مقدمه ای بر تفکر و یا اندیشیدن بهمراه چک لیست پیشنهادی
#مازیارمیر
مقدمه
تفکر و اندیشیدن از جمله ویژگیهای منحصر به فرد انسان است که او را از دیگر موجودات متمایز میکند. این فرآیندهای ذهنی نه تنها در
زندگی روزمره بلکه در پیشرفت علمی، فلسفی و هنری نیز نقش اساسی دارند. در این مقاله، به بررسی جامع تفکر و اندیشیدن، تعاریف
مختلف آنها، مدلهای تفکری، چکلیستهای کاربردی برای بهبود مهارتهای تفکری، سخنان بزرگان، نتیجهگیری و منابع پرداخته خواهد
شد.
بخش نخست
تعریف تفکر و اندیشیدن
تفکر
تفکر به فرآیندهای ذهنی اشاره دارد که شامل تجزیه و تحلیل، استنتاج و سازماندهی اطلاعات است. این فرآیندها میتوانند آگاهانه یا
ناآگاهانه باشند و در حل مسائل، تصمیمگیری و خلاقیت نقش دارند.
اندیشیدن
اندیشیدن یکی از اشکال تفکر است که معمولاً به معنای تأمل عمیق و دقیق بر یک موضوع خاص است. اندیشیدن معمولاً با دقت و تأمل
بیشتر و در زمان طولانیتری نسبت به تفکر روزمره همراه است.
بخش دوم
تعاریف مختلف تفکر و اندیشیدن
1.تفکر انتقادی (Critical Thinking)
– فرآیندی است که شامل تحلیل، ارزیابی و بررسی دقیق اطلاعات و استدلالها برای رسیدن به یک نتیجه منطقی و مستدل است.
2. تفکر خلاق (Creative Thinking)
– فرآیندی است که به تولید ایدههای جدید و نوآورانه منجر میشود. این نوع تفکر به کشف راهحلهای جدید برای مسائل و چالشها کمک
میکند.
3.تفکر منطقی (Logical Thinking)
– شامل استفاده از اصول منطقی و قوانین استدلال برای تجزیه و تحلیل و حل مسائل است.
4.تفکر استراتژیک (Strategic Thinking)
– فرآیندی است که شامل برنامهریزی بلندمدت و بررسی دقیق موقعیتها برای دستیابی به اهداف است.
5.تفکر سیستماتیک (Systematic Thinking)
– فرآیندی است که شامل بررسی سیستمها و روابط بین اجزا برای درک بهتر و حل مسائل پیچیده است.
بخش سوم
مدلهای تفکری
1. مدل تفکر شش کلاه (Six Thinking Hats)
این مدل که توسط ادوارد د بونو ارائه شده است، شامل شش کلاه است که هر کدام نمایانگر یک نوع تفکر مختلف است:
– کلاه سفید:
تمرکز بر اطلاعات و دادهها.
– کلاه قرمز:
توجه به احساسات و شهود.
– کلاه سیاه:
ارزیابی خطرات و مشکلات.
– کلاه زرد:
تمرکز بر نکات مثبت و مزایا.
– کلاه سبز:
تفکر خلاق و ایدهپردازی.
– کلاه آبی:
مدیریت و سازماندهی فرآیند تفکر.
2. مدل SCAMPER
این مدل برای تحریک تفکر خلاق استفاده میشود و شامل مراحل زیر است:
– S:
جایگزینی (Substitute)
– C
ترکیب (Combine)
– A
تطبیق (Adapt)
– M
تغییر (Modify)
– P
کاربردهای دیگر (Put to other uses)
– E
حذف (Eliminate)
– R
ترتیبدهی مجدد (Rearrange)
سوم
مدل تفکر دیالکتیکی (Dialectical Thinking)
این مدل شامل بررسی و تحلیل دیدگاههای متضاد و رسیدن به یک ترکیب جدید و بهتر از آنها است. این نوع تفکر در فلسفه هگل بسیار
مورد توجه قرار گرفته است.
بخش چهارم
چکلیستهای کاربردی برای بهبود مهارتهای تفکری
چکلیست تفکر انتقادی
1. جمعآوری اطلاعات:
– منابع معتبر را بررسی کنید.
– دادههای مرتبط را جمعآوری کنید.
2. تحلیل و ارزیابی:
– استدلالها را بررسی کنید.
– مغالطات منطقی را شناسایی کنید.
3. استنتاج:
– نتیجهگیریهای منطقی و مستدل داشته باشید.
– پیامدهای احتمالی را بررسی کنید.
4. بازبینی و اصلاح:
– نتایج خود را بازبینی کنید.
– به نظرات و بازخوردهای دیگران توجه کنید.
چکلیست تفکر خلاق
1. ایدهپردازی:
– جلسات بارش فکری برگزار کنید.
– از تکنیکهای ایدهپردازی مانند SCAMPER استفاده کنید.
2. ارزیابی ایدهها:
– ایدهها را بررسی و تحلیل کنید.
– مزایا و معایب هر ایده را ارزیابی کنید.
3. انتخاب و اجرا:
– بهترین ایده را انتخاب کنید.
– برنامهای برای اجرای ایده تدوین کنید.
4. بازبینی و بهبود
– نتایج را ارزیابی کنید.
– ایدهها و فرآیندها را بهبود دهید.
بخش پنجم
سخن بزرگان
– “تفکر، دشوارترین کار جهان است و به همین دلیل است که بسیاری از مردم به آن نمیپردازند.”
هنری فورد
– “اندیشیدن، به معنای شکستن مرزهای فعلی و کشف چشماندازهای جدید است.”
ادوارد د بونو
– “تفکر انتقادی، هنر تحلیل و ارزیابی دقیق است.”
جان دیویی
– “خلاقیت، جسارت تفکر است.”
جورج برنارد شاو
نتیجهگیری نهایی
تفکر و اندیشیدن مهارتهای حیاتی برای زندگی شخصی و حرفهای هر فرد هستند. با استفاده از مدلهای مختلف تفکری و تمرین مستمر،
میتوان مهارتهای تفکری را بهبود بخشید و به تصمیمگیریها و حل مسائل پیچیده کمک کرد. توسعه این مهارتها نیازمند تمرین مداوم،
مطالعه و استفاده از تکنیکهای مختلف است….
کارگاه مدل تفکری شش کلاه تفکر مدرس دکتر مازیارمیر
شش کلاه تفکر به عبارتی ابزار مفیدی است برای مدیران که سالها است توسط دکتر مازیارمیر مورد اجرا قرار می گیرد
سرفصلهای این کارگاه به شرح زیر است:
شش کلاه تفکر
ابزار تحلیل و تصمیمگیری نوآورانه
شش کلاه تفکر یکی از روشهای شناخته شده در تحلیل و تصمیمگیری است که توسط ادوارد دوبونو (Edward de Bono)، روانشناس مالتی
در دهه 1980 معرفی شد. این روش مبتنی بر ایدهپردازی موازی است و به جای تمرکز بر یک روش تفکر خطی، به تحلیل مسئله از زوایای
مختلف کمک میکند. هر “کلاه” در این مدل، نشاندهنده نوع خاصی از تفکر است که افراد میتوانند به صورت ساختاریافته از آن استفاده
کنند تا تصمیمات جامعتر و بهتری بگیرند.
شش کلاه تفکر
- کلاه سفید (تفکر واقعبینانه و اطلاعاتمحور)
- این کلاه به جمعآوری اطلاعات و حقایق خام درباره موضوع میپردازد. افراد با گذاشتن کلاه سفید باید فقط به دادهها و اطلاعات موجود توجه کنند، بدون تحلیل یا تفسیر شخصی.
- هدف: گردآوری دادهها و اطلاعات، بدون اعمال قضاوت یا احساسات.
- کلاه قرمز (تفکر احساسی)
- این کلاه به احساسات، حسها و واکنشهای عاطفی توجه دارد. در این حالت، افراد میتوانند به صورت شفاف احساسات خود نسبت به مسئله را بیان کنند.
- هدف: درک واکنشهای عاطفی به یک موقعیت بدون نیاز به توضیح یا توجیه منطقی.
- کلاه سیاه (تفکر انتقادی و محتاطانه)
- این کلاه به بررسی خطرات، موانع و مشکلات احتمالی در ارتباط با یک تصمیم یا ایده میپردازد. با گذاشتن کلاه سیاه، افراد به تحلیل نقاط ضعف و احتمالات منفی تمرکز میکنند.
- هدف: ارزیابی نقاط ضعف، ریسکها و محدودیتها.
- کلاه زرد (تفکر مثبت و خوشبینانه)
- این کلاه به بررسی مزایا، فرصتها و جنبههای مثبت ایدهها و تصمیمات میپردازد. این تفکر به افراد کمک میکند تا بر روی پتانسیلها و راهحلهای ممکن تمرکز کنند.
- هدف: تمرکز بر جنبههای مثبت و مزایای یک تصمیم.
- کلاه سبز (تفکر خلاق و نوآورانه)
- این کلاه نشاندهنده خلاقیت، ایدهپردازی و جستجوی راهحلهای جدید است. افراد با گذاشتن کلاه سبز به دنبال کشف ایدههای جدید و نوآورانه میگردند.
- هدف: تولید ایدههای جدید و غیرمعمول برای حل مسائل.
- کلاه آبی (تفکر ساختاری و مدیریتی)
- این کلاه به کنترل و مدیریت فرآیند تفکر اختصاص دارد. فردی که کلاه آبی میگذارد، به هماهنگی و نظارت بر استفاده از کلاههای دیگر و جمعبندی نتایج میپردازد.
- هدف: سازماندهی و هدایت فرآیند تفکر برای رسیدن به یک تصمیم نهایی.
فلسفه تفکر و نقش آن در تصمیمگیری
مدل شش کلاه تفکر بر اساس این فلسفه بنا شده است که انسانها در زمان تصمیمگیری، باید بتوانند از زوایای مختلف به موضوع نگاه
کنند. این روش به افراد کمک میکند تا علاوه بر تحلیل منطقی، بتوانند از خلاقیت و احساسات خود نیز بهره بگیرند. همچنین با تقسیم فرآیند
تفکر به مراحل مختلف، امکان میدهد تا افراد از سوگیریها و خطاهای ذهنی جلوگیری کنند و تصمیمگیری بهینهتری داشته باشند.
چکلیستهای هفت مرحلهای برای استفاده از شش کلاه تفکر
استفاده از شش کلاه تفکر میتواند با ایجاد چکلیستهایی ساختارمند شود تا به افراد کمک کند که هر جنبه از تصمیمگیری را بهطور کامل
پوشش دهند. یک مدل پیشنهادی چکلیست هفت مرحلهای برای استفاده از این ابزار شامل مراحل زیر است:
- تعریف مسئله (کلاه آبی)
- شفافسازی مسئله یا تصمیمی که باید گرفته شود.
- تعیین هدف نهایی و دستاورد مورد نظر.
- جمعآوری اطلاعات (کلاه سفید)
- گردآوری تمام اطلاعات مربوط به موضوع.
- تحلیل دادههای موجود و مشخص کردن خلاءهای اطلاعاتی.
- بررسی احساسات و واکنشهای احساسی (کلاه قرمز)
- بررسی احساسات و واکنشهای عاطفی نسبت به مسئله.
- در نظر گرفتن احساسات تیم و یا افرادی که تحت تأثیر تصمیم قرار خواهند گرفت.
- شناسایی نقاط ضعف و ریسکها (کلاه سیاه)
- ارزیابی خطرات و محدودیتهای موجود.
- بررسی موانع احتمالی و مسائل منفی.
- تحلیل مزایا و فرصتها (کلاه زرد)
- شناسایی جنبههای مثبت و فرصتهای موجود.
- تمرکز بر روی پتانسیلها و دستاوردهای ممکن.
- خلق ایدههای نو (کلاه سبز)
- تولید ایدههای جدید و خلاقانه برای حل مسئله.
- بررسی راهحلهای نوآورانه و خارج از چارچوب.
- جمعبندی و ارزیابی نهایی (کلاه آبی)
- ترکیب نتایج حاصل از استفاده از هر کلاه.
- بررسی نهایی و تصمیمگیری بر اساس اطلاعات جمعآوری شده.
مدلهای موفق جهانی در استفاده از شش کلاه تفکر
- استفاده در شرکت IBM:
- شرکت IBM از شش کلاه تفکر برای توسعه ایدههای جدید و حل مسائل پیچیده مدیریتی استفاده کرده است. این روش به آنها کمک کرد تا خلاقیت را با تحلیل منطقی ترکیب کنند و راهحلهای نوآورانهای برای مشکلات پیچیده فناوری پیدا کنند.
- مدارس در نیوزلند:
- در برخی مدارس نیوزلند، این روش به عنوان ابزار آموزشی برای کودکان و نوجوانان به کار گرفته شده تا مهارتهای تفکر انتقادی و خلاقیت آنها را تقویت کند. دانشآموزان با استفاده از شش کلاه تفکر، مسائل را از زوایای مختلف تحلیل میکنند و به تصمیمگیریهای بهتر میرسند.
- شرکتهای تبلیغاتی و بازاریابی:
- بسیاری از شرکتهای تبلیغاتی از این روش برای تولید کمپینهای خلاقانه استفاده میکنند. به عنوان مثال، شرکتهای بزرگی مانند Ogilvy از شش کلاه تفکر برای ارزیابی تبلیغات و ایدهپردازیهای جدید استفاده کردهاند.
نتیجهگیری
روش شش کلاه تفکر یک ابزار قدرتمند برای تحلیل مسائل و تصمیمگیریهای بهتر است که به افراد و سازمانها امکان میدهد تا از زوایای
مختلف به مشکلات نگاه کنند. این روش با ترکیب تفکر منطقی، احساسی و خلاقانه به تصمیمگیری جامعتر کمک میکند و از سوگیریهای
ذهنی و اشتباهات معمول در فرآیندهای تصمیمگیری جلوگیری میکند.
پیشنهاد نهایی:
برای بهکارگیری بهتر این روش در کسبوکارها و پروژهها، استفاده از چکلیستهای هفت مرحلهای و برنامهریزی ساختاریافته توصیه
میشود. این ساختار میتواند منجر به تصمیمگیری دقیقتر و ایجاد نتایج مطلوب در سطوح مختلف شود.
نمونههای واقعی بیشتر
در ادامه چند نمونه واقعی دیگر از استفاده از روش شش کلاه تفکر در صنایع مختلف و موفقیتهای کسبوکارها و سازمانهای جهانی ارائه
میشود:
1. شرکت Siemens (زیمنس)
زیمنس، یکی از بزرگترین شرکتهای تولیدی و مهندسی جهان، از روش شش کلاه تفکر در مدیریت پروژههای پیچیده و توسعه محصولات
نوآورانه استفاده کرده است. این شرکت از این روش برای تجزیه و تحلیل ریسکها و فرصتها در پروژههای بزرگ استفاده کرد، بهویژه در زمان
توسعه تکنولوژیهای جدید انرژی مانند نیروگاههای بادی.
- مثال: زمانی که زیمنس تصمیم به توسعه پروژههای انرژی بادی در دریای شمال گرفت، این روش برای تجزیه و تحلیل چالشهای جغرافیایی، مالی و تکنولوژیکی مورد استفاده قرار گرفت. کلاه سیاه برای ارزیابی خطرات محیطی و مالی و کلاه سبز برای شناسایی فرصتهای جدید در بازارهای انرژی سبز مورد استفاده قرار گرفت.
2. بخش سلامت و پزشکی – بیمارستان Great Ormond Street Hospital (بریتانیا)
این بیمارستان معروف کودکان، از شش کلاه تفکر برای بهبود فرآیندهای جراحی و انتقال بیماران استفاده کرد. با همکاری با تیمهای فرمول
یک، متخصصان بیمارستان دریافتند که میتوانند از روشهای تجزیه و تحلیل این تیمها الهام بگیرند. تیمهای پزشکی با استفاده از روش
شش کلاه، ایدههای خلاقانهای برای بهبود هماهنگی بین پزشکان و پرستاران در اتاق عمل و هنگام انتقال بیماران توسعه دادند.
- مثال: با استفاده از کلاه آبی برای سازماندهی و ساختاردهی پروتکلهای جراحی و کلاه سفید برای تحلیل دقیق دادههای گذشته، بیمارستان توانست نرخ خطاهای پزشکی را به طور قابل توجهی کاهش دهد.
3. شرکت 3M و توسعه محصولات نوآورانه
شرکت 3M به دلیل رویکرد نوآورانهاش در توسعه محصولات جدید شناخته شده است. این شرکت از شش کلاه تفکر برای تسهیل فرآیند
ایدهپردازی و توسعه محصولات استفاده میکند. 3M این روش را بهویژه در جلسات طوفان فکری برای توسعه محصولاتی مثل نوار چسبها و
فیلترهای پیشرفته به کار برده است.
- مثال: یکی از موفقیتهای بزرگ 3M در این زمینه تولید محصولات متنوع در زمینه لوازم التحریر و محصولات مرتبط با دفاتر بود. با استفاده از کلاه سبز، تیمهای مختلف 3M ایدههایی نوآورانه مثل نوار چسب «Post-it» را توسعه دادند، که به یکی از موفقترین محصولات این شرکت تبدیل شد.
4. شرکت Prudential Financial (بیمه و خدمات مالی)
Prudential Financial یکی از بزرگترین شرکتهای بیمه و خدمات مالی در جهان است. این شرکت از روش شش کلاه تفکر برای تحلیل بازار،
توسعه استراتژیهای نوآورانه بازاریابی و بهبود خدمات مشتریان استفاده کرده است. در پروژههای متعددی که هدف آنها افزایش رضایت
مشتری و بهبود فرآیندهای داخلی بود، از این روش برای ارزیابی ایدهها و تصمیمگیریهای خلاقانه استفاده شد.
- مثال: در زمان بازبینی و توسعه خدمات بیمه عمر، Prudential با استفاده از کلاه زرد به تحلیل فرصتها و مزایای خدمات جدید پرداخته و با کلاه سیاه، به شناسایی ریسکهای موجود در بازار بیمه عمر پرداخت.
5. هیوندای (Hyundai) و بهبود طراحی خودرو
شرکت خودروسازی هیوندای از شش کلاه تفکر در فرآیند طراحی و توسعه خودروهای جدید استفاده میکند. تیمهای طراحی با استفاده از
این روش، به بررسی طراحیهای جدید و بررسی انتقادی از دیدگاههای مختلف پرداختهاند.
- مثال: در توسعه خودروهای برقی، کلاه سبز برای ایجاد راهحلهای خلاقانه در زمینه طراحی باتری و کاهش مصرف انرژی استفاده شد، در حالی که کلاه سیاه به بررسی موانع تکنولوژیکی و مشکلات ایمنی پرداخته است. نتیجه این فرآیند، تولید خودروهایی با کارایی بالا و طراحی پیشرفته بود.
6. NASA (سازمان فضایی آمریکا)
در ناسا، شش کلاه تفکر به عنوان ابزاری برای حل مشکلات پیچیده مهندسی و برنامهریزی مأموریتهای فضایی به کار میرود. برای مثال،
در پروژههای مربوط به کاوش در مریخ، ناسا از این روش برای تحلیل جنبههای مختلف فنی و زیستمحیطی استفاده کرده است.
- مثال: برای تصمیمگیری در مورد طراحیهای جدید رباتهای مریخی، از کلاه سفید برای جمعآوری اطلاعات علمی و دادههای مربوط به سطح مریخ استفاده شد. کلاه سیاه به بررسی خطرات فنی و عملیاتی این مأموریت پرداخت، در حالی که کلاه سبز به بررسی ایدههای نوآورانه در زمینه ابزارها و فناوریهای جدید پرداخته است.
هفتم
مککنزی (McKinsey) و مشاوره استراتژیک
شرکت مشاوره جهانی مککنزی بهطور گسترده از شش کلاه تفکر در ارائه مشاورههای استراتژیک به شرکتهای مختلف استفاده کرده
است. مککنزی به مشتریان خود توصیه میکند تا برای بررسی چالشهای پیچیده مدیریتی، از این روش استفاده کنند تا بتوانند دیدگاههای
مختلف را بهطور منظم تحلیل کنند.
- مثال: در یک پروژه برای یک شرکت تولیدی بزرگ، مککنزی با استفاده از کلاه سفید به بررسی دادههای مالی و عملکردی پرداخت، در حالی که با استفاده از کلاه سیاه به ارزیابی مشکلات موجود در زنجیره تأمین و تولید توجه کرد. این فرآیند به بهبود عملکرد و سودآوری شرکت کمک کرد.
نتیجهگیری:
استفاده از شش کلاه تفکر در کسبوکارها و سازمانهای بزرگ جهانی از آنجا که این روش به تحلیل جامع و ساختاریافته مسئله کمک
میکند، به شرکتها و نهادهای مختلف در تصمیمگیریهای کلان و مدیریت پیچیدگیها یاری میرساند. سازمانهایی مانند IBM، 3M،
NASA و شرکتهای تبلیغاتی و مالی مختلف، بهطور موفقیتآمیزی از این روش برای حل مشکلات و ایجاد نوآوری استفاده کردهاند.
نقاط ضعف مدل شش کلاه تفکر چیست ؟
دکتر مازیارمیر بعنوان یکی از محققین و پژوهشگران در این رشته به شدت معتقد است که مدل شش کلاه تفکر به دلیل ساختار ساده و
بسیار بسیار شفاف خود در بسیاری از محیطها و شرایط موفق عمل کرده است، اما مانند هر مدل دیگری دارای نقاط ضعف و محدودیتهایی
بسیار بنیادی است که باید همیشه مورد توجه قرار گیرند. در ادامه به برخی از این نقاط ضعف به صورت اجمالی اشاره میشود:
اول
خطر تفکر سطحی و سادهسازی بیش از حد
یکی از نقاط ضعف این مدل این است که ممکن است افراد را به سمت تفکر سطحی یا سادهسازی بیش از حد مسائل هدایت کند. با
تقسیم تفکر به شش نوع مجزا، افراد ممکن است تنها در چارچوب هر کلاه محدود شوند و از دیدن پیچیدگیهای واقعی و جزئیات نادیده
بگیرند. برخی از مسائل نیاز به تحلیلهای چندلایه و پیچیده دارند که نمیتوانند به راحتی در قالب یکی از شش کلاه گنجانده شوند.
دوم
تکیه بر تفکر مصنوعی
استفاده از شش کلاه ممکن است باعث شود که فرآیند تفکر به صورت مصنوعی و اجباری انجام شود. افراد مجبور به رعایت قواعد این مدل
میشوند، حتی اگر احساس کنند که به شیوهای طبیعی و منعطفتر میتوانند به نتیجه برسند. این اجباری بودن ممکن است خلاقیت و
انعطافپذیری را محدود کند، به ویژه زمانی که مسائل پیچیدهتر یا چندبعدی هستند.
سوم
عدم تناسب با فرهنگهای مختلف
مدل شش کلاه تفکر در فرهنگهای مختلف ممکن است با مقاومت یا سوء تفاهم روبرو شود. بهویژه در فرهنگهای شرقی یا دیگر
جوامعی که به تفکر غیرمستقیم یا رویکردهای متنوع در حل مسئله اهمیت میدهند، این مدل ممکن است خیلی ساختاریافته و
محدودکننده به نظر برسد. در فرهنگهای گروهمحور، ممکن است افراد نتوانند به راحتی احساسات و دیدگاههای خود را به صورت مستقل
بیان کنند، که این موضوع میتواند تأثیرگذاری مدل را کاهش دهد.
چهارم
زمانبر بودن فرآیند
استفاده از شش کلاه تفکر بهطور کامل و دقیق نیازمند زمان و سازماندهی زیاد است. در جلساتی که زمان محدود است، ممکن است
این مدل به کار نیاید یا امکان بررسی عمیق همه کلاهها وجود نداشته باشد. همچنین، برخی تصمیمات نیاز به واکنش سریع دارند که این
مدل ممکن است با آنها سازگاری نداشته باشد.
پنجم
وابستگی به مهارتهای تسهیلگر
برای موفقیت استفاده از شش کلاه تفکر، نیاز به وجود یک تسهیلگر ماهر است که بتواند فرآیند را به درستی هدایت کند. اگر تسهیلگر
نتواند درست مدیریت کند یا نتواند همه اعضای تیم را درگیر کند، فرآیند به درستی اجرا نخواهد شد. این وابستگی به نقش تسهیلگر، ممکن
است کیفیت اجرای روش را تحت تأثیر قرار دهد.
ششم
احتمال تمرکز بر یک کلاه به صورت نادرست
در برخی موارد، افراد ممکن است بهطور نادرست بر یک یا دو کلاه خاص بیش از حد تمرکز کنند و از دیگر کلاهها غافل شوند. برای مثال،
تیمها ممکن است بیش از حد روی کلاه سیاه (انتقاد و مشکلات) تمرکز کنند و دیگر کلاهها مانند کلاه زرد (فرصتها) یا کلاه سبز
(ایدههای نو) را نادیده بگیرند. این تعادل نادرست میتواند باعث به وجود آمدن تفکر انتقادی بیش از حد یا محدودیت در خلاقیت شود.
هفتم
سختی در تطبیق با برخی مسائل یا صنایع
شش کلاه تفکر بیشتر برای مسائل پیچیدهای که نیاز به بررسی از زوایای مختلف دارند، مناسب است. اما ممکن است در مسائل بسیار
ساده یا در صنایع فنی و عملیاتی که نیاز به تحلیلهای سریع و دقیق دارند، کارایی کمتری داشته باشد. در محیطهایی که تصمیمگیری
سریع و مبتنی بر دادههای دقیق و فنی نیاز است، استفاده از این مدل ممکن است وقتگیر و ناکارآمد باشد.
هشتم
غفلت از واقعیتهای اجتماعی و بین فردی
این مدل به گونهای طراحی شده که به هر فرد در فرآیند تصمیمگیری اجازه میدهد به طور مستقل و بدون تأثیر از دیگران فکر کند. اما در
بسیاری از شرایط واقعی، تعاملات اجتماعی و میانفردی نقش بزرگی در تصمیمگیری دارند. مدل شش کلاه ممکن است به این تعاملات
اجتماعی و نقش قدرت، نفوذ و تعارضات میان افراد کم توجهی کند.
نتیجهگیری نهایی دکتر مازیارمیر:
مدل شش کلاه تفکر ابزاری مفید و نوآورانه برای تصمیمگیری و تحلیل است، اما باید با شناخت کامل از محدودیتها و نقاط ضعف آن مورد
استفاده قرار گیرد. در شرایطی که نیاز به انعطافپذیری بیشتر، تعاملات اجتماعی قوی، یا سرعت بالاتر وجود دارد، ممکن است این مدل
بهترین انتخاب نباشد. برای بهرهبرداری کامل از مزایای آن، ضروری است که تیمها و سازمانها با مهارتهای تسهیلگری مناسب و درک
دقیق از نقاط قوت و ضعف این مدل کار کنند.
چطور کلاهها ی تفکری را ترکیب کنیم؟
ترکیب کلاهها در مدل شش کلاه تفکر میتواند به تقویت فرآیند تصمیمگیری کمک کند و اطمینان حاصل شود که هیچ زاویهای از تحلیل
نادیده گرفته نشده است. روشهای مختلفی برای ترکیب کلاهها وجود دارد که بستگی به نوع مسئله، پیچیدگی آن و محیطی که در آن
استفاده میشود دارد. در ادامه چند استراتژی کاربردی برای ترکیب کلاهها در این مدل ارائه میشود:
اول
استفاده متوالی از کلاهها
یکی از سادهترین روشها برای ترکیب کلاهها، استفاده از هر کلاه به ترتیب و به صورت متوالی است. این روش باعث میشود تا هر نوع تفکر
به صورت مستقل بررسی شود و تیم یا فرد بتواند روی هر جنبه از مسئله بهطور کامل تمرکز کند.
مثال:
- شروع با کلاه آبی: تعریف مسئله و هدف نهایی.
- انتقال به کلاه سفید: جمعآوری اطلاعات و دادههای موجود.
- سپس کلاه قرمز: بیان احساسات و واکنشهای عاطفی نسبت به مسئله.
- استفاده از کلاه سیاه: شناسایی خطرات و مشکلات احتمالی.
- کلاه زرد: بررسی فرصتها و جنبههای مثبت.
- کلاه سبز: تولید ایدههای نوآورانه و خلاقانه.
- پایان با کلاه آبی: جمعبندی و ارزیابی نهایی.
این ترتیب کلاسیک باعث میشود تا تفکر به صورت منظم و جامع انجام شود و هر جنبه از مسئله به طور جداگانه بررسی شود.
دوم
استفاده همزمان از چند کلاه
در برخی مواقع، استفاده از چند کلاه به صورت همزمان میتواند مفید باشد، به ویژه زمانی که بخواهید به طور موازی روی جنبههای مختلفی
از مسئله کار کنید. این روش ممکن است به شما کمک کند که به صورت همزمان به بررسی ریسکها، احساسات و فرصتها بپردازید.
مثال:
- ترکیب کلاه زرد و سیاه: برای بررسی همزمان فرصتها و تهدیدها.
- تیم میتواند ابتدا روی فرصتهای موجود تمرکز کند (کلاه زرد) و سپس بلافاصله به بررسی ریسکها و چالشها بپردازد (کلاه سیاه). این کار باعث میشود دیدگاهی متعادلتر و جامعتر نسبت به مسئله داشته باشید.
- ترکیب کلاه سفید و قرمز: برای بررسی همزمان دادهها و واکنشهای احساسی.
- این ترکیب میتواند به شما کمک کند تا هم دادههای خام را تحلیل کنید (کلاه سفید) و هم به واکنشهای احساسی و انسانی به آنها توجه کنید (کلاه قرمز).
سوم
بازگشت به کلاهها در طول فرآیند
گاهی اوقات لازم است به یک کلاه مشخص چندین بار بازگردید. این تکنیک به شما اجازه میدهد که پس از تحلیل اولیه، نتایج جدیدی که در
مراحل دیگر به دست آمده را دوباره ارزیابی کنید.
مثال:
- بازگشت به کلاه سفید پس از استفاده از کلاه سبز: پس از تولید ایدههای خلاقانه (کلاه سبز)، ممکن است لازم باشد که دادههای جدیدی جمعآوری شود تا ببینید آیا این ایدهها عملی و منطقی هستند یا خیر (کلاه سفید).
- بازگشت به کلاه سیاه پس از کلاه زرد: ممکن است پس از بررسی فرصتها و مزایا (کلاه زرد)، لازم باشد دوباره به بررسی ریسکها بپردازید (کلاه سیاه) تا مطمئن شوید که فرصتها واقعاً قابل دسترسی هستند و ریسکهای موجود را در نظر گرفتهاید.
چهارم
ترکیب متقارن کلاهها
گاهی ممکن است بخواهید کلاهها را به صورت متقارن ترکیب کنید تا دیدگاههای متضاد را به طور همزمان در نظر بگیرید. این روش به شما
کمک میکند تا به تعادل و توازن در تصمیمگیری برسید.
مثال:
- ترکیب کلاه زرد و سیاه: مزایا و معایب یک ایده یا تصمیم را همزمان بررسی کنید.
- این ترکیب به تیم کمک میکند تا بدون تمرکز بیش از حد روی جنبههای مثبت یا منفی، یک تحلیل متعادل داشته باشد. استفاده از این روش در جلسات تصمیمگیری میتواند باعث شود که تیمها به صورت همزمان هم به فرصتها و هم به ریسکها توجه کنند.
- ترکیب کلاه قرمز و سفید: برای بررسی همزمان دادهها و واکنشهای احساسی.
- گاهی اوقات ممکن است دادههای واقعگرایانهای در دست باشد (کلاه سفید)، اما احساسات و واکنشهای عاطفی (کلاه قرمز) نیز بر تصمیمات تأثیرگذار باشند. در این موارد، ترکیب این دو کلاه میتواند به تصمیمگیری دقیقتر و انسانیتر کمک کند.
پنجم
ترکیب کلاه آبی با دیگر کلاهها (مدیریت فرآیند)
کلاه آبی به مدیریت فرآیند تفکر و تصمیمگیری اختصاص دارد، بنابراین بهطور طبیعی و معمولا ترکیب کلاه آبی با دیگر کلاهها به شما این
امکان را میدهد که فرآیند تفکر را در طول جلسه هدایت کرده و کنترل کنید. از آنجا که کلاه آبی به برنامهریزی و مدیریت فرآیند تفکر
مربوط است، میتوانید آن را در ترکیب با دیگر کلاهها برای هدایت جلسه یا بازنگری روند به کار بگیرید.
مثالها:
- ترکیب کلاه آبی با کلاه سفید: اگر در میانه جلسه متوجه شوید که اطلاعات کافی ندارید، میتوانید با استفاده از کلاه آبی تصمیم بگیرید که به جمعآوری اطلاعات (کلاه سفید) بازگردید یا نیاز به تحقیقات بیشتر دارید.
- ترکیب کلاه آبی با کلاه سبز: در صورتی که احساس میکنید ایدههای نوآورانه کافی به دست نیامده است، کلاه آبی را به کار ببرید تا فرآیند تفکر خلاق (کلاه سبز) را مدیریت کنید. این کار باعث میشود که فرآیند خلاقیت به درستی هدایت شود و از سردرگمی جلوگیری شود.
ششم
پیشبینی و آزمایش با ترکیب کلاهها
گاهی اوقات میتوانید کلاهها را به شیوهای ترکیب کنید که پیشبینی یا شبیهسازی نتایج تصمیمگیریها را انجام دهید. به عبارت دیگر، با
ترکیب کردن کلاهها میتوانید ببینید که چگونه نتیجه نهایی ممکن است تحت تأثیر جنبههای مختلف مسئله قرار گیرد.
مثال:
- ترکیب کلاه زرد و سبز: ابتدا فرصتها را شناسایی کنید (کلاه زرد) و سپس با استفاده از تفکر خلاق (کلاه سبز) به دنبال راههای جدید برای بهرهبرداری از آن فرصتها باشید. این روش به شما اجازه میدهد تا با نوآوری و خلاقیت، از فرصتهای موجود استفاده کنید.
- ترکیب کلاه سیاه و زرد: وقتی یک ایده جدید ایجاد میشود، میتوانید همزمان با بررسی فرصتهای آن (کلاه زرد)، به مشکلات و ریسکهای بالقوه نیز فکر کنید (کلاه سیاه). این روش باعث میشود که ایدهها از همان ابتدا واقعبینانهتر بررسی شوند.
هفتم
ترتیب دلخواه کلاهها بر اساس نیاز
استفاده از کلاهها میتواند به ترتیب دلخواه و با توجه به نیازهای خاص هر جلسه یا مشکل انجام شود. به عنوان مثال، ممکن است در
شرایطی نیاز داشته باشید که ابتدا روی جنبههای احساسی تمرکز کنید (کلاه قرمز)، سپس دادهها را جمعآوری کنید (کلاه سفید) و در
نهایت خلاقیت خود را برای حل مشکل به کار ببرید (کلاه سبز).
مثال:
- شروع با کلاه قرمز: اگر مسئلهای به شدت احساسی یا چالشبرانگیز باشد، ممکن است بهتر باشد جلسه را با کلاه قرمز شروع کنید تا همه احساسات و نگرانیهای خود را ابراز کنند. این کار میتواند به کاهش استرس و تسهیل بحثهای منطقی بعدی کمک کند.
- ترکیب کلاه سیاه و کلاه سفید در ابتدا: اگر مسئلهای پیچیده باشد و اطلاعات زیادی نیاز داشته باشد، ابتدا با کلاه سیاه و کلاه سفید شروع کنید تا دادههای واقعی و ریسکها را جمعآوری و ارزیابی کنید. سپس میتوانید به کلاههای خلاقانه یا تحلیلی دیگر بروید.
هشتم
ترکیب کلاهها در تیمهای مختلف
در جلسات بزرگتر یا گروههای چندنفره، میتوانید افراد یا تیمهای مختلف را به استفاده از کلاههای مختلف در همان زمان اختصاص دهید.
این کار به تیم اجازه میدهد که به صورت همزمان روی جنبههای مختلف یک مسئله کار کنند و سپس نتایج را با هم ترکیب کنند.
مثال:
- یک تیم با کلاه سفید کار کند و تیم دیگر با کلاه زرد: تیمی که کلاه سفید را دارد میتواند دادهها و اطلاعات دقیق را جمعآوری کند، در حالی که تیمی با کلاه زرد فرصتها و جنبههای مثبت را بررسی میکند. سپس نتایج هر دو تیم با هم تلفیق میشود تا به یک تحلیل جامع برسید.
نهم
استفاده از کلاه آبی برای بازنگری و اصلاح مسیر
کلاه آبی در طول جلسه میتواند به عنوان یک ابزار بازنگری عمل کند. وقتی احساس میکنید که جلسه از مسیر خارج شده یا نیاز به
ارزیابی مجدد دارد، میتوانید دوباره به کلاه آبی برگردید تا مسیر جدیدی برای ادامه تصمیمگیری مشخص کنید.
مثال:
- استفاده از کلاه آبی در پایان هر مرحله: در طول جلسه، میتوانید پس از هر مرحله از کلاه آبی استفاده کنید تا وضعیت را ارزیابی کرده و تصمیم بگیرید که آیا باید به کلاه بعدی بروید یا به مرحله قبل بازگردید. این کار به هدایت بهتر فرآیند و جلوگیری از اتلاف وقت کمک میکند.
نتیجهگیری نهایی دکتر مازیارمیر:
ترکیب کلاهها در مدل شش کلاه تفکر میتواند فرآیند تفکر را انعطافپذیرتر و کارآمدتر کند. شما میتوانید بسته به نوع مسئله، ترتیب، تعداد،
و نحوه استفاده از کلاهها را تغییر دهید تا به بهترین نتیجه برسید. مهمترین نکته این است که انعطافپذیری و مدیریت فرآیند را به طور مداوم
با استفاده از کلاه آبی در طول جلسه حفظ کنید و در صورت نیاز کلاههای مختلف را با هم ترکیب کرده یا به آنها بازگردید.
کاربرد کلاهها ی تفکری در جلسات؟
استفاده از مدل شش کلاه تفکر در جلسات میتواند به تسهیل فرآیند تصمیمگیری، بهبود خلاقیت، و افزایش تعامل بین اعضای تیم کمک
کند. در ادامه به کاربرد کلاهها در جلسات و نکات کلیدی برای استفاده مؤثر از این مدل پرداخته میشود:
توا
تعیین هدف جلسه با کلاه آبی
قبل از شروع جلسه، با استفاده از کلاه آبی هدف و دستور کار جلسه را مشخص کنید. این کلاه به شما کمک میکند تا:
- تعریف مشکل یا موضوع: مشخص کنید که چه موضوعی قرار است بررسی شود.
- تعیین زمان: مشخص کنید که چه مدت زمانی برای هر کلاه اختصاص داده میشود.
- نحوه مشارکت: نحوه و میزان مشارکت هر عضو تیم را مشخص کنید.
دوم
استفاده از کلاه سفید برای جمعآوری اطلاعات
در ابتدای جلسه، با استفاده از کلاه سفید، اطلاعات و دادههای مرتبط با موضوع را جمعآوری کنید. این مرحله شامل:
- فراهم کردن دادههای عینی: ارائه آمار، گزارشها، و اطلاعاتی که میتواند به تحلیل بهتر کمک کند.
- پرسش و پاسخ: اعضای تیم میتوانند سوالات خود را مطرح کرده و اطلاعات لازم را دریافت کنند.
سوم
تجربه عواطف با کلاه قرمز
استفاده از کلاه قرمز به اعضای تیم این امکان را میدهد که احساسات و واکنشهای عاطفی خود را بیان کنند. این کلاه میتواند به موارد
زیر کمک کند:
- شناسایی واکنشهای احساسی: اعضا میتوانند نظرات و احساسات خود را بدون نیاز به توجیه منطقی بیان کنند.
- افزایش درک متقابل: درک احساسات دیگران میتواند به بهبود ارتباطات و همکاری در تیم کمک کند.
چهارم
تحلیل ریسکها با کلاه سیاه
پس از بیان احساسات، با استفاده از کلاه سیاه میتوانید به تحلیل ریسکها و چالشهای مربوط به موضوع بپردازید:
- شناسایی مشکلات: بررسی نقاط ضعف، موانع، و تهدیدهای احتمالی.
- تحلیل منطقی: اعضای تیم میتوانند با استدلال منطقی به شناسایی مشکلات بپردازند و از این طریق نقاط ضعف را کشف کنند.
پنجم
بررسی فرصتها با کلاه زرد
پس از تحلیل ریسکها، با استفاده از کلاه زرد میتوانید فرصتها و مزایای مربوط به موضوع را بررسی کنید:
- بررسی جنبههای مثبت: شناسایی مزایا و فرصتی که موضوع میتواند ایجاد کند.
- ایجاد انگیزه: تشویق اعضای تیم به پیدا کردن نقاط قوت و تأثیرات مثبت.
ششم
تولید ایدههای نو با کلاه سبز
در مرحله بعد، با استفاده از کلاه سبز، اعضای تیم میتوانند به تولید ایدههای خلاقانه بپردازند:
- فکر آزاد: ایجاد فضایی برای تفکر خلاق و آزاد بدون هیچ گونه قضاوت یا انتقادی.
- مغزنگاری: استفاده از تکنیکهای مغزنگاری برای ایجاد ایدههای نو و متنوع.
هفتم
جمعبندی با کلاه آبی
در پایان جلسه، با استفاده از کلاه آبی به جمعبندی نتایج و تصمیمات برسید:
- مرور نکات کلیدی: بازنگری به نکات مهم مطرح شده در طول جلسه.
- تصمیمگیری: رسیدن به یک تصمیم نهایی یا تعیین گامهای بعدی.
- تعیین وظایف: مشخص کردن وظایف و مسئولیتها برای اعضای تیم.
هشتم
تنظیم زمان و تخصیص کلاهها
برای هر کلاه زمان مشخصی تعیین کنید تا جلسه به طور مؤثر پیش برود. این کار باعث میشود:
- نظم و انضباط: اعضای تیم به خوبی متوجه زمان و ترتیب بحث شوند.
- کاهش انحراف: جلوگیری از انحراف بحث و متمرکز ماندن بر موضوعات اصلی.
نهم
حفظ تنوع و تعامل
در طول جلسه، سعی کنید از تنوع و تعامل حداکثری بهره ببرید:
- تشویق به مشارکت: از تمام اعضا بخواهید که نظرات خود را بیان کنند و به آنها ارزش قائل شوید.
- مدیریت گفتگو: از کلاه آبی برای حفظ تعادل در گفتگو و اطمینان از اینکه همه صداها شنیده میشود، استفاده کنید.
دهم
برنامهریزی برای جلسات آینده
در انتهای جلسه، از کلاه آبی برای برنامهریزی جلسات آینده استفاده کنید:
- تعیین نیازهای آینده: شناسایی موضوعات و مسائلی که باید در جلسات بعدی بررسی شود.
- تدوین طرح عمل: طراحی برنامهای برای ادامه کار و پیشرفت.
نتیجهگیری
مدل شش کلاه تفکر میتواند به عنوان یک ابزار کارآمد در جلسات تصمیمگیری، بهبود خلاقیت، و ارتقاء تعامل بین اعضای تیم استفاده
شود. با ترکیب مناسب کلاهها و رعایت ترتیب آنها، میتوان به تحلیل جامع و تصمیمگیری بهتری دست یافت. هدف اصلی این مدل، تشویق
به تفکر خلاق و متعادل در همه ابعاد یک مسئله است تا از ناهماهنگی و عدم قطعیت در فرآیند تصمیمگیری جلوگیری شود.
کاربردهای کلاههای تفکری در مدیریت؟
استفاده از مدل شش کلاه تفکر در مدیریت میتواند به بهبود فرآیندهای تصمیمگیری، افزایش خلاقیت، و ارتقاء کارایی تیمها کمک کند. در
زیر به کاربرد کلاهها در مدیریت و نقش آنها در بهینهسازی عملکرد سازمانی پرداخته شده است:
اول
تصمیمگیری بهینه
مدیران میتوانند از مدل کلاهها برای بهبود فرآیند تصمیمگیری استفاده کنند. هر کلاه به یک نوع تفکر خاص اشاره دارد و این امکان را فراهم
میآورد که همه جوانب یک مسئله به دقت بررسی شود.
- کلاه سفید: جمعآوری دادهها و اطلاعات لازم برای تصمیمگیری.
- کلاه سیاه: شناسایی خطرات و چالشهای مرتبط با تصمیمات.
- کلاه زرد: بررسی جنبههای مثبت و فرصتهای موجود.
دوم
مدیریت خلاقیت و نوآوری
مدیران میتوانند با استفاده از کلاه سبز به تحریک خلاقیت و نوآوری در تیمهای خود بپردازند.
- فراهم کردن فضایی برای تفکر خلاق: از تیم بخواهید که ایدههای جدید و نوآورانه را بدون ترس از قضاوت ارائه دهند.
- تسهیل جلسات مغزنگاری: استفاده از تکنیکهای مغزنگاری برای تولید ایدههای خلاقانه.
سوم
تسهیل ارتباطات
مدل کلاهها میتواند به تسهیل ارتباطات میان اعضای تیم و مدیران کمک کند.
- بیان احساسات با کلاه قرمز: اعضای تیم میتوانند احساسات و نظرات خود را به راحتی بیان کنند.
- حفظ احترام و درک متقابل: با استفاده از کلاهها، هر فرد میتواند بدون ترس از قضاوت نظرات خود را مطرح کند.
چهارم
حل تعارضات
مدیران میتوانند از مدل کلاهها برای حل تعارضات در تیمها استفاده کنند.
- کلاه سیاه و کلاه زرد: بررسی نقاط قوت و ضعف ایدهها و راهحلها به حل تعارضات کمک میکند.
- تسهیل گفتگو: کلاهها به اعضای تیم اجازه میدهند که از زاویههای مختلف به مسائل نگاه کنند و به توافق برسند.
پنجم
مدیریت پروژه
در مدیریت پروژه، کلاهها میتوانند به بهبود فرآیندهای برنامهریزی و ارزیابی کمک کنند.
- استفاده از کلاه آبی برای کنترل روند: مدیر پروژه میتواند با استفاده از کلاه آبی روند پروژه را کنترل کرده و مراحل مختلف را مدیریت کند.
- بررسی دادهها با کلاه سفید: جمعآوری و تحلیل دادهها و اطلاعات پروژه به کمک کلاه سفید.
ششم
آموزش و توسعه مهارتها
مدیران میتوانند از مدل کلاهها به عنوان یک ابزار آموزشی برای بهبود مهارتهای تفکر انتقادی و خلاقیت کارکنان استفاده کنند.
- برگزاری کارگاههای آموزشی: برگزاری کارگاههای آموزشی با محوریت کلاهها برای تقویت مهارتهای تفکر در کارکنان.
- تشویق به تفکر انتقادی: کمک به کارکنان برای توسعه مهارتهای تحلیلی و انتقادی.
هفتم
استراتژیسازی و برنامهریزی
مدیران میتوانند از مدل کلاهها برای توسعه استراتژیها و برنامههای بلندمدت استفاده کنند.
- تحلیل فرصتها و تهدیدها: با استفاده از کلاههای زرد و سیاه، مدیران میتوانند به شناسایی فرصتها و تهدیدهای موجود در محیط کسب و کار بپردازند.
- تدوین برنامههای استراتژیک: بر اساس تحلیلهای انجام شده، مدیران میتوانند برنامههای استراتژیک مناسبی تدوین کنند.
هشتم
ارزیابی عملکرد
مدل کلاهها میتواند به ارزیابی عملکرد کارکنان و تیمها کمک کند.
- استفاده از کلاه آبی برای تعیین معیارهای ارزیابی: مدیران میتوانند با استفاده از کلاه آبی، معیارهای ارزیابی و هدفگذاری را مشخص کنند.
- بررسی عملکرد با کلاه سفید: جمعآوری دادهها و اطلاعات مربوط به عملکرد تیمها.
نهم
فرآیندهای تغییر و تحول
مدیران میتوانند از مدل کلاهها برای مدیریت تغییرات و تحولات سازمانی استفاده کنند.
- تحلیل تأثیر تغییرات: با استفاده از کلاههای سیاه و زرد، تأثیرات مثبت و منفی تغییرات بر سازمان بررسی میشود.
- تسهیل پذیرش تغییرات: از کلاههای قرمز و سبز برای شناسایی احساسات و ایدههای جدید مرتبط با تغییرات استفاده کنید.
دهم
ایجاد فرهنگ سازمانی مثبت
مدل کلاهها میتواند به شکلگیری یک فرهنگ سازمانی مثبت و سازنده کمک کند.
- ترویج تفکر باز و همکاری: استفاده از کلاهها به اعضای تیم اجازه میدهد تا در یک محیط حمایتی و غیرقضایی افکار و نظرات خود را بیان کنند.
- تقویت روحیه تیمی: با تشویق به همکاری و تبادل نظر، روحیه تیمی و همبستگی بین اعضای تیم تقویت میشود.
نتیجهگیری
مدل شش کلاه تفکر ابزاری کارآمد در مدیریت است که به بهبود تصمیمگیری، افزایش خلاقیت، تسهیل ارتباطات، و حل تعارضات کمک
میکند. با استفاده صحیح از این مدل، مدیران میتوانند فرآیندهای مدیریت را بهینه کرده و عملکرد سازمانی خود را ارتقا دهند. این مدل به
تیمها اجازه میدهد که از زوایای مختلف به مسائل نگاه کنند و با ترکیب دیدگاهها به بهترین نتایج دست یابند.
محدودیتها برای مدل تفکر شش کلاه؟
مدل شش کلاه تفکر یکی از ابزارهای مفید در مدیریت و تفکر خلاق است، اما مانند هر مدل دیگری، دارای محدودیتها و چالشهای خاصی
است. در زیر به برخی از محدودیتهای شش کلاه تفکر پرداخته میشود:
اول
سادگی بیش از حد
- عمق تفکر: برخی منتقدان بر این باورند که مدل شش کلاه ممکن است تفکر عمیق و پیچیده را نادیده بگیرد. در واقع، تفکر در مورد موضوعات پیچیده ممکن است نیاز به تجزیه و تحلیل عمیقتری نسبت به آنچه که این مدل فراهم میکند، داشته باشد.
دوم
تجربه و مهارتهای اعضای تیم
- عدم آشنایی با مدل: اگر اعضای تیم با این مدل آشنا نباشند، ممکن است در استفاده از آن دچار سردرگمی شوند. آموزش و آشنایی با روشهای استفاده از کلاهها برای تمام اعضای تیم ضروری است.
- تفاوت در تواناییها: اعضای مختلف تیم ممکن است در استفاده از کلاههای مختلف مهارتها و تواناییهای متفاوتی داشته باشند، که میتواند منجر به عدم توازن در مشارکت شود.
سوم
تعصبهای فردی
- قضاوت شخصی: افراد ممکن است بر اساس تجربیات و تعصبات شخصی خود به کلاهها نگاه کنند و این مسئله میتواند بر نتیجهگیریها تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، یک فرد ممکن است به طور غیرمنصفانهای روی کلاه سیاه تمرکز کند و نقاط قوت را نادیده بگیرد.
چهارم
عدم تعادل در زمان تخصیص
- تخصیص نامناسب زمان: ممکن است در برخی موارد زمان کافی به هر کلاه اختصاص داده نشود، که میتواند منجر به بررسی ناقص موضوعات شود. به عنوان مثال، اگر زمان کافی به کلاه سبز داده نشود، ممکن است ایدههای خلاقانه و نوآورانه کافی به دست نیاید.
پنجم
پیچیدگیهای گروهی
- تنوع نظرات: در گروههای بزرگ و متنوع، تنوع نظرات و تجربیات میتواند منجر به چالشهایی در اجرای مدل شود. برخی اعضای گروه ممکن است از فرآیند کلاهها خارج شوند و بر روی نظرات خود پافشاری کنند.
- تعارضات و اختلافنظرها: ممکن است در حین استفاده از کلاهها، تعارضات و اختلافنظرهایی بوجود آید که مدیریت آنها نیاز به مهارتهای خاصی دارد.
ششم
محدودیت در دقت تحلیل
- تحلیل سطحی: ممکن است کلاهها منجر به تحلیل سطحی برخی مسائل شوند و عمق واقعی مشکل را شناسایی نکنند. به عنوان مثال، استفاده از کلاه زرد ممکن است باعث نادیده گرفتن جوانب منفی شود.
هفتم
عدم انعطافپذیری
- الزام به ترتیب: مدل شش کلاه به ترتیب خاصی از کلاهها اشاره دارد، که ممکن است در برخی موارد نیاز به تغییر در این ترتیب وجود داشته باشد. این الزام به ترتیب میتواند محدود کننده باشد.
هشتم
عدم تمرکز بر پیادهسازی
- تمرکز بر فرآیند نه نتیجه: در برخی موارد، تیمها ممکن است بیش از حد بر روی فرآیند تفکر تمرکز کنند و از پیادهسازی و عمل به نتایج حاصل شده غافل شوند.
نهم
نیاز به زمان و منابع
- زمانبر بودن: اجرای مدل شش کلاه ممکن است زمانبر باشد و در شرایطی که زمان محدودی برای تصمیمگیری وجود دارد، ممکن است کاربرد آن دشوار باشد.
معرفی بخشهایی از کارگاه شیوه های نوین تفکر و تکنیکهای حل مسئله و خلاقیت دکتر میر
مقدمه
حل مسئله از مهارتهای اساسی در زندگی روزمره و محیط کار است که به موفقیت در زمینههای مختلف کمک میکند. تکنیکهای حل
مسئله به افراد و سازمانها اجازه میدهد تا مشکلات را به روشی ساختاریافته و مؤثر حل کنند. در این مقاله، به معرفی تکنیکهای مهم
حل مسئله، همراه با چکلیست، نمونههای موفق و منابع علمی و فرهنگی میپردازیم.
تکنیکهای برتر حل مسئله و توضیح مختصر
- تحلیل علت و معلول (Cause and Effect Analysis)
- توضیح: این تکنیک بر شناسایی عوامل اصلی مشکل تمرکز دارد و با کمک ابزارهایی مانند نمودار علت و معلول (استخوان ماهی) به کاربران کمک میکند تا علت ریشهای مشکلات را شناسایی کنند.
- نمونه موفق: کمپانی تویوتا در حل مسائل تولیدی خود از این تکنیک استفاده میکند.
- چکلیست:
- تعریف مسئله.
- شناسایی عوامل اولیه و ثانویه.
- طراحی نمودار علت و معلول.
- تجزیه و تحلیل دادهها.
- آزمایش فرضیات.
- اصلاح و بررسی راهکار.
- ارزیابی و مرور نتایج.
- تکنیک 5 چرا (5 Whys)
- توضیح: با پرسیدن پنج بار “چرا؟” علت اصلی یک مشکل شناسایی میشود. این تکنیک به ویژه در شرکتهای تولیدی و صنعتی کاربرد دارد.
- نمونه موفق: در شرکتهای ژاپنی مانند تویوتا برای کاهش خطاهای تولید استفاده میشود.
- چکلیست:
- تعریف مسئله.
- پرسیدن اولین “چرا”.
- تحلیل جواب.
- پرسیدن چراهای بیشتر.
- یافتن ریشه مشکل.
- طراحی راهحل.
- ارزیابی راهحل.
- تفکر طوفان مغزی (Brainstorming)
- توضیح: این تکنیک به جمعآوری ایدهها در یک گروه کمک میکند و خلاقیت و همکاری را تشویق میکند.
- نمونه موفق: شرکت گوگل از این روش در جلسات ایدهپردازی خود استفاده میکند.
- چکلیست:
- شناسایی مسئله.
- انتخاب تیم مناسب.
- تعیین قوانین.
- جمعآوری ایدهها.
- ارزیابی ایدهها.
- انتخاب بهترین ایده.
- اجرای ایده و بازخورد.
- نمودار درخت تصمیمگیری (Decision Tree)
- توضیح: این ابزار به تصمیمگیران کمک میکند تا با ترسیم مسیرهای احتمالی، بهترین گزینه را انتخاب کنند.
- نمونه موفق: در شرکتهای مالی مانند گلدمن ساکس از این روش برای ارزیابی ریسکهای مالی استفاده میشود.
- چکلیست:
- تعریف مسئله.
- شناسایی گزینهها.
- رسم نمودار درخت.
- ارزیابی احتمالات.
- محاسبه هزینه و فایده.
- انتخاب مسیر بهینه.
- بررسی نتایج پس از اجرا.
منابع پیشنهادی
کتابها
- “حل مسئله و تصمیمگیری” نوشتهی دکتر کنت بوچر
- “تفکر سریع و کند” اثر دنیل کانمن
- “حل مسئله خلاقانه” نوشتهی ریک وارن
- “راهنمای حل مسئله برای مدیران” اثر ریچارد بوا
فیلمها و سریالها
- فیلم “12 مرد خشمگین” (12 Angry Men) – یک مثال عالی از تحلیل دقیق و استفاده از تکنیکهای پرسش و پاسخ در حل مسئله است.
- سریال “خانه کاغذی” (Money Heist) – این سریال روشهای مختلف حل مسئله و تصمیمگیری در شرایط بحران را به تصویر میکشد.
- فیلم “شبکه اجتماعی” (The Social Network) – چالشهای حل مسئله در حوزه تکنولوژی و تجارت را نشان میدهد.
نتیجهگیری
حل مسئله یک مهارت حیاتی در دنیای امروز است. تکنیکها و روشهای مختلفی وجود دارد که با بهرهگیری از آنها میتوان به حل مشکلات پیچیدهتر پرداخت. استفاده از چکلیستها و مثالهای موفق میتواند در بهبود روند حل مسئله مؤثر باشد.
You said:
ChatGPT said:
در این مقاله، به بررسی جامع تکنیکهای مختلف حل مسئله خواهیم پرداخت. این تکنیکها ابزارهایی کاربردی برای شناسایی، تحلیل و حل مشکلات در زمینههای مختلف زندگی و کار هستند. برای هر تکنیک، توضیح مختصری ارائه میدهیم، چکلیست هفتمرحلهای همراه با نمونههای موفق جهانی و منابع مرتبط را معرفی میکنیم.
مقدمه
حل مسئله یکی از مهارتهای کلیدی است که در زندگی روزمره و محیطهای کاری اهمیت دارد. استفاده از تکنیکهای مختلف میتواند به افراد و سازمانها کمک کند تا مشکلات را به شکلی سیستماتیک و مؤثر حل کنند. این مقاله به معرفی تعدادی از تکنیکهای معروف و کارآمد حل مسئله میپردازد.
1. تحلیل علت و معلول (Cause and Effect Analysis)
- توضیح: این تکنیک برای شناسایی علل ریشهای مشکلات به کار میرود و معمولاً با نمودار استخوان ماهی (Fishbone Diagram) نمایش داده میشود.
- نمونه موفق: شرکت تویوتا برای حل مشکلات تولیدی از این تکنیک استفاده میکند.
- چکلیست هفتمرحلهای:
- تعریف دقیق مسئله.
- شناسایی عوامل موثر.
- طراحی نمودار علت و معلول.
- تجزیه و تحلیل دادهها.
- آزمودن فرضیات.
- اصلاح و بررسی راهکارها.
- ارزیابی و مرور نتایج.
2. تکنیک 5 چرا (5 Whys)
- توضیح: این روش با پرسیدن “چرا؟” به دنبال شناسایی علت اصلی یک مشکل است و معمولاً شامل پنج بار پرسش میشود.
- نمونه موفق: شرکتهای ژاپنی مانند تویوتا برای کاهش خطاهای تولید از این تکنیک استفاده میکنند.
- چکلیست هفتمرحلهای:
- تعریف مسئله.
- پرسیدن اولین “چرا”.
- تحلیل پاسخ.
- پرسیدن چراهای بیشتر.
- شناسایی ریشه مشکل.
- طراحی راهحل.
- ارزیابی و بررسی نتیجه.
3. طوفان مغزی (Brainstorming)
- توضیح: این تکنیک به جمعآوری ایدهها در یک گروه کمک میکند و به خلاقیت و همکاری تیمی دامن میزند.
- نمونه موفق: شرکت گوگل از طوفان مغزی در جلسات ایدهپردازی خود بهره میبرد.
- چکلیست هفتمرحلهای:
- شناسایی مسئله.
- انتخاب تیم مناسب.
- تعیین قوانین جلسه.
- جمعآوری ایدهها.
- ارزیابی و مرتبسازی ایدهها.
- انتخاب بهترین ایده.
- اجرای ایده و بازخوردگیری.
4. نمودار درخت تصمیمگیری (Decision Tree)
- توضیح: این ابزار به تصمیمگیرندگان کمک میکند تا با تجزیه و تحلیل مسیرهای احتمالی، بهترین گزینه را انتخاب کنند.
- نمونه موفق: شرکتهای مالی مانند گلدمن ساکس از این روش برای ارزیابی ریسکهای مالی استفاده میکنند.
- چکلیست هفتمرحلهای:
- تعریف مسئله.
- شناسایی گزینههای ممکن.
- ترسیم نمودار درخت.
- ارزیابی احتمالات.
- محاسبه هزینه و فایده.
- انتخاب بهترین مسیر.
- بررسی نتایج پس از اجرا.
منابع پیشنهادی
کتابها
- “حل مسئله و تصمیمگیری” نوشتهی دکتر کنت بوچر.
- “تفکر سریع و کند” اثر دنیل کانمن.
- “حل مسئله خلاقانه” نوشتهی ریک وارن.
- “راهنمای حل مسئله برای مدیران” اثر ریچارد بوا.
فیلمها و سریالها
- فیلم “12 مرد خشمگین” (12 Angry Men) – نمایشی از تحلیل دقیق و حل مسئله.
- سریال “خانه کاغذی” (Money Heist) – ارائه روشهای مختلف حل مسئله در شرایط بحرانی.
- فیلم “شبکه اجتماعی” (The Social Network) – چالشهای حل مسئله در حوزه تکنولوژی و تجارت.
نتیجهگیری
تکنیکهای حل مسئله ابزارهایی ضروری برای موفقیت در زندگی و کار هستند. با بهرهگیری از این تکنیکها و چکلیستها، میتوان به صورت سیستماتیک و مؤثر مشکلات را شناسایی و حل کرد. استفاده از منابع علمی و فرهنگی نیز میتواند به گسترش دانش و مهارتهای لازم در این حوزه کمک کند.
نتیجهگیری دکتر مازیارمیر
مدل شش کلاه تفکر ابزاری مفید برای تفکر و تصمیمگیری است، اما باید با توجه به محدودیتها و چالشهای آن استفاده شود. برای
استفاده مؤثر از این مدل، لازم است که اعضای تیم آموزش ببینند، زمان مناسب به هر کلاه اختصاص داده شود، و فضای تعامل و گفتگو حفظ
شود. شناخت محدودیتها و چالشهای مدل میتواند به بهبود فرآیندها و افزایش کارایی آن کمک کند.
، اما در برخی شرایط ممکن است مناسب نباشد. در زیر به مواردی اشاره شده است که
نباید از این مدل استفاده کرد.
اول
زمانهای فشار و استرس
عدم توانایی تفکر منطقی
در مواقعی که تیم تحت فشار شدید قرار دارد یا استرس بالایی را تجربه میکند، تمرکز بر روی شش کلاه ممکن است به تحلیل دقیق منجر
نشود و اعضای تیم نتوانند به خوبی از هر کلاه استفاده کنند.
دوم
زمان محدود برای تصمیمگیری
تحت فشار زمانی:
اگر زمان برای تصمیمگیری بسیار محدود باشد، ممکن است استفاده از مدل کلاهها وقتگیر باشد و باعث ایجاد تأخیر در فرآیند تصمیمگیری
شود. در این شرایط، تصمیمگیری سریع و مؤثر ممکن است ضروریتر باشد.
سوم
مسائل بسیار پیچیده
موضوعات عمیق و پیچیده
در مواقعی که مسئله نیاز به تجزیه و تحلیل عمیق و جامع دارد، استفاده از مدل شش کلاه ممکن است به اندازه کافی عمق نداشته باشد.
این مدل ممکن است نتواند پیچیدگیهای مسئله را به طور کامل پوشش دهد.
چهارم
فرآیندهای روتین و تکراری
–جلسات غیررسمی یا روتین
در برخی موارد، اگر جلسهای صرفاً به بررسی موضوعات روزمره یا روتین اختصاص دارد، ممکن است
استفاده از مدل شش کلاه اضافی و غیرضروری باشد. در این مواقع، روشهای سادهتر ممکن است کافی باشند.
پنجم
عدم تنوع در تفکر گروهی
گروههای همنظر
اگر گروهی متشکل از افراد با تفکر مشابه و همنظر در یک مسئله باشد، استفاده از مدل شش کلاه ممکن
است نتیجهی مثبتی نداشته باشد، زیرا در این شرایط تنوع دیدگاهها و نظرات کاهش مییابد.
ششم
عدم تمایل به همکاری
عدم تمایل به مشارکت
اگر اعضای تیم تمایلی به مشارکت در فرآیند تفکر نداشته باشند یا از کار با یکدیگر امتناع کنند، استفاده از
مدل شش کلاه ممکن است کارایی نداشته باشد. برای اینکه این مدل مؤثر باشد، باید روحیه همکاری و
تعامل در گروه وجود داشته باشد.
هفتم
مدیریت تغیر
فرآیندهای تغییرات سریع
در مواقعی که سازمان در حال انجام تغییرات سریع است، استفاده از این مدل ممکن است ناکارآمد باشد،
زیرا ممکن است نتوانید به سرعت به وضعیت جدید پاسخ دهید و نیاز به تصمیمگیری فوری داشته باشید.
هشتم
موضوعات شخصی یا عاطفی
– مسائل شخصی
در موضوعات بسیار شخصی یا عاطفی، استفاده از مدل شش کلاه ممکن است
به طور غیرموثر باشد. اعضای تیم ممکن است احساس کنند که از آنها انتظار میرود که احساسات خود
را نادیده بگیرند و از دیدگاههای منطقی خارج شوند.
نهم
عدم تعادل در قدرت در گروه
– فرآیندهای غیر عادلانه:
اگر در گروهی، افراد با قدرت بیشتری بر فرآیند تصمیمگیری تسلط داشته
باشند، ممکن است دیگر اعضا نتوانند به راحتی نظرات خود را ابراز کنند. در چنین شرایطی، استفاده از
کلاهها ممکن است به عدالت در بحث کمک نکند.
10. **فرهنگ سازمانی نامناسب**
– **سازمانهای با فرهنگ بسته**: در سازمانهایی که فرهنگ بازخورد و تفکر انتقادی ندارند، اجرای
مدل شش کلاه ممکن است با چالشهای جدی مواجه شود و نتایج مثبت به دست نیاید.
نتیجهگیری نهایی دکتر مازیارمیر
مدل شش کلاه تفکر ابزار قدرتمندی است، اما در برخی شرایط، استفاده از آن ممکن است مناسب
نباشد. شناخت زمانهایی که این مدل به خوبی عمل نمیکند، به مدیران و تیمها کمک میکند تا به جای
آن از روشهای دیگری برای حل مشکلات و تصمیمگیری استفاده کنند. مهم است که بر اساس شرایط
خاص و نیازهای تیم یا سازمان، روشهای مناسب را انتخاب کنید……
طوفان فکری مازیارمیر
من از طوفان فکری متنفرم
من از اجرای آنها متنفرم، از کمک به آنها و استفاده از آنها برای حل مشکلات متنفرم.
آنها زمان و استعداد زیادی را هدر می دهند و در ارائه ایده های شایسته خوب نیستند.
و بنابراین شش ماه پیش من زندگی حرفه ای خود را از این اسب تروا از حد متوسط پاک کردم، و از جلسات کاری انفرادی یا جلسات تفکر دو نفره حمایت کردم.
پیشنهاد می کنم وقتش رسیده که چکمه را هم به آنها بدهید.
مرگ بر طوفان فکری زنده باد ایده های عالی
او تنها نیست. علیرغم این واقعیت که طوفان فکری در برخی موارد تقریباً مترادف با خلاقیت است، افراد زیادی هستند که دوست دارند طوفان فکری را از زندگی کاری خود پاک کنند.
در برخی موارد، اینها افرادی هستند که خود را “خلاق” توصیف نمی کنند، برای آنها شرم آور و کمی ترسناک است که از آنها خواسته شود در مقابل همکاران خود ایده های عجیب و غریب ارائه دهند. اما منتقدان همچنین شامل برخی از متخصصان خلاق بسیار با استعداد و موفق هستند، مانند هانتینگتون یا گوردون تور ، مدیر خلاق سابق جی. والتر تامپسون، اروپا، خاورمیانه و آفریقا:
با اختلاف فاحش ترین نمونه سوءمدیریت خلاق، طوفان فکری است… [طوفان فکری] کار نکرد، هرگز کار نکرد، هرگز کار نخواهد کرد، و شواهدی وجود داشت که در سال 1965 نتوانسته بود کار کند. این بار، هر ایده ای راه خود را از جلسات طوفان فکری پیدا کرد و با موفقیت اجرا شد و باعث خوشحالی همه شد، علی رغم تکنیک بود، نه به خاطر آن.
(گوردون تور، مدیریت افراد خلاق )
من شکایات مشابهی را از تعداد کمی از مدیران خلاق و خلاقان حرفه ای شنیده ام – به جای اینکه طوفان فکری را برای فرآیند خلاقانه شرکت ضروری بدانند، آن را به عنوان یک کار طاقت فرسا می بینند، چیزی که باید در سریع ترین زمان ممکن از سر راه خارج شود تا بتوانند به تجارت واقعی خلاقیت ادامه دهید. بهویژه در شرکتهایی که انتظار میرود همه در طوفان فکری مشارکت داشته باشند – نه فقط «تیم خلاق» – برخی از مدیران خلاق گفتهاند که آن را بهعنوان یک مصلحت سیاسی و نه منبع الهام میبینند: با مشارکت بخشهای دیگر، همه میتوانند به «نظر خود را میگویند»، اما ایدههای واقعاً ارزشمند تا پس از آن، زمانی که خلاقان به طور جدی شروع به کار میکنند، ظاهر نمیشوند.
و همانطور که گوردون تور اشاره می کند، “اثبات” زیادی از تحقیقات برای حمایت از انتقادات وجود دارد.
طوفان فکری دقیقاً چیست؟
“طوفان فکری” آنقدر کلمه رایج است که اغلب برای توصیف هر جلسه یا مکالمه ای که برای تولید ایده طراحی شده است استفاده می شود. اما آنچه منتقدان واقعاً از آن شکایت دارند، جلسات طوفان فکری رسمی است که توسط مجموعهای از قوانین اداره میشود که از مدیر تبلیغات، الکس فایکنی آزبورن، در کتاب تخیل کاربردی او در سال 1963 سرچشمه میگیرد . فرض اصلی این است که با تعلیق قضاوت، افراد خود را آزاد می کنند تا ایده های غیرعادی و بالقوه مفیدی را ارائه دهند. چهار قانون مهم عبارتند از:
- تا حد امکان ایدههای بیشتری تولید کنید – هر چه ایدههای بیشتری داشته باشید، شانس بیشتری برای ارائه ایدههای خوب خواهید داشت.
- انتقاد نکنید – این شور و شوق مردم را کاهش می دهد و خلاقیت آنها را از بین می برد.
- از ایدههای غیرمعمول استقبال کنید – اگر میخواهید واقعا خلاق باشید، مهم است که از طرز فکر معمول خود خارج شوید و ایدههای عجیب و غریب را در نظر بگیرید.
- ایده ها را ترکیب و بهبود ببخشید – به جای انتقاد از ایده ها، به دنبال راهی برای استفاده از آنها در ترکیب و/یا بهبود آنها باشید.
یک رهبر برای تسهیل جلسه، تشویق مردم و اطمینان از پایبندی آنها به قوانین منصوب می شود. رهبر همچنین مسئول جمع آوری ایده ها است، معمولاً با نوشتن آنها بر روی تخته سفید، فلیپچارت یا ارسال یادداشت های آن. پس از تولید ایدهها، در مرحله بعد ارزیابی میشوند تا ببینیم کدام یک ارزش اجرا دارند.
پرونده علیه طوفان فکری
تحقیقات زیادی در مورد طوفان فکری انجام شده است که اکثر آنها انتقادات وارده به این تکنیک را تایید می کند:
ایده های خوب کافی نیست
مطالعات کیفیت و کمیت ایده های تولید شده در جلسات طوفان فکری گروهی را با ایده های تولید شده توسط افرادی که به صورت مجزا کار می کنند مقایسه کرده اند. محققان دریافتند که گروهها ایدههای خوب/مرتبط کمتری نسبت به ایدههای تولید شده توسط افراد تولید میکنند. به گفته محققان، بهتر است از اعضای تیم بخواهیم تا قبل از یک جلسه گروهی که در آن ایده ها به اشتراک گذاشته شده و مقایسه می شوند، به صورت فردی یا دوتایی ایده تولید کنند.
عدم وجود فیلترهای بحرانی
گفته می شود که طوفان فکری کار می کند زیرا تفکر انتقادی ممنوع است و امکان جریان آزادتر ایده های اصلی را فراهم می کند. اما باز هم، این تحقیق تردیدهایی را در این مورد ایجاد می کند. یک مطالعه جلسات طوفان فکری کلاسیک را با جلساتی مقایسه کرد که در آن به طوفان فکری گفته شد که از چه معیارهایی برای ارزیابی ایدههایشان استفاده میشود و تشویق شدند تا از این اطلاعات برای هدایت ایدهپردازی خود استفاده کنند. گروههای «معیار نشان داده شده» ایدههای کمتری تولید میکنند، اما تعداد بیشتری از ایدههای با کیفیت بالا تولید میکنند. خطر طوفان فکری این است که کمیت با کیفیت برابری نمی کند.
یک منبع رایج ناامیدی برای متخصصان این است که مجبور باشند در جلسات طوفان فکری بنشینند که در آن افراد دیگر جریانی از ایده ها را تولید می کنند که «به سادگی کارساز نیستند». گاهی اوقات متخصصان موضوع ایدهها را قبلاً امتحان کردهاند، گاهی اوقات فقط دانش فنی دارند که به آنها اجازه میدهد ببینند چرا ایدهها هرگز کارساز نیستند. اما به دلیل قوانین طوفان فکری، آنها مجاز به بیان این موضوع نیستند، زیرا به آنها برچسب “قاتل ایده” داده می شود.
مهار
یک نظریه برای عملکرد ضعیف گروههای طوفان فکری این است که افراد از حضور دیگران، بهویژه رئیسشان یا دیگر کارکنان ارشد احساس میکنند که مانع از آن میشوند.
بارگذاری رایگان
در یک موقعیت گروهی، افراد تنبل می توانند با مشارکت اندکی در بحث کنار بیایند و به همکاران پر سر و صدا اجازه دهند تا همه کارها را انجام دهند. اگر از او خواسته شود که به صورت مجزا ایده تولید کند، همه باید سهم خود را به اشتراک بگذارند.
نوبت گرفتن
در جلساتی که افراد باید به نوبت صحبت کنند، این می تواند روند تولید ایده را کند کند. اگر در حین صحبت شخص دیگری به ایده ای فکر می کنید، باید منتظر بمانید تا آن را با گروه به اشتراک بگذارید. تا زمانی که نوبت شما برسد، ممکن است آن را فراموش کرده باشید یا علاقه خود را از دست داده باشید. حتی اگر بتوانید آن را به خاطر بسپارید، این احتمال وجود دارد که تلاش برای به خاطر سپردن در این میان شما را از فکر کردن به ایده های دیگر باز دارد.
تفکر گروهی
علیرغم تشویق به ارائه ایده های وحشیانه یا حواس پرت، گرایش گروه ها به همگرایی بر روی انواع ایده های مشابه وجود دارد. هنگامی که این اتفاق می افتد، ممکن است برای یک فرد دشوار باشد که یک ایده کاملاً متفاوت را پیشنهاد کند و خطر مخالفت با جریان را داشته باشد. اگر به درستی مدیریت نشود، یک جلسه طوفان فکری میتواند منجر به «خلاقیت توسط کمیته» شود که در آن ایدههای خوب با اجماع و مصالحه کمرنگ میشوند.
در دفاع از طوفان فکری
بنابراین موردی که علیه طوفان فکری وجود دارد بسیار نکوهش کننده است. یا هست؟
پروفسور رابرت ساتون در دانشکده مهندسی استانفورد از منتقدان انتقاد می کند :
مشکل اینجاست: بیشتر مطالعات آکادمیک در مورد طوفان فکری دقیق هستند، اما به چالش مدیریت کار خلاقانه بی ربط هستند. آنها استدلال می کنند که افرادی که به تنهایی طوفان فکری می کنند، ایده های بیشتری را (به ازای هر نفر) در یک دوره 10 دقیقه ای در میکروفون بیان می کنند تا کسانی که در یک طوفان فکری گروهی هستند. «از دست دادن بهرهوری» طوفان فکری گروهی به این دلیل اتفاق میافتد که افراد به نوبت صحبت میکنند و بنابراین نمیتوانند به این سرعت ایدهها را بیرون بیاورند.
اما مقایسه اینکه آیا خلاقیت به بهترین شکل در گروه اتفاق میافتد یا به تنهایی، بسیار احمقانه است، وقتی به نحوه انجام کار خلاقانه نگاه میکنید. در شرکتهای خلاق، افراد بین هر دو حالت به قدری یکپارچه جابهجا میشوند که به سختی میتوان متوجه شد که کار فردی کجا به پایان میرسد و کار گروهی شروع میشود. در طوفان های فکری گروهی، افراد اغلب برای چند دقیقه “کوک” می شوند تا یک محصول یا ساختار سازمانی را با الهام از گفتگو ترسیم کنند و سپس دوباره به داخل می پرند تا ایده خود را به دیگران نشان دهند…
بسیاری از آزمایشات دانشگاهی در مورد طوفان فکری جعلی هستند. آنها معمولاً شامل افرادی می شوند که هیچ تجربه یا آموزش قبلی در طوفان فکری گروهی ندارند. آنها اغلب توسط دانشجویان کارشناسی در کلاس های روانشناسی هدایت می شوند که به طور خلاصه لیستی از “قوانین” ارائه می شود و سپس به آنها دستور داده می شود که 10 یا 15 دقیقه را صرف ایجاد ایده های جدید در مورد موضوعاتی کنند که آنها نمی دانند – و به احتمال زیاد – هیچ اهمیتی برای آنها ندارند. یک سوال رایج در این آزمایش ها این است: “اگر همه یک انگشت شست اضافی داشته باشند چه اتفاقی می افتد؟” این ممکن است سرگرم کننده باشد اما مشکلی نیست که آنها هرگز با آن روبرو شوند.
برای ساتون، مشکل در تکنیک نیست، بلکه روش به کارگیری آن است: “وقتی جلسات طوفان فکری به درستی مدیریت می شوند و به طرز ماهرانه ای با سایر شیوه های کاری مرتبط می شوند، می توانند نوآوری قابل توجهی را ترویج کنند.”
تام کلی با ساتن موافق است. و از آنجایی که کلی مدیر کل IDEO ، مشاور طراحی مشهور جهانی است که کارش برای مشتریانی مانند اپل، کداک، پپسی و گپ بیش از 1000 پتنت و جوایز طراحی بیشتری نسبت به هر شرکت دیگری به دست آورده است، باید بداند که درباره چه چیزی صحبت می کند. :
مشکل طوفان فکری این است که همه فکر می کنند قبلاً آن را انجام داده اند. … بسیاری از افراد تجاری، طوفان فکری را به عنوان یک چک باکس، یک متغیر آستانه، مانند «آیا می توانی دوچرخه سواری کنی؟» تلقی می کنند. یا “آیا می دانید چگونه بند کفش های خود را ببندید؟” آنها این احتمال را نادیده می گیرند که طوفان فکری می تواند یک مهارت، یک هنر باشد، بیشتر شبیه نواختن پیانو تا بستن بند کفش های شما. شما همیشه در حال یادگیری هستید و می توانید به طور مداوم بهتر شوید. شما می توانید به یک متخصص طوفان فکری تبدیل شوید…
طوفان فکری عملاً یک دین در IDEO است، دینی که ما تقریباً هر روز آن را انجام می دهیم. اگرچه طوفان فکری خود اغلب بازیگوش است، طوفان فکری به عنوان یک ابزار – به عنوان یک مهارت – کاملا جدی گرفته می شود. و در یک شرکت بدون قوانین زیاد، ما ایده بسیار محکمی در مورد اینکه طوفان فکری چیست و چگونه باید سازماندهی شود، داریم.
(تام کلی، هنر نوآوری )
اینجا چه خبر است؟ چگونه است که دانشگاهیان نمی توانند در مورد شواهد موافق و مخالف طوفان فکری به عنوان ابزاری برای خلاقیت توافق کنند؟ و چگونه است که تمرینکنندگان خلاق برجستهای وجود دارند که با شور و شوق در هر دو طرف بحث بحث میکنند؟
ویرایش: باب ساتن در پاسخ به این مطلب، یک پست عالی در وبلاگ خود نوشته است . من به خصوص این بیت را دوست دارم:
همان طور که در IDEO، Pixar و سایر مکان هایی که کار خلاقانه واقعی انجام می دهند، طوفان فکری تنها زمانی تفاوت ایجاد می کند که بخشی از یک فرآیند خلاقانه بزرگتر باشد.
به سوی تو
به نظر شما طوفان فکری اتلاف وقت است؟
یا فکر می کنید فقط باید به درستی انجام شود تا موثر باشد؟
بیایید، بیایید تا آنجا که می توانیم پاسخ دریافت کنیم – فقط اولین چیزی که به ذهن شما می رسد را تایپ کنید! 🙂
درباره نویسنده : مارک مک گینس شاعر و مربی خلاق اس
منابع و ماخذ
– د بونو، ادوارد. (1985). شش کلاه تفکر
– فورد، هنری. (1922). زندگی و کار من
– دیویی، جان. (1933). چگونه فکر کنیم
– شاو، جورج برنارد. (1921). خلاقیت و تفکر
با استفاده از این منابع و پیروی از مراحل و مدلهای ارائه شده، میتوان به بهبود مهارتهای تفکری و اندیشیدن دست یافت و در زندگی و
کار به موفقیتهای بیشتری رسید…..
دکترمازیارمیرمشاورکسب وکار