ارتباط موثر و مهارت های مهم
این مقاله در ادامه مطلب ارتباط موثر و مهارت های مهم (قسمت چهارم) می باشد:
ارتباط موثر و مهارت های مهم (قسمت پنجم)
موضوع سخنرانی امروز ۲۷ دی ماه ۱۳۹۵ در وزارت ورزش و جوانان
همدلی و همدردی:
همدلی و همدردی هر دو در تداوم ارتباط نقش بازی می کنند، با این تفاوت که در همدلی نقش منطق قویتر از احساس است و شنونده با همدلی به خوبی به حرفهای گوینده گوش میدهد تا بتواند برای حل مسئله به او کمک کند، ولی در همدردی صرفا” با تخلیه هیجانات و عواطف منفی به او کمک می کند.
گاهی اوقات بدون آنکه خودتان بخواهید با دوستان و نزدیکانتان همدردی میکنید، گاهی هم احساس میکنید در حال همدردی با او هستید اما در واقع عمل شما نوعی همدلی محسوب میشود. درست است که مهم احساسات خوشایندی است که انتقال میدهید اما دانستن جزئیات این احساسات به شما کمک میکند، بهتر از همیشه عمل کنید. اگر بدانید هر کدام از این دو احساس چه ویژگیهایی دارند، سعی میکنید از این پس به شیوه بهتری با دیگران ارتباط برقرار کنید.
همدلی و همدردی اغلب ما زمانی که با یکدیگر ارتباط برقرار می کنیم همواره افکار، آرزوها ، تمایلات، نگرانیها و ترسهای خود را آشکار می سازیم. بدین جهت نیاز داریم که دیگران نخست درک درستی از ما داشته باشند و دیگر اینکه” با ما در زمینه نگرانی ها، ترسها و مشکلاتمان همدلی و همدردی کنند.
همدردی نوعی همراهی با حالات خوشایند و ناخوشایند دیگران است، اگر دوستی غم دارد، شما غمگین میشوید و لبخند میزنید اگر شاد و خوشحال باشد. تمام این همراهیها و احساسات مشترک باعث میشود طرف مقابل نیز احساس کند از طرف شما درک میشود و در صورتی که مشکل و یا مصیبتی داشته باشد، حس سبکی به او دست میدهد. همین که شما بتوانید خودتان را به جای طرف مقابل بگذارید و دنیا را از زاویه دید او تماشا کنید، یعنی توانستهاید همدرد باشید. صرفاً لازم نیست که عقاید و باورهای او را قبول داشته باشید، زیرا میتوان با وجود مخالفت در نظرات وی، باز هم وضعیت و شرایطش را درک کنید. درک متقابل در این حالت به نزدیکی و صمیمیتتان با یکدیگر میانجامد و حالات دفاعی و یا حتی تهاجمی را از بین میبرد.
اما برای همدلی نیاز به نزدیکی بیشتری دارید. باید در ابتدا بتوانید با چهارچوب ذهنی دیگران آشنا شوید و به طور نسبتی آن را درک کنید. از آنجایی که درک هر فردی نسبت به یک وضعیت مشخص و ثابت متفاوت از دیگری است، آشنایی با ذهن دیگری نیازمند تلاش بیشتری میباشد. مسائل خانوادگی و تربیتی، استعدادهای فردی و اجتماعی میتوانند در ایجاد تفاوت بین افراد نقش داشته باشند اما میتوانید با قبول این تفاوتها به نوعی وحدت و یگانگی برسید و رابطه خوب و سازندهای را آغاز کنید. با وجود اینکه تعاریف زیادی برای همدلی و همدردی مطرح شده است اما هرگز نمیتوان گفت کدام یک بر دیگری برتری دارد. زیرا در هر رابطهای به مقدار مشخصی از هر دوی این احساسات نیاز است تا طرفین رابطه بتوانند ارتباط خویش را ادامه دهند. بنابراین در صورتی که میخواهید دوستیتان را با دیگران حفظ کنید و یا صمیمیتر از این که هستید با آنها رفتار کنید، همدلی و همدردی را بسته به شرایطی که در آن قرار دارید، به کار گیرید. آن وقت است که میتوانید طعم واقعی رفاقت و رابطه با دیگران را بچشید.
–
همدردی تلاشی است برای درک و فهم دنیای ذهنی طرف مقابل. برای همدلی باید بتوانیم خود را جای دیگران بگذاریم و از دریچه چشم آنها نگاه و احساس کنیم. در همدلی شما می توانید سخن طرف مقابل را تکرار کنید تا بداند که شما منظور او را دریافته اید.
در همدلی ما در ۳ سطح قرار می گیریم:
۱- ابتدا خود را در جایگاه و دیدگاه طرف مقابل قرار می دهیم.
۲- آنگاه احساسات و هیجانات او را از دیدگاه و جایگاه او مورد بررسی قرار می دهیم.
۳-سپس اقدام به ارایه راه حل های ممکن برای او می کنیم.
–
به تعبیر راجرز (۱۹۸۰۰) همدلی یعنی درک احساسات دیگران آن چنان که گویی احساسات خود ماست ، با تأکید در معنای واژه «گویی» . ولی درمانگر در مشکلاتت مراجع درگیر نمی شود فقط به صورت موقت شرایط او را درک می کند همدلی از اساسی ترین مفاهیم درمان است بدون وجود آن درمان با مشکل مواجحه می شود همدلی با همدردی تفاوت دارد .
همدردی به معنای «احساس برای
همدلی، بر درک چرائی حس یا انگیزه کار دلالت دارد، اما هم دردی بر شریک شدن در حالت یا اقدامی که فرد انجام میدهد.
کسی» (همدردی هیچ گاه درمان بخش نیست چون باعث تاسف خوردن و دلسوزی می شود چیزی که به مراجع کمکی نمی کند) و همدلی به معنای «احساس با کسی» است . بالتون (۱۹۷۹) در توضیح خود ، همدلی را به عنوان داشتن درک دقیق احساسات و افکار شخصی دیگر ضمن حفظ جدایی از او ذکر کرده است .
او همدلی را مهمترین ویژگی در غنی سازی ارتباط میان فردی و افزایش رشد شخصی می داند . انعکاس احساس : فنی است که در دهه ۱۹۵۰ برای نشان دادن درک همدلانه درمانگر ابداع شد . انعکاس ها معمولاً اینگونه می شوند «بنظر می رسد ، احساس می کنید ، یا می خواهید بگویید . . .»
همدلی و انعکاس احساس به دلایل زیر درمانبخش هستند :
۱- همدلی توأم با گرمی ، اعتماد ساز است .
۲- معمولاً احساس درک شدن به خودی خود درمانبخش است .
۳- همدلی و انعکاس ، باعث متمرکز شدن حواس مراجعان بر تجارب درونی شان می شود .
اما در همدردی یا sympathy ما فقط به طرف مقابل تسکین می دهیم و از او می خواهیم باصبر و بردباری با مشکلاتش کنار بیاید و آنها را بپذیرد و برایش دلسوزیی می کنیم! جالب است بدانیم اکثر انسانها همدردی را به همدلی ترجیح می دهند.
مثال: دوستتان به شما می گوید: هم اتاقیام اعصاب من را خرد کرده است به هیچ وجه نمی توانم او را تحمل کنم، با استفاده از طرز رفتار همدلانه می توانید به او بگویید: ( مثل اینکه از دست او خیلی عصبانی هستی، این طور نیست؟ ) به خاطر داشته باشید که در برخورد همدلانه مجبور نیستید در جهت موافقت با طرف مقابل خود حرف بزنید. به جای آن با تکرار صحبت او احساساتش را تصدیق کنید. در ضمن لازم نیست در مقابل حرفهای طرف مقابل قضاوت و نتیجه گیری کنید.
همدردی یا ترحم، توجه، درک و واکنش انسانی نسبت به پریشانی یا نیاز انسان یا موجود دیگری است. همدردی با همدلی تفاوت دارد. همدلی، درک و اشتراک احساسی با شخص دیگری است اما همدردی نیازی به اشتراک احساس یکسان ندارد و در حکم اهمیت دادن به خوشی یا ناخوشی دیگران است که ممکن است تا داشتن احساسی یگانه گسترش یابد.
همدلی، بیشتر بر درک دلالت دارد، یعنی اینکه بفهمیم طرف مقابل چرا چنبن کاری را میکند یا چرا چنین حسی دارد، منشاء این حس چیست، انگیزه این کار کدام است. در همدلی هدف و آنچه رخ میدهد، این درک و شناخت است.
از نظر لغوی هم ریشه کلمه Empathy در واژه یونانی Empatheia به معنی شوق، تعصب یا آسیب دیدگی فیزیکی است که بعدها به زبان انگلیسی منتقل شده است. هم دردی، بر شریک شدن در حالت فرد دلالت دارد. یعنی با او بمانید و برای حس یا باور یا حالت او، مبارزه کنید و در کنارش باشید. از نظر لغوی، این کلمه هم برگرفته از واژه یونانی sympatheia که معنی آن، همان شوق است اما شوق برای فداکاری.
وقتی کسی گرفتار است، دارد غرق میشود، شما ممکن است به داخل گود بپرید و همراه او تلاش کنید که او را نجات دهید، مانند او، غرق شدن را حس میکنید، مانند او تلاش میکنید و اگر کوتاه بیائید،ممکن است خودتان هم غرق شوید! (از I های پرشدت، با S های پائین، ممکن است چنین اقداماتی سر
یا مانند طرف مقابل، وارد موضوع و مشکل میشویم، یا او را درک میکنیم و سعی میکنیم کمک کنیم، یا اصلاً به مشکلات و احساسات دیگران،توجه نمیکنیم.
بزند) اما ممکن است شما وضعیت او را درک کنید، احیاناً برای کمک به او تلاش کنید، اما با روشهای دیگر. شما دست و پا نخواهید زد، شاید اصلاً شما شنا بلد نباشید (این خیلی مهم است)، اما با ابزاری دیگر، مثل یک چوب یا دراز کردن دست، به او با جان و دل کمک میکنید، اما باید وضعیت او را که در حال غرق شدن است،دریابید و بفهمید. گاهی هم شما درک میکنید، اما ابزاری برای نجات فرد ندارید، خیلی دورید، ابزار ندارید، کاری از دستتان بر نمیآید و …. اما او را درک میکنید. (کسانی که S بالا و I بالا اما نه لزوماً بسیار شدید، داشته باشند، ممکن است چنین رفتاری بروز دهند) اما نفر سوم که خیلی موضوع اصلی بحث ما نیست، فردی است که اصلاً برای این موارد ارزشی قائل نیست، نه برایش مهم است که طرف چرا دارد غرق میشود، نه تلاشی میکند، و نه اصلاً به این مسئله فکر میکند. (تعداد زیادی از کسانی که D بالا و I پائین دارند، ممکن است دچار این حالت باشند و خودشان هم متوجه نیستند. برخی High C ها هم در ترکیب با I کم شدت، ممکن است دچار این شرایط شوند) به نظرم وضعیت روشن شد:
نکته قابل ذکر اینکه میان همدلی و همدردی تفاوت وجود دارد، در همدردی شنونده سعی می کند با احساسات و عواطف گوینده همنوایی داشته باشد. بدین معنی که خوشحال شدن به خوشحالی او و متاسف شدن به ناراحتی او منجر می شود ولی همانطور که اشاره شد در همدلی، شما الزاما” درصدد تایید و موافقت با طرف مقابل خود نمی باشید. همدلی و همدردی هر دو در تداوم ارتباط نقش بازی می کنند، با این تفاوت که در همدلی نقش منطق قویتر از احساس است و شنونده با همدلی به خوبی به حرفهای گوینده گوش میدهد تا بتواند برای حل مسئله به او کمک کند، ولی در همدردی صرفا” با تخلیه هیجانات و عواطف به او کمک می کند.
اگر درک مشترکی از این دولغت یافته باشیم، میتوانیم در مورد مزایا و معایب آنها صحبت کنیم. وقتی شما با افراد سر و کار دارید، حتما لازم است که به احساسات و عوامل انگیزشی آنها توجه کنید. باید (بله باید) بتوانید بفهمید که این فرد چرا چنین حسی دارد و چرا چنین کاری را انجام داده است. بنابراین، همدلی یک ضرورت است. اگر شما همدلی نداشته باشید، کسی با شما همکاری نمیکند و در انجام کارها دست تنها خواهید بود و مهمتر از آن شما در بهترین حالت یک رئیس خواهید بود، نه یک رهبر سازمانی. اما وقتی حالات فرد را درک کردید، و علل آن را هم در حد معقول دانستید، حالا وارد شدن به موضوع (پریدن داخل استخر) فراتر از وظایف کاری شماست، حتی برای شما و مخاطبتان، مضر است.
هم دردی تقریباً همیشه در محیط های کاری عواقب نامطلوب دارد. شما آنچنان درگیر احساسات و مشکلات افراد میشوید که نه به کارتان میرسید، نه میتوانید به فردد مورد نظر کمک کنید، و از همه مهم تر،شما نمیتوانید برای تمام افراد سازمان سنگ صبور باشید،بنابراین عده ای از شما خواهند رنجید. شاید بهترین کمک شما به فرد، بعد از درک وضعیت و احساساتش،این باشد که حالا با نگاهی دیگر، از زاویه ای دیگر، به مشکلات او نگاه کنید و راه حلی به او ارائه دهید که خودش به علت درگیری شدید با مسئله و جنبه های عاطفی و احساسی آن، قادر به دیدنش نبوده است. این کمک حتما بهتر و مفید تر است.
ناگفته پیداست که مهارت گوش کردن، بسیار به ارتقای همدلی کمک میکند، اینکه شما مرتب صحبت طرف مقابل را قطع کنید، یا در حالیکه با شما صحبت میکند،، ایمیل را کنترل کنید، اصلاً به درک احساسات و انگیزه های طرف مقابل کمک نمیکند.
بنابراین با آموختن برخی مهارتها میتوانید همدلی خود را به عنوان یک همکار،مدیر یا رهبر سازمان ارتقا دهید. این مهارت هم آموختنی است. وقتی مشکل طرف را درک کردید، لازم نیست همان لحظه نسخه بدهید، اصلاً لازم نیست که نسخه بدهید. migna.ir میتوانید برای فکر کردن وقت بخواهید، میتواند بگوئید که درک میکنم اما نمیتوانم کمکی بکنم، میتوانید وضعیت طرف را بعداً هم بپرسید، اما یادتان باشد که اگر خود را موظف به کمک بدانید، ممکن است کاری بکنید که بعداً هر دو پشیمان شوید. مبحث همدلی و همدردی، در مدل رفتاری DISC با نمونه ائی که در بالا نوشتم، قابل بررسی است، اما بررسی عمیق تر این موضوع در مبحث هوش هیجانی قابل انجام است. اما همانطور که قبلاًهم نوشته ام، هوش هیجانی باید بسیار با دقت انجام شود، باید بدانیم دنبال چه هستیم، چرا به دنبالش هستیم، و آنچه یافته ایم، چیست. وگرنه این ابزار خیلی مفید،تبدیل
همدلی تلاشی است برای درک و فهم دنیای ذهنی طرف مقابل. برای همدلی باید بتوانیم خود را جای دیگران بگذاریم و از دریچه چشم آنها نگاه و احساس کنیم.
به سمی کشنده میشود. توماس آزمون هوش هیجانی را بر اساس Trait Based انجام داده و تحلیل میکند.
این آزمون بر اساس بررسیها و کارهای یکی از پیشگامان این مبحث در دانشگاه UCL طراحی شده و بسیار مورد استقبال مشتریان توماس است. امیدوارم به زودی این آزمون را در ایران و به زبان فارسی هم ارائه کنیم. اما نکته خیلی خیلی جالب،تلفیق یافته های DISC و TEIQ است، که فراگیری این تحلیل ماهها برای من طول کشید.
طول کشید تا بفهمم چطور ممکن است و چرا فردی که II پائین دارد، مثلاً از نظر درک احساسات افراد در رتبه های بالای متوسط باشد،این یعنی چه، چرا اینطور استت و چه باید کرد. تلفیق DISC و TEIQ گامی بلند است که هم رفتار و هم مبانی شخصیتی فرد را بهتر بشناسیم و ببینیم کدام رفتارها را چطور باید مدیریت کرد یا بهبود بخشید. در آخر باید تاکید کنم،که در کار تیمی، برای مدیریت و به خصوص رهبری سازمانها، همدلی لازم است، اما همدردی گاهی میتواند خطرناک باشد. راستی حالا شما از مدیرتان،توقع همدلی دارید یا هم دردی؟
“همدلی” حالت و احساسی است که به طرف مقابل این پیام را می رساند:«من شرایط تو را درک می کنم.»، ترحم و دلسوزی و حتی تحقیری در کار نیست. معنای همدلی از همدردی جداست، و هیچ برتری نسبت به هم ندارند. هر یک در جای خود لازم و ضروری است. ولی در همدلی فقط در محدودهی موضوع، درک و فهم صورت می گیرد و فرد احساسات و شرایط طرف مقابل را به خوبی درک نموده و برای آن ارزش و احترام قائل است. در همدلی هیچ قضاوت و نتیجه گیری انجام نمی شود.
“همدردی”نوعی دلسوزی است که اگر بیش از حد به آن توجه شود تبدیل به تحقیر شده و طرف مقابل تأسف و اندوه بیشتری را احساس نموده و شرایط بیش از اندازه برایش سخت می شود.
در روابط سالمی که قرار است بین زن و شوهر وجود داشته باشد بیشتر از همدردی، همدلی تقویت کنندهی رابطه است. اثرات مفید همدلی عبارت است از:
۱- ایجاد احساس خوشایند و مثبت و پیشگیری از رفتارهای منفی و ناخوشایند.
۲- از بین رفتن تعارضات و تصمیمگیری صحیح در حل مسائل
۳- بالابردن اعتماد به نفس و رهایی از احساس تنهایی
۴- بهبود روابط خانوادگی و اجتماعی
۵- تمایل به شرکت در فعالیتهای اجتماعی و گروهی
گاهی زوجین جوان به جای همدلی، با همسر خود همدردی می نمایند. با شادی همسر خود شاد و با اندوه او غمگین می شوند و هر نوع احساس و هیجان را متقابلاً دریافت و ابراز میدارند. ابراز همدردی با همسر گاهی فقط قلبی و احساسی است و فرد با احساس طرف مقابل عجین می شود ولی گاهی در عمل و برای رفع مشکل و مسألهی طرف مقابل او را یاری میرساند که ممکن است با پول یا صرف وقت این کار انجام شود. ولی در همدلی تصدیق و موافقتی صورت نمیگیرد و فرد، همسرش را تکیه گاهی می بیند که کاملاً شرایط روحی او را درک میکند. رفتاری که از روی همدلی و همدردی است مانند بیشتر رفتارها و احساسات باید قبلاً در فرد زمینه سازی شده باشد.
۱) همدلی و همدردی از ویژگیهای ذاتی انسان است و هر انسانی ناخودآگاه نسبت به هم نوع خود احساس نگرانی نموده و رفتار همدلانه و دلسوزانه از خود نشان می دهد. نمی توان ادعا نمود که فردی از این احساس دور است.
۲) همدلی در برابر عمل و عکس العمل اطرافیان شکل میگیرد و هر چه این تجربه بیشتر باشد و تشویق شود این رفتار نیز تقویت می گردد. فردی که در روابط خانوادگی به راحتی همدلی و همدردی را آموخته است در روابط زناشویی نیز آن را به کار میبرد.
۳) همدلی و همدردی با توجه به جنسیت افراد ممکن است متفاوت باشد و معمولاً افراد همجنس رفتارهای همدلانه و دلسوزانه ی بیشتری نسبت به یکدیگر از خود نشان میدهند. ولی در روابط زناشویی به دلیل نزدیک بودن روابط و عمیق بودن عواطف این مهم به شکل دیگری است.
۴) همدلی و همدردی بیش از حد از طرف اطرافیان، امکان سوءاستفاده را فراهم می نماید. بیان احساس بین روابط زن و شوهر باید آن قدر صمیمانه و صادقانه باشد که احتمال هیچ گونه سوء استفادهای از سوی همسر وجود نداشته باشد. مخصوصاً از نظر احساسی و عاطفی که برای فرد آسیب زاست.
۵) همدلی و همدردی بیان احساسات فرد و درک احساسات دیگران را آسان میکند.
همان طور که گفته شد صداقت و صمیمت در رفتار و بیان احساسات موجب ایجاد رابطهی سالم زناشویی میگردد. تظاهر و رفع مسؤولیت عاطفی از طرف یکی ازز زوجین موجب سرکوب بیان صحیح و صریح احساسات میشود. همدلی و همدردی صادقانه، شاید ظاهراً ساده باشد ولی اثرات آن در بلندمدت بر روابط زناشویی پایدار است.
این مقاله ادامه دارد..
دکتر مازیار میر مشاور و تحلیلگر
مقالات مرتبط:
ارتباط موثر و مهارت های مهم (قسمت اول)
ارتباط موثر و مهارت های مهم (قسمت دوم)
ارتباط موثر و مهارت های مهم (قسمت سوم)
ارتباط موثر و مهارت های مهم (قسمت چهارم)
مطالعات بیشتر:
مذاکره
زبان بدن
اصول و فنون مذاکره