موفقیت در رقابتهای انتخاباتی با تکنیکهای پیشرفته
موفقیت در رقابتهای انتخاباتی با تکنیک
موفقیت در رقابتهای انتخاباتی
موفقیت در رقابتها
اگر خود و دشمنت را شناختی پیروزی از آن تو است
اگر خود را شناختی و دشمنت را نشناختی نتیجه نبرد مشخص نخواهد بود , اگر نه خود را
نشناختی و نه دشمنت را هرگز وارد نبرد نشو.
ژنرال سانتزو سده ۶ (پیش از میلاد)
اگر از مسایل ریز و درشت انتخاباتی عبور کنیم، شاید مهمترین موضوع و چالش برای یک نامزد انتخاباتی، تسلط بر
خود و حفظ تعادل در تمام شرایط باشد، زیرا حضور در سیاست، مدیریت و ریاست، خود به خود موجب تنش شده و
انسان را از حالت طبیعی و نورمال خارج میکند. بدترین شرایط برای یک فرد سیاسی، حضور در دوران رقابتهای
انتخاباتی است و فشار موجود در آن نیز بر اثر وجود مسایل و مشکلات خاص این دوره غیرقابل تحمل و حتا غیرقابل
تأمل است، اما با این وجود، لازمهی موفقیت و پیروزی در شرایط بحرانی تسلط بر خود و تکیه بر خرد جمعی است
که یک نامزد باید قادر باشد آن را پدید آورده و در رفتار و گفتار خود منعکس کند.
به قول حافظ که میگوید:
قطع این مرحله بی همرهی خزر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی
سیاست میدان بسیار خطرناکی است و حضور در رقابت انتخاباتی هم یک ریسک بزرگ است که میتواند
هرکسی را ببلعد یا نامزد برای دور ماندن از سقوط، حفظ شرایط و پیشرفت مداوم چارهای جز تسلط بر خود ندارد.
نامزد باید بر خود مسلط شده و بتواند افسار خود را به دست بگیرد. یک سیاستمدار یا مدیر خوب کسی نیست
که شبکهی مشاورین متخصص دارد و از نظریههای آنها استفاده میکند، یک سیاستمدار یا مدیر خبره کسی
است که از مشورت دیگران بهره میگیرد تا نقطههای ناشناختهی کار برایش روشن شوند و در نهایت این خود
اوست که با آگاهی و درایت به جمعبندی رسیده و تصمیم نهایی را میگیرد.
تفکر و تسلط بر خویشتن
به نظر می رسد که بزرگترین هنر یک رجل سیاسی و یا یک سیاستمدار ان است که اگر دنیا بهم بریزد او باید
محکم بایستد و ذرهای ترس به اندیشه ها و دل خود راه ندهد از مواضع خود عقبنشینی. نامزد برای تسلط بر
خود به انعطاف، مطالعه، مشاوره، شجاعت و… نیاز دارد، اما بیشتر از همه این تفکر،تدبر و مثبتاندیشی است که
موجب ثبات، تعادل و تسلط بر خود میشود و یک مدیر یا سیاستمدار قبل از همه باید روح و روان خود را با فکر و
اندیشه آشتی دهد. نیکسون در مورد دوگل می¬نویسد:
تمام معاونان و مشاوران خود را مرخص می¬کرد تا دربارهی موضوع به تفکر پرداخته و تصمیمی را که باید درتنهایی اتخاذ کند. وی به اهمیت حیاتی تفکر زمامدار در تنهایی بهخوبی آگاه بود و همکارانش چندین ساعت در روزرا برای او جهت این امر اختصاص میدادند. وقتی من خود رییس جمهور شدم، سعی کردم از چنین صرف وقتی پیروی کنم.
افراد موفق اندیشهی ژرف، تیزبین، نکتهسنج، باریک و دقیق دارند و به پوست و ظاهر نمی¬اندیشند، بلکه با دیدن
پوست و ظاهر یا بیرون، پی به درون و حقیقت اشیا می¬برند. ژرفاندیشی از طریق اندیشیدن، تمرکز، دورنگری و
خردورزی حاصل می¬شود و افراد موفق چنان آیندهنگر و دور نگرند، همانند اینکه تمامی احتمالات و حوادث آینده را
تصویربرداری و نقاشی کرده باشند.
تفکر، خلوتگزینی، اندیشیدن در مورد مسایل مهم، بسیار سخت و دشوار است و انسان فقط با انجام یک برنامهی
صحیح، حساب شده و منظم می¬تواند آن را به انجام رساند. با این وجود، برخی از رهبران، بزرگان و افراد موفق به
صورت برنامهریزی شده، به تفکر می¬پردازند. یعنی آنان از جوانی یا نوجوانی ذهن خود را به گونهای نظم دادهاند
که به محض دریافت یک فرمان، یا شنیدن یک مسئلهی مهم، فورا به تجزیه، تحلیل، محاسبه، طبقهبندی و… آن
پرداخته و به صورت خودکار نتیجه را بهدست آورند. تارله دربارهی ناپلیون نوشته است:
خود او بارها می¬گفت که اگر بهزعم همگان برای مقابله با هر پیشآمدی آمادگی داشته، بدین سبب
بوده که قبل از اقدام به هر کاری، مدتها دربارهی آن می¬اندیشیده و هرچه را که ممکن بوده پیش
بیاید، پیشبینی می کرده است. در مواردی که به نظر دیگران غیرمنتظره می¬رسید، نبوغ نبود که
ناگهان به او الهام می بخشید… کشف و حضور ذهن ناشی از تفکر بود.
نگرش مثبت و تسلط بر خود
از آنجا که انسان زاییدهی تفکر و اندیشه است، نگرشهای او می¬تواند در جهتدهی زندگیاش اثر بسیاری
داشته و به موفقیت و یا ناکامی وی منجر شود. نوع نگرش فرد نقش تعیین کننده دارد و اگر کسی تصور کند که
می¬تواند به اهداف خود جامهی عمل بپوشاند، موفق خواهد شد، وگرنه شکست خواهد خورد. بنابراین، انسان
ناچار است در حد توان به تلطیف روح و روان خود پرداخته و زواید چرکین را از آن بزداید. تفکر مثبت بخش مهمی از
از فرآیندی است که به تعادل منجر شده و انسان را به کامیابی رهنمون می¬کند. نگرش مثبت به این مفهوم
است که انسان نسبت به تمام امور ذهنیت مثبت داشته و سیاهاندیشی، نگرش منفی، باور بد، تصورات واهی و
خیالهای فاجعهآمیز را که میتواند کام انسان را تلخ کرده و شکست و ناکامی را به ارمغان آورد، از ذهن خود
بزداید. پویسانت نوشته است:
«… در حقیقت تصویر انسان از خود، استعدادهای او را در زمینههای مختلف رقم می¬زند و شخصیت و رفتارش را
تعیین می-کند. قدرت هرکسی نیز با تصویر او از خود، نسبت مستقیم دارد. این حقیقت را آویزهی گوش کنید که
بزرگترین محدودیت انسان در کسب موفقیت، محدودیتی است که در ذهن برای خویش آفریده است».
ذهن منفی موجب منفیگرایی و ناکامی انسان و ذهن مثبت موجب باور شدن و خلاقیت فرد می¬شود. بهتر
است برای ایجاد خلاقیت و نوآوری ذهن را رها ساخته و آن را در میدانهای وسیع و گسترده به پرواز درآورد تا
سرشار از تخیل، کامیابی و سعادت گردد و خود را آزاد و رها از تمام محدودیتها، تنگ نظریها، تعصبات و مشکلات
حس کند.
«… دکارت، فیلسوف و ریاضیدان مشهور فرانسوی، پیش از اثبات اصول فلسفهی مدرن، به کندوکاو درون خود
پرداخت تا لوح ضمیرش را از زواید پاک و آن را آمادهی پذیرش نقطه نظرهای مثبت و سازنده کند»