مذاکره یا مناقشه مسئله این است
دکترسیدمازیارمیر
سقراط. آخر جنگ را که دیده است ،فقط کشته شدگان جنگ
در دنیای سیاست، چیزی وحشتناکتر از شکست، **بیگزینهای** است.
وقتی تو در یک ساختمان در حال سوختن هستی، مهم نیست چقدر قوی به نظر میرسی؛ مهم این است که **چند عدد چتر نجات** داری.
و الان، ما در بالای یک ساختمان مشتعل هستیم.
جمهوری اسلامی مثل یک ژیمناست بدون چتر، روی طنابی باریک بالای یک دره عمیق ایستاده.
در یک طرف: **جنگ**.
در طرف دیگر: **توافق**.
اما زیرش: فقط خاکستر و سکوت. _آینشتین گفت: «دیوانگی است که همان کار را انجام دهی و نتیجهای دیگر را انتظار بکشای».
ما دیوانهوار داریم به همان سمت میرویم، اما منتظریم جاده باز شود!
آمریکا دیگر مستقیم تهدید نموده و آنها صریح گفتهاند:
> «اگر توافق نباشد، جنگ است».
مثل یک معادله فیزیکی، واضح و غیرقابل انکار.
نه تهدیدهای بلندبالا، نه شعرخوانی در کنفرانسها،
فقط یک خط سفید روی زمین: اگر اینجا بایستی، جنگ است.
اما ایران چه دارد؟
یک نقشه راه؟ یک چتر نجات نظامی؟ یک برگه پناه در دیپلماسی؟
یا فقط یک واژه تازه به اسم **”مقاومت هوشمند”**؟
مقاومتی که اگر هوشمند باشد، چرا به مردمش نمیگوید چه قیمتی دارد؟
_برتراند راسل گفت: «قدرت انسان برای توجیه اشتباهاتش، تقریباً نامحدود است».
و ما، در این زمینه، بهترینها هستیم._
سناریوی نخست
اول بزن ولی با تمام وجود و قدرت
این گزینه، مثل بازی با موشکهای فرانکشتاینی است.
شلیک به قطر، عراق، امارات، اسرائیل…
همه با هم، یک شب.
مثل اینکه تو یک بشکه پر از باروت هستی و میخواهی با یک کبریت، حریف را ترسانی!
اما نتیجه؟
یک واکنش زنجیرهای.
یک بمباران هوایی که از آسمان ایران شروع میشود و شاید در تهران تمام شود.
در بهترین حالت، یک **ویتنام جدید**.
در بدترین حالت، یک **سوریه با بنزین بیشتر**.
_هنری کیسینجر گفت: «جنگ، وقتی شروع میشود، دیگر کنترلشدنی نیست».
ما فکر میکنیم میتوانیم آتش را کنترل کنیم، در حالی که تنها چیزی که میشناسیم، بنزین است._
سناریوی دوم:
“عاقلانه، زودهنگام، مستقیم”
این گزینه مثل توقف در لحظهی قبل از پرش است.
مثل اینکه تو در حال فروپاشی هستی، ولی یک دست بلند میشود و میگوید:
> «بیا بنشینیم. صحبت کنیم.»
این گزینه، توافق کوتاهمدت، ولی **نجاتبخش** است.
نه با واسطههای سیاسی، نه با سیاستهای خوابیده،
بلکه یک دعوت رسمی، یک دستمزد شفاف، یک تعهد قابل رصد.
_لئو تولستوی گفت: «شجاعت واقعی، این است که بفهمی چه اشتباهی کردهای و بعد اصلاحش کنی».
این لحظه، فرصت اصلاح است. نه تسلیم. نه خیانت.
فقط یک تصمیم عاقلانه، برای یک ملت خسته._
سناریوی سوم:
“کم بزن، ولی بزن
این گزینه مثل بازی در حوض است.
موشک به جای خالی، پهپاد به انبار قدیمی،
و یک احساس جعلی از قدرت.
مثل اینکه تو در یک فیلم اکشن ترکی هستی و فکر میکنی همه چیز کنترل داره،
در حالی که تو یک فیلم مستند دردناک هستی.
_مارک تواین گفت: «اگر یک بار هم که شد، بیخیالی به حقیقت، آسانترین کار است».
اما در بلندمدت، گرانترین هم هست._
اما چه کار باید کرد؟
ایران باید بازی را عوض کند.
باید از **روسیه جسارت** بگیرد،
از **چین عقلانیت** یاد بگیرد،
و از **قطر و عمان واقعگرایی** الهام بگیرد. دعوت رسمی از معاون ترامپ،
اعلام آمادگی برای مذاکره بدون واسطه،
و مهمتر از همه: **شفافیت کامل**.
این گزینه، شکست نیست.
این گزینه، **نابغهگی** است.
یک واقعیت علمی:
– نظریه تعارضات
در روابط بینالملل (مانند نظریه بازیها) نشان میدهد که وقتی یک طرف به تهدیدهای بیپشتوانه ادامه میدهد، در نهایت خود را به ضرر میرساند
– تجربههای تاریخی نیز ثابت کردهاند که کشورهایی که در موقعیت مشابه قرار گرفتهاند (مانند کوبا در بحران موشکی)، با مذاکره نه تنها از تخریب جلوگیری کردهاند، بلکه موقعیت استراتژیک خود را تقویت کردهاند.
جمعبندی:
ایران امروز در یک لحظه تاریخی قرار دارد.
یک تصمیم میتواند آینده چهل سال آینده را رقم بزند.
اما این تصمیم، نه در خطبههای نماز جمعه،
نه در سخنرانیهای تند و تیز،
و نه در فضای مجازی میتواند گرفته شود.
این تصمیم، باید در یک اتاق مذاکره گرفته شود.
_جان لنه قال: «اگر میخواهی دنیا را تغییر دهی، اول باید با دشمنات دیگر دشمن نباشی».
شاید این روزها، دقیقاً همین فرصت را داریم._
نهایتاً:
اگر هنوز کسی فکر میکند که «مقاومت با هزینه مردم» افتخار است،
تنها یک سوال ساده باید بپرسیم:
آیا شما آماده هستید آفازاده و ژن خوبتان را جلو بفرستید، تا شما غرور کنید؟
نوشته دکتر سید مازیارمیر