ششم
تئوری فرگوسن پیوسته این است که انگیزه در بین انتخاب میان انگیزه و یا استعداد یک گزینه است آری گزینه انگیزه اولویت اصلی است.
انگیزه معجونی است از شور و اشتیاق برای تحمل سختیها، تلاش و کوشش، قدرت عظیم تفکر و عدم پذیرش شکست ها و دیگر هیچ
هفتم
به نظر می رسد که بیشتر نسل بشر هرگز حتی در طول تاریخ عظم راسخی نداشته و ندارند و با کوچکترین ناملایماتی و وزش باد ملایمی شک
و تردید در جانشان ریشه می کند. اعتماد به نفس کافی ندارند. نمیتوان رهبری را بدون عظم راسخ هرگز تصور نمود.
یادتان باشد هنگام رهبری، باید حتماً خودتان را در تیم ببینید اگر افرادی از تیم توان و انگیزه لازم برای عملی کردن رویاها و تصورات شما را ندارند
تا بتوانید به آن رهبر درونی تان برسند. لزومی ندارد آنها را همراهی کنید تا در تیم بمانند آری شما دقیقا زمانی خودتان هستید، که تیم را از
درونتان مدیریت و رهبری کنید. تنها راه حل این عمل، رو راست بودن با خودتان و پایبندی به رویاها و باورهایتان است.
خلاصه کتاب رهبری اثر سر الکس فرگوسن
فصل سوم:
کنار هم گذاشتن قطعات
اول
سازماندهی
قبل از هر اقدامی برای داشتن یک تیم عالی باید یک سازماندهی عالی داشته باشید. تا تمامی عناصر به درستی در کنار یکدیگر قرار بگیرند.
البته کاملا واضح و مبرهن است که این امر زمان میبرد به خصوص اگر در دوره بازده سودهی باشید. آری رسیدن به موفقیت های ماندگار، نیاز به
صبوری و زمان و سازماندهی عالی و کامل و همه جانبه دارد
دوم
آماده سازی
آماده سازی جزء اصلی برای رویارویی با هر حریف است. برای آماده سازی تیم بهتر است، افرادی که نیاز به تجدید انرژی دارند را به استراحت
چند روزه بفرستید. رهبران میتواند بعد از سازماندهی، ارزشهای رهبری خود را از طریق افراد باسابقه تیم به جوانها کاملا انتقال دهند و این
هنر جانشین پروری را در تیم استقرار دهند. آری همیشه این افراد با تجربه، بخوبی با ارزشهای سازمان و رهبر سازمان آشنا هستند و تفهیم آن
برای اعضای جوان توسط آنها کاری راحت است. یادتان باشد که آمادهسازی به موقع باعث خواهد شد تا در مقابل حوادث و جریانات غیر مترقبه
آمادگی داشته باشیم. برخی زمانها لازم است جهت رویارویی بهتر در مقابل رقیبی که برتر از ما است ، آمادگی بعدی و درود هنگام را در دستور
کار خود قرار دهیم. ودبسیار زودتر از موعد مقرر تدارک ببینیم و برای رقابت بعدی، زودتر خود را آماده کنیم.
سوم
بی نظمی
کشنده ترین مسئله در هر تیمی بی نظمی است آری بی نظمی هم میتواند مایه شکست شود، اگر تیم برنامه ها و نقشه ها را نادیده بگیرند
و کار خود را درست انجام ندهند، دیگر پیروزی هرگز در کار نخواهد بود.
چهارم
رقابت بودن یا نبودن
همیشه در تیمها جو و فضای رقابت میتواند باعث شکست شود، اگر تیم نتوانند تمرکز خود را حفظ کنند و اعتماد به نفس خود را بالا ببرند،رقیب
با استفاده از فضاسازی، خواهد توانست بر ما غلبه کند.
پنجم
دیدگاه
دیدگاه ما نسبت به خطر پذیری هم عاملی مهم و راهبردی و کاملا استراتژیک در پیروزی و یا شکست محسوب میشود.
اگر افراد تیم قدرت ریسک پذیری بالا داشته باشند شاید تیم پیروز شود. ولی رهبر تیم باید میزان ریسک پذیری را همیشه کنترل کند.
ریسک زمانی بهترین توجیه است که ما از رقیبان خود عقب هستیم و شکست ما با اختلاف، در حالت کلی چیزی را عوض نمی کند.رویکرد دقیق
نسبت به خطر پذیری وظیفه اصلی رهبر تیم است.
ممنون از این نوشته و اگر ترجمه روانتری ارائه بدید بنظرم فهمش راحت تره – سپاس از شما