خلاصه کتاب سفر به انتهای شب اثر لویی فردینان سلین
کتاب سفر به انتهای شب اثر لویی فردینان سلین
خلاصه کتاب سفر به انتهای شب
با نقل قولِ «چارلز بوکوفسکی» کتاب و نویسنده را خدمتتان معرفی می کنم….
«سفر به انتهای شب بهترین کتابی ست که در دو هزار سال گذشته نوشته شده است.»
کتابی با 543 که شاید برای برخی شاهکار و برای برخی خسته کننده و آرام….
Gentlemen First
داستان زندگی سلین با اندکی تلخیص و اغراق و رویا پردازی….
شما در این کتاب شاید شکه شوید از شب به روز و از گرما ناگهان به سرما و بلعکس و از خوشی به ناخوشی و بلعکس …
از عشق و عاشقی به روح و قلبی یخ زده…..
در مورد سرهنگ باید بگویم که ازش بدم نمی آمد. با وجود این او هم مرده بود. اول دیگر نمی دیدمش. از روی پشته پایین افتاده بود، انفجار او را به پهلو انداخته و بغل
سوارکار پرت کرده بود. حالا برای همیشه بغل هم افتاده بودند، اما سوارکار دیگر سر نداشت، فقط یک سوراخ بالای گردنش بود و خون غلغل زنان از وسط سوراخ می
جوشید، درست مثل مربای توی دیگ. شکم سرهنگ باز شده بود و قیافه اش بدجوری تو هم رفته بود. حتما وقتی گلوله بهش خورده بود، دردش گرفته بود .به درک! اگر
با همان گلوله های اول از اینجا (میدان جنگ) رفته بود، این بلا سرش نمی آمد…
بهتر است ببینیم این سلین کیست؟
سلین در بارهٔ خودش کمتر حرف میزد و وقتی هم که در مورد خودش میگفت دروغ بود. یکی از دوستان سلین که در یکی از مصاحبههایش حضور داشته، میگوید که
او از اول تا آخر به یک خبرنگار دروغ گفت و بعد از رفتن او نیز از دروغ گفتنش خوشحال شد. سلین جایی گفته: «حقیقت دردی است که هیچ وقت انسان را رها نمیکند
و حقیقت این دنیا مرگ است. باید انتخاب کنی؛ مرگ یا دروغ. راستش را بخواهید شخصاً هیچوقت جرأت خودکشی را نداشتهام.» او در همهٔ آثارش ردی از شخصیتش
به جا گذاشتهاست. مثلاً:
در «سفر به انتهای شب»، قهرمان اصلی داستانش (فردینان) خود سلین است و قصه، ماجرای بخشی از زندگی خود اوست. فردینان داستان همانقدر بیحوصله، تند،
بدبین و منزجر است که فردینان سلین. او هرگز عاقبت خوبی برای بشر متصور نبودهاست و به همین دلیل سفر به انتهای شب را با لحنی اعتراضآمیز و تلخ نوشت.
علاقهای هم که او را وادار به نوشتن این رمان کرد نیز نتوانست مانع از بدبینی او نسبت به بشر شود.
«مرگ قسطی» نیز به سبک کتاب قبلیاش نوشته شد. او در این کتاب دربارهٔ کودکی خود نوشت و باز لحن عامیانه و متفاوت ادبیات فرانسه را دچار شوک کرد. سلین
در جواب به منتقدانش گفته بود: «من همانطوری مینویسم که حس میکنم… از من خرده میگیرند که بد دهنم و زبان بیادبانه دارم… از بی رحمی و خشونت دائمی
کتابهایم انتقاد میکنند… چه کنم؟ این دنیا ذاتش را عوض کند من هم سبکم را عوض میکنم».
«دسته دلقکها» با دو کتاب قبلیاش متفاوت است. فردینان این کتاب را در لندن نوشت و چون این شهر را دوست میداشت، فضای این داستان را از معدود دوران
خوشیاش نوشتهاست.
«معرکه» ماجرای افسر عصبانی و غیرقابل تحملی است که از فرط عصبانیت به همه ناسزا میگوید و همچنین لحظات خندهداری را به وجود میآورد. اما او در این کتاب
از زندگینامهنویسی که در کتابهای دیگرش شروع کرده بود تا حدی دور شدهاست. فردینان در این داستان شروع به شخصیت پردازی میکند. او در این کار به قدری
تبحر داشت که منتقدان فرانسوی میگویند که اگر نثر آزار دهندهای نداشت، بیشتر مورد استقبال قرار میگرفت.
او در دو جنگ جهانی شرکت کرد و در یکی از آنها هم زخمی شد؛ بنابراین در تمام داستانهایش درست مثل یک پیر دنیا دیدهاست که برای بچهها قصه تعریف میکند.
شخصیتهای داستانش مدام در موقعیتهای پوچ قرار میگیرند و بیشتر آنها را مرگ به عجیبترین شکل ممکن غافلگیر میکند. نثرش طنز تلخ و سردی است که در
تمام حکایاتش جاری است و ماجرا را نه تنها تحملپذیر بلکه لذت بخش میکند ولی این لذت تا کمی بعد از داستان ادامه دارد و بعد از آن، ذات غمگین و افسردهٔ قصه
خودش را نشان میدهد و خواننده را به سرزمینهای تاریک میبرد. همین است که طرفداران جدی ادبیات مدرن، سفر به انتهای شب را «انجیل افسرده» لقب دادهاند.
این توافق تقریباً در تمام دنیای ادبیات وجود دارد که سلین نویسندهٔ توانایی است که سرگذشت عجیب و غریبش را حتی در کتاب «سفر به انتهای شب» تعریف
کردهاست. او همهٔ نبوغ و خلاقیتش را در این کتاب به کار برد نبوغی که باعث شد نویسندههای فراوانی مثل ژان پل سارتر، ژان ژنه، ساموئل بکت، کورت وانگات، هنری
میلر و چارلز بوکوفسکی آن را ستایش میکنند. حتی نقل قولی از چارلز بوکوفسکی هست که جایی گفته: «سفر به انتهای شب، بهترین کتابی است که در دو هزار
سال اخیر نوشته شدهاست.»
فکر می کنم به زعم بسیاری،(البته نه من ) سلین یکی از بزرگترین نویسندههای تاریخ رمان است. نگاه او به دنیا بسیار سیاه، بیرحمانه و کالبد شکافانه است. او با
شجاعتی بینظیر پلیدیهای انسان عصر جدید را برملا ساخت و آینهای صادق در برابر او نهاد. همچنین نمیتوان از زبان او یاد نکرد. او نثری بسیار عامیانه داشت و از
عباراتی که خود میساخت بسیار استفاده میکرد. او زبان معیار را زبانی زنده نمیدانست. او تمام تابوهای عصر خود را شکست و تأثیری عمیق بر نویسندگان پس از
خویش گذاشت. بخشی از جامعهٔ روشنفکری فرانسه که ضدیت با او را در پیش گرفته بودند، از دادن جایزهٔ گنکور به فردینان سر باز زدند و حتی ادبیات او را ادبیات کثیف
نامیدند. او بارها به نژادپرستی محکوم شد، در اواسط جنگ که او را به خاطر مقالات ضدیهودی مجبور به ترک فرانسه کردند، افرادی مثل آندره ژید از او به شدت حمایت
کردند. خود سلین معتقد بود که همهٔ آنها دسیسههای روشنفکران کمونیست فرانسه مثل آندره مالرو، لویی آراگون، آلبر کامو و الزا تریوله است. حتی معتقد بود که در
تحت تعقیب قرار گرفتنش نیز آنها دخیل بودهاند زیرا که آنها عضو کانون ملی نویسندگان فرانسه بودند که در سپتامبر ۱۹۴۴ فهرست سیاهی شامل ۱۲ نویسندهٔ
فرانسوی منتشر کردند که سلین هم جزو آنها بود…..
به دلیل شرایط خاص نشر در کشور، کتابهایی وجود دارند که اگر چه در گذشته (نزدیک یا دور) چاپ می شده اند و چه بسا با استقبال هم روبرو شده اند ولی اکنون، یا
چاپ نمی شوند و یا با جرح و تعدیل های فراوان به دست خوانندگان می رسند. پس چاره در نشر کتابها، به صورت غیر معمول و یا خرید و فروش کتابهای دست چندم
دیده می شود. در چند معرفی آینده ام سعی دارم کتابهایی را از این دست معرفی کنم (این کتابها تماما در قالب ادبیات داستانی قرار می گیرند). اگر چه شاید به نظر
برسد در نگاه اول دسترسی به این نوع کتابها آسان نیست ولی شاید در واقع اینطور نباشد… بدین منظور اولین معرفی از این گونه کتابها به شاهکاری اختصاص داده
می شود که در گذشته نزدیک (دهه هفتاد شمسی) چاپ شده و نویسنده ای بزرگ را هر چند با تاخیر به فارسی زبانان معرفی کرده است.
سفر به انتهای شب اولین و شاید مهم ترین رمان نویسنده فرانسوی، لویی فردینان سلین (1894-1961) است. علاوه بر این کتاب، دسته دلقک ها، مرگ قسطی، قصر
به قصر و معرکه دیگر کتابهای او می باشند، در این بین به عقیده بسیاری سفر به انتهای شب شاهکاری کم نظیر است و افرادی همچون هنری میلر، سلین را همپای
بزرگانی چون جویس، پروست، فاکنر و کافکا دانسته اند. سلین اگر چه در ادبیات جهان از زمان انتشار اولین رمانش اثرگذار بوده است ولی در ایران با وقفه ای طولانی
معرفی و شناخته می شود. مطابق پیشگفتار مترجم گویا اولین بار جلال آل احمد در تشریح قهرمان داستان مدیر مدرسه، او را با قهرمان داستان سفر به انتهای شب
(فقط در حد ذکر نام رمان) مقایسه می کند و تا زمان ترجمه این رمان، عملا سلین و کارهای او آنچنان شناخته شده نبوده است. ولی پس از آن، کارهای دیگر سلین
توسط مترجمانی دیگر همچون مهدی سحابی ترجمه و در اختیار مخاطبان قرار گرفته اند.
داستان کتاب بسیار وام دار زندگی نگارنده است، کتاب در زمان بین دو جنگ جهانی اتفاق می افتد و حوادث جاری در کتاب تا حدودی به زندگی سلین نزدیک است.
قهرمان داستان همانند نویسنده، پزشک و فردی بداخلاق است. دیگران را، روابط اجتماعیشان را و رسم و رسوم جاری بین آنان را به دیده تحقیر می نگرد، مدام در حال
غرغر کردن است و در این میان جملات قصار هم به مخاطبش تقدیم می کند. قهرمان داستان اگر چه در اجتماع حضور دارد، مسافرت می کند و با دیگران معاشرت دارد
ولی شاید یکی از تنهاترین شخصیت های ادبیات باشد و این تنهایی دقیقا بدلیل حضور وی در جمع دیگران خودنمایی می کند. زیرا فردینانِ داستان، زندگی را دوست
دارد و آن را در جمع تعریف می کند، در عین حال تمامی روابط جاری بین انسانهای اطراف خود را به سخره می گیرد و همین تناقض است که او را تنها می کند و از
زندگی بیزار…
زندگی شخصی سلین شاید بتواند دست مایه رمانی سترگ قرار گیرد. وی در دوران شکل گیری حزب نازی و یهودستیزی، در فرانسه مقالاتی (به عقیده بسیاری) در
مزمت یهودیان می نویسد و از معدود روشنفکران فرانسه است که در دوران دولت ویشی (فرانسه اشغال شده توسط هیتلر) در پاریس اشغال شده زندگی می کند.
پس از اتمام جنگ به دانمارک می گریزد ولی پس از مدتی، در این کشور به دستور دولت فرانسه به مدت چهار سال زندانی می شود و پس از آن مشمول عفو قرار
می گیرد. به فرانسه باز می گردد و زندگی را در انزوا به انتها می رساند در این مدت تنها یاران او جاندارانی غیر از انسان ها بودند.
شاید این جملات وقتی در مورد نفرت او از زندگی پرسیده می شود به خوبی شرایطش را بازگو کنند:
خوب، راستش نمیتونم بگم از زندگی لذت میبرم. نه! در واقع دارم تحملش میکنم. چرا که هنوز زندهام و نفس میکشم، و مسئولیتهایی هم دارم. از همهی اینها به
کنار، من کمی بیش از حد بدبینم. قاعدتا باید به چیزی امیدوار باشیم. اما من هیچ امیدی به هیچچیزی ندارم. البته یک آرزو دارم: دلم میخواهد هرچه راحتتر و
بیدردسرتر بمیرم-مثل هر آدم دیگری. همین و بس. نیز دلم میخواهد هیچکس به خاطر من به علت وجود من، توی دردسر و توی رنج نیفتد. بله، مردن در آرامش.
در مورد سلین و سبک نوشتاریش بحث های بسیاری انجام گرفته است، گویا ادیبان او را جدی نمی گرفته اند، زیرا به عقیده ایشان او زبان فرانسوی را به درستی بکار
نمی برده و حتی از خود کلمات من در آوردی خلق می کرده است ولی آنچه دیگرانی درباره سلین می گویند این است که او با ادبیات عصبی و تند مزاج خود اتفاقا بر
زبان فرانسه تسلط داشته و در فاصله ای بین گفتار و نوشتار رایج قلم می زده است و همین،
معرفی سایر آثار لوئی فردینان سلین
- ۱۹۳۲ – سفر به انتهای شب، ترجمهٔ فرهاد غبرایی، تهران: نشر جامی، چاپ اول: ۱۳۷۳.
- ۱۹۳۶ – مرگ قسطی، ترجمهٔ مهدی سحابی، تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۵.
- ۱۹۴۴ – دسته دلقکها، ترجمهٔ مهدی سحابی، تهران: نشر مرکز، چاپ اول: ۱۳۸۶.
- ۱۹۴۹ – معرکه، ترجمهٔ سمیه نوروزی، تهران: نشر چشمه، ۱۳۹۰.
- ۱۹۵۵ – گفتگوهایی با پروفسور ایگرگ، ترجمهٔ افتخار نبوینژاد، تهران: انتشارات فرهنگ جاوید، چاپ اول: ۱۳۹۷.
- ۱۹۵۷ – قصر به قصر، ترجمهٔ مهدی سحابی، تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۸.
- ۱۹۶۰ – شمال، ترجمهٔ محمود سلطانیه، تهران: نشر جامی، ۱۳۹۲.
- ۱۹۶۰ – شمال، [متن کامل] ترجمه آیدین پورضیایی، تهران؛ انتشارات امیرکبیر، (در دست انتشار)، ۱۴۰۰
- ۱۹۶۱ – ریگودون، (منتشرشده پس از مرگ در ۱۹۶۹)، ترجمهٔ افتخار نبوینژاد، تهران: انتشارات فرهنگ جاوید، چاپ اول: ۱۳۹۸.
بخشهایی جذاب از این کتاب زیبا و جذاب …..
وسط این تاریکی که آنقدر غلیظ بود که به نظر می رسید اگر دست ها را یک کم باز کنی دیگر آن ها را نمی بینی، من فقط یک چیزی می دیدم، اما همین یک چیز را با
یقین کامل می دیدم؛ که توی این تاریکی وسوسه ی آدمکشی به شکل بی حساب و بی انتهایی پنهان شده.
یک ساعت، توی دنیایی که همه چیزش به کشت و کشتار ختم می شود، برای خودش چیزی است.
غم عالم به انواع مختلف سر آدمیزاد فرود می آید، اما همیشه ترتیبی برای این فرود آمدن می دهد.
برای آنکه دیگران گمان کنند عاقلی، هیچ چیزی لازم نیست غیر از رو، پررو که باشی، کافی است، تقریبا هرکاری برایت آزاد است، هر کاری. برای خودت اکثریتی داری و
اکثریتت برایت تعیین می کند چه چیزی دیوانگی است و چه چیزی نیست.
اسب ها خیلی خوشبختند، چون اگرچه آن ها هم مثل ما جنگ را تحمل می کنند، اما لااقل کسی از آن ها نمی خواهد ثبت نام کنند و یا وانمود کنند که به کارشان
ایمان دارند. اسب های بیچاره ولی آزاد! افسوس که شور. و اشتیاق کثافت فقط برای ماست!
جملات زیبا از کتاب سفر به انتهای شب سلین
آدم به سرعت پیر می شود، آنهم بدون اینکه بازگشتی در کار باشد. وقتی بدون اراده به بدبختی ات عادت کردی و حتی دوستش داشتی، آنوقت
متوجه قضیه می شوی. طبیعت از تو قوی تر است. تو را در قالبی امتحان می کند و آنوقت دیگر نمی توانی از آن بیرون بیایی . نقشت و سرنوشتت
را بدون اینکه بفهمی کم کمک جدی می گیری و بعد وقتی سر برمیگردانی، می بینی که دیگر برای تغییر وقتی نیست. سر تا پا دلشوره شده ای و
برای همیشه به همین شکل ثابت مانده انداگر دوست داشتن محلی از اعراب داشته باشد، دوست داشتن بچه ها نسبت به آدم های بزرگ بی
خطرتر است. همیشه لااقل این بهانه را داری که این ها شاید بعدها از خودمان شریف تر بشوند. ولی، از کجا معلوم؟
=============================================================================================
بهتر است خیال برت ندارد، آدم ها چیزی برای گفتن ندارند. واقعیت این است که هرکس فقط از، دردهای شخصی خودش با دیگری حرف می زند. هر
کس برای خودش و دنیا برای همه.
=============================================================================================
بخش هایی جالبی از کتاب انتهای شب
عشق که به میدان می آید ، هرکدام از طرفین سعی می کنند دردشان را روی دوش دیگری بیندازند، ولی هرکاری که بکنند، بی نتیجه است و
دردهاشان را دست نخورده نگه می دارند. دوباره از سر می گیرند، بازهم سعی می کنند جایی برایش پیدا کنند.
بریده های جالبی از کتاب انتهای شب
لحظه هایی هست که تنهای تنها می شوی و به آخر هرچیزی که ممکن است برایت اتفاق بیفتد میرسی. این آخر دنیاست. خود غصه. غصه ی تو
دیگر جوابگویت نیست و باید به عقب برگردی، وسط آدم ها، هرکه میخواهد باشد. در این جور لحظه ها به خودت سخت نمی گیری، چون حتی به
خاطر اشک ریختن هم باید به آغاز هرچیز برگردی، به جایی که همه ی دیگران هستند.
اگر انتهای شب برایتان جالب بود این کتابها را هم بخوانید
- مرگ قسطی، لویی فردینان سلین، ترجمهی مهدی سحابی، مرکز
- بیگانه، آلبر کامو، ترجمهی خشایار دیهیمی، ماهی
- یادداشتهای زیرزمینی، فئودور داستایفسکی، ترجمهی علی مصفا، چشمه
- در انتظار گودو، سمیوئل بکت، ترجمهی نجف دریابندری، کارنامه
- محاکمه، فرانتس کافکا، ترجمهی علیاصغر حداد، ماهی
- صد سال تنهایی، گابریل گارسیا مارکز، ترجمهی کاوه میرعباسی، کتابسرای نیک
- جنگ آخر زمان، ماریو بارگاس یوسا، ترجمهی عبداله کوثری، آگه
- جنایت و مکافات، فئودور داستایفسکی، ترجمهی مهری آهی، خوارزمی
- شوایک، یاروسلاو هاشک، ترجمهی کمال ظاهری، چشمه
- سلاخخانهی شمارهی پنج، کورت ونهگات، ترجمهی علیاصغر بهرامی، روشنگران و مطالعات زنان