نمونه سخنرانی برای نامزدهای انتخابات
نمونه سخنرانی برای نامزدهای انتخابات مجلس شورای اسلامی
انی که حق انتخاب خود را ابراز میکنند آمادگی داشته باشد که عاقلانه انتخاب کنند. بنابراین نگهبان واقعی دموکراسی، تعلیم و آموزش است.
فرانکلین دی. روزولت
تبلیغات حضوری و استفاده از تکنیک چهره به چهره
این روش معمولا در شهرها و روستاهای کوچکتر معمول و قابل استفاده است. شاید در این مناطق اعطای هدایای نقدی و پهن
کردن سفره های غذا در جذب آرا تاثیر گذار باشد. معمولا حضور در میان مردم و شنیدن مشکلات آنها به صورت چهره به چهره
روشی مطلوب برای جذب آرا در مناطق محروم است.
دولتمردان، پیوسته باید در پی بهترین نخبگان سرزمین خویش، برای اداره امور باشند. حکیم ارد بزرگ
دیوانسالاران و مدیران، باید پشتیبان و همراه گروه های مردمی باشند. حکیم ارد بزرگ
سخن گفتن از دوستی و دشمنی پایدار در سیاست ، خنده آور است. حکیم ارد بزرگ
سرپرست ، باید نماد کارایی و توانمندی باشد. حکیم ارد بزرگ
سرپرست وراج ، شایسته پیشوایی نیست. حکیم ارد بزرگ
سیاستمدار باهوش ، بیش از همه ، به دنبال شناخت و درک افکار عمومی است. حکیم ارد بزرگ
سیاستمدار بزرگ ، به شمار مردم ، پاسبان و نگهبان دارد. حکیم ارد بزرگ
سیاستمدار بزرگ ، مردم سرزمین خویش را در هیچ کجای دنیا از یاد نمی برد و همیشه ، پشتیبان آنهاست. حکیم ارد بزرگ
سیاستمدار بزرگ ، نبض رویدادهای آینده را در دست دارد و آنها را پیش بینی می کند. حکیم ارد بزرگ
سیاستمدار بزرگ به جای ناسزا گویی به دیگر سیاستمداران ، همواره بدنبال همبستگی با بهترین آنهاست. حکیم ارد بزرگ
سیاستمدار بزرگ، اندیشه خویش را درگیر رخدادهای کوچک نمی کند. حکیم ارد بزرگ
سیاستمدار خوب ، باید درونی آرام و دلی شاد داشته باشد تا مردم را به چهار میخ نکشد. حکیم ارد بزرگ
احزاب شایسته ، به دنبال تمامیت خواهی سیاسی نیستند. حکیم ارد بزرگ
انتخابات پرشور، نظام جمهوری اسلامی را جوان تر از آنچه هست خواهد کرد و روز نویی را برای مردم به ارمغان
می آورد به همین علت از اساسی ترین مسایل کشور است .
من بار دیگر شما مردم عزیز و همه مردم کشورمان را دعوت میکنم که در تجربه انتخاباتی که در پیش است،
فعالانه شرکت و حضور پیدا کنید.
هنر مردم این است که در انتخابات کسی را برگزینند که به فکر دین و دنیا و فرهنگ ملت باشد و بتواند بار عظیم
پیگیری اهداف مادی و معنوی نظام را بر دوش گیرد که این امر خطیر، از عهده کسی برمیآید که با
نشاط،پرحوصله، با همت، مقتدر و هوشمند باشد.
تصور کنید در روز سخنرانی تان با مناسبت شهادت مواجه هستید در این شرایط شایسته نیست سخنان شما
حاوی طنز باشد .یا فرض کنید روز سخنرانی تان مصادف با امتحانات دانشگاه ها باشد و مسئول ستادتان نیز
سخنرانی شما را برای همین قشر در نظر گرفته!! بنابراین باید دید واشراف تقویمی به زمان داشته باشید تا
چنین مواردی فقط در قالب مثال باقی بماند!
در مورد مدیریت زمان سخنرانی نیز همین بس که حوصله مخاطبان شما بسیار محدود و اندک است و سریع
سطح توجهش را از دست می دهد ( هرچند ممکن است جلسه را ترک نکند ) اما احتمالا به شما رای نیز
نخواهد داد. پس قبل از سخنرانی باید تمرین فراوانی انجام داد.
یکی از نکات مهم در بحث زمان از نگاه مخاطب تحمل حدود ۴۵ دقیقه ای است و اینکه پس از ۴۵ دقیقه مخاطب
نیاز به استراحت دارد.
ب . مکان
سخنرانی شما باید در نزدیکی مدعوین و مخاطبینتان برگزار شود، مثلا اگر مدعوین شما دانشجویان یک دانشگاه
هستند بهترین مکان سخنرانی مسجد یا سالن اجتماعات دانشگاه و یا در نزدیکی دانشگاه خواهد بود .
شما باید حتما روز قبل از سخنرانی به محل مورد نظر رفته و از سلامت و کارایی سیستم های صوت، تصویر، دیتا
پرژکتور، تهویه و سایر موارد احتمالی اطمینان حاصل کنید.
متن و صدای بهترین سخنرانی جهان از مارتین لوترکینگ را برایتان نقل می کنم سخنرانی که به قیمت جانش تمام شد ولی تا هزاران
سال دیگر هم روی بشریت تاثیر بسزایی خواهد داشت.
لطفا به آهنک صدا و مخصوصا فرود و فرازهای مارتین لوتر کینگ بسیار توجه کنید در پایان فکر می کنم باید بگویم اگر یکسال هر روز
سخنرانی کنید ضبط کنید و مجدد گوش دهید و تمرین کنید به سطح قابل قبولی دست یابید…
انشاالله
دانلود فایل صوتی این سخنرانی (۱.۸۵ مگابایت)
متن سخنرانی مارتین لوتر کینگ
-Martin Luther King,I Have a Dream
-Martin Luther King,I Have a Dream-متن سخنرانی مارتین لوتر کینگ
متن سخنرانی انجام شده در پارک ملی واشنگتن دی سی در ۲۸ اوت ۱۹۶۳
ما امروز در اینجا گرد آمدهایم تا این اوضاع شرمآور را برملا کنیم. به یک معنا، ما در پایتخت کشور گرد آمدهایم تا «چک» مواعید خود را وصول کنیم (۱). با نگارش متن مهم قانون اساسی و اعلامیهی استقلال، سازندگان جمهوری ما تعهدنامهای را امضا کردند که هر آمریکایی وارث آن است. این سند تعهد کرده است که حق جداییناپذیر همهی انسانها- آری، سیاهپوستان و سفیدپوستان هردو- برای زندگی، آزادی و شادمانی تضمین شود.
امروز این دیگر عیان است که آمریکا در پیوند با شهروندان رنگین پوستش در انجام این تعهدنامه کوتاهی کرده است و به جای احترام به این پیمان مقدس، به سیاهپوستان «چک» بیپشتوانهای داده؛ چکی که با عبارت «موجودی کافی نیست» برگشت خورده است.
ما نمیتوانیم بپذیریم که «بانک عدالت» ورشکسته شده باشد. ما نمیتوانیم بپذیریم که موجودی خزاین بزرگ «فرصت» در این کشور ناکافی باشد. از اینرو ما آمدهایم تا این چک را نقد کنیم، چکی که با ارایهی آن میتوانیم صاحب آزادی و امنیت عدالت شویم. ما همچنین به این مکان تقدیس شده آمدهایم تا شدت اضطرار موقعیت کنونی را به آمریکا خاطرنشان سازیم. امروز زمان آن نیست که وقت خود را صرف اقدامات تجملی مانند خونسردی یا تزریق داروی مسکن پیشرفت تدریجی کنیم. وقت آن رسیده است که وعدههای واقعی دموکراسی بدهیم. وقت برخاستن از تاریکی و گودال مهلک جدایی نژادی و گذار به جادهی روشن عدالت نژادی فرا رسیده است. امروز روز رهایی کشور از ریگهای روان بیعدالتی نژادی و کشاندن آن به زمین استوار برادری است. امروز وقت تحقق بخشیدن به عدالت برای همهی فرزندان خداست.
بیاعتنایی به موقعیت مضطر کنونی برای کشور مصیبت به همراه خواهد آورد. تابستان سوزان ناخشنودی مشروع سیاهپوستان به پایان نخواهد آمد، مگر اینکه پاییز روحبخش آزادی و برابری جای آن را بگیرد. هزار و نهصد وشصت و سه، پایان نه، بل آغازی است. اگر کشور به روال معمول خود بازگردد، آنهایی که میپنداشتند «سیاهپوستان لازم بود عقدههای خود را خالی کنند و حالا دیگر خرسند شدهاند»، با ضربت خشنی بیدار خواهند شد. مادامی که حقوق شهروندی سیاهپوستان به آنها داده نشود، آمریکا به آسایش و آرامش دست نخواهد یافت. تا زمانی که آفتاب عدالت برندمد، گردبادهای خیزش همچنان پایههای کشورمان را خواهند لرزاند. اما سخنی هست که باید به مردم خودم که در آستانهی گرم ورود به کاخ عدالت ایستادهاند، بگویم. در روند بهدست آوردن جایگاه مشروع خود نباید مرتکب کارهای نادرست شویم. بیایید تشنگیمان را برای آزادی، با نوشیدن جام تلخی و دشمنی رفع نکنیم. ما باید همواره مبارزات خود را در کمال عزت و انضباط به پیش بریم.
نگذاریم اعتراض خلاق ما به مرتبهی نازل خشونتهای جسمانی سقوط کند. همواره تلاش کنیم در بلندیهای باشکوه، زور بدنی را با توان روحانی پاسخ گوییم. منازعه جویی شگفت انگیز تازهای که جوامع سیاهپوست را فرا گرفته نباید ما را به بی اعتمادی نسبت به تمام مردم سفیدپوست رهنمون شود، زیرا بسیاری از برادران سفیدپوست ما، همانگونه که حضورشان امروز در اینجا شاهد این مدعاست، دریافتهاند که سرنوشتشان با سرنوشت ما گره خورده است. آنها دریافتهاند که آزادیشان به گونه پیچیدهای با آزادی ما بستگی دارد. ما نمیتوانیم این راه را بهتنهایی بپیماییم.
و همچنانکه در این راه گام برمیداریم، باید عهد کنیم که همواره پیش خواهیم رفت. ما نمیتوانیم به عقب بازگردیم. برخیها، از هواخواهان حقوق مدنی میپرسند، «کی راضی خواهید شد؟» ما تا روزی که سیاهپوستان قربانی وحشت غیرقابل بیان بیرحمی پلیساند نمیتوانیم راضی شویم. تا روزی که تنهای خسته از سفر ما نتوانند بستری در مسافرخانههای شاهراهها و هتلهای شهرها پیدا کنند، نمیتوانیم راضی باشیم. تا روزی که تحرک اصلی ما فقط از محلههای اقلیتنشین کوچکتر به محلههای اقلیتنشین بزرگتر است نمیتوانیم راضی باشیم. تا روزی که شخصیت و احترام فرزندان ما بسادگی با تابلوهای «ویژهی سفیدپوستان» زایل میشود، نمیتوانیم راضی باشیم. تا روزی که سیاهپوستان میسی سی پی حق رای ندارند و سیاهپوستان نیویورک برآنند که چیزی ندارند که به آن رای دهند، نمیتوانیم راضی باشیم. نه! نه، ما راضی نیستیم و راضی نخواهیم شد مگر آنکه عدالت مانند آبشار، و راستکاری چون رودی پرخروش جاری شوند. می دانم که برخی از شما به دلیل مصیبتها و رنجهای سختی که تحمل کردهاید به اینجا آمدهاید. برخی از شما از سلولهای تنگ زندان به اینجا آمدهاید. برخی از شما از جاهایی آمدهاید که در راه آزادیطلبی خود، ناگزیر با توفانهای آزار و خشونت پلیس روبرو شدهاید. شما کهنه سربازان رنجها و محنتهای خلاقانه هستید.
با ایمان به کار خود ادامه دهید که رنج و عذاب ناخواسته موجب رستگاری است.
به میسی سی پی برگردید، به آلاباما برگردید، به کارولینای جنوبی برگردید، به جورجیا برگردید، به لوئیزیانا برگردید، به محلههای خود در شهرهای شمالی کشور برگردید و مطمئن باشید که این وضعیت میتواند دگرگون شود و دگرگون هم خواهد شد.
نگذاریم در درهی ناامیدی غوطهور شویم. خطاب من امروز با شماست، دوستان من، اگرچه با دشواریهای امروز و فردا رودررو هستیم، اما من هنوز هم رویایی دارم. این رویا، رویایی است که ریشههای ژرفی در «رویای آمریکا» دارد.
رویای من اینست که روزی این کشور بهپا میخیزد و به معنای واقعی اعتقادات خود جان میبخشد: «ما این حقیقت را که همه انسانها برابر خلق شدهاند آشکار و بدیهی میدانیم.»
رویای من اینست که روزی فرزندان بردههای پیشین و فرزندان بردهداران پیشین بر فراز تپههای سرخ جورجیا کنار هم سر میز برادری خواهند نشست.
رویای من اینست که سرانجام روزی ایالتی مانند میسی سی پی، ایالتی که در آتش بیدادگری میسوزد، در آتش تعدی میسوزد، به واحهی آزادی و عدالت بدل خواهد شد.
رویای من اینست که چهار فرزند کوچکم روزی در کشوری زندگی خواهند کرد که آنها را نه به سبب رنگ پوست، که با درونمایهی شخصیتشان داوری خواهند کرد.
من امروز رویایی دارم!
رویای من اینست که روزی در آلاباما، با آن نژادپرستان وحشیاش، با فرماندارش که از گالهی دهانش، عدم پذیرش مداخله در قوانین فرومیچکد، آری روزی در همین آلاباما، پسرها و دخترهای کوچک سیاهپوست خواهند توانست چون خواهران و برادرانی دست در دست پسرها و دخترهای کوچک سفیدپوست بگذارند.
من امروز رویایی دارم!
رویای من اینست که سرانجام روزی درهها بالا خواهند آمد و تپهها و کوهها پایین خواهند رفت، ناهمواریها هموار خواهند شد و ناراستیها راست؛ جلال خداوند آشکار خواهد شد و همه ابنای بشر با هم به تماشای آن خواهند نشست.
این امید ماست. این باوری است که با خود به جنوب میبرم. با این باور ما خواهیم توانست از کوههای ناامیدی سنگ امید بتراشیم. با این باور خواهیم توانست هیاهوی ناسازگاری کشورمان را به همنوایی زیبایی از برادری بدل کنیم. با این باور خواهیم توانست با هم کار کنیم، با هم دعا کنیم، با هم مبارزه کنیم، با هم به زندان رویم، با هم از آزادی دفاع کنیم، مطمئن از اینکه سرانجام روز آزادی مان فراخواهد رسید.
روزی که همه فرزندان خدا خواهند توانست سرود آزادی را با مفهومی نو بخوانند. «ای کشور من، ای سرزمین زیبای آزادی، برای توست که میخوانم. سرزمینی که پدران من در آن در گذشتند، سرزمین فخر زائران، بگذار از هر گوشهی کوهساران زنگ آزادی به صدا درآید.»
اما اگر قرار است آمریکا به کشوری بزرگ تبدیل شود، این باید به حقیقت بپیوندد. پس بگذارید زنگ آزادی از فراز تپههای شگرف نیوهمشایر به صدا درآید. بگذارید زنگ آزادی از کوههای بلند نیویورک به صدا درآید. بگذارید زنگ آزادی از بلندیهای الگینی پنسیلوانیا به صدا درآید. بگذارید زنگ آزادی از فراز قلههای پر برف کوههای راکی کلرادو به صدا درآید. بگذارید زنگ آزادی از شیبهای پرکرشمه کالیفرنیا به صدا درآید.
نه تنها اینها؛ بگذارید زنگ آزادی از بلندیهای «استون جرجیا» به صدا درآید.
بگذارید زنگ آزادی از کوه «لوکاوت تنسی» به صدا درآید.
بگذارید زنگ آزادی از هر تپه و خاکریز- از هر کوهسار «میسی سی پی» به صدا درآید.
بگذارید زنگ آزادی به صدا درآید. و زمانی که چنین شد، زمانی که گذاشتیم زنگ آزادی به صدا درآید- آنگاه که گذاشتیم زنگ آزادی از هر روستا و هر دهکده، از هر ایالت و هر شهر به صدا درآید، خواهیم توانست رسیدن آن روزی را جلو بیاندازیم که در آن روز همه فرزندان خدا- سیاه و سفید، یهودی و غیریهودی، پروتستان و کاتولیک- خواهند توانست دست در دست هم بگذارند و آن سرود قدسی قدیمی سیاهان را سردهند:
«سرانجام ما آزادیم! سرانجام آزادیم! سپاس خداوند متعال را، سرانجام آزادیم!»