فسلفه حرفه ای برای مذاکره
یک مدل حرفه ای فلسفی برای مذاکره
بعنوان یک مدرس مذاکره بسیار معتقدم که مهمترین دستورالعمل برای قدرت در مذاکره و برای مذاکره دانستن علوم مختلف است
مخصوصا مجهز شدن به علم فلسفه است.
اما به راستی فلسفه چیست؟
فَلسَفِه یا به نظر ایرانیان دوستیِ خرَد و یا مطالعه پرسشهای عمومی و اساسی است، مانند پرسشهای مربوط
به عقل، وجودیت، دانش، ارزشها، ذهن و زبان.چنین سوالاتی اغلب به عنوان مشکلاتی مطرح میشوند.که باید مورد مطالعه قرار
گیرند یا حل شوند. این اصطلاح احتمالاً توسط فیثاغورس ابداع شدهاست. روشهای فلسفی شامل پرسش، بحث انتقادی، استدلال
عقلی و ارائه منظم است.
از نظر تاریخی، فلسفه همه دانش را در بر میگرفت و یک پزشک بهعنوان یک فیلسوف شناخته میشد. از زمان فیلسوف یونان
باستان ارسطو تا قرن نوزدهم، \” فلسفه طبیعی \” نجوم، پزشکی و فیزیک را هم دربر گرفت. به عنوان مثال، اصول ریاضیات فلسفه
طبیعی نیوتن در سال ۱۶۸۷ که بعداً به عنوان یک کتاب فیزیک طبقهبندی شد.
در قرن نوزدهم، رشد دانشگاههای تحقیقاتی مدرن، فلسفه دانشگاهی و سایر رشتهها را به سمت حرفهایسازی و تخصص در فلسفه
معاصر سوق داد. از آن زمان، حوزههای مختلف تحقیق که بهطور سنتی بخشی از فلسفه بودند،
مانند روانشناسی، جامعهشناسی، زبانشناسی و اقتصاد، به رشتههای دانشگاهی جداگانهای تبدیل میشوند.
امروزه، زیرشاخههای اصلی فلسفه دانشگاهی شامل متافیزیک است که مربوط به ماهیت
اساسی هستی و واقعیت است. معرفتشناسی، که ماهیت دانش و باور را بررسی میکند؛ فلسفه اخلاق، که مربوط به ارزش اخلاقی
است؛ و منطق، که قواعد استنتاج را مطالعه میکند که به فرد اجازه میدهد از مقدمات واقعی نتیجهگیری کند. زیرشاخههای برجسته
دیگر شامل فلسفه علم، فلسفه سیاسی، زیباییشناسی، فلسفه زبان و فلسفه ذهن هستند.
مدل فلسفی که در اینجا بدان می پردازم در واقع جزو اولین آموزه های موجود در جهان به عنوان هنر گقت و شنود و اقناع سازی
است. و به دلیل آنکه در بیشتر مذاکرات و هر آنچه در آن گفت و شنود وجود دارد می توان از آنها یاری جست به آن پرداختم .
از دیرباز یکی از ادوات مورد استفاده توسط فیلسوفان دیالکتیک است، شایان ذکر است این واژه در بین فیلسوفان دارای معانی و
کاربرد های گوناگونی است. و در این نوشته منظور من :
هنر فلسفی بحث و گفتمان یا روند حل و فصل و یا ادغام تناقض است.
دیالکتیک به مدل خاصی از بحث و مناظره گفته میشود که اولین بار به این معنا توسط سقراط مورد استفاده قرار گرفت. هدف وی از
این روش، رفع اشتباه و رسیدن به حقیقت بود.
اما اساسا دیالکتیک چیست؟
دیالکتیک در زبان و ادبیات فارسی به مفهوم پیکار، سگالش یا دویچمگوییک و یا به معنی مباحثه و مناظره است. دیالکتیک یکی از
روشهای فلسفه و نظریهای دربارهٔ سرشت منطق است. پیشینهٔ روش دیالکتیکی به یونان باستان و بهطور مشخص به
نظریات سقراط بازمیگردد.
به بیان ساده، هر گاه، دو دیدگاه فلسفی در تضاد با همدیگر باشند، کُنشی خرَدگرایانه که آن دو را در یک نظریه جدید، جمع کند، رخ
میدهد که همان دیالکتیک است. از نظر هگل و مارکس این امر، اجباری و ذاتیِ خرَد است.
حدود پنج قرن پیش از میلاد، هراکلیتوس (فیلسوف یونانی)، نخستین کسی بود که این لفظ را به کار برد. او باور داشت که عالم
همواره در حال تغییر و حرکت است و هیچ چیز پابرجا نیست.
دیالکتیکِ سقراطی
دیالکتیک اول بار توسط سقراط حکیم در مقابلِ طرف گفتگوی خود در پیش گرفتهشد. هدف وی از این روش، رفع اشتباه و رسیدن
به حقیقت بود.
روش او بدینگونه بود که در آغاز، از مقدمات ساده شروع به پرسش میکرد و خود نیز با آنها موافقت میکرد و به درستی آن اقرار
میکرد؛ سپس به تدریج به سؤالات خود ادامه میداد تا اینکه بحث را به جایی میرساند که طرف مقابلش، دو راه بیشتر نداشته اول
پیش از آغاز انچه را قبول کرده را انکار کند و دوم بلافاصله رد نماید
این روش گفتگو و بحث، امروزه نیز به نام روش دیالکتیکی یا روش سقراطی هم مشهور شده است.
دیالکتیکِ افلاطونی
افلاطون، کلمه دیالکتیک را به روش خاص خود معنا کرد که هدفش دستیابی به شناخت حقیقی بود. به باور او، از راه انتهاج عقلی و
همراه با عشق، باید نفس انسانی را به سوی درک کلیات یا مُثُل که حقایق عالمند، راهنمایی کرد. او راه خاص خود را برای کسب این
نوع روش و شناخت، دیالکتیک نامید و تمام آثارش را نیز به طریق بحث و گفتگو و یا به عبارت دیگر به روش دیالکتیکی نوشت.
دیالکتیکِ هگلی
هِگِل با تکیه به مفهومی که هراکلیتوس ساخته بود و در ادامهٔ نظریهٔ وی، منطق و روش مخصوص خود را برای کشف حقایق،
دیالکتیک نام گذارد. وی، وجود تضاد و تناقص را شرط تکامل فکر و طبیعت میدانست و معتقد بود که پیوسته ضدی از ضد دیگری
تولید میشود.
بالاخره در مکاتب مارکسیسم و لنینیسم، واژه دیالکتیک به معنای حرکت و تحول در تمام جنبههای مادی، اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی
و طبیعی به کار رفت. بدین ترتیب، فلسفه دیالکتیک در این مکاتب چیزی جز مطالعه طبیعت و جامعهٔ در حال دگرگونی نیست.
مارکس و انگلس نظرات مادی خود را براساس منطق هگل تشریح و تبیین کردند و از همینجا بود که ماتریالیسم دیالکتیک به وجود
آمد. در حقیقت، ماتریالیسم دیالکتیک، ترکیبی است از فلسفه مادی قرن هجدهم و منطق هگل که مارکس و انگلس این دو را به
یکدیگر مرتبط کردند.
لنین نیز دیالکتیک را با استفاده از قاعده جمع جبری صفر به تفضیل توضیح می دهد
روش به این صورت است که او در آغاز، از مقدمات ساده شروع به پرسش می نمود و از طرف خود موافقت می گرفت . سپس به
تدریج به سوالات خود ادامه می داد تا اینکه بحث را به جایی می رساند که طرف مقابلش، دو راه بیشتر نداشت: یا اینکه مقدماتی را
که پیش از این در آغاز بحث پذیرفته بود، انکار کند و یا اینکه از مدعیات خود دست کشیده و به آنچه سقراط معتقد است، معترف
شود.
این روش گفتگو و بحث، امروزه نیز به نام روش دیالکتیکی یا روش سقراطی معروف است. این مدل در حال حاضر در مذاکرات
فروشندگان به نحوی استفاده می شود. ( به دلیل آنکه در نوشته مهارتهای انعکاسی در فروش آن را شرح داده ام از توضیح آن
خودداری می کنم. )
سقراط روش خود را تلنخوس یا بازجویی می نامد. روشی که بر اساس سوال و جواب متوالی و هدفمند بنا شده است. به نحوی که با
اختیار موضع طرف مقابل، ابتدا موافقت و سپس همراهی می کنیم و در نهایت با آشکار سازی تناقضات استدلال های وی و با استفاده
از موضع خود فرد مدعایش را رد می نمائیم.
این روش یا مدل، برابر نهاد روش سوفسطائیان در آن زمان است. در روش آنها با استفاده از سفسطه و فنون جدل به هدف خود در
مذاکره می توان دست یافت. و این روش برای مقابله با آنها توسط سقراط ابداع گردید.
نکته بسیار مهم :
مغالطه یا سفسطه نیز مدلی برای مذاکره است، که در قسمت مدل شوپنهاور به آن خواهم پرداخت. در ادامه به بررسی و بیان مدل
جدل می پردازم.
هنر مجادله عبارت است از هنر مباحثه به گونه ای که شخص، فارغ از درستی یا نادرستی موضعش، از آن عقب نشینی نکند.
ارسطو در این باب می گوید :
جدل به مثابه روش رسیدن به نتایجی که مقبول می افتند. (نتایجی که فی نفسه صادق یا کاذب به شمار نمی روند.)
نکته بسیار بسیار مهم :
جدل همراه با مراء ( روشی که در آن صورت نتیجه درست است، ولی مقدمات صادق نیستند و فقط صادق به نظر می رسند.) و
سفسطه به هنر جدل مناقشه آمیز تعلق دارند.
و اما استدلالی که از قضیه های مورد قبول و مشهور برای مخاطب تشکیل شده و برای اقناع او به کار رود جدل است. به نوعی جدل همان روش سقراطی است که با پرسش های متعدد و پی در پی مخاطب را درگیر می نماید با این تفاوت که در سرانجام جدل رسیدن به تناقض گویی و محکومیت مخاطب مد نظر است. این روش مانند مبارزه ای است که فرد باید بتواند از موارد مورد قبول مخاطب بهره برداری کرده و او را در بن بست قرار دهد، به این شکل او به پیروزی می رسد. استفاده از مشهورات و موارد مسلم خمیره اصلی جدل را تشکیل می دهد. قصد جدل رسیدن به یقین نیست، بلکه اقناع مخاطب است.
این روش می تواند در دفاع از باورها و تمرین ذهن برای تسلط بر جوابگویی و سخنوری استفاده شود.
در کتاب سخن و سخنوری از نظر بیان و فن خطابه بقلم حجت السلام و المسلمین آقای محمد تقی فلسفی
راه سومی که خداوند برای دعوت مردم برسول گرامی صلی الله علیه و آله ارائه نمود مناظره و جدال است ولی جدل، بگونه ای که نیکو باشد و بمراء و خصومت منتهی نشود.
وَجادِلهُم بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ .
راغب درمفردات قرآن می گوید :
اَلجَدَلُ المُفاوَضَةُ عَلی سَبِیلِ المُنازَعَةِ وَالمُغالَبَةِ.
جدل عبارت ازرد و بدل کردن سخن بصورت درگیری بحث و غلبه برطرف مقابل .
درقرآن شریف وروایات اسلامی نمونه هائی ازجدلهای مشروع و مجاز که بخصومت پایان نیافته آمده است و در اینجا بپاره ای از آنها اشاره می شود . پیروان اسلام اگر بخواهند بحثهای عاری از مراء و دشمنی داشته باشند می توانند طبق آن معیارها قدم بردارند .
امام عسگری علیه السلام فرمود : درمحضر حضرت صادق علیه السلام سخن از جدل بمیان آمده است و ازاینکه رسول خدا و ائمه معصومین علیهم السلام آنرا نهی نموده اند امام صادق فرمود : جدل بطور مطلق نهی نشده است . بلکه از جدلینهی شده است که نیکو نباشد . سپس برای مشروعیت جدل نیکو دو آیه را شاهد آورد.
وَلا تُجادِلُواَهلَ الکِتابِ اِلاّ بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ . \” سوره عنکبوت
با اهل کتاب جدل نکنید مگر بگونه ای نیکو باشد .
اُدعُ اِلی سَبِلِ رَبِّکَ بِالحِکمَةِ وَالمَوعظَةِ الحَسَنَةِ وَ جادِلهُم بِالتَّی هِیَ اَحسَنُ . \” سوره نحل
آنگاه امام صادق علیه السلام دو آیه دیگر را برای ارائه جدل مشروع وبگونه احسن که منزّه از مراء و خصومت باشد ذکر فرموده است :
وَ قالُوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن کانَ هُوداً اَونَصاری تّلکَ اَما نِیُّهم قُل هاتُوا بُرهانَکُم اِن کُنتُم صادِقینَ. \” سوره بقره
گفتند داخل بهشت نمی شود مگر کسیکه یهودی باشدیا نصرانی این آرزوئی است برای آنان بگو اگر در این مدعی دلیل دارید بیاورید .
فَجَعَلَ اللُهُ عٌلَّمَ الصِّدقِ وَالاِیمانِ بّا لبُرهانِ اِلاّ فِی الجِدالِ الَّتیِ هِیَ اَحسَنُ . \” تفسیر برهان
امام صادق علیه السلام در این قسمت از حدیث می فرماید : خداوند نشانه راستی و ایمان قرارداده . آیا اقامه برهان جزدر جدلی است که بنحو احسن انجام می شود ؟
آیه دیگری که آن نیز نمونه جدال بالتّی هی احسن است .
هُوَ مااَمَرَ اللّهُ بِهِ نَبِیَّهُ اَن یُجَادِلَ بِهِ مَن جَحَدَ البَعثَ بَعدَ المَوتِ وَاِحیائهُ لَهُ فَقالَ اللّهُ حاکِیاً عَنهُ \” وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلقَهُ قالَ مَن یُحیِی العِطامَ وَهِیَ رَمیمٌ \” فَقالَ اللهُ فِی الرَّدِّ عَلَیهِ «قُل یُحییَهاالَّذی اَنشَأَها اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِکُلِّ خَلقٍ عَلیهمٌ » . \” سوره یس(36 )
به رسول گرامی دستور می دهد ، جدل کند با کسیکه نافی معاد است . و می گوید : کی استخوان پوسیده و مرده را زنده می کند ؟ به وی پاسخ دهد ، زنده کننده استخوان مرده ، همان کسی است که اول به آن حیات بخشیده و زنده اش نموده است.
فَارَادَ اللّهُ اَن یُجَادِلَ المُبطِلَ الَّذِی قالَ کَیفَ یَجُوزُ اَن یَبعَثَ اللّهُ هذِهِ العِظامَ وَ هِیَ رَمیمٌ فَقالَ اللّهُ تَعالی « قُل یُحییهَاالذَّی اَنشَاَها اَوَّلَ مَرَّةٍ».
\” تفسیر برهان ،
خداوند اراده فرمود ، مجادله کند با کسیکه نافی معاد است و می گوید چطور ممکن است خداوند این استخوانها را زنده کند . در جواب فرمود : پیامبر ، به او بگو همان کس زنده اش می کند که اول به آن حیات بخشیده است .
امام صادق علیه السلام این دو مورد را از قزآن شریف در جدل مشروع و \” بالتی هی احسن \” بیان نموده است . در این دو جدل بدون مراء و خصومت ، بگفته طرف پاسخ
داده شده و جدل پایان یافته است ……