به تام کروز کات داده است).پس از فیلم کوبریک به گفته بسیاری به قتل رسیده و نسخه اصلی هرگز به نمایش هم در نیامد…… قابل تردید..
فیلمی به کارگردانی استنلی کوبریک محصول سال ۱۹۹۹ است. فیلم پس از مرگ مشکوک استنلی کوبریک در سال ۱۹۹۹ اکران عمومی
شد.
چشمان بازِ بسته قبل از
نمایش عمومی در آمریکا به دلیل افشا گری های علنی علیه فرقه مرموز فراماسونری با سانسور بسیار گسترده ای روبرو شد. به شخصه
این فیلم مرا متوقف نمود
فیلمی متفاوت با لایه پنهان های متعدد و متضاد. فیلم کوبریک صرف نظر از خاص بودن دارای نقاط بسیار ویژه و خاصی بود که عوام
فدرت درک و فهم ان را ندارند من این
فیلم را چندین و چند بار دیدم .
کوبریک در فیلمی که او را به گفته بسیاری در نهایت به کام مرگ فرستاد با کمک زبان بدن و تلفیق آن با نور رنگ و سایر المانهای دیگر
ترکیبی بدیع و جدید بوجود آورده
بود که برای اولین بار در دنیای سینما برای یک استراتزی کاملا محرمانه و افشاگرانانه مورد استفاده قرار گرفت.
کمتر کسی است که به سینما علاقه مند باشد و فیلم «چشمان باز بسته» (Eyes Wide Shut) آخرین ساخته «استنلی کوبریک»
(Stanley Kubrick) را ندیده باشد.
تعریف ها و تمجیدها از فیلم بسیار است؛ عده ای آن را شروع دوباره ای در درام پردازی سینما دانسته اند و بسیاری هم معانی و
مفاهیم بسیاری از آن استخراج کرده
اند اما با وجود این همه نقد و بررسی، هنوز بسیاری از رازهای این فیلم [حداقل در ایران] باز نشده باقی مانده.
مثلا نام فیلم دلالت بر چه چیز دارد؟ «چشمان باز بسته» یعنی چه؟ چطور یک درام خانوادگی با گسستی ناگهانی در قصه، به صحنه ای
غریب و غیرمتعارف یعنی
میهمانی پیوند می خورد و از دل این پیوند چه مفهومی قرار است استخراج شود؟
چرا بعضی صحنه ها در فیلم زیادی به نظر می رسد؟
مثلا با حذف صحنه تنه خوردن «بیل» – با بازی تام کروز – از چند جوان در خیابان، چه لطمه ای به قصه فیلم میخورد؟
واقعیت این است که نقدها و نظرهای بسیاری در پاسخ به این سوال ها تاکنون مطرح شده که بسیاری از آنها را خوانده ایم. مثلا کسی «چشمان باز بسته» را رسمی
در انجمن های فراماسونری دانسته و کسی دیگر آن را «چشمان کاملا بسته» ترجمه کرده تا مشکل حل شود اما تنوع این پاسخ ها نشان می دهد که جواب باید در
جای دیگری باشد.
پیشنهاد اساسی من این است که به منبع کار رجوع کنیم؛
به داستانی که کوبریک آن را دستمایه فیلمش قرار داده و اتفاقا به فارسی هم ترجمه شده است؛ کتاب «بازی در سپیده دم و رویا» نوشته «آرتور شنیتسلر» و با ترجمه
«علی اصغر حدادی» که نشر نیلوفر آن را منتشر کرده.
این کتاب ترجمه دو داستان مهم از شنیتسلر، دکتر، داستان نویس و نمایشنامه نویس شهیر آلمان در اواخر قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم میلادی است که داستان
«رویا»ی او با نام «چشمان باز بسته» توسط کوبریک به فیلم تبدیل شد.
اگر واقعا علاقمند به دانستن جواب سوال های بالا هستید، باور کنید که با خواندن همین داستان، به راحتی به جواب همه این سوال ها خواهید رسید.
با هم مروری تیتروار بر قصه این کتاب و چیزی که کوبریک از آن استخراج کرده می اندازیم تا موضوع بهتر دست تان بیاید.
پیش به سوی مرگ
داستان «رویا»، صحنه میهمانی اول فیلم کوبریک را ندارد. قصه از شب اعتراف «آلبرتینه» شروع می شود؛ همان کسی که در فیلم کوبریک با نام «آلیس» او را می
شناسیم شاید دقیقا انتخاب نام آلیس بی ربط به آلیس در سرزمین عجایب نباشد و «نیکول کیدمن» هم نقش همسر تام کروز را بازی می کند.
او همچون فیلم، به شوهرش «فریدولین» که همان «بیل» فیلم کوبریک باشد اعتراف می کند که در تعطیلات دانمارک مجذوب مرد دیگری بوده. البته فریدولین هم اعتراف می کند که در همان سفر و در کنار ساحل، مجذوب دختری ۱۵ ساله شده است؛ نکته ای که در فیلم نیست.
آلبرتینه شنیتسلر برخلاف آلیس کوبریک، اعتراف دیگری هم می کند؛ این که می توانسته جای فریدولین هر کس دیگری برای ازدواج با او باشد و تنها یک اتفاق یعنی
حضور فریدولین در باغ و زیر پنجره باعث شده تا این ازدواج صورت گیرد. این کار فریدولین در اصل به نوعی همان نمای نمادین و آغازین فیلم کوبریک است که آلیس پشت
به دوربین کاملا عریان می شود.
فریدولین شنیتسلر هم همچون بیل کوبریک، به شدت از اعتراف همسرش ناراحت می شود و مانند فیلم به بستر مرد مرده ای می رود و همچون فیلم با اعتراف
عاشقانه دختر مرد مرده به خودش مواجه می شود.
او از خانه که بیرون می آید و پیش از آن که درست مانند بیل کوبریک از جوانان تنه بخورد، به مرگ می اندیشد. نکته درست همین جاست؛ در همین فکر به مرگ.
در فیلم، بیل از جوانان تنه می خورد و به راه خود می رود اما در کتاب، پیش از تنه خوردن، او از زنده بودن خود خوشحال است و با خود فکر می کند که با توجه به قرائن (چون پزشک است) مدت زیاد دیگری هم زنده خواهد ماند. اینجاست که وقتی تنه می خورد و از دعوا با آنها اجتناب می کند، با خودش اینطور می گوید که احتمال داشته در درگیری، جایی از بدنش ناکار می شده و حتی به مرگ او ختم می شده.
پس از حاضر شدن بر بالین مرد مرده، این دومین بار است که او پس از اعتراف همسرش با مرگ روبرو می شود؛ چیزی که به هیچ وجه در فیلم مشخص نیست و کوبریک نتوانسته آن را به مخاطب نشان دهد.
روند حرکت فریدولین به سوی مرگ، مانند فیلم است. برخورد با دختر فاحشه ای که بیماری مقاربتی دارد، رفتن به میهمانی اشراف زاده ها و محاکمه اش توسط اعضای آن میهمانی، دنبال کردن قضیه میهمانی و سپس اعترافش به همسر، که پایان بخش و نجات دهنده اوست. اما چرا اعتراف نجات دهنده اوست؟ باید پیش از این، روی میهمانی اشراف زاده ها بیشتر تأمل کنیم.
میهمانی مرگ
فریدولین یا همان بیل، آدرس و رمز عبور میهمانی را از دوست قدیمی اش می گیرد. «ناختیگال» در داستان شنیتسلر، مانند «نیک» در فیلم کوبریک، از دوستان دوران دانشجویی اوست؛ کسی که خلاف فیلم با آن شخصیت حرف گوش کن و آرامش، جوانی است شاد و پر جنب و جوش که در دانشگاه هم آرام و قرار نداشته و در دوران دانشجویی اش با مشت به صورت رییس دانشگاه زده.
اینجاست که فرق بین شخصیت پردازی فیلم و داستان کاملا نمود پیدا می کند. واقعا هم رفتن به چنین میهمانی های عجیبی، کار شخصیتی جسور است نه آرام و متین.
به هر صورت، فریدولین به میهمانی می رود، البته نه میهمانی عجیبی که بیل در فیلم کوبریک می رود. جایی می رود که زنان نقاب زده در وسط صحنه می رقصند و مردان با ردا و نقاب پس از تماشا، ناگهان به سوی آنها حمله ور می شوند. نه خبر از ورد و دعا هست و نه خبری از انجمن فراماسوسنری. میهمانی داستان «رویا» به تمام معنا میهمانی شهوت است نه مراسمی با آیین های عجیب.
نکته دوم چگونگی اقتباس کوبریک از داستان، در همین بخش نهفته است. فریدولین برای آن که اعتراف همسرش را جبران کند، می خواهد با خیانت به او، انتقام بگیرد؛ برای همین هم وارد خانه فاحشه می شود و به همین دلیل هم به میهمانی می آید اما در فیلم به چه دلیل می آید؟ آیا حرفی از انتقام زده می شود؟ به نظر می آید کوبریک این مسئله را هم ناگفته گذاشته و تنها با استعاره و نماد آن را بیان کرده است نه با قصه پردازی.
به نمونه های دیگری بپردازیم و بعد خواندن و جواب گرفتن را به خودتان وامی گذارم. نام رمز ورود به خانه در داستان شنیتسلر، «دانمارک» است و در فیلم کوبریک «فیلدلیو». دانمارک از قضا همانجایی است که زن در اعتراف خود به آن اشاره کرده اما نام «فیدلیو» یادآور اپرای مشهور بتهوون است در رثای آزادی زندانیان سیاسی؛ این اپرا از فداکاری یک زن برای فراری دادن شوهرش از زندان می گوید و احتمالا در فیلم اشاره است به اعتراف آلیس برای شروع یک زندگی بهتر.
مردانی که در لباسفروشی قصد عشق بازی با دختر لباس فروش را دارند، در کتاب لباس قاضی ها را بر تن دارند که نشانه ای است از محاکمه ای که در انتظار فریدولین است اما در فیلم زن نما و گریم شده اند که احتمالا باز هم بر صحنه میهمانی عجیب و غریب فیلم کوبریک دلالت دارد.
در فیلم کوبریک، پس از لو رفتن بیل در میهمانی، او را به اتاقی راهنمایی می کنند و آنجا دادگاهی برپا می شود اما در داستان سنیتسلر، درست در وسط مهمانی و ناگهانی او را گیر می اندازند و تمام شرکت کنندگان در جشن دورش را می گیرند و دادگاه شروع می شود؛ انگار بازی تازه ای پیدا کرده اند.
در کتاب، پس از بخشیدن فریدولین، او را در خیابانی رها می کنند و مردی با دیدن او وحشت زده می گریزد. فریدولین متوجه می شود که هنوز ردا را بر تن و نقاب بر صورت دارد و شبیه مرگ شده است. این استعاره زیبایی است از مفهوم اصلی داستان که رفتن تدریجی فریدولین به سوی مرگ است؛ صحنه ای که در فیلم نیست.
خوابی که آلیس درباره بیل می بیند با خوابی که آلبرتینه درباره فریدولین می بیند، تفاوت های بسیاری دارد. در خواب آلیس فیلم کوبریک، تنها موضوع خیانت به بیل مطرح می شود و رفتن به یک میهمانی غریب، اما در خواب آلبرتینه شنیتسلر، تا مرگ فریدولین پیش می رویم که تم اصلی داستان است.
ماجرای زنی که در میهمانی خود را فدای فریدولین یا همان بیل می کند هم بسیار خواندنی است. در فیلم، این زن ناگهان ظاهر می شود و بیل را نجات می دهد و سپس بیل ناگهان به مرگش پی می برد. در داستان شنیتسلر اما، زن از خونی که قبلا در این میهمانی ریخته شده می گوید و این که دوست ندارد دوباره تکرار شود. پیدا کردن جنازه او توسط فریدولین هم به خاطر شباهتی است که فریدولین از نحوه ورود و خروج او به هتل در روزنامه می خواند و درست شبیه همان چیزی است که در هتلی دیگر در باره دوستش ناختیگال یا همان نیک فیلم شنیده اما در فیلم مشخص نیست که چرا بیل ناگهان درمی یابد که این زن کشته شده همان زن ناجی می تواند باشد.
صحنه اعتراف به همسر و شنیدن حرف های آلبرتینه، آخرین بخش های داستان و فیلم است. داستان شنیتسلر با جمله «روز نو آغاز شد» تمام می شود و فیلم با خرید کریسمس که نماد رسیدن به سال نوست.
داستان شنیتسلر، گریزهایی هم به رمان «مادام بواری» نوشته «گوستاو فلوبر» دارد؛ داستانی از همسر یک دکتر که در جستجوی عشق به خیانت روی می آورد و به دلیل عدم جرأت در اعتراف و لو رفتن خیانت هایش، خود را می کشد؛ کاری که آلبرتینه و آلیس در ابتدا انجام می دهند و فریدولین و بیل در انتها جرأت آن را پیدا می کنند.
هنوز احتمالا سوال های زیادی درباره فیلم از خود دارید. مثلا چرایی وجود صحنه میهمانی اول در فیلم کوبریک که در داستان نیست. همانجایی که پیش از اعتراف همسر، بیل زنی را از مرگ نجات می دهد و اتفاقا نکته دوباره در همین مرگ است.
از این دست موارد برای کشف زیاد است و باید خودتان حتما داستان را بخوانید و بدانید چرا مثلا اعتراف به همسر تنها راه نجات فریدولین و بیل از این مخمصه بوده است.
اما برسیم به نام فیلم؛ «چشمان باز بسته». با خواندن داستان کاملا روشن است که چشمان باز بسته یعنی خواب دیدن. یعنی رویا؛ که نام داستان است. به خصوص که فریدولین در انتها به همسرش می گوید که اصلا نمی تواند بداند که همه این ماجراها خواب بوده یا او واقعا آنها را از سر گذرانده. راست هم می گوید؛ هیچ یک از کسانی که با او بوده اند وجود ندارند تا به واقعیت داشتن آن شهادت دهند. درست خلاف فیلم که صاحب میهمانی اول فیلم یعنی دوست بیل، به او تمام جریان را می گوید و کاملا مشخص می شود که رویایی در کار نبوده.
بنابراین اصل مهم دیگر قصه شنیتسلر یعنی رویا هم در فیلم کوبریک نیست. آیا کوبریک اقتباس خوبی از داستان شنیتسلر انجام داده؟ این را باید بعد از خواندن داستان، خودتان دریابید.
فیلم چشمان کاملا بسته استنلی کوبریک با همان چشمان باز بسته با بازی تام کروز و نیکول کیدمن محصول سال ۱۹۹۹ و از شاهکارهای تاریخ سینما می باشد. در این مقاله به بررسی عمیق ولی خلاصه بخشهای مختلف فیلم پرداخته ایم.
چشمان بازبسته، فیلمی اگزیستانسیالیستی درباره ی طبیعت و فطرت انسان، روابط جنسی و وفاداری در زندگی زناشویی و ماهیت و اهمیت انتخاب است. این یکی از فیلمهای خوش بینانه ی استنلی کوبریک است. آداب و مهملات زندگی که اغلب اثرات بی حس و کرخت کننده بر شخصیت های اصلی در فیلم های دیگر کوبریک داشته، در اینجا به صورت مثبت عمل کرده است. فرصت هایی برای آگاهی و نه ابهام و تاریک کردن ارائه میدهد. گرچه بیل هارفورد (تام کروز) و آلیس هارفورد (نیکول کیدمن) در معرض تمام مشکلات شرایط انسانی هستند که به وفور در فیلم های قبلی کوبریک دیده می شود، در چشمان بازبسته قهرمانان به واقعیت خود بینا هستند و در نتیجه قادرند، انتخاب آگا