دکتر مازیار میر مرجع و مشاور انتخابات، مذاکره و زبان بدن ایران

جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.

خلاصه کتاب جهان همچون اراده و تصور اثر آرتور شوپنهاور

در این مطلب خواهید خواند
Twitter
LinkedIn
Print

.خلاصه کتاب جهان همچون اراده و تصور اثر آرتور شوپنهاور

 

خلاصه کتاب جهان همچون اراده و تصور اثر آرتور شوپنهاور
خلاصه کتاب جهان همچون اراده و تصور اثر آرتور شوپنهاور

 

من عاشق شوپنهاور و مخصوصا این کتاب یعنی  «جهان همچون اراده و تصور» اثر آرتور شوپنهاور  هستم این یکی از مهم‌ترین و

تأثیرگذارترین آثار فلسفی قرن نوزدهم است که به بررسی ماهیت جهان و نقش اراده در آن می‌پردازد. این کتاب نخستین بار در سال 1818

منتشر شد و بر اساس فلسفه ایده‌آلیسم آلمانی، به ویژه تحت تأثیر افکار ایمانوئل کانت، نوشته شده است….

ایده اصلی کتاب ارتور شوپنهاور :

 

شوپنهاور در این اثر جهان را از دو جنبه  کاملا مختلف تحلیل می‌کند:

 

اول

جهان به عنوان تصور (Representation): طبق این دیدگاه، جهان تنها به صورتی که در ذهن ما به تصویر کشیده می‌شود، وجود دارد. به عبارت دیگر، هر چیزی که ما می‌بینیم یا تجربه می‌کنیم، نوعی تصور است که از طریق حواس و ذهن ما شکل می‌گیرد. این ایده شباهت زیادی به فلسفه کانت دارد که معتقد بود جهان واقعی (نومنال) غیرقابل دسترسی است و تنها پدیده‌ها یا ظاهرهای آن را می‌توانیم بشناسیم.

دوم

جهان به عنوان اراده (Will): در بخش دوم کتاب، شوپنهاور به ایده اراده می‌پردازد و آن را به عنوان نیروی بنیادی و پیش‌برنده در جهان معرفی می‌کند. او معتقد است که اراده چیزی است که در تمام پدیده‌های جهان، از جمله انسان‌ها، حیوانات و حتی پدیده‌های طبیعی، به کار می‌رود. اراده، یک نیروی کور و غیرمنطقی است که جهان را به حرکت درمی‌آورد و در تلاش برای بقا و ارضای نیازهاست.

اراده به عنوان منشأ رنج:

 

یکی از اصلی‌ترین مفاهیم کتاب، این است که اراده انسان منجر به رنج می‌شود. شوپنهاور معتقد است که انسان‌ها در تلاش برای رسیدن به خواسته‌هایشان و ارضای نیازها، همواره در حال تجربه نوعی نارضایتی و رنج هستند. زیرا اراده به ندرت به طور کامل راضی می‌شود و این وضعیت همواره باعث ایجاد ناآرامی و درد می‌شود.

هنر و راه رهایی:

 

شوپنهاور برای فرار از این چرخه رنج و اراده، راه‌هایی را پیشنهاد می‌دهد. او به هنر و زیبایی‌شناسی اهمیت زیادی می‌دهد و معتقد است

که هنر (به ویژه موسیقی) می‌تواند لحظاتی از آرامش و رهایی از اراده را برای ما فراهم کند. در حالت تجربه زیبایی‌شناسانه، انسان

می‌تواند خود را از وابستگی به اراده و خواسته‌ها آزاد کند و به حالت بی‌تمایلی برسد.

دیدگاه بدبینانه:

 

شوپنهاور با یک دیدگاه بدبینانه به زندگی نگاه می‌کند و معتقد است که زندگی اساساً پر از رنج است و تلاش برای رسیدن به خوشبختی

بی‌فایده است. او باور دارد که خوشبختی تنها به شکل فرار از رنج تعریف می‌شود، نه به عنوان یک وضعیت پایدار.

تأثیرات:

 

این کتاب تأثیر عمیقی بر فلسفه و ادبیات قرن نوزدهم و بیستم گذاشت و بسیاری از فیلسوفان، نویسندگان و هنرمندان از آن الهام گرفتند.

افرادی چون فریدریش نیچه، زیگموند فروید و ریچارد واگنر از خوانندگان و تأثیرپذیران از شوپنهاور بودند.

نتیجه‌گیری:

 

کتاب «جهان همچون اراده و تصور» اثری پیچیده و عمیق است که تلاش می‌کند ماهیت جهان و زندگی انسان را از دیدگاه فلسفی تحلیل

کند. شوپنهاور با ترکیب افکار کانت و افکار خود، تصویری بدبینانه از جهان ارائه می‌دهد که در آن اراده نیروی محرک همه چیز است، اما همین

اراده منجر به رنج انسان می‌شود….

 

تأثیر این کتاب بر نیچه؟

کتاب «جهان همچون اراده و تصور» اثر آرتور شوپنهاور تأثیر عمیقی بر فلسفه فردریش نیچه داشت. نیچه در دوران جوانی شدیداً تحت تأثیر شوپنهاور قرار گرفت و او را به عنوان یکی از اصلی‌ترین معلمان فکری خود می‌ستود، هرچند در دوره‌های بعدی زندگی خود از برخی ایده‌های شوپنهاور فاصله گرفت و نقدهایی بر آن وارد کرد.

تأثیرات اصلی شوپنهاور بر نیچه:

  1. بدبینی فلسفی: شوپنهاور جهان را پر از رنج می‌دانست و معتقد بود که اراده انسان به‌صورت بی‌وقفه‌ای در حال تولید نارضایتی و رنج است. نیچه در آغاز، از این دیدگاه بدبینانه درباره زندگی و جهان تأثیر پذیرفت. او در آثار اولیه خود، مانند «زایش تراژدی»، نگاهی مشابه به تراژدی زندگی داشت و بر این باور بود که زندگی اساساً پر از رنج و بی‌معناست.
  2. تأثیر اراده: مفهوم اراده در فلسفه نیچه نیز جایگاه مهمی دارد، هرچند که او این ایده را به شکلی متفاوت از شوپنهاور توسعه داد. شوپنهاور اراده را نیرویی کور و غریزی می‌دانست که منجر به رنج انسان می‌شود، اما نیچه مفهوم اراده را به «اراده به قدرت» تبدیل کرد. در حالی که شوپنهاور از اراده فرار می‌کرد و به راه‌حل‌هایی مثل هنر و زهدگرایی پیشنهاد می‌کرد، نیچه معتقد بود که انسان باید به اراده خود نیرو ببخشد و آن را به عنوان محرک اصلی برای خلق و قدرت بپذیرد.
  3. نقد زهدگرایی و انکار زندگی: شوپنهاور از زهد و ترک خواسته‌های دنیوی به عنوان راهی برای فرار از رنج دفاع می‌کرد. او بر این باور بود که فرد باید از امیال خود فاصله بگیرد و به حالتی از بی‌تمایلی و رهایی از اراده برسد. نیچه ابتدا تحت تأثیر این دیدگاه بود، اما بعدها به شدت به انتقاد از آن پرداخت. او این انکار زندگی و زهدگرایی را «اخلاق بردگان» نامید و معتقد بود که این نگرش به نوعی انکار زندگی و طبیعت انسانی است. به جای انکار خواسته‌ها، نیچه بر پذیرش زندگی و خلق ارزش‌های جدید تأکید کرد.
  4. هنر و تراژدی: شوپنهاور به هنر، به‌ویژه موسیقی، به عنوان راهی برای فرار از رنج و تجربه نوعی آرامش موقت توجه ویژه‌ای داشت. نیچه نیز در آثار اولیه خود به نقش هنر در مواجهه با تراژدی زندگی اشاره می‌کند و از تراژدی یونانی به عنوان مثالی برای مواجهه با جنبه‌های تاریک زندگی دفاع می‌کند. او در کتاب «زایش تراژدی» این مفهوم را به صورت نیروی دیونیزوسی (که نمادی از نیروهای پرشور و آشفته زندگی است) و نیروی آپولونی (که نمادی از نظم و زیبایی است) بیان می‌کند.
  5. رد بدبینی مطلق: نیچه به تدریج از بدبینی مطلق شوپنهاور فاصله گرفت. در حالی که شوپنهاور معتقد بود که زندگی ذاتاً پر از رنج و بی‌معناست و بهتر است از آن فرار کرد، نیچه ایده بازگشت جاودانه و آری گفتن به زندگی را مطرح کرد. نیچه بر این باور بود که انسان باید زندگی و رنج‌های آن را به طور کامل بپذیرد و حتی با شور و شوق به استقبال آن برود.

جمع‌بندی نهایی

نیچه از شوپنهاور الهام بسیاری گرفت و در آثار اولیه‌اش می‌توان این تأثیر را به وضوح مشاهده کرد، اما به تدریج از این فلسفه فاصله گرفت و آن را نقد کرد. در حالی که شوپنهاور به بدبینی و زهدگرایی گرایش داشت، نیچه بر پذیرش اراده و زندگی، حتی با تمام رنج‌های آن، تأکید کرد و از خلق ارزش‌های جدید و اراده به قدرت دفاع کرد.

 

چرا نیچه از شوپنهاور فاصله گرفت؟

فردریش نیچه در ابتدا تحت تأثیر فلسفه بدبینانه آرتور شوپنهاور قرار گرفت، اما به تدریج از او فاصله گرفت و به نقدهای جدی علیه فلسفه شوپنهاور پرداخت. این فاصله‌گیری عمدتاً به دلیل تفاوت دیدگاه‌های آن‌ها درباره مفهوم اراده، زندگی و اخلاق بود. نیچه با عبور از دیدگاه‌های شوپنهاور، فلسفه‌ای جدید و رادیکال ارائه داد که در آن تأکید بر پذیرش زندگی و اراده به قدرت جایگزین بدبینی و زهدگرایی شوپنهاور شد.

دلایل اصلی فاصله‌گیری نیچه از شوپنهاور:

1. رد زهدگرایی و انکار زندگی:

شوپنهاور معتقد بود که زندگی پر از رنج است و بهترین راه برای مقابله با آن، زهدگرایی و انکار امیال و خواسته‌هاست. او بر این باور بود که با کنترل اراده و محدود کردن امیال، می‌توان از رنج‌های زندگی دوری کرد. نیچه این رویکرد را به شدت رد کرد و آن را به عنوان نوعی انکار زندگی و فرار از واقعیت مورد انتقاد قرار داد. به نظر نیچه، زهدگرایی و رد خواسته‌های انسانی به معنای پذیرش ضعف و ناتوانی در برابر زندگی است. او به جای این رویکرد، ایده‌ی آری گفتن به زندگی را مطرح کرد و بر این باور بود که انسان باید با تمام قدرت و اشتیاق، به استقبال زندگی و حتی رنج‌های آن برود.

2. مفهوم اراده:

شوپنهاور اراده را به عنوان یک نیروی کور و غریزی معرفی می‌کرد که باعث رنج و نارضایتی دائمی انسان می‌شود. از نظر شوپنهاور، اراده نیرویی غیرمنطقی است که انسان را وادار به خواسته‌ها و امیال بی‌پایان می‌کند و باعث می‌شود که فرد هرگز به رضایت کامل نرسد. نیچه در ابتدا این ایده را پذیرفت، اما بعداً آن را تغییر داد و به جای اراده کور شوپنهاور، مفهوم «اراده به قدرت» را معرفی کرد. برای نیچه، اراده نه تنها نیرویی منفی و رنج‌آور نیست، بلکه اساسی‌ترین نیروی حیات و انگیزه انسان برای خلق، تسلط و غلبه بر محدودیت‌هاست. اراده به قدرت، در فلسفه نیچه، نیرویی مثبت و خلاقانه است که انسان‌ها را به سمت رشد، تکامل و شکوفایی هدایت می‌کند.

3. بدبینی و اخلاق بردگان:

شوپنهاور زندگی را اساساً بی‌معنا و پر از رنج می‌دانست و از بدبینی فلسفی خود دفاع می‌کرد. نیچه در مقابل، این نگرش را بخشی از اخلاق بردگان می‌دانست. او معتقد بود که بدبینی و انکار زندگی، ناشی از ضعف و ناتوانی انسان‌هاست که نمی‌توانند با چالش‌ها و رنج‌های زندگی روبرو شوند. به نظر نیچه، فلسفه‌ای که زندگی را رد کند یا آن را صرفاً به عنوان رنج ببیند، فلسفه‌ای ضعیف است که نمی‌تواند انسان‌ها را به تعالی برساند. او به جای این بدبینی، فلسفه‌ای تأییدی را مطرح کرد که در آن انسان‌ها باید مسئولیت و پذیرش کامل زندگی، حتی در برابر رنج‌ها، را بپذیرند.

4. نقد اخلاقیات سنتی:

شوپنهاور از اخلاقیات سنتی مبتنی بر همدردی و دلسوزی دفاع می‌کرد. او معتقد بود که همدردی با دیگران و کاهش رنج انسان‌ها، یکی از اصول اساسی اخلاق است. نیچه اما، این نوع اخلاقیات را نقد کرد و آن را به عنوان نوعی اخلاق بردگان و پاسخ به ضعف انسان‌ها معرفی کرد. او به جای همدردی و دلسوزی، به خلق ارزش‌های جدید و فراتر رفتن از انسان معمولی اعتقاد داشت. او معتقد بود که انسان‌های برتر (Übermensch) باید اخلاقیات خود را خلق کنند و به جای همدردی با ضعف، به سمت رشد و تعالی حرکت کنند.

5. پذیرش رنج به عنوان نیروی خلاق:

در حالی که شوپنهاور تلاش می‌کرد تا با انکار اراده و امیال، از رنج فرار کند، نیچه معتقد بود که رنج و چالش‌ها بخشی ضروری از فرآیند خلاقیت و رشد انسانی هستند. او ایده «بازگشت جاودانه» را مطرح کرد که در آن انسان باید زندگی خود را به گونه‌ای بپذیرد که حتی اگر مجبور باشد آن را بارها و بارها تکرار کند، باز هم به استقبال آن برود. این نگرش نشان‌دهنده تأکید نیچه بر پذیرش زندگی با تمام ابعادش، از جمله رنج، به عنوان بخشی از زیبایی و نیروی پیش‌برنده آن است.

نتیجه‌گیری:

نیچه در ابتدا با دیدگاهی مثبت نسبت به فلسفه شوپنهاور شروع کرد، اما به تدریج از او فاصله گرفت زیرا فلسفه بدبینانه و زهدگرایانه شوپنهاور با ایده‌های مثبت و نیروی زندگی‌محور نیچه در تضاد بود. نیچه به جای انکار زندگی و فرار از رنج، به اراده به قدرت و پذیرش زندگی به عنوان یک چالش پرشور و خلاقانه اعتقاد پیدا کرد. او فلسفه‌ای را توسعه داد که در آن، نه انکار و فرار از اراده، بلکه پذیرش رنج و خلق ارزش‌های جدید جایگاه محوری داشت.

 

مفهوم **اراده** در فلسفه‌های نیچه و شوپنهاور

 

مفهوم **اراده** در فلسفه‌های نیچه و شوپنهاور هرچند در ظاهر مشابه است، تفاوت‌های اساسی دارد. این دو فیلسوف هرکدام اراده را به

عنوان نیروی اصلی در جهان می‌پذیرند، اما دیدگاه‌هایشان نسبت به ماهیت و نقش این اراده کاملاً متفاوت است.

 

1. **اراده در فلسفه شوپنهاور: اراده به زندگی (Will to Live)**

شوپنهاور در کتاب **«جهان همچون اراده و تصور»** اراده را به عنوان نیروی بنیادی و پیش‌برنده تمام

موجودات معرفی می‌کند. این اراده به زندگی **کور و غریزی** است و بدون جهت یا هدف مشخص عمل

می‌کند. مهم‌ترین نکات مربوط به اراده در فلسفه شوپنهاور عبارتند از:

 

– **اراده یک نیروی کور و بی‌هدف است:** شوپنهاور معتقد بود که اراده نیرویی غیرمنطقی است که نه از روی آگاهی، بلکه به شکل

غریزی عمل می‌کند. اراده برای زندگی و بقا در تمام موجودات وجود دارد و هدف اصلی آن ارضای خواسته‌ها و نیازهای بی‌پایان است.

– **اراده منشأ رنج است:** در فلسفه شوپنهاور، اراده به زندگی باعث می‌شود که انسان‌ها و موجودات دیگر همواره در تلاش برای ارضای

نیازهای خود باشند، اما این خواسته‌ها هرگز به طور کامل ارضا نمی‌شوند. از این رو، اراده منجر به نارضایتی دائمی و رنج می‌شود. به عقیده

شوپنهاور، هرگاه نیازی برآورده شود، نیازی جدید جایگزین آن می‌شود و این چرخه باعث ایجاد رنج مداوم در زندگی است.

– **راه حل شوپنهاور: فرار از اراده:** شوپنهاور معتقد بود که راه فرار از این چرخه رنج و بی‌پایانی اراده، **کنترل امیال** و **زهدگرایی**

است. او توصیه می‌کرد که فرد باید از تمایلات و خواسته‌های خود فاصله بگیرد و به نوعی رهایی از اراده دست یابد. هنر، به‌ویژه موسیقی،

یکی از راه‌های موقت فرار از رنج ناشی از اراده است.

 

2. **اراده در فلسفه نیچه: اراده به قدرت (Will to Power)**

نیچه، برخلاف شوپنهاور، اراده را نه به عنوان یک نیروی کور و رنج‌آور، بلکه به عنوان **اراده به قدرت**

معرفی می‌کند. او این مفهوم را به عنوان اساسی‌ترین نیروی زندگی و محرک اصلی موجودات برای

پیشرفت و تعالی می‌داند. ویژگی‌های اصلی اراده به قدرت در فلسفه نیچه عبارتند از:

– **اراده به قدرت نیروی خلاق و پویا است:** در دیدگاه نیچه، اراده به قدرت نیرویی است که موجودات زنده، به‌ویژه انسان‌ها، از طریق آن به

دنبال **تسلط بر محیط، چالش‌ها و خودشان** هستند. این اراده، برخلاف اراده شوپنهاور، نیرویی مثبت و خلاق است که به انسان‌ها کمک

می‌کند تا از محدودیت‌ها فراتر بروند و به **خلق ارزش‌ها** و **توسعه فردی** دست یابند.

– **اراده به قدرت به دنبال رشد و تعالی است:** اراده در فلسفه نیچه نه تنها به دنبال ارضای نیازهای ابتدایی یا بقا نیست، بلکه به دنبال

**تکامل**، **رشد شخصی** و **ارتقاء توانایی‌ها** است. انسان‌هایی که از این اراده برخوردارند، تلاش می‌کنند بر موانع غلبه کنند و

**خود را به برتری برسانند**. به همین دلیل نیچه معتقد است که برخی افراد با پذیرش و تقویت اراده به قدرت، به **ابر‌انسان

(Übermensch)** تبدیل می‌شوند.

– **اراده به قدرت به جای انکار زندگی، آن را تأیید می‌کند:** نیچه برخلاف شوپنهاور که زهدگرایی و انکار امیال را توصیه می‌کرد، به

**پذیرش و حتی استقبال از زندگی**، با تمام چالش‌ها و رنج‌هایش، اعتقاد داشت. او باور داشت که رنج‌ها بخشی از فرایند تعالی انسان

هستند و به جای فرار از آن‌ها، انسان باید با آن‌ها روبرو شود و آن‌ها را به عنوان ابزار رشد و تحول بپذیرد.

– **اراده به قدرت و خلق ارزش‌ها:** نیچه همچنین معتقد بود که اراده به قدرت به انسان‌ها این امکان را می‌دهد که **خالق ارزش‌های

جدید** باشند. او اخلاقیات سنتی را نقد کرد و باور داشت که این اخلاقیات، برخاسته از ضعف و زهدگرایی هستند. در مقابل، اراده به قدرت

انسان را به سوی خلق ارزش‌های فردی و قوی‌تر هدایت می‌کند.

 

3. **تفاوت‌های کلیدی بین اراده نیچه و شوپنهاور:**

 

– **ماهیت اراده:** در فلسفه شوپنهاور، اراده به عنوان نیرویی کور و غریزی معرفی می‌شود که تنها به دنبال ارضای نیازهای بی‌پایان است

و در نهایت منجر به رنج می‌شود. در مقابل، نیچه اراده را نیرویی خلاق و آگاهانه می‌داند که به دنبال رشد، تعالی و تسلط بر محیط و خود

است.

– **تأثیر اراده بر زندگی:** شوپنهاور اراده را منشأ رنج و نارضایتی می‌داند و راه فرار از آن را در زهدگرایی و انکار امیال می‌بیند. اما نیچه اراده

به قدرت را منبعی از نیرو و خلاقیت می‌داند و معتقد است که با پذیرش و تقویت آن، انسان می‌تواند به خودشناسی، خودآفرینی و حتی

رهایی از محدودیت‌ها برسد.

– **راه برخورد با اراده:** شوپنهاور توصیه می‌کند که برای کاهش رنج، فرد باید امیال و خواسته‌های خود را کنترل کند و به نوعی رهایی از

اراده دست یابد. نیچه اما از انسان می‌خواهد که اراده خود را تقویت کند و آن را به نیرویی برای رشد و برتری تبدیل کند.

 

نتیجه‌گیری:

اراده شوپنهاور به عنوان نیرویی کور و مداوم که منجر به رنج می‌شود، به دنبال فرار از این چرخه رنج

است، در حالی که **اراده نیچه** نیرویی مثبت و خلاق است که انسان را به سمت تعالی، خودآفرینی و

غلبه بر چالش‌ها هدایت می‌کند. این تفاوت اساسی باعث شد نیچه از فلسفه بدبینانه شوپنهاور فاصله

بگیرد و فلسفه‌ای تأییدی‌تر و مبتنی بر پذیرش زندگی و اراده به قدرت را شکل دهد……

Facebook
Twitter
Pinterest
LinkedIn
دکتر مازیار میر مرجع و مشاور کسب وکار، مذاکره و زبان بدن ایران

مشاوره‌ای برای یافتن بهترین مسیر کسب‌وکار!

دکتر میر
اگه مطلب رو دوست داشتی، اینا رو از دست نده!
مشاوره بازاریابی و فروش
کلینیک تخصصی کسب و کار دکتر میر

آموزش و مشاوره بازاریابی و فروش با رویکردبرندسازی همراه اول

بهترین مدرس بازاریابی و فروش در ایران بهترین مدرس بازاریابی و فروش در ایران چه کسی است؟ استاد فروش و بازاریابی برترین مدرس فروش و بازاریابی بهترین مدرس بازاریابی و فروش در ایران Best Marketing دکتر مازیار میر بهترین مدرس بازاریابی و مارکتینگ 2021 دکتر مازیار میر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دریافت مشاوره