نقد و بررسی مظریات کورت لوین
نقد و بررسی مظریات لوین
در سال 1890، لوین در یک خانواده یهودی در موگیلو، شهرستان موگیلو، استان پوزن، پروس (لهستان امروزی) به دنیا آمد. او یکی از چهار فرزندی بود که در خانواده
ای متوسط به دنیا آمد. پدرش صاحب یک فروشگاه عمومی کوچک و یک مزرعه بود.[3] خانواده در سال 1905 به برلین نقل مکان کردند. در سال 1909، او برای
تحصیل در رشته پزشکی وارد دانشگاه فرایبورگ شد، اما برای تحصیل در رشته زیست شناسی به دانشگاه مونیخ منتقل شد. او در همین زمان با جنبش
سوسیالیستی و حقوق زنان درگیر شد.[3] او با شروع جنگ جهانی اول در ارتش آلمان خدمت می کرد. به دلیل یک زخم جنگی، او برای تکمیل دکترای خود به
دانشگاه برلین بازگشت و کارل استامپ (1848–1936) استاد راهنمای پایان نامه دکترای او بود.
لوین ابتدا قبل از تغییر جهت در تحقیقات و انجام کار با روانشناسان مکتب روانشناسی گشتالت، از جمله ماکس ورتهایمر و ولفگانگ کوهلر، با مکاتب روانشناسی
رفتاری درگیر بود. او همچنین به مؤسسه روانشناسی دانشگاه برلین پیوست و در آنجا به سخنرانی و برگزاری سمینارهایی در زمینه فلسفه و روانشناسی
پرداخت.[3] لوین اغلب با مکتب اولیه فرانکفورت که توسط گروهی با نفوذ از مارکسیستهای عمدتاً یهودی در مؤسسه تحقیقات اجتماعی در آلمان سرچشمه
میگیرد، ارتباط داشت. اما هنگامی که هیتلر در سال 1933 در آلمان به قدرت رسید، اعضای مؤسسه مجبور به انحلال شدند و به انگلستان و سپس به آمریکا
رفتند. در آن سال، او با اریک تریست، از کلینیک تاویستاک لندن ملاقات کرد. تریست تحت تأثیر نظریه های خود قرار گرفت و از آنها در مطالعات خود در مورد
سربازان در طول جنگ جهانی دوم استفاده کرد.
لوین در اوت 1933 به ایالات متحده مهاجرت کرد و در سال 1940 تابعیت شد. پیش از این، او شش ماه را به عنوان استاد مدعو در استنفورد در سال 1930 گذرانده
بود، [3] اما در مهاجرت خود به ایالات متحده، لوین در دانشگاه کرنل کار کرد. و برای ایستگاه تحقیقات رفاه کودکان آیووا در دانشگاه آیووا. بعداً او به سمت مدیر
مرکز دینامیک گروهی در MIT رفت. لوین در حالی که در سال 1946 در MIT کار می کرد، یک تماس تلفنی از مدیر کمیسیون بین نژادی ایالت کانکتیکات دریافت
کرد و درخواست کمک کرد تا راهی موثر برای مبارزه با تعصبات مذهبی و نژادی پیدا کند. او کارگاهی را برای انجام آزمایش «تغییر» راهاندازی کرد، که پایههایی را
برای چیزی که امروزه به عنوان آموزش حساسیت شناخته میشود، پی ریزی کرد.[4] در سال 1947، این امر منجر به تأسیس آزمایشگاههای ملی آموزش در
بتل، مین شد. کارل راجرز معتقد بود که آموزش حساسیت \”شاید مهم ترین اختراع اجتماعی قرن حاضر باشد.\” [4]
پس از جنگ جهانی دوم، لوین با دکتر جاکوب فاین در دانشکده پزشکی هاروارد در بازتوانی روانی ساکنان سابق اردوگاههای آوارگان مشارکت داشت. هنگامی
که اریک تریست و تی ام ویلسون به لوین نامه نوشتند و با همکاری موسسه تازه تاسیس تاویستاک و گروهش در MIT، مجله ای را پیشنهاد کردند، لوین
موافقت کرد. مجله Tavistock، Human Relations، با دو مقاله اولیه توسط لوین با عنوان \”Frontiers in Group Dynamics\” تاسیس شد. لوین مدتی در دانشگاه
دوک تدریس کرد.[5]
لوین در سال 1947 در نیوتنویل، ماساچوست بر اثر سکته قلبی درگذشت. او در زادگاهش به خاک سپرده شد. همسرش در سال 1987 درگذشت.
لوین مفهوم همسانی را ابداع کرد، [6] که در نظریه های مختلف فضا-زمان و زمینه های مرتبط اهمیت پیدا کرده است. لوین پیشنهاد کرد که نه طبیعت
(گرایشهای ذاتی) و نه پرورش (چگونه تجربیات در زندگی افراد را شکل میدهند) به تنهایی نمیتوانند رفتار و شخصیت افراد را توضیح دهند، بلکه طبیعت و
پرورش هر دو برای شکل دادن به هر فرد با هم تعامل دارند. این ایده در قالب معادله لوین برای رفتار B = ƒ(P, E) ارائه شد.
روانشناسان برجسته ای که توسط کرت لوین راهنمایی می شوند عبارتند از: لئون فستینگر (1919-1989) که به دلیل نظریه ناهماهنگی شناختی (1956)
معروف شد، روانشناس محیطی راجر بارکر، بلوما زیگارنیک و مورتون دویچ، بنیانگذار تئوری و عمل حل تعارض مدرن.
تحلیل میدان نیرو
تحلیل میدان نیرو چارچوبی را برای بررسی عوامل (نیروهایی) که بر یک موقعیت، در اصل موقعیت های اجتماعی، تأثیر می گذارند، ارائه می دهد. این به
نیروهایی میپردازد که یا حرکت را به سمت هدف هدایت میکنند (نیروهای کمکی) یا مانع حرکت به سمت هدف (نیروهای بازدارنده) میشوند. این اصل که
توسط کرت لوین توسعه یافته است، سهم قابل توجهی در زمینه های علوم اجتماعی، روانشناسی، روانشناسی اجتماعی، توسعه سازمانی، مدیریت فرآیند و
مدیریت تغییر دارد.[7] نظریه او توسط جان آر.
تحقیق عملی
لوین، که در آن زمان استاد دانشگاه MIT بود، برای اولین بار در حدود سال 1944 اصطلاح «کنش پژوهی» را ابداع کرد و در مقاله سال 1946 خود «اقدام پژوهی و
مشکلات اقلیت» ظاهر شد.[8] وی در آن مقاله اقدام پژوهی را «پژوهشی تطبیقی در مورد شرایط و تأثیرات اشکال مختلف کنش اجتماعی و پژوهشی است که
به کنش اجتماعی منتهی میشود» که از «مارپیچ گامهایی که هر یک از یک دایره برنامهریزی تشکیل شده است» استفاده میکند. اقدام و حقیقت یابی در
مورد نتیجه عمل».
جو رهبری
لوین اغلب سبکها و فرهنگهای مدیریت سازمانی را برحسب جوهای رهبری تعریف میکند که توسط [9] (1) محیطهای کاری مستبد، (2) دموکراتیک و (3)
محیطهای کاری آزادانه تعریف شدهاند. او اغلب با محیط های کاری خود با مک گرگور مخلوط می شود، اما مک گرگور آنها را مستقیماً با نظریه رهبری تطبیق داد.
محیط های اقتدارگرا مشخص می شوند که در آن رهبر خط مشی را با تکنیک ها و مراحل وظایف کاری که توسط رهبر در تقسیم کار دیکته می شود تعیین می
کند. رهبر لزوماً خصمانه نیست، اما از مشارکت در کار دوری میکند و معمولاً از کار انجام شده تمجید و انتقاد شخصی میکند. جو دموکراتیک در جایی مشخص
میشود که سیاست از طریق فرآیندهای جمعی با تصمیمگیری با کمک رهبر تعیین میشود. قبل از انجام وظایف، دیدگاه ها از بحث گروهی و مشاوره فنی از
یک رهبر به دست می آید. به اعضا حق انتخاب داده می شود و به طور جمعی در مورد تقسیم کار تصمیم می گیرند. تعریف و تمجید و انتقاد در چنین محیطی
عینی، واقعی و توسط یکی از اعضای گروه است بدون اینکه لزوماً در کار واقعی مشارکت گسترده داشته باشد. محیط های Laissez-faire به گروه برای تعیین خط
مشی بدون مشارکت رهبر آزادی می دهد. رهبر در تصمیم گیری های کاری دخالت نمی کند، مگر اینکه از او خواسته شود، در تقسیم کار شرکت نمی کند، و به
ندرت تمجید می کند. روند را تغییر دهید
یک مدل اولیه تغییر که توسط لوین ایجاد شد، تغییر را یک فرآیند سه مرحلهای توصیف کرد. مرحله اول را \”انجماد باز\” نامید. این شامل غلبه بر اینرسی و از بین
بردن \”مجموعه ذهن\” موجود بود. باید بخشی از زنده ماندن باشد. مکانیسم های دفاعی باید دور زده شود. در مرحله دوم تغییر رخ می دهد. این معمولاً یک دوره
سردرگمی و گذار است. ما می دانیم که روش های قدیمی به چالش کشیده می شوند، اما هنوز تصویر روشنی در مورد اینکه با چه چیزی جایگزین می کنیم،
نداریم. مرحله سوم و آخر را «انجماد» نامید. طرز فکر جدید در حال متبلور شدن است و سطح راحتی فرد در حال بازگشت به سطوح قبلی است. این اغلب به
اشتباه به عنوان \”انجماد مجدد\” نقل قول می شود (نگاه کنید به
این معادله برای اولین بار در کتاب لوین، اصول روانشناسی توپولوژیکی، منتشر شده در سال 1936 ارائه شد.[2] این معادله به عنوان تلاشی برای متحد کردن
شاخههای مختلف روانشناسی (مانند روانشناسی کودک، روانشناسی حیوانات، آسیبشناسی روانی) با یک نظریه انعطافپذیر که برای همه شاخههای
متمایز روانشناسی قابل استفاده است، پیشنهاد شد.[3] این معادله ارتباط مستقیمی با نظریه میدان لوین دارد. نظریه میدانی حول این ایده متمرکز است که
فضای زندگی یک فرد رفتار او را تعیین می کند.[2] بنابراین، معادله به صورت B = f(L) نیز بیان شد، که در آن L فضای زندگی است.[4] در کتاب لوین، او ابتدا
معادله را به صورت B = f(S) ارائه میکند که در آن رفتار تابعی از کل موقعیت است (S).[5] او سپس این معادله اصلی را با پیشنهاد این که کل وضعیت را می
توان تقریباً به دو بخش تقسیم کرد، گسترش داد: شخص (P) و محیط (E).[6] به گفته لوین، رفتار اجتماعی، به ویژه، از نظر روانی جالب ترین و مرتبط ترین رفتار
بود.
لوین معتقد بود که متغیرهای موجود در معادله (مانند P و E) میتوانند با ویژگیهای خاص، موقعیتی و شخصی فرد جایگزین شوند. در نتیجه، او همچنین معتقد
بود که فرمول او، در عین حال که به ظاهر انتزاعی و نظری است، کاربردهای ملموس مشخصی برای روانشناسی دارد.[5]
نفوذ گشتالت
بسیاری از محققان (و حتی خود لوین[8]) به تأثیر روانشناسی گشتالت بر آثار لوین اذعان کرده اند.[7] تئوری میدان لوین معتقد است که تعدادی از نیروهای
مختلف و رقیب با هم ترکیب می شوند تا به کلیت موقعیت منجر شوند. رفتار یک فرد ممکن است در موقعیت های منحصر به فرد متفاوت باشد، زیرا او تا حدی در
واکنش به این نیروها و عوامل متفاوت (مثلاً محیط یا E) عمل می کند:
یک محیط فیزیکی یکسان می تواند از نظر روانی حتی برای یک مرد در شرایط مختلف متفاوت باشد.[9]
به همین ترتیب، دو فرد متفاوت که دقیقاً در موقعیت مشابهی قرار می گیرند، لزوماً رفتار یکسانی ندارند.
حتی زمانی که از دیدگاه فیزیکدان محیط برای یک کودک و یا یک بزرگسال یکسان یا تقریباً یکسان باشد، وضعیت روانی می تواند اساساً متفاوت باشد.[10]
به همین دلیل، لوین معتقد است که شخص (به عنوان مثال P) باید در ارتباط با محیط در نظر گرفته شود. P شامل تمامیت یک فرد است (به عنوان مثال گذشته او، [11] حال، آینده، [12] شخصیت، [10] انگیزه ها، خواسته ها). تمام عناصر موجود در P در فضای زندگی قرار دارند و همه عناصر درون P با یکدیگر تعامل دارند.
لوین تاکید می کند که خواسته ها و انگیزه های درون فرد و موقعیت در کل آن، مجموع همه این نیروهای رقیب، ترکیب می شوند و چیزی بزرگتر را تشکیل می دهند: فضای زندگی. این مفهوم مستقیماً با ایده گشتالت صحبت می کند که \”کل بزرگتر از مجموع اجزای خود است.\” «رویکرد پویا» لوین نامیده میشود، اصطلاحی که به طور خاص به «عناصر هر موقعیت… به عنوان بخشهایی از یک سیستم» اشاره دارد.[13]
تعامل فرد و محیط
اهمیت نسبی P و E
لوین به صراحت بیان کرد که در موقعیت های خاص ممکن است فرد یا محیط از اهمیت بیشتری برخوردار باشد:
«هر رویداد روانی به وضعیت فرد و در عین حال به محیط بستگی دارد، اگرچه اهمیت نسبی آن در موارد مختلف متفاوت است».[6]
بنابراین، لوین بر این باور بود که در ایجاد یک نظریه کاربردی که همچنین \”به اندازه کافی انعطاف پذیر است تا تفاوت های عظیم بین رویدادها و موجودات مختلف را رعایت کند\” موفق شد. بحث روانشناختی کلاسیک طبیعت در مقابل پرورش، زیرا او معتقد بود که «هر روانشناسی علمی باید تمام موقعیتها را در نظر بگیرد، یعنی وضعیت فرد و محیط را نیز در نظر بگیرد».
\”این سوال که آیا وراثت یا محیط نقش بیشتری را ایفا می کند نیز به این نوع تفکر تعلق دارد. انتقال تفکر گالیله ای مستلزم شناخت اعتبار کلی این تز است: یک رویداد همیشه نتیجه تعامل چندین واقعیت است.\” [11]
تابع خاصی که P و E را پیوند می دهد
لوین یک قانون تجربی را به عنوان \”رابطه عملکردی بین حقایق مختلف\” تعریف کرد، [15] که در آن واقعیت ها \”ویژگی های مختلف یک رویداد یا موقعیت\” هستند. فرد و محیط برای تولید رفتار با هم تعامل دارند. برخی از محققان خاطرنشان کردهاند که استفاده لوین از کاما در معادلهاش بین P و E نشاندهنده انعطافپذیری و پذیرش لوین نسبت به روشهای متعددی است که این دو ممکن است با هم تعامل داشته باشند.[7] لوین در واقع معتقد بود که مهم است.
نظریه میدانی کورت لوین
نظریه میدانی کورت لوین
Kurt Lewin
کورت لوین در شهر موگیلنو در آلمان به دنیا آمد و در فریبرگ، مونیخ، و برلین به تحصیل پرداخت.او در۱۹۱۴درجه دکترای خود را در روانشناسی از کارل استامپ در یافت کرد، جایی که اوبه تحصیل ریاضیات و فیزیک نیز پرداخت. در خلال جنگ جهانی اول لوین در ارتش آلمان خدمت کرد، در عملیات مجروح شد و به دریافت مدال صلیب آهنی نائل آمد.بعد از جنگ به دانشگاه برلین بازگشت وچنان عضو بارآوری از گروه گشتالت شد که به عنوان همکار سه (کافکا، کهلر، ورتهایمر) روانشناس ارشد گشتالتی محسوب شد. او در مورد تداعی و انگیزش پژوهشهایی انجام داد و شروع به تدوین نظریه میدانی خود کرد، که آن را درسال ۱۹۲۹در ایالات متحد به روانشناسان گرد آمده در کنگره بین المللی روانشناسی در دانشگاه بیل ارائه داد. لوین قبل از اینکه درسال۱۹۳۲به عنوان استاد مدعو در دانشگاه استانفورد کار کند در ایالات متحد شناخته شده بود. سال بعد به دلیل خطر نازیها تصمیم گرفت برای همیشه آلمان را ترک کند. او به کهلر نوشت”حال معتقدم که برای من راهی به جز مهاجرت باقی نمانده است، اگر چه این کار زندگی ام را از هم خواهد پاشید”(نقل در بنجامین،۱۹۹۳،ص.۱۶۰،۱۵۸). مادر و خوهر لوین بعدا در اردوگاه کار اجباری نازیها فوت کردند.
او دو سال را در دانشگاه کرنل گذراند ودرسال۱۹۳۵ به دانشگاه آیووا رفت تا درباره روانشناسی اجتماعی کودک پژوهش کند.در نتیجه این پژوهشها از او دعوت شد تا مرکز جدید پژوهش پویایی های گروهی را در موسسه تکنولوژی ماساچوست تاسیس کند و ریاست آن را به عهده بگیرد.اگرچه مدت کوتاهی پس از پذیرفتن این سمت درگذشت، برنامه او آنقدر کارا بود که آن مرکز پژوهش که اکنون در دانشگاه میشیگان قرار دارد هنوز هم فعال است. در خلال ۳۰فعالیت حرفه ای اش،لوین خود را وقف حوزه وسیعأ تعریف شده انگیزش انسان کرد. پژوهش او بر رفتار انسان در کل زمینه فیزیکی و اجتماعی اش پایه گذاری شده است(لوین،۱۹۳۹،۱۹۳۶).
- نظریه میدانی کورت لوین هم متأثر از نظریه کشاننده ای و هم با نظریه گشتالت رابطه دارد.
- لوین اولین محققی است که بین تحقیقات مربوط به انگیزش در گذشته و حال پلی ایجاد کرد.
- لوین که از طرفداران مکتب گشتالت است سعی کرد با استفاده از مفاهیم ریاضی و هندسی الگویی شبه ریاضی برای رفتار ارائه دهد.
- نظریه میدانی کورت لوین بر این اصل استوار است که رفتار به واسطه میدانی که در آن لحظه وجود دارد شکل می گیرد.
- در نظریه میدانی کورت لوین نیروهایی اهمیت دارند که در حالت کنونی روی فرد تاثیر می گذارند مانند اینکه فرد از کثیفی نفرت دارد.
- در نظریه میدانی کورت لوین گذشته و آینده در زمان حال توصیف می شوند. این ویژگی در نظام هال نیز مشاهده می گردد.
یکی از اصول دیگر نظریه میدانی کورت لوین این است که در جریان تحلیل رفتار، بایستی مجموع موقعیتها را مد نظر قرار داد، چنان که در نظریه گشتالت نیز به پدیده های ادراکی توجه می شود و مجموع میدان نیرو مدنظر قرار می گیرد.
بنابراین هر بخش از میدان، بخش دیگری را فعال می کند، این مفهوم با توضیح فضای زندگی در نظریه لوین روشن می شود.
فضای زندگی در نظریه میدانی کورت لوین
نظریه میدانی در فیزیک، لوین را راهنمایی کرد تا فعالیتهای روانی شخص را که در نوعی زمینه روانی روی میدهد و او آن را فضای زندگی نامید مورد ملاحظه قرار دهد. فضای زندگی تمام رویدادهای گذشته، حال، و آینده را که ممکن است بر ما اثر کند را در بر می گیرد. از نقطه نظر روانشناختی،هر کدام از این رویدادها در یک موقعیت مشخص می توانند رفتار را تعیین کنند.بنابراین،فضای زندگی از نیازهای فردی که با محیط روانشناختی او در حال کنش متقابل هستند تشکیل می شود. فضای زندگی درجات گوناگونی از رشد را به عنوان کارکردی از مقدار و نوع تجربه ای که فرد انباشته است نشان می دهد.در فضای زندگی کودک،به دلیل فقدان تجربه،نواحی متمایز معدودی وجود دارند.یک بزرگسال تحصیل کرده روشنفکر،فضای زندگی پیچیده و کاملا متمایز شده ای دارد که این نشان دهنده تجارب گذشته متنوع اوست.
لوین برای ارائه مفهوم نظری خود از فرآیندهای روانشناختی به جستجوی یک مدل ریاضی پرداخت.به دلیل اینکه او به شخص به عنوان یک فرد،موردواحد،علاقه مند بود نه به میانگین گروهها،برای هدف او آمار مفید نبود.او نوعی از هندسه، به نام مکان شناسی را برای ترسیم فضای زندگی ونشان دادن تمام اهداف ممکن فرد وراههای رسیدن به آن اهداف انتخاب کرد.
لوین در نقشه های مکان شناسی خود برای نشان دادن جهت حرکت فردبه سمت هدف از پیکان و بردار استفاده کرد.برای کامل کردن تصویر،اندیشه، جاذبه ها را انتخاب کردتا به ارزش مثبت یا منفی اشیاء فضای زندگی اشاره کند.اشیایی که برای فرد جالب اند و نیازهای او را برآورده می سازد جاذبه مثبت دارند؛اشیایی که تهدید کننده اند دارای جاذبه منفی اند. بنابراین،روانشناسی به اصطلاح “تابلو سیاه” لوین شامل طرحهای خطی پیچیده است تا پدیده های روانشناختی را نشان دهد.برای لوین تمام شکلهای رفتار را می توان به وسیله طرح خطی نشان داد.
نکات مهم :
در نظریه میدانی لوین فضای زندگی متشکل از فرد و محیط است و رفتار حاصل تعامل بین این دو است.
فضای زندگی توصیف کننده محیطی است که فرد ادراک می کند.
در نظریه لوین محیط روان شناختی با محیط فیزیکی یکسان نیست.
توصیف ذهنی محیط بستگی به ویژگی های فردی از قبیل نیازها، ارزشها، عقاید و انگیزه ها دارد.
طبق نظر لوین چنانچه بخواهیم رفتاری را توصیف کنیم، بایستی به منظومه کنونی فرد و محیط توجه داشته باشیم.
فضای زندگی به سازه های فردی و محیطی تقسیم می شود.
نظریه میدانى در روانشناسى اجتماعى با کورت لوین(curt Levin)آغاز شده و تکوین یافته است. اساس نظریه میدانى لوین بر این اصل استوار است که رفتار را به
جاى اینکه لزوما با طبیعت فرد تبیین کنیم، باید آن را معلول ارتباط آن با محیط مادى و اجتماعى بدانیم که در آن مؤثرند و این رفتار در آنجا به وجود مىآید. بنابراین،
طبیعت آدمى ممکن نیست مستقل از ساختمان واقعى میدان اجتماعى موجود باشد.
لوین به طور کلى، در پى یافتن «نیروهاى واقعى تعیینکننده رفتار آدمى» در درون میدان روانى ـ اجتماعى فرد است. به نظر لوین، تنها زمانى مىتوانیم موفق به
پیشبینى رفتار انسان شویم که بتوانیم کل میدان و نیز نیروهایى را که در مقطعى از زمان براى فرد موجودند، نشان دهیم.
لوین واژه «فیلد» (Field پهنه، میدان) ـ در نامگذارى این نظریه ـ را از فیزیک برگرفته است. وى معتقد است: رفتار تابع عوامل به هم وابستهاى است که عمل در آنها
انجام مىشود. این عوامل را «نیروهاى میدان» مىنامند.
لوین در تعریف مفهوم «میدان»، که آن را «فضاى زندگى» مىنامد، به تعریف انیشتین استناد مىکرد که طبق آن، تعریف «میدان» عبارت است از: «مجموعهاى از
حقایق موجود با ارتباط و وابستگى فیمابین.»
به نظر لوین، رفتار آدمى همواره تابع فضاى زندگى وى بوده و در غایت، محصول تعامل متقابل بین فرد و محیط پیرامونى است. بنابراین، از دیدگاه او، رفتار و عمل صرفا
و منحصرا برخاسته از فرد و یا عوامل تعیین کننده محیط نبوده، بلکه نتیجه کنش متقابل و تأثیر و تأثر فرد و محیط مىباشد. وى معتقد است: فرد الزاما باید در رابطه با
گروهى که بدان وابسته و مرتبط است، مورد مطالعه قرار گیرد. لوین در بررسى تأثیرات گروه بر رفتار فرد بین «نیروهاى خودى» و «جانبى» مؤثر در تغییرات فضاى
زندگى تمییز قایل مىشود. «نیروهاى خودى» نیروهایى هستند که از نیازهاى خود فرد برخاستهاند، در حالى که «نیروهاى جانبى» از فشارهاى محیط پیرامون ناشى
شدهاند.
لوین متذکر مىشود که مؤثرترین تأثیرات بر تغییرات اجتماعى از جانب نیروهاى خودى و جانبى موجود در فضاى زندگى است که از درون و بیرون بر فرد تأثیر مىگذارند.
از اینرو، به نظر وى، به وجود آوردن تغییر اجتماعى با توسّل به گروه یا از طریق گروه، سهلتر و مؤثرتر تحقق مىیابد تا مستقیما از طریق فرد.
بر اساس نظریه میدانی کورت لوین همواره باید به خاطر داشته باشیم که ساختار کلى وضعیت موجود براى عمل مهم است. در واقع، براى تبیین و به عبارتى دیگر،
فهم یا پیشبینى رفتار، باید کل وضعیت را در آن لحظه تعیین کرد و به دو دسته رویداد به طور همزمان توجه نمود:
- وضعیت نیازهاى درونى فرد(Person) که با علامت اختصارى(P)نشان داده مىشود؛
- وضعیت یا فشارهاى محیط(environment) که با علامت اختصارى(E)نشان داده مىشود.
مىتوان میدانى را که فرد در آن عمل مىکند ـ یعنى نیازهاى درونى فرد و فشارهاى محیطى را ـ دو متغیّر اصلى تعیین کننده رفتار فرد دانست و آن را به شکل زیر
ترسیم نمود:
همچنان که ملاحظه می شود، نظریه لوین کاربرد خوبى براى مطالعه رفتار افراد در سازمان دارد .لوین خود نیز به سمت مطالعات سازمان سوق داده شد. پس از
لوین، مباحث زیادى براى نشان دادن تأثیر عوامل فردى و سازمانى در رفتار فرد انجام گرفت؛ از جمله طبق نظریات جدید مدیریت و سازمان، چارچوبى براى تحلیل کار
ارائه گردید. بر اساس این چارچوب، همجهت بودن نیازهاى فرد و اهداف سازمان براى ایفاى وظیفه خاص سازمان لازم است. اگر نیازهاى روحى اعضاى سازمان
تأمین نشوند، از یک سو ممکن است فرد نسبت به انجام وظایف و مسئولیتهاى خود بىتفاوت شود و در شکل شدیدتر، به یک خصومت و بیگانگى نسبت به سازمان
منجر گردد. از سوى دیگر، ممکن است فرد را به خاطر وظیفه شناسى و مسئولیت پذیرى دچار فشارهاى فردى و سازمانى نماید. فشارهاى ناشى از مشکلات
زندگى شخصى و زندگى شغلى یکى از محورهاى اصلى مطالعه کار و شغل در علوم اجتماعى را تشکیل مىدهد و عوامل اصلى شکل گیرى انتظارات، محور
اساسى مطالعه کار در علوم اجتماعى است.
بر اساس این چارچوب، انسان حین کار دچار فشارهایى مىشود که بعضى به ویژگىهاى خود او برمىگردند و بعضى به ساختار سازمانى که در آن کار مىکند. دو مفهوم
اصلى به کار رفته در این چارچوب عبارتند از: «فشارهاى بیرونى (ساختارى)» و «فشارهاى درونى (فردى)».
فرد از یک سو، عضو سازمان و از سوى دیگر، عضو دیگر نظامها و گروه هاى اجتماعى است؛ یعنى افراد علاوه بر اینکه در یک سازمان کار مىکنند، زندگى خانوادگى و
اجتماعى دارند و به فعالیتهاى غیرشغلى مىپردازند. در کنار کار، بخشهایى از زندگى هر فرد به بیرون از کار اختصاص دارد. این دو قلمرو خواستهها و انتظارات فرد را
تشکیل مىدهند.
نظریه میدانی کورت لوین در بررسی رابطهی بین طلاق و بزهکاری فرزندان
میدان اجتماعی و روانی(عوامل فردی و محیطی) در گرایش فرزندان طلاق به بزهکاری موثر است. کورت لوین در این زمینه معتقد است رفتار انسانی تابع عوامل
مختلف و به هم وابسته است و این عوامل را میتوان به دو گونه خصایص شخصیتی و محیطی تقسیم کرد چرا که رفتار هر فرد تابع آن شرایط محدود زمانی و مکانی
خاص است که او در آن زندگی میکند. این رابطه پویایی تقابل موقعیتی را به وجود میآورد که رفتار تابع آن است. B= F (P+E)) Behavior= function
(personality+ environment))
(خصوصیات محیط و خصوصیات شخصی) تابع= رفتار.
در نظریه میدانی کورت لوین میدان اجتماعی شبکهای است از مواضع نسبی که اعضا یک گروه آن را اتخاذ میکنند و وابستگی و همبستگی که بین خود برقرار
میکنند دانست. ساخت یک گروه و سازمان، پویائی آن گروه و سازمان را معین میکند.
نظریه میدانی کورت لوین در مورد دوران بلوغ و نوجوانی
«کورت لوین»(۱۹۳۵،۱۹۳۹،۱۹۴۸)به تجزیه و تحلیل دنیای ذهنی نوجوان بیشتر ازتفاوتهای فردی میان نوجوانان علاقمند بود.او مفهوم نظریه میدانی خویش را برای
انجام دادن این وظیفه به کار گرفت.قانون اصلی، روان شناختی نظریه ی میدانی این است که رفتار(B)یک تابع است(F)از شخص(P)و از محیط او(E)و یا به عبارتی:
(B=F(PE به طور خلاصه، مجموع تعاملهای محیطی و عوامل شخصی به عنوان فضای زیست (زندگی)و یا فضای روان شناختی نامیده می شود.در درون فضای
زندگی، اهداف مثبت و منفی وجود دارد که فرد احساس می کند جذب آنها شده و یا آنها را دفع کرده است؛ این اهداف، جاذبه ها خوانده می شود.(در روانشناسی
گشتالت)فرد به سوی این هدفها و یا فاصله گرفتن از آنها در فضای زندگی اش،حرکت می کند؛ این پدیده به اصطلاح جابجایی حرکتی خوانده می شود.یک متغیر
بسیار مهم در این چهارچوب فکری، وجود موانعی است که درجابجایی حرکتی فرد و رسیدن او به اهدافش دخالت می کند.
مطابق نظریه میدانی کورت لوین ،فضای زندگی کودک به مرحله ی رشد او بستگی دارد. کودک در حال رشد، به طور فزاینده ای قادر به فرق گذاشتن بین واقعیت
غیر آن، امیدها و انتظارات واقعی ، کذب و صدق می باشد. از این رو، یک نتیجه ی تمییز مطالب از یکدیگر،گسترش سازمان فضای زندگی است.
شرایط متعددی دررشد یک کودک بر درجه ی ساختار و سازمان فضای زندگی او تأثیر خواهد گذاشت:
اگر والدین در مراحل اولیه رشد کودک، یک ساختارکافی برای او فراهم نکنند، شخصیتش، یکپارچگی خود را از دست خواهد داد.به هرحال، همچنان که کودک پا به
سن می گذارد و همچنان که فضای زندگی اش متمایز می شود، او نیاز به آزادی دارد تا به فضاهای جدید دست یابد و تجربیات جدیدی را به دست آورد.بنابراین
کاهشی درمیزان رهنمود به کودک، به همان روشنی که محدودیتهای وضع شده توسط والدین دلالت دارد، مشاهده می شود.میزان و سرعت تغییر، دومین شرط
است که درجه ی افزایش تفاوت را در رشد کودک، تحت تأثیر قرار می دهد.اگرتغییر تدریجی است آن موجب سهولت کار سازمان (بدنی)می شود و اگر تغییرات سریع
و ناگهانی هستند، آنها احتمالاً منجر به دوره هایی از فشار روانی و بحران خواهند شد.نوجوانی، به وسیله ی تغییرات نسبتاً سریع در ساختار فضای زیست توصیف
می شود و بنابراین به فشار روانی و به هم ریختگی در فضای زیست منجر می گردد.«لوین» فشار روانی ناشی از تغییرات زیستی درطول دوران بلوغ را به میزان
تغییراتی که به طورعینی اتفاق می افتد، نسبت نمی دهد، اما بیشتر آن را به وضعیت مرکزی بدن فرد در فضای زیست منسوب می نماید.بنابراین، آن یک مفهوم و
معنای ذهنی از بدن نوجوان است که تعدادی از نتایج تغییرات مشاهده شده را در بدن، در زمان بلوغ، تعیین می کند.
سومین عاملی که در تمییز و تفکیک مطالب از یکدیگر اثر خواهد گذاشت، حضور نیروهای تعارضی درمراحل مختلف رشد می باشد. نیروهای تعارضی ممکن است از
بدن کودک سرچشمه گیرد و یا در محیطی که کودک آن را مشاهده می کند، وجود داشته باشد.تجزیه و تحلیل ازدیاد عوامل تعارضی در طول دوران نوجوانی، یک
جنبه ی اساسی و مهم دیدگاه «لوین»را برای درک دوران نوجوانی تشکیل می دهند؛ به عنوان مثال، اگر کودک وابستگی زیادی به خانواده اش داشته باشد، سپس
فرهنگی متقاضی افرادی باخصوصیت اطمنیان به خود در بلوغ باشد، این مسئله با وابستگی درتعارض قرار می گیرد و بلوغ به عنوان یک دوره ی تغییرات شدید،
ملاحظه می شود.منبع دیگر تعارض و فشار برای نوجوان در جامعه ی ما از راه و رسم مبهمی منتج می شود که مورد بحث بزرگترها واقع می گردد؛ به عنوان مثال،
شکلهای قطعی رفتار کودکانه و اهدافی که هنوز برای او دارای ارزشهای قوی و مثبتی هستند، ازطرف جامعه ی بزرگسالان، تا آن اندازه قابل قبول نیست.اگر چه،
نوجوان مجاز نیست که این رفتار کودکانه را با اشکالی از رفتار بزرگترها نظیراتومبیل رانی و مورد دیگری که هنوز از ارزشهای مثبت و قوی برخوردارند،جانشین نماید.
نظریه میدانی کورت لوین
«لوین» موقعیت حاشیه ای نوجوان را درانتقال به موقعیت یک عضو گروه اقلیت که او سعی می کند خود را از سابقه اش جدا کند و به گروه اکثریت وارد شود، مورد
مقایسه قرار داده است.نوجوان آرزو دارد خود را از سابقه کودکی اش جدا سازد و به جامعه ی بزرگسالان وارد شود؛ جامعه ای که او آن را به عنوان گروه اکثریت
قدرتمند لحاظ می کند.اگر عضو گروه اقلیت فقط تا حدودی موفق باشد که ارتباطهایی را با گروه ممتاز برقرار سازد، او یک فرد حاشیه ای درهردو گروه خواهد شد.این
به طورمساوی شامل تجربیات نوجوان می شود.هردو به وسیله ی کمیت افزایش یافته ای از تنشهای عاطفی مورد آزار قرار می گیرند و هردو به طور فوق العاده ای
نسبت به کاستی های زمینه ای که سعی آنها در جدا شدن از آنهاست، حساس هستند.
«لوین» قاعده سازی قطعی و جالبی را پیشنهاد می نماید که نوجوانان را غالباً با منش افراط گرایی و بی ثباتی اعتقادی مشخص می کند. تجربیات نوجوان در زمینه
ی توسعه ی فضای زیست او با تردید و فشارهای تعارضی همراه است و بنابراین نتایجی از قبیل بی ثباتی عقیدتی و هیجانی در بر دارد. به علاوه،نوجوان دراتخاذ
یک موقعیت اساسی با توجه به مبانی اعتقادی جامعه، کمتر از بالغ در قلمروهایی از فضای زیست گام برمی دارد.این به آن دلیل است که آگاهی ازصحنه ی
سیاسی بیشتر از سایر این موارد مایه ی تمایز نوجوان از بزرگسال می شود.نوجوان فقط بین راست وچپ را تشخیص می دهد،درحالی که بالغ، مراحل بیشتری از
تفاوت بین بی نهایت راست و بی نهایت چپ را تشخیص می دهد.سهولتی که به موجب آن نوجوانان موقعیتی را اخذ می کنند، همچنین به تأثیر فقدان قدرت تمایز
در خط مشی فضای زیست افراد بالغ وجود دارد،حضور چندانی ندارد.دراین نقطه نظر«بلاک»، «هان»و «اسمیت»در تشریح نظریات خود به آگاهی ازنظریات خواننده
نیزعلاقمندند.باز هم دلیل دیگر برای این که نوجوان شکار آسانی برای افراط گراییهای اعتقادی است، از تعادل میان دو جنبه ی تخیل ـ واقعیت درمراحل رشد ناشی
می شود نوجوان به طور فزاینده ای زیرفشار بیشتر جامعه ی بالغها برای ترک کردن خصوصیت دوری از واقعیت قراردارد تنها تعادل خود را به نفع واقعیت دنیای بالغها
حفظ کند.این غالباً نتیجه ی اهمیت تعارض میان واقعیت و آرمان (ایده آل) است و به تمایل مشتاقانه ی نوجوان به ترکیب و مافوق ترکیب میدان ارزشها و آرمانهایش
منتهی می شود و آن ممکن است، آمادگی نوجوان را برای پیروی کردن از هرکسی که به او الگوهای معینی از ارزشها را پیشنهاد نماید، محسوب شود. البته افراط
گرایان، با توجه به ارزشهایی که آنها معتقدند،کمترین تردید و کمترین خودانتقادی را دارند.
نظریه میدانی کورت لوین را درزمینه ی نوجوانی ممکن است بدین شرح خلاصه نمود:
نوجوانی در بین مراحل رشد، مرحله ای است که فرد با توسعه ی فضای زیست، به ویژه در جنبه ی اجتماعی آن و چشم انداز زمانی اش، مواجه می شود. این
تغییر نتیجه اش کاهش محسوس در ساختار شناختی می باشد.
نوجوان در کنار فشارهای تعارضی بیشتر، از راهنمایی کمتری نسبت به کودک و یا بزرگسال برای رفتار خود در جامعه ی ما برخوردار است.نوجوان موقعیت بین مرحله
ی کودکی و مرحله ی بزرگسالی را که به مانند عضو حاشیه ای یک گروه اقلیت می باشد،احراز می کند.بلوغ به عنوان یک تجربه جدید نوجوان در زمینه ی بدنی
اش، می تواند به مانند یک تغییرنامطلوب در قلمرو مرکزی فضای زیست او نمایان شود.این سه شرط اختصاصی نوجوانی، از تجارب عاطفی و رفتار اجتماعی مورد
علاقه و قابل پیش بینی، پیروی می کند.نوجوان درمیان دو حالت خجالتی افراطی و پرخاشگری درحال نوسان بوده وبسیار حساس می باشد.نوجوان بین تعارضهای
اجتماعی و ارزشهای اخلاقی، بین اعتقادات و بین سبکهای مختلف زندگی، تجربیات زیادی را به دست می آورد.بالاخره تجربه ی تعارض، تنشهایی را باعث می شود
که نوجوان را به وضعیتهای افراطی بینش و عمل سوق می دهد.
اندیشه در خلال روزمرگی
«کورت لوین»، از روانشاسان پیرو مکتب گشتالت، عادت داشت که جلساتی را با چند دانشجو در یک کافه برگزار کند. «در یکی از این روزها وقتی لوین پیشخدمتی
را که به آنان سرویس داده بود فراخواند تا حساب میز را بپردازد، متوجه شد که فرد نامبرده بیآنکه مداد و کاغذی از جیب خود در آورد، بلافاصله از حفظ حساب لوین و
هریک از دانشجویان را مشخص کرد. لوین که انتظار چنین پیشامدی را نداشت، کمی به فکر فرو رفت، ولی به روی خود نیاورد. پس از نیم ساعت که گروه
میخواستند کافه را ترک کنند او بار دیر پیشخدمت را صدا کرد و گفت: آیا ممکن است یک بار دیگر هزینهی میز ما را حساب کنید؟ و پیشخدمت بلافاصله پاسخ داد
متاسفم! نمیتوانم خواهش شما را برآورده کنم، زیرا شما صورت حسابهای خود را پرداختهاید و دیگر به یاد ندارم، هریک از شما چه داشتهاید! توجه به این مسئله
لوین را به صرافت انداخت که باید بین عملی ناتمام، که در ذهن ایجاد تنش میکند، و یادآوری آن رابطهای وجود داشته باشد که پس از کامل شدن کار و از بین رفتن
تنش علتی برای یادآوری باقی نمیماند. او برآن شد که بار دیگر مشاهدات عادی روزانهی خود را موضوع پژوهش علمی قرار دهد». (اصول کلی روانشاسی گشتالت،
ص ۱۴۳)
آنچه لوین به آن رسید این بود که، اگر مطلبی یا کاری را نیمه کاره رها کنیم، ذهن همچنان باآن درگیر است و جزئیات امر را به خاطر دارد. اما با اتمام آن امر شرایط
برای فراموشی آن امر فراهم میشود.
نظریه میدانی کورت لوین
نظریه دروازه بانی
اصطلاح “دروازهبانی” (Gate keeping) برای اوّلین بار در سال ۱۹۴۷ توسط یکی ازمتخصّصان حوزه روانشناسی اجتماعی به نام کورت لوین(Curt Levin) به کار برده
شد. نظریهی لوین برای درک این موضوع به وجود آمد که چگونه یک نفر می تواند تغییرات اجتماعی گسترده ای در جامعه به وجود آورد. لوین در تحقیقاتی که در
زمینهی عادات غذایی انسان انجام داد، به این نتیجه رسید که از آنجا که غذا قبل از رسیدن بر سر میز غذا از کانالهایی عبور میکند، تغییر عادات غذایی برابر با
تغییر دادن غذاهایی است که از این کانالها عبور میکنند. مراکز خاصی در این کانال ها قرار دارند که نقشی مانند دروازه دارند و محلی برای اتخاذ تصمیمات قلمداد
می شوند. لوین معتقد است چگونگی عبور مطالب از کانالها، به میزان زیادی به عملیاتی که در محل دروازه بر روی آن ها صورت میگیرد، بستگی دارد . از نظر
لوین، غذا از چند مجرا به روی میز غذا خوری می رسد. یک مجزا، فروشگاه مواد غذایی است. و یک مجرا، باغچه سبزی و میوه موجود در خانه است. لوین که
باورداشت این چارچوب نظری در هر سطحی قابل تعمیم است. در این باره چنین گفت: این وضعیت نه تنها برای مجراهای مواد غذایی، بلکه در مورد عبور خبر از یک
مجرای ارتباطی نیز صدق می کند و هم چنین برای نقل و انتقال کالاها و افراد”
«کورت لوین» کسی است که اصطلاح «دروازهبان خبری» را به واژگان ارتباطات و رسانه افزوده است، برای ایجاد تغییر سه مرحله را در نظر میگیرد: «خروج از
انجماد»، «تغییر» و سپس «انجماد مجدد و بازگشت به ثبات و پایداری». همچنین نظریه پردازان مدیریت تغییر، مراحلی را برای ایجاد تغییر ذکر کردهاند که بدین شرح
است:
سازه های فردی نظریه میدانی کورت لوین
در چهارچوب سازه های فردی، سازه های ساختاری و سازه های پویشی که از یکدیگر متفاوت اند مورد بحث قرار می گیرند.
سازه های ساختاری: فرد را می توان به منزله یک نقطه یا منطقه در فضای زندگی تلقی نمود هنگامی که فرد به عنوان منطقه تصور می شود دارای ساختار معینی
است که مهم ترین آنها عبارت اند از خرده مناطق، دیوار مرزی و مناطق مجاور.
سازه های پویشی: سازه پویشی تنش به موقعیت یک منطقه بستگی دارد در صورت وجود نیاز، یک منطقه در حالت تنش قرار می گیرد.
تمایز جنبه های ساختاری و پویشی: یک نیاز یا قصد در یک منطقه فرد تنش به وجود می آورد. عدم تعادل و توازن تنش بین مناطق سبب می شود که تنش از یک
منطقه به منطقه دیگر جریان پیدا کند. چنانچه دیواره تفکیک کاملاً نفوذپذیر نباشد منطقه در یک حالت تنش نسبتاً ثابت باقی می ماند. پس از ارضای کامل، تنش از
بین می رود و بین مناطق تعادل برقرار می گردد.
سازه های محیطی
سازه های محیطی همانند سازه های فردی به سازه های ساختاری و سازه های پویشی طبقه بندی می شوند.
سازه های ساختاری: سازه های ساختاری محیط به سازه های ساختاری فرد شباهت دارد. آنها در بر گیرنده مناطق، دیواره مرزی و مناطق مجاورند. سازه های
محیطی و فردی در معنا و مفهوم با یکدیگر متفاوت اند.
مناطق محیط توصیف کننده احتمال رفتارند. مناطق با رفتارهای وسیله ای مطابقت دارند.
سازه های پویشی
بین سازه های پویشی فرد و محیط همبستگی وجود دارد. چنانچه در منطقه درون فردی حالت تنش وجود داشته باشد منطقه متناظر در محیط جذابیت پیدا می کند.
نظریه میدانی کورت لوین
جهت در فضای زندگی
جهت در فضای زندگی به عنوان رابطه بین مناطق تلقی می شود.
فضای زندگی هم به عنوان رفتارهای وسیله ای توصیف می شود و هم به منزله واسطه ای است که فرد برای دستیابی به هدف از آن استفاده می کند.
طبقه بندی جهت
لوین یک طبقه بندی نسبتاً ساده برای جهت رفتار مطرح کرده است در این جدول چهار طبقه از دو بعد جهت رفتار را مشخص می کنند که عبارتند از: به سوی هدف،
گریز از هدف.
جهت رفتار به سوی هدف از منطقه الف به سوی منطقه ب یا از منطقه الف به سوی الف است مانند اینکه فرد هدفی را انتخاب کرده و همچنان در هدف خود باقی
است.
طبقه بندی جهت
جهت رفتار
به سوی هدف
- رفتار مصرفی(الف، الف)
- رفتار وسیله ای (الف، ب)
گریز از هدف
رفتار فرار( الف، – الف)
رفتار اجتنابی( ب،- الف)
رفتار مصرفی، رفتار به سوی هدفی است که فرد در آن منطقه تمایل به ماندن دارد رفتار وسیله ای، رفتاری است که فرد هدف جدیدی را انتخاب کرده و به سوی آن
حرکت می کند رفتار فرار، رفتار گریز از هدفی است که منجر به دوری می شود.
رفتار اجتنابی، رفتار گریز از هدفی است که فرد از یک حالت نامطبوع دوری می جوید.
ارتباط نظریه هال و نظریه میدانی کورت لوین
در هر دو نظام از مفاهیم مشابهی مانند نیازهای فردی، ویژگی هدف، متغیر جهت استفاده شده است، ولی در نظریه میدانی کورت لوین تنش به نیاز اختصاصی و
موضوع هدف به تنش وابسته است و فاصله روانی معرف جنبه شناختی محیط است که بیانگر ادراک فاصله نیز می باشد.
تعارض در نظریه میدانی کورت لوین
لوین نیرویی را که در یک موقعیت بر فرد وارد می شود به طور مستقیم با تنش و جذابیت هدف و به طور معکوس با فاصله روان شناختی مرتبط می داند.
لوین معتقد است که در هر لحظه نیروهای معارض متفاوتی بر فرد وارد می شود و وی را به جهات مختلفی سوق می دهد.
بین نیروهای میدان در فضای زندگی همواره تعارض وجود دارد که فرد باید برای رفع تعارض اقدام کند.
به نظر لوین فرد همیشه در جهت قوی ترین نیرو حرکت می کند.
لوین تعارض را بر اساس نیروهایی که هم زمان بر فرد وارد می شوند به سه دسته نزدیکی- نزدیکی، نزدیکی – دوری، دوری- دوری طبقه بندی می کند.
تعارض نزدیکی- نزدیکی: در تعارض نزدیکی – نزدیکی فرد خود را در مقابل دو هدف یا دو انتخاب دلپذیر ولی مغایر می بیند. در چنین وضعی فرد در بیش از یک میدان
نیروی مثبت قرار دارد.
تعارض نزدیکی- نزدیکی ناپایدار است و پس از رفع تعارض تعادل برقرار می گردد.
تعارض دوری- دوری: در تعارض دوری- دوری فرد خود را در مقابل دو هدف یا دو انتخاب نامطبوع می بیند و در میدان نیروهای منفی قرار دارد.
رفع تعارض دوری- دوری به سادگی امکان پذیر نیست و تعارض پایدار است.
فرد در تعارض دوری- دوری راهی بر می گزیند که فاصله روانی او از هر دو جهت افزایش یابد.
تعارض نزدیکی- دوری: در تعارض نزدیکی- دوری فرد خود را در مقابل یک هدف دلپذیر و یک هدف نامطبوع می بیند. فرد بین دو میدان نیروی مثبت و منفی قرار دارد
مثل کسی که می خواهد به سینما برود اما نمی خواهد پول خرج کند.
تعارض نزدیکی- دوری نسبتاً پایدار است ولی عوامل مختلفی می توانند به حل تعارض کمک کنند.
ناکامی واپس روی در نظریه میدانی کورت لوین
لوین اولین محققی است که برخی از عقاید اصولی فروید، از قبیل رفتار جابه جایی و واپس روی را مورد آزمایش قرار داد.
لوین واپس روی را حالتی می داند که موجود زنده به الگوی رفتار دوره تحول قبلی روی می آورد.
لوین و همکاران واپس روی را نوعی تحول منفی در نظر می گیرند و به همین دلیل شناخت اصول تحول را برای درک بهتر واپس روی ضروری تلقی می کنند بنابراین
هر موقعیتی که از عدم تمایز مناطق و ناتوانی در جدایی واقعیت از غیر واقعیت ناشی شود، واپس روی است.
جلوگیری از دستیابی به هدف موجب ناکامی می شود و در نتیجه، سطح پتانسیل فزونی یافته، رفتار واپس روی بروز پیدا می کند.