تحلیل زبان بدن حضرت علی علیه السلام

تحلیل زبان بدن حضرت علی علیه السلام
اسفند ۱۹, ۱۴۰۲
17 بازدید

تحلیل زبان بدن حضرت علی علیه السلام تحلیل زبان بدن مدرسه مدیریت و رهبری ایرانیان مجله مذاکره و زبان بدن دکتر سید مازیار میر اشارات بدن یا زبان بدن mazyarmir.com@gmail.com https://www.aparat.com/mazyarmir https://www.aparat.com/zabane_bada https://www.instagram.com/maziyare_m https://www.linkedin.com/in/mazyarmir   لینک اختصاصی(پنل دانش): https://www.google.com/search?kgmid=/g/11f0_7m_63   در کتاب زبان بدن ایرانی دکتر مازیار میر ، زبان بدن را این گونه تعریف […]

تحلیل زبان بدن حضرت علی علیه السلام

تحلیل زبان بدن

مدرسه مدیریت و رهبری ایرانیان

مجله مذاکره و زبان بدن

دکتر سید مازیار میر

اشارات بدن یا زبان بدن

mazyarmir.com@gmail.com

https://www.aparat.com/mazyarmir

https://www.aparat.com/zabane_bada

https://www.instagram.com/maziyare_m

https://www.linkedin.com/in/mazyarmir

 

لینک اختصاصی(پنل دانش): https://www.google.com/search?kgmid=/g/11f0_7m_63

 

در کتاب زبان بدن ایرانی دکتر مازیار میر ، زبان بدن را این گونه تعریف نموده اند : به کلیه ژستها حالتها و حرکات و رفتار انسانی

و اشارات بدنی و حتی مدل و ژست سخن گفتن و یا حالت ایجاد اصوات بدون ایجاد صدا را که بنا به سن جنس و قد و وزن و…….

موقعیت اجتماعی و یا جغرافیایی بروز می کند را زبان بدن یا تن گفت و یا تن گفتار و یا ارتباطات غیر کلامی اطلاق می کنند……

حضرت علی علیه السلام، فرمود: کسى چیزى را در دل پنهان نکرد جز آن که در لغزش هاى زبان و رنگ رخسارش، آشکار خواهد گشت.

 

امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) امام اول شیعیان، چهارمین خلیفه نزد اهل سنت، پسر عمو و داماد حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)، همسر حضرت زهرا (سلام الله علیها) و پدر امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) است. آن حضرت اولین مردی است که به پیامبر اسلام ایمان آورد و همواره یار و یاور ایشان بود. پیامبر اکرم آن حضرت را به دستور خدا به عنوان جانشین خود تعیین نمود و از مردم برای او بیعت گرفت، اما پس از رحلت پیامبر در سال ۱۱ هجری، عده ای از مهاجرین و انصار در سقیفه بنی ساعده به طور خودسرانه از این دستور سرپیچی نموده و با ابوبکر به عنوان خلیفه مسلمانان بیعت نمودند! این واقعه موجب شد که آن حضرت عملا از سال ۳۵ هجری قمری و پس از عثمان به خلافت برسد. دوران ریاست ایشان بر حکومت اسلامی عموما به درگیری با معاویه، اصحاب جمل و خوارج گذشت و سرانجام آن حضرت در سال ۴۰ هجری در ۶۳ سالگی به دست یکی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی به شهادت رسید.

موضوع خلافت آن حضرت مسئله ای است که به سبب آن مسلمانان به دو گروه شیعه و سنی تقسیم می گردند. شیعیان، امام علی (علیه السلام) را خلیفه بلافصل پیامبر و اهل سنت ایشان را خلیفه چهارم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می دانند.

حسن خلق حضرت علی (ع)

اخلاق نیکوی او زبانزد مردمان است.تا آنجا که دشمنانش که نتوانسته‌اند بر او خرده‌ای بگیرند، این صفت را عیبی برای آن حضرت برشمرده اند. یاران وی در این باره گفته‌اند: او همچون یکی از ما و در میان ما می‌زیست.نرم خو، و بسیار متواضع و آسان‌گیر بود و با این وجود ما در برابر او مانند اسیری بودیم که دستهایش بسته و بر بالای سرش شمشیری گرفته بودند و از هیبت او هراس داشتیم.

گذشت امیرالمومنین علی (ع)

در بردباری و گذشت، علی از همه مردمان گوی سبقت را ربوده بود.برای اثبات این گفته، کافی است بالاترین مراتب حلم او را به طور اعم در رفتار با اهل جمل و به طور اخص با مروان بن حکم و عبد الله بن زبیر ملاحظه کنیم. او در جنگ جمل بر مروان دست پیدا کرد.با آنکه این شخص از دشمن‌ترین مخالفان علی (ع) بود، اما حضرت علی(ع) از وی درگذشت.همچنین آن حضرت بر عبید الله بن زبیر که یکی از سرسخت‌ترین دشمنانش بود و به علی آشکارا ناسزا می‌گفت، دست یافت و او را اسیر کرد ولی وی را مورد عفو قرار داد و به او گفت: «برو!نمی خواهم تو را ببینم.»و سخنی بیشتر از این بر زبانش نراند. سعید بن عاص نیز پس از واقعه جمل در مکه به دست علی (ع) گرفتار آمد ولی آن حضرت به او سخنی نگفت و از او کناره گرفت و هیچ کس از شرکت کنندگان در جنگ جمل و مردم بصره را مورد مجازات و قهر خود قرار نداد و منادی آن حضرت در شهر ندا می‌داد: «هر کس که از میدان گریخته، تعقیب نمی‌شود.با مجروحان کاری نیست و هیچ اسیری کشته نخواهد شد و آن کس که سلاح خود را بر زمین گذارد امان خواهد یافت.»و دقیقا شیوه پیامبر (ص) را در فتح مکه در پیش گرفت.
در جنگ صفین ابتدا مردم شام، راه آب را بر او و یارانش بستند و ایشان را از دسترسی به آب بازداشتند.اما زمانی که زمام جنگ به دست حضرت علی (ع) و یارانش افتاد، به وی گفتند: آیا آب را بر روی سپاه شام ببندیم، همان طور که خود آنها چنین کردند؟آن حضرت پاسخ داد: خیر سوگند به خداوند«هرگز کردار آنها را در پیش نخواهم گرفت »و پیوسته به سپاهیانش سفارش می‌کرد کسانی را که از میدان کارزار می‌گریزند، تعقیب نکنند و مجروحی را به قتل نرسانند.

سخاوت و بخشندگی حضرت علی (ع)

او بخشنده‌تر از ابرهای پرباران بهاری بود و در این میدان نیز هماوردی برای او نمی‌توان سراغ کرد.شعبی در این باره گفته است: علی (ع) بخشنده‌ترین مردمان بود. معاویه سرسخت‌ترین دشمن آن حضرت، نیز گفته بود: اگر علی انباری پر از زر و اتاقی انباشته از کاه می‌داشت، پیش از آنکه کاه را ببخشد، زر را می‌بخشید.بیت المال را می‌رفت، در آن نماز می‌گزارد و می‌گفت: ای زرد و ای سپید (طلا و نقره) !غیر از مرا بفریبید.
با آنکه بر همه امپراطوری اسلامی، به جز شام، فرمانروایی داشت، از خود میراثی بر جای نگذاشت.و جز او، کس دیگری به مضمون آیه نجوا عمل نکرد.از دسترنج خود هزار بنده را آزاد کرد و هرگز به نیازمندی پاسخ رد نگفت.

هفت ویژگی خاص امام علی (ع) از زبان پیامبر(ص)

پیامبر گرامی اسلام می‌فرمایند: علی جان تو هفت ویژگی داری که هیچکس این هفت تا را ندارد. اگر هم داشته باشد تو در قله هستی و او در دامنه پس هیچگاه به تو نمیرسد.
هفت ویژگی خاص حضرت علی (ع) از زبان پیامبر (ص) بدین شرح است:
*اولین شخصی هستی که ایمان آوردی و به دین من پیوستی؛ تو در خانه خدا به دنیا امدی این بالاترین ایمان است.
*وفادارترین شخص به عهد خدا هستی.
*در همه حال و همه جا امر خدا مهمترین چیز است.
*دارای عدالت علوی هستی.
*بصیرت قضاوت در حکومت خود داری.
*به درد مردم رسیدگی می کردی و بین هیچکس فرق نمیگذاشتی.
*در پیش خدا مقرب هستی.

اصلاح طلبی

از جـمـلـه ویـژگـی‌هـای حکومت امام علی(ع)، اصلاح طلبی است. وی هـنگامی به حکومت رسید که جامعه از مسیر اصلی فاصله گرفته و از تـوحـیـد دور شـده بود، دورانی که احادیث جدیدی به زبان پیامبر وارد دیـن شـده بود و احکام اسلام ناب محمدی کم‌تر بیان می‌شد و بـه بعضی از احکام عمل می‌شد، بنابراین هر روز از مرکز هرم دور مـی‌شدند تا کار به جایی کشید که اعیان و اشراف و باندهای ثروت‌مـنـد در راس حـکومت قرار گرفته، ارزش‌های اسلامی پایمال شده، بـسـیـاری از تـبعیدشدگان زمان پیامبر برگشته و به حکومت رسیده بـودنـد. آری، عـلی(ع) در چنین دورانی به حکومت رسید و چاره‌ای جـز اصـلاح نـظام نداشت. افرادی مانند طلحه و زبیر با او مخالفت مـی‌کـنند اما امام(ع) مصمم است تا حکومت را اصلاح کند. به همین دلیل استان داران را عوض کرد و بسیاری از کارگزاران قریش، بکر، ثـقـیـف کـه از طبقه اشراف بودند، به زیر آمدند و طائفه همدان، حـمـیـر و حـمرإ به عنوان مسئولین نظام حکومتی امام(ع) انتخاب شـدند. امام(ع) هم چنین در صدد برآمد تا پول‌هایی را که از بیت الـمـال در زمان عثمان به افراد بذل و بخشش شده بود، پس بگیرد، از این رو بعد از بیعت مردم با او بر منبر رفت و در این خصوص فـرمـود: (والـلـه لـو وجـدته قد تزوج به النسإ وملک به الامإ لـرددتـه فـان فـی الـعـدل سعه ومن ضاق علیه العدل فالجور علیه اضـیـق; به خدا قسم، اگر از بخشش‌های عثمان چیزی پیدا کنم که به وسیله آن زن‌ها ازدواج کرده‌اند و کنیزانی خریداری شده‌اند، الـبته آن‌ها را می‌گیرم و به صاحبانش بازمی‌گردانم، چون که در کـار عـدالـت برای مردم عرصه‌ای وسیع است و هرکس از عدل بگذرد، دل تنگ می‌شود و ظلم و جور او را دل تنگ‌تر می‌کند.)

مـورخان می‌نویسند: امام علی(ع) تمام اراضی و اموالی را که پیش از او از بـیـت المال به اشراف داده شده بود، پس گرفت. امام(ع) ایـن اصـلاحـات را ضـروری مـی‌دانـسـت، زیـرا موجب قوام و تشیید (استواری) حکومت نوپای اسلام می‌شد.

زندگی حضرت علی (ع) و فاطمه سلام الله علیها از نمونه های بارز عملی راه و روش زندگی است که در این نوشتار بدان اشاره می شود.

شیوه همسرداری امام علی (ع):
علی (ع)، فاطمه(س) را به خوبی می شناخت و برای او احترامی در خور، قایل بود. فاطمه سلام الله علیها نیز منزلت علی (ع) را می دانست و او را محترم می شمرد و به خاطر همین شناخت، و کانون پر از مهر و عاطفه خانوادگی بود که علی (ع) می فرمود:
به خدا سوگند هیچ گاه فاطمه را به اکراه به کاری وانداشتم و او را ناراحت نکردم و خشمگین نساختم، تا خداوند او را نزد خویش برد و او نیز هیچ زمان مرا ناراحت و خشمگین نکرد و از دستور من سرنپیچید، هرگاه به او نگاه می کردم همه ناراحتی ها و غم هایم را از یاد می بردم.

تقسیم کار

یکی از عواملی که در حفظ اساس خانواده، نقش سازنده ای دارد، برنامه ریزی دقیق و منطبق با واقعیتهای زندگی است. اداره خانه، علی رغم اینکه ساده و عاری از پیچیدگی جلوه می کند، ظرافتهای خاص خود را می طلبد که بی تردید، به کاربستن آنها سبب موفقیت و آرامش روانی زن و مرد خواهد بود. عدم تعادل در تقسیم کار، باعث می شود که در نهایت، یکی از دو رکن خانه ـ یعنی زن یا مرد ـ از پای در آید.

یکی از جلوه های زندگی مشترک امیرالمؤمنین علی(ع) و فاطمه زهرا(س) تقسیم مطلوب وظایف ناشی از زندگی مشترک بود.

مدت زیادی از ازدواج آنها نگذشته بود که خدمت پیامبر(ص) رسیدند و از او تقاضا کردند، تا کارها را میان آن دو تقسیم کند. رسول خدا(ص) کارهای خانه را به فاطمه(س) سپرد و مسؤولیتهای خارج از منزل را به علی(ع) واگذار کرد. بعد از این تقسیم بود که زهرا(س) بارها اظهار خشنودی می کرد و رضایت خود را از این تقسیم بندی ابراز می داشت.

بی تردید، تقسیم بندی پیامبر(ص) بر مبنای ساختار روحی و جسمی و مصلحت اجتماعی آنها بود.

با اینکه پیامبر(ص) کارها را میان آنها تقسیم کرده بود به این شکل که علی (ع) موظف به کارهای بیرون از خانه و فاطمه سلام الله علیها به امور داخل خانه می رسید با این حال حضرت علی (ع) در خانه نیز به حضرت فاطمه سلام الله علیها کمک می کرد و از بار سنگین کارهای داخل خانه که بر دوش او بود، می کاست. حضرت در خانه عدس پاک می کرد، خانه را جارو می زد و در آسیاب کردن جو به فاطمه سلام الله علیه یاری می داد.
امام صادق (ع) می فرماید: «امیرمؤمنان به خانه هیزم و آب می آورد و جارو می کرد و فاطمه سلام الله علیها آسیاب و خمیر می کرد و نان می پخت».
امام هیچ گاه از یاری و کمک به همسرش در خانه و بیرون از خانه، کوتاهی نکرد و مقررات اسلامی را در مورد وی نادیده نگرفت و در هر حال مدافعش بود.
حضرت در مورد حقوق همسران فرمودند: «مبادا بر زنان خود ستم روا دارید و آنان را از حق خویش محروم سازید. هر کس به اندازه یک درهم گوشت برای همسر و فرزندان خویش خریداری کند مانند کسی است که برده ای از فرزندان اسماعیل را آزاد ساخته است.»

حضرت علی(ع) و تربیت فرزند:

از ویژگی های برجسته حضرت علی (علیه السلام) اهتمام فراوان ایشان به تربیت فرزندان است. این اهتمام، درتربیت فرزندانی چون امام حسن(علیه السلام) امام حسین (علیه السلام) و حضرت زینب(علیه السلام) به خوبی آشکار است. سخنان آن حضرت درباره شیوه های دینی و درست تربیت فرزند، سند دیگری بر اهتمام آن امام بزرگوار به پرورش اسلامی وانسانی فرزندان است. آنگاه که حضرت علی(علیه السلام) همسر بی همتای خویش، حضرت فاطمه زهرا(علیه السلام) را از دست می دهد، از برادر نسب شناس خویش، عقیل می خواهد، همسری برای او برگزیند که از او فرزندانی صالح وشجاع ونام آور به دنیا آید. بی گمان، سیره وسخن آن حضرت درباره تربیت فرزند، بهترین الگو برای همه پدران ومادارنی است که به تربیت فرزندانی صالح وشایسته می اندیشند. پی آمد پیروی از این الگو، داشتن فرزندانی آراسته به ویژگی های اخلاقی- رفتاری فرزندان علی (علیه السلام) است که مانند فرزندان آن حضرت، هم در دنیا خوشبخت وبلند آوازه خواهند بود و هم در آخرت.

نامه ۳۱ نهج البلاغه که راهکارهای تربیتی حضرت علی (علیه السلام) به فرزند بزرگوارش امام حسن(علیه السلام) است، نمونه ای آشکار از دغدغه آن حضرت درباره تربیت فرزند خویش است. آن حضرت به دلیل دغدغه فراوان خویش دراین باره، این نامه را در حال بازگشت از جنگ صفین درمیانه راه نوشته است. ایشان به تأخیر انداختن بیان توصیه های تربیتی خویش به امام حسن(علیه السلام) را پس از رسیدن به خانه، نوعی از دست دادن فرصت و سهل انگاری در تربیت دانسته است. از این رو، در راه نامه ای را نگاشته وآن را پیش از بازگشت به خانه، برای فرزندش امام حسن (علیه السلام) فرستاده است. «آری آن که می خواهد فرزندش نیکو ساخته شود، باید همیشه در صحنه تربیت حاضر باشد. و این هشداری است که باید به والدین گفت که اگر امروز به فرزندان خویش نرسیم، چه بسا امکان رسیدگی به طفل در فردا دیر خواهد شد. این جای تأسف است که اشتغالات مربیان و والدین به گونه ای شده است که اغلب، ارتباط آنها با فرزندان را سطحی و بی ریشه کرده است. پدرها تنها وقتی به خانه می آیند که کودک خوابیده است وصبح ها به هنگامی سرکار می روند که باز هم او خوابیده ویا خواب آلود است. عده ای زنان یا مردان، می توانند با درآمد متوسطی زندگی کنند واز فرصت به جای مانده استفاده کرده، به پرورش فرزندان بپردازند. اما میل به داشتن زندگی مرفه وجاذبه های لوکس موجب می‌شود، وقت فراوانی را به کار در بیرون از خانه اختصاص دهند. ودرنتیجه، از تربیت فرزندان باز مانند. این خود نشانه آن است که آنها از دغدغه چندانی نسبت به تربیت فرزندانشان برخوردار نیستند.»
نقل است پیش ازآنکه سقراط را محاکمه کنند، از وی پرسیدند: بزرگ ترین آرزویی که در دل داری، چیست؟ گفت: «بزرگترین آرزوی من این است که به بالاترین مکان آتن صعود کنم وبا صدای بلند به مردم بگویم: ای دوستان! چرا با این حرص و ولع، بهترین سال های زندیگ خود را به جمع آوری ثروت می گذرانید، درحالی که آن گونه که باید وشاید، به تعلیم فرزندانتان همت نمی گمارید؛ فرزندانی که مجبور خواهید شد ثروت خود را برای آنها باقی بگذارید.»

حضرت علی علیه السلام می فرماید: \”اللسان سبع ان خلی عنه عقر / زبان درنده ای است که اگر رهایش کنی هار می شود و انسان را می گزد.\” و در جای دیگر آن بزرگوار از زبان به عنوان اسب سرکش و چموش تعبیر کرده و می فرماید: مرد باید زبانش را حفظ کند، زیرا این زبان سرکش صاحبش را به هلاکت می اندازد. به خدا سوگند باور نمی کنم بنده ای که زبانش را حفظ نکند تقوایی به دست آورد که به او سود بخشد. امیرالمؤمنین (ع) در جای دیگری سرانجام کنترل نکردن زبان را آتش دوزخ دانسته و می فرماید: آن کس که زیاد سخن می گوید، زیاد اشتباه می کند و آن کس که زیاد اشتباه کند حیایش کم می شود و کسی که حیایش کم شد پارسایی اش نقصان می گیرد و کسی که پارسایی اش نقصان گیرد قلبش می میرد و کسی که قلبش بمیرد داخل دوزخ می شود.

از مهم ترین سرچشمه های آرامش و رسیدن به شادی عمیق و پایدار در زندگی، مدیریت و کنترل زبان است. بسیاری از علمای اخلاق و سالکان الی الله بر این باورند که طی منازل سلوک و رسیدن به آرامش و صلح درون بدون توجه به زبان و آنچه بر زبان جاری می شود، میسر و ممکن نمی شود.

در طول روز و در زندگی روزمره هر کدام از ما در عکس العمل به رویدادها و اتفاقات تلخ و شیرین، سخنانی را بر زبان می آوریم. این سخنان نه تنها مسیر اتفاقات بعدی را تعیین می کنند – مثلا کسی که در یک صحنه تصادف سخنی بر زبان می آورد که به درگیری و نزاع و کشمکش می انجامد در حالی که اگر آن سخن بر زبان او نمی آمد آن نزاع و تبعات بعد از آن شکل نمی گرفت –  بلکه آثار خود را ساعت ها و گاه روزها بر زندگی ما بر جای می گذارند. چندی پیش نگارنده از زبان آیت الله قرهی، اندیشمند دینی این نکته بسیار مهم را شنید که اگر کسی می خواهد به مراتب عالی سوک و عرفان برسد راهی ندارد جز این که یک مثلث را که در وجود او قرار دارد مدیریت کند و بر آن مهار بزند. اما اضلاع این مثلث عبارتند از دهان، چشم و گوش. یعنی مصدرهای وجود انسان، جایی که ما به واسطه آن داده ها را می گیریم و به وسیله آن موضعی را اتخاذ می کنیم که ممکن است قلبی را بشکند و اندوهی را بر فردی مستولی کند. اما آنچه در ادامه این بحث می آید ملهم از مباحث کتاب \”اخلاق عملی\” آیت الله مهدوی کنی است.

آدمی مخفی است در زیر زبان

اصولا یکی از نشانه های انسان عاقل آن است که بی جا سخن نمی گوید زیرا زیان نشان دهنده میزان عقل آدمی است، چنان که امیر مؤمنان فرمود: سخن بگویید تا شناخته شوید، چرا که انسان در زیر زبان خود پنهان است. به تعبیر مولانا: آدمی مخفی است در زیر زبان / این زبان پرده است بر درگاه جان / چون که بادی پرده را در هم کشید / سر صحن خانه شد بر ما پدید / کاندر ان خانه گهر یا گندم است / گنج زر یا جمله مار و کژدم است / یا در او گنج است و ماری بر کران / زانک نبود گنج زر بی پاسبان.

امیرالمؤمنین فرمود: قلب احمق پشت زبان اوست

امیرمؤمنان در جای دیگری فرمود: زبان عاقل در پشت قلب او جای دارد و قلب احمق پشت زبان اوست. مرحوم سید رضی هنگامی که این جمله را در نهج البلاغه نقل می کند می گوید این جمله از کلمات شگفت انگیز و پرارزش مولا امیرالمؤمنین است و مقصود این است که انسان عاقل زبان خود را پیش از مشورت کردن و اندیشیدن به سخن نمی گشاید ولی احمق قبل از این که فکر و اندیشه کند، سخن می گوید، بنابراین گویی زبان عاقل دنباله رو قلب اوست ولی قلب احمق از زبان پیروی می کند. همین مضمون در عبارت دیگری از آن حضرت نقل شده است که فرمود: \”قلب احمق در دهان او و زبان عاقل در قلب اوست.\” یعنی مؤمن هرگاه بخواهد سخنی بگوید نخست می اندیشد اگر نیک بود می گوید و اگر ناپسند بود از گفتن خودداری می کند. اما شخص دورو و منافق آنچه بر زبانش جاری می شود می گوید و نمی داند کدام سخن به سود او و کدام سخن به زیانش تمام می شود. – سپس فرمود – رسول خدا فرموده است: ایمان هیچ بنده ای درست نمی شود مگر این که قلبش درست شود و قلبش درست نمی شود تا آن که زبان او راست و مستقیم شود.بسیارند کسانی که از سخن گفتن نادم و پشیمان اند اما به خاطر سکوت هیچ گاه اظهار ندامت نمی کنند. لقمان به فرزندش فرمود: فرزند عزیزم! چه بسا که من در اثر گفتار پشیمان شده ام اما به خاطر سکوت افسوس نخورده ام.

آن که سکوت کرد نجات یافت

در برخی از روایات آمده که سکوت و خاموشی از سخن گفتن بهتر است:  رسول خدا (ص) فرمود: \”نجاه المومن فی حفظ لسانه / نجات مؤمن در حفظ زبان اوست\” و در جای دیگری فرمود: \”من صمت نجی / آن کس که سکوت کند نجات می یابد.\”

شخصی خدمت رسول خدا (ص) رسید و گفت: درباره اسلام و دستورهای آن مطالبی بفرمایید که بدان عمل کنم و نیازی نباشد که از دیگران در این باره بپرسم. پیامبر اکرم (ص) فرمود: بگو به خدا ایمان آورده و در این راه استوار باش. دیگر بار پرسیدم از چه چیز خود را حفظ کنم؟ پیامبر به زبان خود اشاره کرد، یعنی از زبانت بترس و آن را کنترل کن.

سکوت ممدوح، سکوت مذموم

هدف از احادیث سکوت این نیست که انسان باید همیشه و در همه حال لب فرو بسته و زبان به سخن نگشاید و حتی در مقام احقاق حق خود و دیگران سکوت اختیار کند و به دفاع از خود برنخیزد بلکه مقصود جلوگیری از هرزه گویی و فضول کلام است زیرا اگر روایات سکوت را این گونه تفسیر کنیم که انسان باید در همه حال حتی در برابر ستم ستمکاران و افساد مفسدان مهر سکوت بر لب زده و فریاد برنیاورد چنین تفسیری بی تردید مخالف ضرورت شرع انور است که امر به معروف و نهی از منکر را از اهم واجبات شمرده و سکوت در برابر ظلم را گناهی بزرگ می داند. اگر در برابر مفاسد و مظالم بنا بر سکوت باشد، کیان اسلام به خطر می افتد. در این گونه موارد اسلام دستور می دهد که مهر سکوت را بشکنید و داد بزنید و فریاد برآورید و مردم را نیز علیه فساد و ستم بشورانید. در حقیقت کسانی که در این گونه موارد سکوت می کنند اصل مسلم قرآنی را نادیده انگاشته اند و آن اصل امر به معروف و نهی از منکر است که از اهم فرایض به شمار می رود و در قرآن مجید و روایات اهل بیت تأکید زیادی بر آن شده است و از کسانی که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند نکوهش شده و آن ها را مستوجب غضب و خشم خداوند دانسته اند.

زبان درنده ای است که نباید رها شود

علمای اخلاق معتقدند کنترل زبان سخت دشوار است چون برای بعضی افراد امکان دارد دست خود را کنترل کنند و سیلی به صورت کسی نزنند. پای خویش را کنترل کنند و به جای نامناسبی نروند و در مسیری که خلاف است گام برندارند اما بسیاری از افراد قادر نیستند زبان خویش را کنترل کنند. به همین جهت ائمه معصومین (ع) درباره حفظ و نگهداری زبان از گناه و معصیت به طور جدی توصیه کرده اند زیرا بسیاری از گناهان و خطاهایی که از انسان سر می زند به خاطر عدم کنترل زبان است.

حضرت علی علیه السلام می فرماید: \”اللسان سبع ان خلی عنه عقر / زبان درنده ای است که اگر رهایش کنی هار می شود و انسان را می گزد.\” و در جای دیگر آن بزرگوار از زبان به عنوان اسب سرکش و چموش تعبیر کرده و می فرماید: مرد باید زبانش را حفظ کند، زیرا این زبان سرکش صاحبش را به هلاکت می اندازد. به خدا سوگند باور نمی کنم بنده ای که زبانش را حفظ نکند تقوایی به دست آورد که به او سود بخشد. امیرالمؤمنین (ع) در جای دیگری سرانجام کنترل نکردن زبان را آتش دوزخ دانسته و می فرماید: آن کس که زیاد سخن می گوید، زیاد اشتباه می کند و آن کس که زیاد اشتباه کند حیایش کم می شود و کسی که حیایش کم شد پارسایی اش نقصان می گیرد و کسی که پارسایی اش نقصان گیرد قلبش می میرد و کسی که قلبش بمیرد داخل دوزخ می شود.

حضرت علی علیه السلام، فرمود: کسى چیزى را در دل پنهان نکرد جز آن که در لغزش هاى زبان و رنگ رخسارش، آشکار خواهد گشت.

مازیار میر مشاور و تحلیل گر

توصیه میشود لطفا مطالب زیر را هم بخوانید :

زبان بدن – سیاستمداران قسمت اول

زبان بدن آرایش قسمت اول

استادزبان بدن شویم

تحلیل و تشخیص دروغ هفت گام اساسی

تحلیل زبان بدن هیلاری کلینتون نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا

زبان بدن هیلاری کلینتون و دونالدترام

 

تحلیل زبان بدن حضرت علی علیه السلام

 

مدرسه رهبری ایرانیان

مجله مذاکره و زبان بدن

دکتر سید مازیار میر

مازیار میر مشاور و تحلیل گر

توصیه میشود لطفا مطالب زیر را هم بخوانید :

زبان بدن – سیاستمداران قسمت اول

زبان بدن آرایش قسمت اول

استادزبان بدن شویم

تحلیل و تشخیص دروغ هفت گام اساسی

تحلیل زبان بدن هیلاری کلینتون نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا

زبان بدن هیلاری کلینتون و دونالدترام

 

Views: 14

برچسب‌ها:, , , , , , , , , , , , , , ,