واکاوی خفتبارترین مذاکرات تاریخ تمدن بشری دکتر مازیارمیر مبدع دکترین مذاکره
واکاوی خفتبارترین مذاکرات تاریخ تمدن بشری دکتر مازیارمیر
واکاوی خفتبارترین مذاکرات تاریخ تمدن بشری
واکاوی خفتبارترین مذاکرات تاریخ
مذاکره فرآیندی است که شرکت کنندگان در آن سعی میکنند تا راهحلی بیابند که با علایق قانونی طرفین منطبق
باشد. لازمه این فرایند در محیط ویکیپدیا این است که به جای بهبود کیفیت یک مقاله، سعی بر آن باشد که
تمامی دیدگاهها به طور مناسب بیان گردد. مازیار میر مذاکره را هنر چانهزنی و رد و بدل کردن امتیاز و تمرکز عنوان
کرده و به عنوان یک تعریف کاملتر، مذاکره را چندوجهی میداند که برای رسیدن به محیط تفاهم و درک مشترک
به منظور رفع نقاط اختلاف و یا رسیدن به منفعت با نقاط مشترک به وسیله تبادل امتیازات میان افراد یا گروهها
صورت میگیرد. مذاکره فرایندی است که در آن هرطرف درگیر در مذاکرات میکوشد تا منفعتی برای خودش در
پایان مذاکرات به دست آورد
مذاکرات به عنوان یکی از ابزارهای اصلی حل و فصل اختلافات و دستیابی به توافقات در تاریخ بشر نقش مهمی
ایفا کردهاند. با این حال، تاریخ مملو از مذاکراتی است که به جای حل مسائل، منجر به شکستها و نتایج
فاجعهباری شدهاند. این مذاکرات نه تنها به اهداف خود نرسیدند، بلکه گاه وضعیت را بدتر کرده و موجب زیانهای
بزرگتری شدند. در این مقاله، به واکاوی برخی از خفتبارترین مذاکرات تاریخ تمدن بشری میپردازیم و دلایل
اصلی شکستهای آنها را بررسی میکنیم.
واکاوی خفتبارترین مذاکرات تاریخ تمدن بشری دکتر مازیارمیر مبدع دکترین مذاکره
مثالهای تاریخی
اول
پیمان ورسای (1919)
پیمان ورسای که پس از جنگ جهانی اول بین کشورهای پیروز و آلمان منعقد شد، یکی از معروفترین نمونههای
مذاکراتی است که به نتایج فاجعهباری منجر شد. این پیمان نه تنها نتوانست صلح پایداری را به وجود آورد، بلکه
زمینهساز جنگ جهانی دوم شد.
و اما چرایی شکست
- تحقیر آلمان: شرایط سنگین و تحقیرآمیز پیمان، از جمله جریمههای سنگین مالی و محدودیتهای نظامی، موجب ایجاد احساسات انتقامی و نفرت در میان مردم آلمان شد.
- عدم شمول همگانی: بسیاری از کشورهای شرکتکننده در جنگ جهانی اول، مانند روسیه شوروی و ایالات متحده آمریکا، در روند مذاکرات و تصویب پیمان نقش فعالی نداشتند.
- نادیده گرفتن مسائل اجتماعی و اقتصادی: پیمان ورسای به مسائل اقتصادی و اجتماعی اروپا توجه کافی نکرد و نتوانست به بازسازی اقتصاد جنگزده کمک کند.
واکاوی خفتبارترین مذاکرات تاریخ تمدن بشری دکتر مازیارمیر مبدع دکترین مذاکره
دوم
مذاکرات مونیخ (1938)
مذاکرات مونیخ یکی از نمونههای معروف سیاست مماشات است که در آن بریتانیا و فرانسه به همراه ایتالیا،
تصمیم به واگذاری سودتنلند به آلمان نازی گرفتند تا از وقوع جنگ جلوگیری کنند. این تصمیم نه تنها صلح را تضمین
نکرد، بلکه به تهاجم بیشتر هیتلر منجر شد.
و اما چرایی شکست:
- سیاست مماشات: بریتانیا و فرانسه به جای مقابله با تهدید هیتلر، تصمیم به مماشات گرفتند و به او اجازه دادند تا به توسعهطلبی خود ادامه دهد.
- نادیده گرفتن هشدارها: رهبران بریتانیا و فرانسه هشدارهای متعددی در مورد نیات واقعی هیتلر دریافت کردند، اما این هشدارها را نادیده گرفتند.
- ضعف در موضعگیری: عدم نمایش قدرت و تصمیمگیری قاطع از سوی کشورهای اروپایی، موجب تشویق هیتلر به ادامه تهاجمات شد.
سوم
پیمان توردسیلاس (1494)
پیمان توردسیلاس بین پرتغال و اسپانیا برای تقسیم جهان به دو نیمه، با هدف جلوگیری از درگیریهای بیشتر بر
سر مستعمرات، منعقد شد. این پیمان به گونهای ناعادلانه بود که بسیاری از کشورهای دیگر به شدت اعتراض
کردند.
اما چرایی شکست:
- نادیده گرفتن سایر قدرتها: پیمان توردسیلاس تنها بین پرتغال و اسپانیا منعقد شد و سایر قدرتهای اروپایی و کشورهای بومی مناطق مورد تقسیم را نادیده گرفت.
- عدم پایبندی به پیمان: بسیاری از کشورها، به ویژه انگلستان و فرانسه، این پیمان را به رسمیت نشناختند و به توسعه مستعمرات خود ادامه دادند.
- مناقشات مستعمراتی: این پیمان نه تنها نتوانست مناقشات مستعمراتی را حل کند، بلکه زمینهساز درگیریهای جدیدی شد.
چهارم
پیمان نانکینگ (1842)
پیمان نانکینگ که پس از جنگ اول تریاک بین چین و بریتانیا منعقد شد، یکی از خفتبارترین پیمانهای تاریخ چین
به شمار میآید. این پیمان شرایط تحقیرآمیز و ناعادلانهای را بر چین تحمیل کرد.
چرایی شکست
- تحمیل شرایط ناعادلانه: بریتانیا شرایط بسیار سنگین و ناعادلانهای را بر چین تحمیل کرد که موجب تحقیر و نارضایتی عمیق در میان مردم چین شد.
- استفاده از قدرت نظامی: بریتانیا به جای مذاکره عادلانه، از قدرت نظامی خود برای تحمیل شرایط پیمان استفاده کرد.
- عدم حل مسائل بنیادی: پیمان نانکینگ به مسائل بنیادی روابط چین و بریتانیا توجه نکرد و تنها موجب تشدید تنشها شد.
رمزگشایی از دلایل شکست مذاکرات
اول
نابرابری قدرت
یکی از دلایل اصلی شکست مذاکرات تاریخی، نابرابری قدرت بین طرفین مذاکرهکننده است. زمانی که یکی از
طرفین قدرت بیشتری دارد، تمایل دارد شرایط ناعادلانهای را تحمیل کند که موجب نارضایتی و عدم پایبندی طرف
دیگر میشود.
یک نمونه تاریخی و واقعی
پیمان ورسای به دلیل نابرابری قدرت بین کشورهای پیروز و آلمان، شرایط تحقیرآمیز و ناعادلانهای را بر آلمان تحمیل
کرد که نهایتاً به جنگ جهانی دوم منجر شد.
دوم
عدم شمول همگانی
نقش نداشتن همه ذینفعان و کشورهای مرتبط در مذاکرات، میتواند به عدم پذیرش و پایبندی به توافقات منجر
شود. نادیده گرفتن سایر طرفین و عدم شمول همگانی، موجب کاهش اعتبار و کارایی توافقات میشود.
یک نمونه تاریخی و واقعی
پیمان توردسیلاس که بدون مشورت با سایر قدرتهای اروپایی و کشورهای بومی مناطق مورد تقسیم منعقد شد،
موجب مناقشات و درگیریهای مستعمراتی جدید شد.
سوم
سیاست مماشات
مماشات با طرفهای تهدیدکننده و تهاجمی، میتواند موجب تشویق آنها به ادامه تهاجمات و توسعهطلبیهای
خود شود. این سیاست معمولاً منجر به صلح پایدار نمیشود و تنها موجب تشدید بحرانها میشود.
یک نمونه تاریخی و واقعی
مذاکرات مونیخ که به جای مقابله با تهدید هیتلر، به مماشات و واگذاری سودتنلند منجر شد، موجب تشویق هیتلر
به ادامه تهاجمات و وقوع جنگ جهانی دوم شد.
چهارم
عدم توجه به مسائل اجتماعی و اقتصادی
نادیده گرفتن مسائل اجتماعی و اقتصادی مرتبط با توافقات، میتواند موجب ناپایداری و عدم کارایی آنها شود.
توجه به جوانب مختلف اجتماعی و اقتصادی، برای دستیابی به توافقات پایدار ضروری است.
یک نمونه تاریخی و واقعی
پیمان ورسای به مسائل اقتصادی و اجتماعی اروپا توجه کافی نکرد و نتوانست به بازسازی اقتصاد جنگزده کمک
کند که نهایتاً به بحرانهای اقتصادی و اجتماعی منجر شد.
پنجم
تحمیل شرایط ناعادلانه
تحمیل شرایط ناعادلانه به طرفهای مذاکرهکننده، موجب نارضایتی و عدم پایبندی به توافقات میشود. توافقات
ناعادلانه معمولاً به ناپایداری و شکست منجر میشوند.
یک نمونه تاریخی و واقعی
پیمان نانکینگ به دلیل تحمیل شرایط ناعادلانه و سنگین بر چین، موجب تحقیر و نارضایتی عمیق در میان
مردم چین شد و نهایتاً به تشدید تنشها منجر شد.
نتیجهگیری
بررسی مذاکرات خفتبار تاریخ تمدن بشری نشان میدهد که نابرابری قدرت، عدم شمول همگانی، سیاست
مماشات، عدم توجه به مسائل اجتماعی و اقتصادی، و تحمیل شرایط ناعادلانه، از جمله دلایل اصلی شکست این
مذاکرات بودهاند. برای دستیابی به توافقات پایدار و کارآمد، لازم است تا این عوامل مورد توجه قرار گیرند و تلاش
شود تا مذاکرات بر مبنای عدالت، شمول همگانی و توجه به تمامی جوانب مرتبط انجام شوند….
این مقاله ادامه دارد و به روز رسانی خواهد شد…
دکترمازیارمیرمحقق مذاکرات بین المللی و استراتژیک