کارگاه تخصصی اصول مذاکرات امیر شهید سپهبد صیادشیرازی
کارگاه تخصصی اصول مذاکرات اشهیدصیادشیرازی
09120054873
https://www.aparat.com/mazyarmir
https://t.me/Iranian_leadership_school
https://www.instagram.com/mazyare.mir
https://www.linkedin.com/in/mazyarmir
سرلشکر شهید علی صیاد شیرازی در ۲۳ خرداد سال ۱۳۲۳ در شهرستان درگز در استان خراسان چشم به جهان گشود. در ادامه با زندگی ایشان آشنا می شوید. با دانشچی همراه باشید.
او پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و دبیرستان وارد دانشکده افسری و در سال ۱۳۴۶ موفق به اخذ دانشنامه لیسانس از آن دانشکده شد.
وی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بهمدت چندسال در بخشهای مختلف ارتش به ویژه در غرب کشور به پاسداری از کشور پرداخت و در سازماندهی و فعالیت نیروهای انقلابی در ارتش تلاشی گسترده داشت.
شهید پس از پیام امام خمینی مبنی بر شناسایی نیروهای مخلص ارتش طاغوت، شناخته شد و به خاطر توان بالای سازماندهی اش مورد توجه حضرت امام و یاران انقلاب اسلامی قرار گرفت.
وی پس از طی دوره تخصصی توپخانه در آمریکا با درجه ستوان یکم و سمت استادی، در مرکز آموزش توپخانه اصفهان به تدریس پرداخت و در همان شرایط بهعنوان عنصری حزباللهی در جهت سازماندهی نظامیان انقلابی فعالیت خود را آغاز کرد.
تلاشهای وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ساماندهی ارتش و ساختار نیروهای مسلح متجلّی شد.
اقدامات شهید صیاد شیرازی پس از انقلاب
از مهمترین اقدامات او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، میتوان به تهیه طرحهای عملیاتی که منجر به شکستن حصر شهرهای سنندج و پادگانهای مریوان، بانه و سقز شد، اشاره کرد.
شهر سنندج با تشکیل ستاد عملیات مشترک ارتش و سپاه پاسداران توانست پس از ۲۱ روز مقاومت و دفاع از سوی مدافعان خویش، کاملاً از تصرف و تسلط نیروهای ضدانقلاب خارج شود. پس از تحقق و اجرای موفق این طرحها، شهید صیادشیرازی، با ۲ درجه ارتقاء، با درجه سرهنگ تمامی به فرماندهی عملیات غرب کشور منصوب شد.
وی در آخرین ماههای ریاستجمهوری بنی صدر بهدلیل برخورداری از روحیه انقلابی و مقابله با خیانتهای او از سمت مذکور عزل شد و پس از آن تا عزل بنی صدر و فرار مفتضحانه او به فرانسه، به دعوت شهید کلاهدوز در ستاد مرکزی سپاه پاسداران به خدمت پرداخت.
سپهبد علی صیاد شیرازی پس از خلع بنی صدر، برای پایان دادن به ناهماهنگی ارتش و سپاه در آن دوران، قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش را راهاندازی کرد و بهعنوان فرمانده ارشد در آن قرارگاه مشغول به فعالیت شد.
در هفتم مهرماه ۱۳۶۰ به خاطر رشادتها و لیاقتها توسط رهبر معظم انقلاب؛ امامخمینی به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد. او با هماهنگی با سپاه قهرمان پاسداران انقلاب اسلامی در عملیات طریقالقدس، فتحالمبین، بیتالمقدس، رمضان، مسلمبنعقیل، مطلعالفجر، محرم، والفجر ۱، ۲، ۳، ۴ و ۸ و ۹، عملیات خیبر و بدر و قادر شرکت نمود و پیروزیهای بزرگی را برای ایران اسلامی به ارمغان آورد که بیشک در تاریخ امت اسلامی به عظمت خواهد ماند.
سرهنگ در مرداد سال ۱۳۶۵ از فرماندهی نیروی زمینی استعفا داد و با پیشنهاد آیت الله خامنهای و تصویب رهبر انقلاب به سمت نمایندگی امام در شورایعالی دفاع منصوب شد. در سال ۶۶ به درجه ی سرتیپی نایل آمد.
سرتیپ صیادشیرازی در سال ۶۷ در عملیات مرصاد که مرزهای غرب ایران مورد هجوم منافقین قرارگرفته بود، شرکت و با روحیهای بسیجی ضربات محکمی را بر پیکر مزدوران منافق وارد کرد. سرانجام صیادشیرازی در مقام جانشینی ریاست ستادکل به خدمت مشغول شد.
نحوه شهادت شهید صیاد شیرازی
شهید علی صیادشیرازی روز شنبه ۲۱ فروردین ماه ۱۳۷۸ در حوالی خانهاش مورد سوء قصد عوامل تروریست قرار گرفت و به شهادت رسید. ساعت ۶ و ۴۵ دقیقه صبح این روز که تیمسار صیادشیرازی با اتومبیل خود به قصد عزیمت به محل کارش از خانه خارج شده بود، مورد هجوم مرد ناشناسی قرار گرفت و به شدت مجروح شد.
اهالی محل که از این حادثه مطلع شده بودند بلافاصله او را به بیمارستان فرهنگ انتقال دادند که متأسفانه بر اثر شدت جراحات وارده، تلاش پزشکان برای نجات وی بینتیجه بود و او در بیمارستان به شهادت رسید.
به گفته شاهدان مرد تروریست با پوشش لباس رفتگر در حوالی خانه شهید به کمین نشسته بود و تیمسار را هنگام خروج از خانه به رگبار بست. در این حال شهید صیاد که سوار بر خودرو تویوتای سفید رنگ خود بود مورد اصابت ۳ گلوله تروریست واقع شد. در پی این حادثه یک سخنگوی گروهک تروریستی منافقین در تماس با خبرگزاری فرانسه در نیکوزیا مسئولیت این جنایت را بر عهده گرفت.
ترور صیاد شیرازی در کارنامه تروریستی منافقین از جهات بسیاری قابل تعمق نشان میدهد. ادله ای که منافقین برای این ترور ارائه میکنند حاکی است که برای این عمل صرفنظر از دلایلی که سازمان به آن اتکا میکند باید بهدنبال دلایل و انگیزه های پنهان دیگری گشت.
دلایل منافقین برای ترور سپهبد صیاد شیرازی در اطلاعیههای نظامیخود حول سه محور جمعبندی شده است؛ نقش صیاد شیرازی در دفاع از تمامیت ارضی ایران در جنگ با عراق، نقش وی در مهار و کنترل غائله کردستان در بدو انقلاب سال ۵۷ و نقش وی در خنثی کردن عملیات موسوم به فروغ جاویدان که منافقین با پشتوانه ارتش عراق خاک ایران را مورد تعرض نظامیقرار دادند.
وصیت نامه شهید صیاد شیرازی
بسماللهالرحمنالرحیم، ارحمالراحمین، ربالعالمین و صلیالله علی محمد والهالطاهرین، انالله و اناالیه راجعون.
هذا ما وعدنا الله و رسوله و صدقالله و رسوله. اللهم زدنا ایماناً و ارحمنا. اشهد ان لاالهالا الله وحده لا شریك له و أن محمّداً عبده و رسوله ارسله بالهدی و دینالحق و ان الصدیقة الطاهره فاطمهالزهرا، سیده نسا العالمین و أن علیاً أمیرالمؤمنین و الحسن و الحسین و علیبنالحسین و محمّدبنعلی و جعفربنمحمّد و موسیبنجعفر و علیبنموسی و محمّدبنعلی و علیبنمحمّد و الحسنبنعلی و الحجهالقائمالمنتظر صلواتالله و سلامه علیهم ائمتی و سادتی و موالی بهم اتولی و من اعدائهم اتبر و أنالموت و النشور حق و الساعة آتیة لاریب فیها و أنالجنة و النار حق. اللهم أدخلنا جنتك برحمتك و جنّبنا و احفظنا من عذابك بلطفك و احسانك یا لطیفاً بعباده یا أرحم الراحمین.
خداوندا! این تو هستی كه قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایتت قرار دادی. خدایا! تو خود میدانی كه همواره آماده بودهام آنچه را كه تو خود به من دادی، در راه عشقی كه به راهت دارم، نثار كنم. اگر این نبود، آن هم خواست تو بود.
پروردگارا! رفتن در دست تو است؛ من نمیدانم چه موقع خواهم رفت ولی میدانم كه از تو باید بخواهم مرا در ركاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسمخوردهات بجنگم تا به فیض شهادت برسم.
از پدر و مادرم كه حق بزرگی بر گردنم دارند، میخواهم كه مرا ببخشند؛ من نیز همواره برایشان دعا كردهام كه عاقبت به خیر شوند. از همسر گرامی و فداكار و فرزندانم میخواهم كه مرا ببخشند كه كمتر توانستهام به آنها برسم و بیشتر میخواهم وقف راهی باشم كه خداوند متعال به امت زمان ما عطا فرموده است.
آنچه از دنیا برایم باقی میماند، حق است كه در اختیار همسرم قرار گیرد. از همه آنهایی كه از من بد دیدهاند، میخواهم كه مرا به بزرگی خودشان ببخشند و بالاخره از مردان مخلص خودم به ویژه حاج آقا امیر رنجبر نیكدل، استدعا دارم در غیاب من به امور حساب و كتاب من برسند و با برادران دیگر چون جناب سرهنگ حاج آقا آذریون و تیمسار حاج آقا آراسته در این باب، تشریک مساعی نمایند.
سرفصل های این کارگاه آموزشی به شرح زیر می باشد:
- شرحی بر زندگینامه و وصیت امیر
- خصلتهای ویژه امیر شهید سپهبد صیاد شیرازی
- معرفی ابزارهای نوین برای یک مذاکره کننده استراتژیک
- مفاهیم پایه در اصول و فنون مذاکره با رویکرد امیر سپهبد صیاد شیرازی
- نمونه هایی از مذاکره در شرایط بسیار سخت و بحرانی امیر
- آشنایی با ترفندها و نیرنگها و فریبها در مذاکرات تاریخی و امروز
- رویکردهای نوین مذاکره با تکیه بر تفکر سیستمی و پسا آینده
- چالشهای مدیریت عمر بر مبنی اصول حرفه ای مذاکره و ضریب شرافت
- مدیریت تعارض استرس و خشم با رویکرد های مذاکره سه بعدی
- اصول و فنون پیشرفته متقاعد سازی برای مذاکره کنندگان خاص و عام
- اصول مذاکره ارزشی با رویکرد سیاست اسلامی
- مذاکرات تطبیقی و فن حل مسائل سیاسی با محوریت مردم
- مقام معظم رهبری و شهادت شهید صیاد شیرازیشهید صیاد همان نظامی است که در مراسم تشییع پیکرش، رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرماندهی معظم کل قوا(مدظله العالی) بر تابوتش بوسه زدند. در فرازی از پیام رهبری آمده است:«امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن، نظامی مؤمن و پارسا و پرهیزکار، سپهبد علی صیادشیرازی امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید. او مانند دیگر مردان حق از روزی که قدم در راه انقلاب نهادند، همواره سر و جان خود را برای نثار در راه خدا بر روی دست داشتند. سرزمینهای داغ خوزستان و گردنههای برافراشته کردستان سالها شاهد آمادگی و فداکاری این انسان پاک نهاد و مصمم و شجاع بوده و جبهههای دفاع مقدس صدها خاطره از رشادت و از خود گذشتگی او حفظ کرده است… »فرازی از وصیتنامه شهید سپهبد علی صیاد شیرازی«خداوندا! این تو هستی که قلبم را مالامال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایتت قرار دادی. خدایا! تو خود میدانی که همواره آماده بودهام آنچه را که تو خود به من دادی، در راه عشقی که به راهت دارم، نثار کنم. اگر این نبود، آن هم خواست تو بود. پروردگارا! رفتن در دست تو است؛ من نمیدانم چه موقع خواهم رفت ولی میدانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسمخوردهات بجنگم تا به فیض شهادت برسم…»( ۱۹دی۱۳۷۱ ).
اقدامات شهید صیاد شیرازی پس از انقلاب اسلامی
از مهمترین اقدامات این شهید بزرگوار پس از انقلاب اسلامی میتوان به طرحهای عملیاتی که منجر به شکستن حصر شهرهای سنندج و پادگانهای مریوان، بانه و سقز شد اشاره کرد.
شهر سنندج پس از ۲۱ روز مقاومت و به کمک ستاد عملیات مشترک ارتش و سپاه پاسداران کاملا از تصرف و تسلط نیروهای صد انقلاب خارج شود، پس از موفقیت طرحهای عملیاتی او با دو درجه ارتقا به درجه سرهنگ تمامی به فرماندهی غرب کشور منصوب شد.
در ماههای آخر ریاست جمهوری بنی صدر به دلیل مخالفت با او از سمت خود عزل شر و پس از عزل و فرار بنی صدر شهید صیاد شیرازی به دعوت شاید کلاهدوز در ستاد مرکزی سپاه پاسداران به خدمت پرداخت.
این شهید خردمند برای پایان دادن به ناهماهنگیها و اختلافات میان ارتش و سپاه یک قرارگاه مشترک میان سپاه و ارتش راه اندازی کرد و به عنوان فرمانده ارشد در این قرارگاه به فعالیت مشغول شد.
در هفتم مهر ۱۳۶۰ توسط امام خمینی به دلیل رشادتها و لیاقتها به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد، او در عملیاتهای فتح المبین، طریق القدس، مسلم بن عقیل، بیت المقدس، رمضان، مطلع الفجر، عملیات خیبر، بدر، قادر، محرم، والفجر۱، ۲، ۳، ۴، ۸، ۹ شرکت کردو پیروزیهای بزرگی برای ایران به ارمغان آورد.
شهید صیاد بسیار زیرک و باهوش بود اما این خصلت موجب نمیشد تا وی در امور نظامی از دیگران مشورت نگیرد.
وی با بیان اینکه شهید صیاد، قلبی مومن و مغزی متفکر داشت و برای قوی نگهداشتن بدن خود تلاش میکرد، اظهار داشت: این شهید والامقام اجرای اوامر امامخمینی (ره) و رهبری معظم انقلاب را بر خود فرض میدانست.
به گفته امیر آراسته، انس با قرآن دیگر ویژگی شخصیت شهید صیاد بود که موجب میشد وجودش تماما تسلیم امر خدا باشد.
رئیس هیات معارف جنگ شهید صیاد شیرازی گفت: صیاد شخصیتی مانوس با قرآن، عامل به رساله عملیه، متخلق به اخلاق اسلامی و عامل به هر چه که میدانست، بود.
جانشین گروه مشاوران فرمانده معظم کل قوا یکی دیگر از خصوصیات شهید صیادشیرازی را استفاده از کوچکترین موقعیتها برای ساختن موفقیتهای بزرگ عنوان کرد و گفت: وقتی کاری به وی واگذار میشد آن را در نهایت کمال انجام میداد و خودش را برای موقعیتهای بالاتر و کمال بیشتر آماده میکرد.
امیر آراسته، کلاننگری و در عین حال دقت در جزئیات و آموزش دادن به نفرات تحت فرماندهی خود با تواضع و فروتنی را دیگر خصوصیت این شهید عنوان و تصریح کرد: تدین شهید صیاد او را از تخصص باز نمیداشت و عملش، او را به تکبر وا نمیداشت و تشرع او را از دقت در کارها دور نمیکرد.
همرزم شهید صیاد شیرازی همچنین خاطر نشانکرد: یکی دیگر از خصویات شهید صیادشیرازی که باعث موفقیت او میشد، عمل به اندوختههایش بود و بر این اساس با یقین قلبی و دلیل عقلی رفتار میکرد.
خصلتهای امیر
ایمان به هدف
قدرت و توانایی علمی و جسمی
امانتداری و درستکاری
صداقت و راستی
سعه صدر
شجاعت و قاطعیت
پاسداری از احکام شرعی
نرمش و قاطعیت
پرهیز از دنیاطلبی و مقام طلبی
روحیه خستگی ناپذیری
رازداری
آگاهی از مسائل روز و نیرنگهای دشمن
معنویت
امربه معروف استادانه
یک روز در یکی از قرارگاه های صیاد از من پرسید: «فلانی! میزان شرکت رزمنده ها در نماز جماعت به چه صورت است؟» گفتم: «اکثر رزمنده ها در نماز جماعت ظهر و عصر و مغرب و عشاء شرکت می کنند، ولی تعداد شرکت کنندگان در نماز جماعت صبح کم است.» ایشان گفت: «به همه اعلام کن که فردا قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر باشند.» و من این کار را کردم.
صبح همه در حسینیه حاضر شدند و صیاد بلند شد و گفت: «برادران! شما به دستور من که یک سرباز کوچک جبهه اسلام هستم، قبل از اذان صبح در حسینیه حاضر شدید، ولی به امر خدا که هر روز صبح با صدای اذان، شما را به نماز جماعت می خواند، توجه نمی کنید!» این کار خیلی حاضران را تحت تاثیر قرار داد.
مسلم بهادری
زمین را پس بگیرید
در سال های جنگ، بنیاد شهید به تعدادی از خانواده های ایثارگران در یکی از شهرک های تازه تاسیس تهران زمین می داد. دوستان صیاد شیرازی که از نزدیک وضع مالی او را می دانستند، از رئیس بنیاد شهید خواستند به فرمانده نیروی زمینی که جانباز هم بود، قطعه زمینی اختصاص بدهند. رییس بنیاد هم که از زندگی او بی اطلاع نبود، موافقت کرد. دوستان برای این که او را در مقابل کار انجام شده قرار دهند، وام گرفتند و حتی خود نیز پولی فراهم کردند و دست به کار ساختمان سازی شدند.
تا این که در نیمه کار صیاد فهمید. چنان عصبانی شد که حتی صدایش می لرزید. شاهدان ماجرا اذعان می کنند که هر گز او ر ا چنین ندیده بودند.
او حتی برای نخستین بار بر دوست قدیمی اش داد زده بود که: «شما چطور توانستید بدون اجازه من دست به چنین کاری بزنید؟» عصبانیتش که فروکش کرد، از آنان عذرخواست. گفت می داند آنان قصد خدمت به او و خانواده اش را داشته اند، اما او چنین استحقاقی ندارد. بعد برای رییس بنیاد شهید نامه ای نوشت به این مضمون:«اکنون در وضعیتی قرار دارم که احساس می کنم به ازای رسیدن به مسکن، بهای گرانی را دارم می پردازم، آن هم ثمره همه مجاهدت های فی سبیل اللهی (که اگر خداوند آن را تایید فرماید) که قلبم رضایت نمی دهد چنین شود. لذا با توجه به این که خدا می داند، نه تنها خود را لایق چنین عنایاتی از جمهوری اسلامی نمی دانم بلکه هم چنان مدیون هستم و باید تا روزی که نفس در بدن دارم، عاشقانه به اسلام عزیز خدمت نمایم. قاطعانه اقدام فرمایید که ساختمان نیمه کاره مسکن این جانب را از طرف بنیاد شهید تحویل گرفته و فقط مخارجی را که اضافه بر وام واگذاری (مبلغ چهارصد هزار تومان) هزینه شده است، به ما پرداخت نمایند تا به صاحبانش مسترد نمایم»
جواب امام را چه بدهم
پیش از عملیات بدر، صیاد نظرش را صریحاً گفت که من مخالف اجرای این عملیات هستم. وقتی طرح ابلاغ شد، صیاد گفت: «از این لحظه که دستور صادر شده، من، از دیگرانی که این طرح را دادند، محکم تر خواهم ایستاد و هیچ تخطی ای را هم نخواهم بخشید.» ایشان حقیقتا آخرین نفری بود که صحنه عملیات بدر را ترک کرد. می گفت می خواهم خدای من و امام من گواه باشند که من فقط نظر کارشناسی ام را دادم، اما در اجرا محکمتر از دیگران بودم. برادر «رحیم صفوی» خودش شاهد است. لوله تانک های عراقی دیده می شد و گلوله هایش جلوی پاهایمان می خورد. در چنین موقعیتی، بچه های سپاه 2 تا قایق تندرو آورند، به آقا رحیم و صیاد و جمعی که آنجا بودند، گفتند سوار شوید، بروید. الان تانک ها می رسند. شما باید بروید، وگرنه اسیر می شدند. صیاد گفت: «من نمی آیم، من جواب امام را چه بدهم؟ من به امام قول دادم تا پای جان در این عملیات بایستم.»
فانسقه صیاد را 2،3 نفری گرفتند، جثه اش هم کوچک بود؛ ورزیده بود؛ ولی وزن سنگینی نداشت- بلندش کردند، انداختندش توی قایق تندرو.
قایق 20،15 متر توی آب پیش رفت، صیاد خودش را انداخت توی آب و گفت بروید؛ نگران من نباشید.
2،3 نفر از اطرافیانش هم مجبور شدند از قایق بپرند پایین؛ نمی شد تنهایش بگذارند. خلاصه با مصیبتی برش گرداندند.
علی آراسته
… پیشانی سرباز را می بوسد
نیم ساعتی هست که جلسه ارزیابی تمام شده و افراد به اتاق های تعیین شده رفته اند. من نیز در اتاق نشسته ام و یادداشت هایم را مرتب می کنم، ناگهان صدای تیمسار به گوشم می خورد، از اتاق خارج می شوم و به سالن می روم. سربازی دمپایی به پا و آستین بالا زده، در حالی که در یک دست واکس و در دست دیگر فرچه دارد، در مقابل تیمسار ایستاده است. تیمسار کمی ناراحت به نظر می آید. به او می گوید: «نه! پسرم! این کار شخصی است، هر کسی باید کارهای شخصی اش را خودش انجام دهد.» بعد اضافه می کند: «پوتین هیچ کس را واکس نزن،نه الان، نه هیچ وقت دیگر، پوتین هیچ کس را واکس نزن.» بعد پیشانی سرباز را می بوسد. سرباز ناباورانه تیمسار را نگاه می کند. به پوتین های تیمسار نگاه می کند. یکی خاکی و یکی واکس زده و تمیز است. تیمسار آنها را به داخل اتاق می برد.
جواب خدا را چه بدهم
سال 1364 طی سفری که به لبنان داشتیم، به طور غیررسمی میهمان «ژنرال طلاس»، وزیر دفاع وقت سوریه در منزلش شدیم. صیاد اصرار داشت که به جنوب لبنان برود و طلاس می گفت خطر دارد و نمی شود. بعد گفت: «شما دو، سه روزه آمده اید و این جا تفریح کنید و حالا که در جنگ نیستید، بروید زیارت. من هم سفارش می کنم شما را به جاهای دیدنی ببرند.» صیاد گفت: «ما زیارت رفتیم. هم رزمان من در سپاه و بسیج همه در جنگ هستند و من بنا به اوامر امام و رئیس جمهورم به این سفر آمده ام و الان هم کار سیاسی من تمام شده است.
اگر همین حالا خداوند عمر مرا به پایان ببرد، باید بگویم در حال انجام دادن چه کاری بودم؟ زمانی که دوستان و فرزندان من می جنگند، بگویم من در حال تفریح در دمشق بودم؟ حالا که نمی توانم در آنجا بجنگم، این جا بین رزمندگان شما حضور پیدا می کنم تا اگر لحظه ای دیگر در این دنیا نبودم، لحظه مرگ پاسخی برای حضرت حق داشته باشم.»
چطور دینم را ادا کنم؟
در سفر لبنان، در بعلبک به منزل پیرمردی شیعه رفتیم که خانواده اش پنج شهید داده بود. هنگام خداحافظی، پیرمرد دستی کشید روی پوتین صیاد و خاک آن را به صورتش مالید. صیاد خیلی منقلب شد و گفت: «چرا این کار را با من می کنید؟» و دست پیرمرد را گرفت و با اصرار، آن را بوسید. آنگاه به او گفت: «نه می توانم و نه لایق هستم که بیایم دست و پای امام را ببوسم. می خواهم وقتی رفتید ایران، به امام بگویید که اگر لایق نبودم و نتوانستم بیایم، ولی پای سربازت را بوسیدم.»
صیاد بار دیگر دست ایشان را بوسید و برگشتیم به محل استقرار. من و صیاد هم اتاق بودیم. من اجازه گرفتم و خوابیدم. دیدم ایشان رفت سرنماز خواندن. حدود یک بعد از نیمه شب بود. چرتی زدم و بیدار شدم، دیدم در سجده است و به شدت گریه می کند. وقتی گریه اش تمام شد، رفتم رو به رویش، پشت به قبله نشستم و گفتم: «جناب سرهنگ! باید برای من بگویی چرا نماز شب را شروع نکرده، این قدر گریه می کردی؟» گفت: «آقا دست از سر ما بردار.» آن قدر اصرار کردم تا اشکش جاری شد و گفت: «دیدی پیرمرد با من چه کرد؟ من تاکنون فکر می کردم که در مملکت خودم، مدیون مردم خودمان و انقلاب اسلامی هستم، بلکه هر جایی در این دنیا مظلوم و شیعه و مسلمانی هست، به او مدیون هستم.
هر جا کسی علیه ظلم می جنگد، من باید حضور پیدا کنم، من به او مدیونم. هر مظلومی که دارد می جنگد، من به او مدیونم. گریه من استغفار به درگاه حضرت حق بود. گریه ام از این است که من در کشور خودم، طوری که مقبول ذات خداوند باشد، قادر به انجام تکالیفم نیستم. چگونه می توانم در جاهای دیگر انجام وظیفه کنم. من که قادر نیستم هر جایی که جنگی هست، حضور پیدا کنم و هر جایی که مظلومی هست، دینم را به او ادا کنم، چاره ای غیر از استغفار به درگاه خدا ندارم. کار من امشب استغفار بود که خدایا مرا ببخش. من از انجام وظیفه ام در جمهوری اسلامی عاجزم، چگونه می توانم در جاهای دیگر دینم را ادا کنم؟»
فقط زیارت امام
در سال های دشوار جنگ، به خصوص نبردهایی که در کردستان داشت. وقتی مشکلات و نارسایی ها و نامهربانی ها بر او چیره می شدند، می رفت خدمت حضرت امام. خودش می گفت: «هر وقت نزد امام می روم، با آن که خیلی حرف و مشکل دارم که بازگو کنم، اما وقتی شخصیت با ابهت و قاطع ایشان را می بینم، همه آنها فراموشم می شود. با خودم می گویم تو سردار چنین امامی هستی که آمریکا را به زانو درآورده است؟ آن وقت تو به این راحتی پا پس می کشی؟»، لذا می گفت فقط زیارت امام برایم کافی است تا همه مشکلات را حل شده ببینم.