خلاصه کتاب شکست رو به جلو
نوشته دکتر مازیار میر محقق و پژوهشگر
#مازیارمیر
اولا این خلاصه کتاب بهیچ وجه جای اصل کتاب را نمی گیرد
دوم قرار شما را تهیج کنم به مطالعه
سوم کشف حقایق
خلاصه کتاب شکست رو به جلو نوشته جان سی مکسول
تبدیل شکستها به نردبونِ موفقیت
خلاصه کتاب شکست رو به جلو اثر جان مکسول دربارهی اهمیت شکست در فرایند موفقیت صحبت میکنه. این نویسنده با بررسی زندگی آدمهای موفق، به این رسیده که برای
تصاحب موفقیت، شکست بخشی از مسیر هست و نباید اون رو بهعنوان مانعی بر سر راه موفقیت ببینیم.
خلاصه کتاب شکست رو به جلو با روایت جالبترین داستانهای موفقیت، اهمیت رویکرد صحیح نسبتبه شکست رو نشون میده و بهت اثبات میکنه که پذیرشِ شکست و در
آغوشکشیدنش، چه تاثیر عجیبی در رشدکردن و عدم ارتکابِ دوبارهی اشتباهات داره.
در چه صورتی از این کتاب لذت میبری؟
خلاصه کتاب شکست سرآغاز پیروزی از جان سی مکسول
در این مطلب میخواهیم خلاصه کتاب شکست سرآغاز پیروزی از جان سی مکسول را با هم مرور کنیم، بنا به گفته مترجم، این کتاب یکی از تأثیرگذارترین کتابهایی است که تاکنون
خواندهاید. کتاب شکست سرآغاز پیروزی از جان سی مکسول که قادر است زندگی شما را متحول سازد و مسیر آن را به سوی موفقیت و کامیابی هدایت کند. با عمل کردن به راهکارها
و آموزههای این کتاب، دیگر از شکست خوردن هراسی نخواهید داشت، از اشتباه کردن باکی ندارید، با قاطعیت هدف خود را انتخاب میکنید و برای دست یافتن به آن، شجاعانه به
استقبال خطر خواهید رفت. در اصل چیزی به نام شکست وجود ندارد تا اینکه شما آن اتفاق را به عنوان شکست یاد کنید. تنها تجربیات و درس هایی که از آن اتفاق گرفتید مهم
هستند، شکست زاییده ذهن ما انسان ها هست.
ما همواره درباره موفقیت، مطالبی را شنیده یا خواندهایم. اما به ندرت درباره شکست و فواید آن صحبت شده است، درباره اینکه شکست هیچگاه پایان راه نخواهد بود و رازهایی در
دل خود خواهد داشت، که اگر تسلیم نشویم و دوباره از جا بلند شویم، از این رازها، یکی پس از دیگری، پرده برمیدارد. در این کتاب راه تسلیم نشدن و پیشروی بعد از شکست را
میآموزید و به رازهایی که در دل شکستها و باختهای زندگی نهفته است، پی خواهید برد.
تفاوت میان افراد موفق و افراد معمولی
معمولا بعضی از افراد هنگام مواجهه با شرایط سخت در زندگی و پشت سر گذاشتن آنها به دستاوردهای شگرفی دست میابند. در این حوزه می توان مثال های متعددی را بیان کرد که
در ادامه به آنها اشاره می کنیم. مثلا یک کمپانی بعد از ضرر و زیان های شدید می تواند به درصد فروش بالایی دست پیدا کنده و جزو 5 شرکت برتر در حوزه فروش محصولاتش
باشد، والدینی که دارای دو فرزند هستند می توانند مانند یک فرد مجرد به گرفتن مدارک تحصیلی بالاتر دست پیدا کنند و به دنبال آن به فرصت های شغلی ایده آلی برای آنها بوجود
بیاید.
طبیعتا اکثر انسان ها دوست دارند خودشان را از افراد عادی، بالاتر بدانند. اما به نظر میرسد کسانی موفق هستند که «عادی» بودن، برایشان معنایی نداشته و بهگونهای از آن فاصله
گرفتهاند که گویی بهخاطرهای دور تبدیل شده است.
ریشه کامیابی چیست؟
این امر طبیعی است که یک سری فکرها و باورها در ذهن ما پدید آید که براساس آن بخواهیم نتیجه بگیریم ریشه کامیابی انسان ها چیست! این باورها می توانند از این نوع باشند:
آیا به دلیل ثروت خانوادگی است؟ آیا به دلیل فرصت های عالی است؟ آیا به دلیل مسائل اخلاقی است؟ یا ….
در ادامه باید گفت که خیر، هیچ یک از این دلایل، عامل اصلی کامیابی نیست. در این فرآیند یک عامل از بقیه مجزا است و بسیار نقش اساسی خواهد داشت و آن چیزی جز ادراک
انسان ها نسبت به شکست واقعی و واکنشی که از آن نشان می دهند نیست. هیچ دلیل دیگری به این اندازه در کامیابی انسان ها تاثیر گذار نخواهد بود.
حتی افراد مثبتنگر هم زمانی را به دشواری برای آموختن اینکه چگونه میتوانند به شکلی مثبت به شکست فکر کنند، پشت سر گذاشته اند. تردیدی ندارم که مسیرها و روش های
متعددی برای برنده شدن وجود دارد، اما تنها یک راه برای بازنده شدن هست و آن شکست خوردن و نادیده گرفتن آینده موفق ناشی از آن خواهد بود.
موفق شدن به معنای واقعی
در سخنرانیهایی که در سراسر کشور خود برگزار کردهام، بعضی از افراد از من علت نوشتن کتابهایم را می پرسند. این سؤال را به قدری از من پرسش کرده اند که تصمیم گرفتهام این
بار پیش از آنکه به مطالعه نخستین فصل این کتاب بپردازید، آن را پاسخ بدهم. من زندگی خود را وقف ارتقای ارزشهای انسانی کرده ام. به این دلیل است که در کنفرانسها
آموزش میدهم، درسهای مرتبط را روی نوارهای کاست ضبط میکنم، فیلمهای آموزشی ویدئویی میسازم و کتاب مینویسم. به این دلیل است که سازمانی بهنام «گروه کامیاب»، را
رهبری میکنم. من خواهان و جویای دیدن موفقیت افراد هستم. خواهان آن هستم که هر فردی را میبینم، به معنای واقعی موفق باشد و یا در این مسیر گام برداشته باشد.
اعتقاد دارم هر فردی برای موفق شدن، تنها به چهار عامل نیاز دارد. اگر به معنای واژه ی «واقعی» بیندیشید، آنها را به خاطر خواهید آورد که عبارتند از:
- رابطه
- بسیج شدن
- دیدگاه
- قابلیت رهبری
هر یک از کتابهای من را که برای خواندن انتخاب می کنید، متوجه خواهید شد که هدف من از نوشتن آنها، افزایش ارزشهای مربوط به هر یک از این چهار عامل خواهد بود. این
کتاب خاص را نیز که پیش روی شما خواننده عزیز است، برای تغییر دیدگاه شما نسبت به شکست، نوشتهام. آن را بخوانید، تجزیه و تحلیل کنید و به آن اجازه دهید که به شما کمک
کند تا بتوانید اشتباهات گذشته خود را به سنگبناهایی برای موفقیتهای آینده مبدل سازید. آرزوی من این است که «شکست سرآغاز پیروزی»، ارزشی به دیگر ارزشهای زندگی شما
عزیزان، بیفزاید.
رویکردهای بعد از شکست
با نگاهی به تجربیات منفی هر انسان موفقی، چیزهای زیادی در مورد موفقیتهای بعد از شکست خواهید آموخت در ادامه به این رویکردها اشاره خواهم کرد:
عقبنشینی بعد از شکست
سرزنش کردن دیگران
تکرار اشتباهات گذشته
توقع شکست مجدد را نداشتن
توقع شکستهای پیدرپی را داشتن
پذیرش کورکورانه خرافات
به خاطر اشتباهات گذشته، خود را محدود کردن
اندیشه «من یک فرد شکستخورده هستم.»
دست کشیدن از ادامه راه
پیشروی بعد از شکست
پذیرش مسئولیت
از هر اشتباهی، درسی را آموختن
علم به اینکه شکست بخشی از یک فرایند است.
کماکان مثبتاندیش بودن
مبارزه با اعتقادات منسوخ گذشته
توانایی پذیرش ریسکهایی جدید
اعتقاد به اینکه شکست مانع از پیشروی نمیشود.
ادامه دادن
سخن آخر
درباره آخرین باری که شکست خوردید، بیاندیشید. واکنش شما چگونه بود؟ این امر آن چنان مهم نیست مشکلات شما تا چه حد سنگین و دشوار بودهاند، کلید غلبه بر آنها در تغییر
شرایط شما نهفته نیست؛ بلکه در تغییر خود شماست. و این خود فرایندی است که با اراده کردن برای یادگیری، آغاز میشود. اگر مصمم هستید که این کار را انجام بدهید، مطمئن
باشید که بر شکست فایق خواهید آمد. از این لحظه به بعد، تعهد کنید هر کاری لازم است برای پیشروی بعد از شکست، انجام دهید.