بازاریابی ویروسی یک استراتژی راهبردی نوشته مازیار میر
بازاریابی ویروسی یک استراتژی راهبردی
بازاریابی ویروسی یک استراتژی
#بازاریابی_ویروسی
#بازاریابی
قبل از شروع مقاله فکر می کنم کمی باید برای بازاریابی وقت بگذاریم و در مقدمه بازاریابی را از دریبازاریابی یا مارکتینگ Marketing مطالعه و مدیریت روابط در تبادلات است.
بازاریابی فرایندی است که طی آن شرکتها با ابزار هایی مانند روزنامهنگاری برند، روابط عمومی و تبلیغات مشتریان را درگیر
میکنند، با مشتری ارتباط قوی برقرار
میکنند و برای مشتری ارزش ایجاد میکنند تا در ازای آن از مشتری ارزش دریافت کنند.
از آنجایی که از بازاریابی برای جذب مشتریها استفاده میشود، این فعالیت از اجزای اصلی مدیریت کسب و کار و بازرگانی محسوب میشود.
ممکن است بازاریابها محصولی را به کسبوکارهای دیگری بفروشند، که به آن بازاریابی کسبوکار به کسبوکار یا B2B میگویند، یا اینکه محصول را مستقیماً
به مصرفکنندهها بفروشند که به آن بازاریابی کسبوکار به مصرفکننده یا B2C میگویند. همچنین به بازاریابی کسبوکارها به ارگانها و سازمانهای
دولتی، B2G گفته میشود.
آمیخته بازاریابی، که مشخصات خاص محصول و نحوه فروش آن را مشخص میکند،[۶][۷] تحت تأثیر محیط پیرامون محصول،[۸] نتایج تحقیقات بازاریابی و تحقیقات بازار،[۹][۱۰] و مشخصات بازار هدف محصول است.[۱۱] پس از تعیین این عوامل، بازاریابان باید تصمیم بگیرند که از چه روشهایی برای تبلیغ محصول استفاده خواهد شد،[۱۲] از جمله استفاده از کوپن و سایر مشوقهای خرید.[۱۳]
تعریف
بازاریابی به تلاش برای ارتباط بین ارزش محصول (کالاها یا خدمات) و مشتری گفته میشود. بازاریابی به هنر فروش نیز معروف است؛ ولی فروش یکی از توابع کوچک بازاریابی به حساب میآید.[۱۴] تعریف لغتنامهای بازاریابی عبارت است از «فراهم کردن کالاها یا خدمات برای برآورده ساختن نیازهای مصرفکنندگان.» به بیان دیگر، بازاریابی شامل درک خواستههای مشتری و تطابق محصولات شرکت، برای برآورده ساختن آن نیازها و در برگیرنده فرایند سودآوری برای شرکت است. بازاریابی موفق مستلزم برخورداری از محصول مناسب در زمان مناسب و مکان مناسب است و اطمینان از اینکه مشتری از وجود محصول مطلع است، از این رو موجب سفارشهای آینده میشود.[۱۵]
بازاریابی یک فعالیت راهبردی و راه و روشی است متمرکز بر فرجام اقدامات مربوط به جذب مصرفکننده بیشتر، برای خرید محصول شما در دفعات بیشتر به نحوی که شرکت شما پول بیشتری به دست آورد.[۱۶]
هر جا و هر گاه چهار اصل نیاز، نیازمند، عوامل رفع نیاز و داد و ستد وجود داشته باشد، در آنجا بازار و بازاریابی حاکم است.[۱۷]
بازاریابی با ارزیابی نیازی که محصولات و خدمات به آن پاسخ میدهند، شروع میشود. بهطور منطقی، شناسایی و انتخاب برخی نیازها نشانه بیتوجهی به دیگر نیازهاست
و انواع بازاریابی
بازاریابی دارای انواع مختلفی است:
- بازاریابی صنعتی
- بازاریابی مصرفی
- بازاریابی عصبی
- بازاریابی چندسطحی
- بازاریابی پارتیزانی
- بازاریابی مویرگی
- بازاریابی چریکی
- بازاریابی دهان به دهان
- بازاریابی اینترنتی
- بازاریابی تک به تک
- بازاریابی شبکهای
- بازاریابی ویروسوار
- بازاریابی سیستماتیک
- بازاریابی مفهومی
- بازاریابی ترکیبی
- بازاریابی ارزشی
- بازاریابی پیامکی
بازاریابی ویروسی یک استراتژی تجاری است که از شبکه های اجتماعی موجود برای تبلیغ یک محصول به طور عمده در پلتفرم های رسانه های اجتماعی مختلف
استفاده می کند. نام آن به نحوه انتشار اطلاعات مربوط به یک محصول توسط مصرف کنندگان با افراد دیگر اشاره دارد، دقیقاً به همان روشی که ویروس از فردی به
فرد دیگر پخش می شود.
می توان آن را از طریق دهان به دهان ارائه کرد، یا با تأثیرات شبکه ای اینترنت و شبکه های تلفن همراه تقویت شد.
این مفهوم اغلب مورد سوء استفاده قرار می گیرد یا به اشتباه درک می شود، زیرا مردم آن را برای هر داستان موفق کافی بدون در نظر گرفتن کلمه \”ویروسی\” به
کار می برند.
تبلیغات ویروسی شخصی است و در حالی که از یک حامی مشخص میآید، به این معنا نیست که کسبوکارها هزینه توزیع آن را پرداخت میکنند.
بیشتر تبلیغات ویروسی معروفی که به صورت آنلاین در گردش هستند، تبلیغاتی هستند که توسط یک شرکت حامی پرداخت میشوند، یا بر روی پلتفرم خودشان
(صفحه وب شرکت یا نمایه رسانههای اجتماعی) یا در وبسایتهای رسانههای اجتماعی مانند YouTube راهاندازی شدهاند.
مصرف کنندگان لینک صفحه را از یک شبکه رسانه اجتماعی دریافت می کنند یا کل آگهی را از یک وب سایت کپی می کنند و آن را از طریق ایمیل ارسال می کنند
یا آن را در وبلاگ، صفحه وب یا نمایه رسانه های اجتماعی ارسال می کنند. بازاریابی ویروسی ممکن است به شکل کلیپهای ویدیویی، بازیهای تعاملی فلش،
بازیهای تبلیغاتی، کتابهای الکترونیکی، نرمافزارهای قابل برندسازی، تصاویر، پیامهای متنی، پیامهای ایمیل یا صفحات وب باشد. متداولترین وسایل نقلیه
انتقالی مورد استفاده برای پیامهای ویروسی شامل گذرنامه، مبتنی بر انگیزه، مبتنی بر مد روز، و مبتنی بر مخفیانه است. با این حال، ماهیت خلاقانه بازاریابی
ویروسی \”مقدار بی پایانی از اشکال و وسایل بالقوه ای را که پیام ها می توانند برای انتقال استفاده کنند\” از جمله دستگاه های تلفن همراه را قادر می سازد.
هدف نهایی بازاریابان علاقه مند به ایجاد برنامه های بازاریابی ویروسی موفق، ایجاد پیام های ویروسی است که برای افراد با پتانسیل شبکه های اجتماعی بالا
(SNP) جذاب باشد و احتمال زیادی برای ارائه و انتشار توسط این افراد و رقبای آنها در ارتباطاتشان با دیگران در مدت کوتاهی.
اصطلاح \”بازاریابی ویروسی\” نیز به صورت تحقیرآمیز برای اشاره به کمپین های بازاریابی مخفیانه – استراتژی های بازاریابی که یک محصول را برای مردم تبلیغ می
کند بدون اینکه آنها بدانند برای آنها بازاریابی می شود، استفاده شده است.[9]
تاریخ
ظهور \”بازاریابی ویروسی\”، به عنوان رویکردی برای تبلیغات، با رایج شدن این مفهوم که ایده ها مانند ویروس ها پخش می شوند، گره خورده است. حوزه ای که
حول این مفهوم توسعه یافت، ممتیک ها، در دهه 1990 به اوج محبوبیت رسید.[10] از آنجایی که این امر سپس شروع به تأثیرگذاری بر متخصصان بازاریابی کرد، در
آن زمینه جدید زندگی خود را آغاز کرد.
فعالیت کوتاه مارکوس مونتانا خواننده پاپ استرالیایی تا حد زیادی به عنوان نمونه اولیه بازاریابی ویروسی به یاد میآید. در اوایل سال 1989، هزاران پوستر مبنی بر
\”مارکوس در حال آمدن\” در اطراف سیدنی نصب شد و باعث ایجاد بحث و علاقه در رسانه ها و جامعه در مورد معنای تبلیغات مرموز شد. این کمپین با موفقیت
شروع موسیقی مونتانا را به یک نقطه صحبت تبدیل کرد، اما حرفه موسیقی بعدی او شکست خورد.
اصطلاح استراتژی ویروسی برای اولین بار در سال 1995، در دوره قبل از بازاریابی دیجیتال، توسط یک تیم استراتژی در تبلیغات Chiat / Day در لس آنجلس (در حال
حاضر TBWA LA) به رهبری لورین کچ و فرد ساتلر، برای راه اندازی اولین PlayStation برای Sony Computer Entertainment.[نیازمند منبع] این بینش این بود که
مردم چیزهایی را که به آنها فشار می آورند را رد می کنند، اما به دنبال چیزهایی هستند که از آنها دوری می کنند. کمپین دنبال کردن تأثیرگذاران و رهبران افکار، با
استفاده از تیمهای خیابانی برای اولین بار در بازاریابی برند و لایهبندی یک وب پیچیده همهکانالی از اطلاعات و فتنهها. در عرض 6 ماه، پلی استیشن شماره یک در
رده خود بود—موفق ترین راه اندازی سونی
بحث هایی در مورد منشاء و رایج شدن اصطلاح بازاریابی ویروسی خاص وجود دارد، اگرچه برخی از اولین کاربردهای اصطلاح فعلی به تیم دریپر فارغ التحصیل
دانشکده بازرگانی هاروارد و جفری ریپورت عضو هیئت علمی نسبت داده می شود. توسط Rayport در سال 1996 در مقاله Fast Company \”ویروس بازاریابی\”، و
تیم دریپر و استیو جوروتسون از شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر Draper Fisher Jurvetson در سال 1997 برای توصیف روش هاتمیل در الحاق تبلیغات به ایمیلهای
ارسالی از کاربرانشان، محبوبیت یافت. گواهی قبلی این اصطلاح در مجله PC User در سال 1989 یافت شد، اما با معنایی تا حدودی متفاوت.
یکی از اولین کسانی که در مورد بازاریابی ویروسی در اینترنت نوشت، منتقد رسانه ای داگ راشکف بود.
فرض بر این است که اگر چنین تبلیغاتی به یک کاربر «مستعد» برسد، آن کاربر «آلوده» میشود (یعنی ایده را میپذیرد) و ایده را با دیگرانی که «آنها را آلوده
میکنند» به اشتراک میگذارد، در شرایط مشابه ویروسی. تا زمانی که هر کاربر آلوده به طور متوسط این ایده را با بیش از یک کاربر مستعد به اشتراک بگذارد
(یعنی نرخ پایه تولید مثل بیشتر از یک باشد – استاندارد اپیدمیولوژی برای ….
تا زمانی که هر کاربر آلوده به طور متوسط ایده خود را با بیش از یک کاربر مستعد به اشتراک بگذارد (یعنی نرخ پایه تولید مثل بیشتر از یک است – استاندارد در
اپیدمیولوژی برای واجد شرایط بودن چیزی به عنوان اپیدمی)، تعداد کاربران آلوده بر اساس منحنی نمایی البته، کمپین بازاریابی ممکن است موفقیت آمیز باشد،
حتی اگر پیام به کندی گسترش یابد، اگر این اشتراک گذاری کاربر به کاربر توسط سایر اشکال ارتباطات بازاریابی، مانند روابط عمومی یا تبلیغات، حفظ شود.
باب گرستلی یکی از اولین کسانی بود که در مورد الگوریتمهایی نوشت که برای شناسایی افراد با پتانسیل شبکههای اجتماعی بالا طراحی شده بودند. گرستلی
از الگوریتمهای SNP در تحقیقات بازاریابی کمی استفاده کرد. در سال 2004، مفهوم کاربر آلفا ابداع شد تا نشان دهد که اکنون امکان شناسایی اعضای کانونی هر
کمپین ویروسی، «هابهایی» که بیشترین تأثیر را دارند، شده است. کاربران آلفا به دلیل ماهیت شخصی خود می توانند با بیشترین دقت در شبکه های تلفن
همراه برای اهداف تبلیغاتی مورد هدف قرار گیرند.[نیازمند منبع]
در اوایل سال 2013 اولین اجلاس ویروسی در لاس وگاس برگزار شد. در این اجلاس تلاش شد تا روندهای مشابه در روش های بازاریابی ویروسی برای رسانه های
مختلف شناسایی شود.
چیزی که باعث می شود همه چیز ویروسی شود
مازیار میر همیشه معتقد بوده است که شش عامل کلیدی وجود دارد که ویروسی شدن را تحریک می کند. آنها به صورت مخفف به نام STEPPS سازماندهی شده
اند که مخفف عبارت زیر است:
ارز اجتماعی – هر چه چیزی افراد را بهتر جلوه دهد، احتمال اشتراک گذاری آن بیشتر خواهد بود
محرک ها – چیزهایی که در ذهن شما مهم هستند، بیشتر به نوک زبان تبدیل می شوند
عاطفه – وقتی اهمیت می دهیم، به اشتراک می گذاریم
عمومی – هرچه دیدن چیزی آسان تر باشد، احتمال تقلید مردم بیشتر است
ارزش عملی – افراد اطلاعات مفیدی را برای کمک به دیگران به اشتراک می گذارند
داستانها – داستانهای اسب تروا پیامها و ایدههایی را برای سواری به همراه دارند
هدف یک کمپین بازاریابی ویروسی، انتشار گسترده محتوای بازاریابی از طریق اشتراک گذاری و پسندیدن است.
یکی دیگر از عوامل مهمی که باعث افزایش ویروس می شود، انتشار محتوا است که به سهولتی که مصرف کنندگان می توانند آن را دوباره توزیع کنند، اشاره دارد. این شامل تلاش لازم برای اشتراکگذاری محتوا، اندازه شبکه و نوع رسانه توزیع انتخابی، و نزدیکی محتوای قابل اشتراکگذاری با ابزار توزیع مجدد آن (یعنی دکمه اشتراکگذاری) است.
روش ها و معیارها
دقت واقعی این بخش ممکن است به دلیل اطلاعات قدیمی به خطر بیفتد. لطفاً به به روز رسانی این مقاله کمک کنید تا رویدادهای اخیر یا اطلاعات جدید موجود را منعکس کند. (ژانويه 2013)
به گفته استادان بازاریابی، آندریاس کاپلان و مایکل هنلین، برای انجام بازاریابی ویروسی، باید سه معیار اساسی رعایت شود، یعنی دادن پیام مناسب به پیامرسانهای مناسب در محیط مناسب:
پیام رسان: برای اطمینان از تبدیل یک پیام معمولی به یک پیام ویروسی، سه نوع خاص از پیام رسان مورد نیاز است: بازاریان، مراکز اجتماعی، و فروشندگان. افسران بازار افرادی هستند که به طور مداوم در نبض چیزها هستند (متخصصان اطلاعات). آنها معمولاً جزو اولین کسانی هستند که در معرض پیام قرار می گیرند و آن را به شبکه اجتماعی فوری خود منتقل می کنند. مراکز اجتماعی افرادی هستند که تعداد بسیار زیادی از ارتباطات اجتماعی دارند. آنها اغلب صدها نفر مختلف را می شناسند و این توانایی را دارند که به عنوان رابط یا پل بین خرده فرهنگ های مختلف عمل کنند. ممکن است به فروشندگانی نیاز باشد که پیام را از طرف بازاری دریافت کنند، آن را با مرتبط تر کردن و متقاعد کردنش تقویت کنند و سپس آن را برای توزیع بیشتر به مرکز اجتماعی منتقل کنند. گردانندگان بازار ممکن است در انتقال اطلاعات قانع کننده خاصی نباشند.
پیام: فقط پیام هایی که به یاد ماندنی هستند و به اندازه کافی جالب هستند که به دیگران منتقل شوند، پتانسیل ایجاد یک پدیده بازاریابی ویروسی را دارند. ایجاد یک پیام به یاد ماندنی تر و جالب تر یا به سادگی مسری تر، اغلب به تغییرات عمده نیست بلکه تغییرات جزئی است. این باید منحصر به فرد و با یک ایده اصلی درگیر باشد که گیرنده را تشویق می کند تا آن را به طور گسترده با دوستان به اشتراک بگذارد – یک عنصر \”باید ببینید\”
محیط زیست: محیط در ظهور بازاریابی ویروسی موفق بسیار مهم است – تغییرات کوچک در محیط منجر به نتایج بزرگی می شود و مردم نسبت به محیط بسیار حساس تر هستند. زمان و زمینه شروع کمپین باید درست باشد.
در حالی که کاپلان، هنلین و دیگران نقش بازاریابها را به ایجاد پیام ویروسی اولیه و کاشت آن تقلیل میدهند، مارک فلدمن، آیندهنگر و تحلیلگر فروش و بازاریابی، که مطالعه بازاریابی ویروسی IMT Strategies را در سال 2001 انجام داد، [نیاز به منبع] نقش متفاوتی را برای بازاریابان که «هنر» بازاریابی ویروسی را بسیار به «علم» نزدیکتر میکنند.
معیارهای
برای شفافسازی و سازماندهی اطلاعات مربوط به اقدامات بالقوه کمپینهای ویروسی، احتمالات اندازهگیری کلیدی باید در رابطه با اهداف تدوینشده برای کمپین ویروسی در نظر گرفته شود. از این نظر، برخی از پیامدهای شناختی کلیدی فعالیتهای بازاریابی ویروسی میتوانند شامل میشوند…
معیارهای
برای شفافسازی و سازماندهی اطلاعات مربوط به اقدامات بالقوه کمپینهای ویروسی، احتمالات اندازهگیری کلیدی باید در رابطه با اهداف تدوینشده برای کمپین ویروسی در نظر گرفته شود. از این نظر، برخی از نتایج شناختی کلیدی فعالیتهای بازاریابی ویروسی میتواند شامل معیارهایی مانند تعداد بازدید، کلیک و بازدید برای محتوای خاص، و همچنین تعداد اشتراکگذاریها در رسانههای اجتماعی، مانند لایکها در فیسبوک یا ریتوییتها باشد. در توییتر، که نشان می دهد مصرف کنندگان اطلاعات دریافتی از طریق پیام بازاریابی را پردازش می کنند. معیارهایی مانند تعداد بررسیها برای یک محصول یا تعداد اعضای یک صفحه وب کمپین، تعداد افرادی را که اطلاعات ارائه شده توسط بازاریابان را تأیید کردهاند، تعیین میکند. علاوه بر آماری که به ترافیک آنلاین مربوط می شود، نظرسنجی ها می توانند میزان دانش محصول یا برند را ارزیابی کنند، اگرچه این نوع اندازه گیری پیچیده تر است و به منابع بیشتری نیاز دارد.
در ارتباط با نگرش مصرف کنندگان نسبت به یک برند یا حتی نسبت به ارتباطات بازاریابی، می توان از آمارهای مختلف آنلاین و رسانه های اجتماعی، از جمله تعداد لایک ها و اشتراک گذاری ها در یک شبکه اجتماعی استفاده کرد. تعداد بررسی ها برای یک برند یا محصول خاص و کیفیت ارزیابی شده توسط کاربران، شاخص های نگرش هستند. معیارهای کلاسیک نگرش مصرف کننده نسبت به برند را می توان از طریق نظرسنجی از مصرف کنندگان جمع آوری کرد. اقدامات رفتاری بسیار مهم هستند زیرا تغییرات در رفتار مصرف کنندگان و تصمیمات خرید چیزی است که بازاریابان امیدوارند از طریق کمپین های ویروسی شاهد آن باشند. شاخص های متعددی وجود دارد که می تواند در این زمینه به عنوان تابعی از اهداف بازاریابان مورد استفاده قرار گیرد. برخی از آنها شامل شناختهشدهترین آمارهای آنلاین و رسانههای اجتماعی مانند تعداد و کیفیت اشتراکگذاریها، بازدیدها، بررسیهای محصول و نظرات است. تعامل با برند مصرف کنندگان را می توان از طریق ضریب K، تعداد فالوورها، دوستان، کاربران ثبت نام شده و زمان صرف شده در وب سایت اندازه گیری کرد. شاخصهایی که بیشتر به سمت خط نهایی هستند، پس از تأیید محتوای بازاریابی، از جمله تعداد درخواستها برای اطلاعات، نمونهها یا تست درایوها، بر اقدامات مصرفکنندگان تمرکز میکنند. با این وجود، پاسخها به پیامهای دعوت به اقدام واقعی، از جمله نرخ تبدیل، مهم هستند. انتظار میرود رفتار مصرفکنندگان منجر به مشارکت در درآمد شرکت شود، یعنی افزایش فروش، هم از نظر مقدار و هم از نظر مالی. با این حال، هنگام تعیین کمیت تغییرات در فروش، مدیران باید علاوه بر فعالیت های بازاریابی ویروسی، عوامل دیگری را نیز در نظر بگیرند که به طور بالقوه می توانند بر فروش تأثیر بگذارند. علاوه بر اثرات مثبت بر فروش، انتظار می رود استفاده از بازاریابی ویروسی کاهش قابل توجهی در هزینه ها و هزینه های بازاریابی به همراه داشته باشد.
مواد و روش ها
بازاریابی ویروسی اغلب شامل و از موارد زیر استفاده می کند:
خدمات مشارکت مشتریان و نظرسنجی
مشارکت های سازمان های خاص صنعت
موتورهای جستجوی وب و وبلاگ ها
ادغام تلفن های هوشمند تلفن همراه
انواع مختلف بازاریابی چاپی و مستقیم
خدمات وب بازاریابی هدفمند
بهینه سازی موتور جستجو (SEO)
بهینه سازی رسانه های اجتماعی (SMO)
تلویزیون و رادیو
اینفلوئنسر مارکتینگ
بازاریابی هدف ویروسی بر سه اصل مهم استوار است:
جمع آوری پروفایل اجتماعی
تحلیل بازار نزدیکی
تجزیه و تحلیل چگالی کلمات کلیدی در زمان واقعی
با استفاده از این سه رشته مهم در یک مدل تبلیغاتی، یک شرکت VMS قادر است مشتری را با مشتریان هدف خود با مزیت مقرون به صرفه مطابقت دهد.
اینترنت این امکان را فراهم می کند که یک کمپین بسیار سریع به صورت ویروسی تبدیل شود. به اصطلاح می تواند یک برند را یک شبه معروف کند. با این حال، اینترنت و فناوریهای رسانههای اجتماعی خود برند را ویروسی نمیکنند. آنها فقط افراد را قادر می سازند تا مطالب را سریعتر با افراد دیگر به اشتراک بگذارند. بنابراین، به طور کلی توافق شده است که یک کمپین معمولاً باید از مجموعه ای از دستورالعمل ها پیروی کند تا به طور بالقوه موفق باشد:
باید برای اکثر مخاطبان جذاب باشد.
باید ارزش اشتراک گذاری با دوستان و خانواده را داشته باشد.
یک پلت فرم بزرگ، به عنوان مثال. یوتیوب یا فیسبوک باید استفاده شود.
یک تقویت اولیه برای جلب توجه استفاده می شود، به عنوان مثال. کاشت، خرید بازدید، یا اشتراک گذاری با طرفداران فیس بوک.
محتوا از کیفیت خوبی برخوردار است.
جمعیت شناسی – باید با منطقه و جامعه مرتبط باشد.
شبکه اجتماعی
رشد شبکه های اجتماعی به میزان قابل توجهی به اثربخشی بازاریابی ویروسی کمک کرد.از سال 2009، دو سوم جمعیت اینترنت جهان حداقل هر هفته از یک سرویس شبکه اجتماعی یا سایت وبلاگ بازدید می کنند. فیس بوک به تنهایی بیش از 1 میلیارد کاربر فعال دارد. در سال 2009، زمان صرف شده برای بازدید از سایت های رسانه های اجتماعی از زمان صرف شده برای ارسال ایمیل بیشتر شد. یک مطالعه در سال 2010 نشان داد که 52٪ از افرادی که اخبار آنلاین را مشاهده می کنند، آن را از طریق شبکه های اجتماعی، ایمیل، یا پست ها ارسال می کنند.
رسانه های اجتماعی
معرفی رسانه های اجتماعی باعث تغییر در نحوه استفاده از بازاریابی ویروسی و سرعت انتشار اطلاعات و تعامل کاربران شده است.[36] این امر باعث شده است که بسیاری از شرکت ها از رسانه های اجتماعی به عنوان راهی برای بازاریابی خود و محصولاتشان استفاده کنند.
خطرات استفاده از اینفلوئنسر اشتباه
خطرات برای شرکت
ریسک اصلی شرکت این است که اینفلوئنسر یا بخش اشتباه را هدف قرار دهد. هنگامی که محتوا آنلاین است، فرستنده دیگر قادر به کنترل آن نخواهد بود.[62] بنابراین مهم است که هنگام انتشار پیام، بخش خاصی را هدف قرار دهیم. این همان چیزی است که برای شرکت BlendTech اتفاق افتاد که ویدیوهایی را منتشر کرد که نشان می داد مخلوط کن می تواند هر چیزی را با هم ترکیب کند و کاربران را تشویق به اشتراک گذاری ویدیوها کرد. این امر عمدتاً توجه پسران نوجوان را به خود جلب کرد که فکر میکردند مخلوط کردن و از بین بردن هر چیزی که میتوانستند خندهدار است؛ حتی اگر ویدیوها در فضای مجازی پخش شدند، خریداران بالقوه محصول را هدف قرار ندادند. این یکی از عوامل مهمی است که بر موفقیت تبلیغات آنلاین تأثیر می گذارد. هدف قرار دادن مخاطبان مناسب برای سازمان ها امری حیاتی و اجتناب ناپذیر است. خطر دیگری که در اینترنت وجود دارد این است که ویدیوی یک شرکت ممکن است در آن سوی کره زمین که محصولات آنها حتی برای فروش هم نیستند، ویروسی شود.
خطرات ناشی از اینفلوئنسرها
طبق مقاله ای از دانکن واتس و همکارانش با عنوان: «همه یک تأثیرگذار هستند»، رایج ترین خطر در بازاریابی ویروسی، عدم انتقال پیام توسط تأثیرگذار است که می تواند منجر به شکست کمپین بازاریابی ویروسی شود. خطر دوم این است که تأثیرگذار محتوای پیام را تغییر می دهد. خطر سوم این است که اینفلوئنسرها پیام اشتباهی را منتقل می کنند. این می تواند ناشی از یک سوء تفاهم یا به عنوان یک حرکت عمدی باشد.
نمونه های قابل توجه
این مقاله ممکن است حاوی مثالهای بیرویه، بیش از حد یا بیربط باشد. لطفاً با افزودن متن تشریحی بیشتر و حذف مثالهای کمتر مرتبط، مقاله را بهبود ببخشید. برای پیشنهادات بیشتر به راهنمای ویکی پدیا برای نوشتن مقالات بهتر مراجعه کنید. (نوامبر 2011)
بین سالهای 1996 تا 1997، هاتمیل یکی از اولین کسبوکارهای اینترنتی بود که با استفاده از تکنیکهای بازاریابی ویروسی با درج شعار «ایمیل رایگان خود را در هاتمیل» در پایین هر ایمیلی که توسط کاربران ارسال میشود، بسیار موفق شد. Hotmail توانست 12 میلیون کاربر را در 18 ماه ثبت نام کند.
در آن زمان، این از نظر تاریخی سریعترین رشد در میان شرکتهای رسانهای مبتنی بر کاربر بود.[67] زمانی که هاتمیل به 66 میلیون کاربر رسید، این شرکت هر روز 270000 حساب جدید ایجاد میکرد.
در سال 2000، Slate.com بازی تبلیغاتی TiVo را برای دادن سیستمهای رایگان به علاقهمندان به وب برای ایجاد تبلیغات دهان به دهان «ویروسی» توصیف کرد و اشاره کرد که یک کمپین ویروسی با یک شیرین کاری تبلیغاتی متفاوت است.
برگر کینگ از چندین کمپین بازاریابی استفاده کرده است. کمپین The Subservient Chicken آن که از سال 2004 تا 2007 اجرا شد، نمونه ای از بازاریابی ویروسی یا دهان به دهان بود.
مجموعه ویدیوهای ویروسی Blendtec Will It Blend؟ در سال 2006 شروع به کار کرد. در این نمایش، تام دیکسون، بنیانگذار و مدیر اجرایی Blendtec، سعی می کند موارد مختلف غیرعادی را با هم ترکیب کند تا قدرت مخلوط کن خود را به رخ بکشد. آیا ترکیب خواهد شد؟ نامزد جایزه یوتیوب 2007 برای بهترین سریال، برنده کمپین ویدیویی ویروسی سال 2007 مجله Net و برنده جایزه Clio سطح برنز برای ویدیوی ویروسی در سال 2008 شده است. در سال 2010، Blendtec در لیست AdAge \”10 تبلیغ ویروسی برتر همه زمان ها\” مقام اول را کسب کرد.صفحه Will It Blend در یوتیوب در حال حاضر بیش از 200 میلیون بازدید ویدیو را نشان می دهد.
پروژه Big Word، که در سال 2008 راه اندازی شد، با هدف بازتعریف فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد با اجازه دادن به افراد برای ارائه وب سایت خود به عنوان تعریف کلمه انتخابی خود، انجام شد. این پروژه که برای تأمین مالی دو دانشجوی کارشناسی ارشد ایجاد شد، توجه وبلاگ نویسان در سراسر جهان را به خود جلب کرد و در Daring Fireball و مجله Wired به نمایش درآمد.
شرکتها همچنین ممکن است بتوانند از ویدیوی ویروسی که برای اهداف بازاریابی ایجاد نکردهاند استفاده کنند. یک مثال قابل توجه ویدئوی ویروسی \”تجربههای رژیم غذایی شدید کوکا و منتوس\” است که توسط فریتز گروب و استفان ولتز از EepyBird ایجاد شده است. پس از موفقیت اولیه ویدیو، منتوس به سرعت حمایت خود را ارائه کرد. آنها هزاران ضرابخانه EepyBird را برای آزمایشات خود ارسال کردند. کک درگیر شدن کندتر بود.
در 6 مارس 2012، Dollar Shave Club کمپین ویدیویی آنلاین خود را راه اندازی کرد. در 48 ساعت اول پخش ویدیوی خود در یوتیوب، بیش از 12000 نفر برای این سرویس ثبت نام کردند. هزینه ساخت این ویدیو فقط 4500 دلار بوده و تا نوامبر 2015 بیش از 21 میلیون بازدید داشته است. این ویدیو یکی از بهترین کمپین های بازاریابی ویروسی در سال 2012 در نظر گرفته شد و برنده «بهترین کمپین ویدیویی خارج از مکان» در جوایز ویدیوی ویروسی AdAge در سال 2012 شد.
در سال 2014، A.L.S. چالش سطل یخ یکی از بهترین نمونه های چالش های بازاریابی ویروسی در شبکه اجتماعی بود. میلیونها نفر در شبکههای اجتماعی شروع به فیلمبرداری از خود کردند، یک سطل آب یخ روی سرشان ریختند و ویدیو را با دوستان خود به اشتراک گذاشتند. این چالش برای حمایت از مبارزه با اسکلروز جانبی آمیوتروفیک (ALS) که بیماری لو گریگ نیز نامیده میشود، ایجاد شد. مردم چالش را به پایان رساندند و سپس فرد بعدی را که میشناختند در شبکههای اجتماعی برای شرکت در همان چالش معرفی کردند. با دنبال کردن