مقدمه ای بر تفکر و یا اندیشیدن بهمراه چک لیست پیشنهادی
#مازیارمیر
مقدمه
تفکر و اندیشیدن از جمله ویژگیهای منحصر به فرد انسان است که او را از دیگر موجودات متمایز میکند. این فرآیندهای ذهنی نه تنها در
زندگی روزمره بلکه در پیشرفت علمی، فلسفی و هنری نیز نقش اساسی دارند. در این مقاله، به بررسی جامع تفکر و اندیشیدن، تعاریف
مختلف آنها، مدلهای تفکری، چکلیستهای کاربردی برای بهبود مهارتهای تفکری، سخنان بزرگان، نتیجهگیری و منابع پرداخته خواهد
شد.
بخش نخست
تعریف تفکر و اندیشیدن
تفکر
تفکر به فرآیندهای ذهنی اشاره دارد که شامل تجزیه و تحلیل، استنتاج و سازماندهی اطلاعات است. این فرآیندها میتوانند آگاهانه یا
ناآگاهانه باشند و در حل مسائل، تصمیمگیری و خلاقیت نقش دارند.
اندیشیدن
اندیشیدن یکی از اشکال تفکر است که معمولاً به معنای تأمل عمیق و دقیق بر یک موضوع خاص است. اندیشیدن معمولاً با دقت و تأمل
بیشتر و در زمان طولانیتری نسبت به تفکر روزمره همراه است.
بخش دوم
تعاریف مختلف تفکر و اندیشیدن
1.تفکر انتقادی (Critical Thinking)
– فرآیندی است که شامل تحلیل، ارزیابی و بررسی دقیق اطلاعات و استدلالها برای رسیدن به یک نتیجه منطقی و مستدل است.
2. تفکر خلاق (Creative Thinking)
– فرآیندی است که به تولید ایدههای جدید و نوآورانه منجر میشود. این نوع تفکر به کشف راهحلهای جدید برای مسائل و چالشها کمک
میکند.
3.تفکر منطقی (Logical Thinking)
– شامل استفاده از اصول منطقی و قوانین استدلال برای تجزیه و تحلیل و حل مسائل است.
4.تفکر استراتژیک (Strategic Thinking)
– فرآیندی است که شامل برنامهریزی بلندمدت و بررسی دقیق موقعیتها برای دستیابی به اهداف است.
5.تفکر سیستماتیک (Systematic Thinking)
– فرآیندی است که شامل بررسی سیستمها و روابط بین اجزا برای درک بهتر و حل مسائل پیچیده است.
بخش سوم
مدلهای تفکری
1. مدل تفکر شش کلاه (Six Thinking Hats)
این مدل که توسط ادوارد د بونو ارائه شده است، شامل شش کلاه است که هر کدام نمایانگر یک نوع تفکر مختلف است:
– کلاه سفید:
تمرکز بر اطلاعات و دادهها.
– کلاه قرمز:
توجه به احساسات و شهود.
– کلاه سیاه:
ارزیابی خطرات و مشکلات.
– کلاه زرد:
تمرکز بر نکات مثبت و مزایا.
– کلاه سبز:
تفکر خلاق و ایدهپردازی.
– کلاه آبی:
مدیریت و سازماندهی فرآیند تفکر.
2. مدل SCAMPER
این مدل برای تحریک تفکر خلاق استفاده میشود و شامل مراحل زیر است:
– S:
جایگزینی (Substitute)
– C
ترکیب (Combine)
– A
تطبیق (Adapt)
– M
تغییر (Modify)
– P
کاربردهای دیگر (Put to other uses)
– E
حذف (Eliminate)
– R
ترتیبدهی مجدد (Rearrange)
سوم
مدل تفکر دیالکتیکی (Dialectical Thinking)
این مدل شامل بررسی و تحلیل دیدگاههای متضاد و رسیدن به یک ترکیب جدید و بهتر از آنها است. این نوع تفکر در فلسفه هگل بسیار
مورد توجه قرار گرفته است.
بخش چهارم
چکلیستهای کاربردی برای بهبود مهارتهای تفکری
چکلیست تفکر انتقادی
1. جمعآوری اطلاعات:
– منابع معتبر را بررسی کنید.
– دادههای مرتبط را جمعآوری کنید.
2. تحلیل و ارزیابی:
– استدلالها را بررسی کنید.
– مغالطات منطقی را شناسایی کنید.
3. استنتاج:
– نتیجهگیریهای منطقی و مستدل داشته باشید.
– پیامدهای احتمالی را بررسی کنید.
4. بازبینی و اصلاح:
– نتایج خود را بازبینی کنید.
– به نظرات و بازخوردهای دیگران توجه کنید.
چکلیست تفکر خلاق
1. ایدهپردازی:
– جلسات بارش فکری برگزار کنید.
– از تکنیکهای ایدهپردازی مانند SCAMPER استفاده کنید.
2. ارزیابی ایدهها:
– ایدهها را بررسی و تحلیل کنید.
– مزایا و معایب هر ایده را ارزیابی کنید.
3. انتخاب و اجرا:
– بهترین ایده را انتخاب کنید.
– برنامهای برای اجرای ایده تدوین کنید.
4. بازبینی و بهبود
– نتایج را ارزیابی کنید.
– ایدهها و فرآیندها را بهبود دهید.
بخش پنجم
سخن بزرگان
– “تفکر، دشوارترین کار جهان است و به همین دلیل است که بسیاری از مردم به آن نمیپردازند.”
هنری فورد
– “اندیشیدن، به معنای شکستن مرزهای فعلی و کشف چشماندازهای جدید است.”
ادوارد د بونو
– “تفکر انتقادی، هنر تحلیل و ارزیابی دقیق است.”
جان دیویی
– “خلاقیت، جسارت تفکر است.”
جورج برنارد شاو
نتیجهگیری نهایی
تفکر و اندیشیدن مهارتهای حیاتی برای زندگی شخصی و حرفهای هر فرد هستند. با استفاده از مدلهای مختلف تفکری و تمرین مستمر،
میتوان مهارتهای تفکری را بهبود بخشید و به تصمیمگیریها و حل مسائل پیچیده کمک کرد. توسعه این مهارتها نیازمند تمرین مداوم،
مطالعه و استفاده از تکنیکهای مختلف است….
کارگاه مدل تفکری شش کلاه تفکر مدرس دکتر مازیارمیر
شش کلاه تفکر به عبارتی ابزار مفیدی است برای مدیران که سالها است توسط دکتر مازیارمیر مورد اجرا قرار می گیرد
سرفصلهای این کارگاه به شرح زیر است:
، اما در برخی شرایط ممکن است مناسب نباشد. در زیر به مواردی اشاره شده است که
نباید از این مدل استفاده کرد.
اول
زمانهای فشار و استرس
عدم توانایی تفکر منطقی
در مواقعی که تیم تحت فشار شدید قرار دارد یا استرس بالایی را تجربه میکند، تمرکز بر روی شش کلاه ممکن است به تحلیل دقیق منجر
نشود و اعضای تیم نتوانند به خوبی از هر کلاه استفاده کنند.
دوم
زمان محدود برای تصمیمگیری
تحت فشار زمانی:
اگر زمان برای تصمیمگیری بسیار محدود باشد، ممکن است استفاده از مدل کلاهها وقتگیر باشد و باعث ایجاد تأخیر در فرآیند تصمیمگیری
شود. در این شرایط، تصمیمگیری سریع و مؤثر ممکن است ضروریتر باشد.
سوم
مسائل بسیار پیچیده
موضوعات عمیق و پیچیده
در مواقعی که مسئله نیاز به تجزیه و تحلیل عمیق و جامع دارد، استفاده از مدل شش کلاه ممکن است به اندازه کافی عمق نداشته باشد.
این مدل ممکن است نتواند پیچیدگیهای مسئله را به طور کامل پوشش دهد.
چهارم
فرآیندهای روتین و تکراری
–جلسات غیررسمی یا روتین
در برخی موارد، اگر جلسهای صرفاً به بررسی موضوعات روزمره یا روتین اختصاص دارد، ممکن است
استفاده از مدل شش کلاه اضافی و غیرضروری باشد. در این مواقع، روشهای سادهتر ممکن است کافی باشند.
پنجم
عدم تنوع در تفکر گروهی
گروههای همنظر
اگر گروهی متشکل از افراد با تفکر مشابه و همنظر در یک مسئله باشد، استفاده از مدل شش کلاه ممکن
است نتیجهی مثبتی نداشته باشد، زیرا در این شرایط تنوع دیدگاهها و نظرات کاهش مییابد.
ششم
عدم تمایل به همکاری
عدم تمایل به مشارکت
اگر اعضای تیم تمایلی به مشارکت در فرآیند تفکر نداشته باشند یا از کار با یکدیگر امتناع کنند، استفاده از
مدل شش کلاه ممکن است کارایی نداشته باشد. برای اینکه این مدل مؤثر باشد، باید روحیه همکاری و
تعامل در گروه وجود داشته باشد.
هفتم
مدیریت تغیر
فرآیندهای تغییرات سریع
در مواقعی که سازمان در حال انجام تغییرات سریع است، استفاده از این مدل ممکن است ناکارآمد باشد،
زیرا ممکن است نتوانید به سرعت به وضعیت جدید پاسخ دهید و نیاز به تصمیمگیری فوری داشته باشید.
هشتم
موضوعات شخصی یا عاطفی
– مسائل شخصی
در موضوعات بسیار شخصی یا عاطفی، استفاده از مدل شش کلاه ممکن است
به طور غیرموثر باشد. اعضای تیم ممکن است احساس کنند که از آنها انتظار میرود که احساسات خود
را نادیده بگیرند و از دیدگاههای منطقی خارج شوند.
نهم
عدم تعادل در قدرت در گروه
– فرآیندهای غیر عادلانه:
اگر در گروهی، افراد با قدرت بیشتری بر فرآیند تصمیمگیری تسلط داشته
باشند، ممکن است دیگر اعضا نتوانند به راحتی نظرات خود را ابراز کنند. در چنین شرایطی، استفاده از
کلاهها ممکن است به عدالت در بحث کمک نکند.
10. **فرهنگ سازمانی نامناسب**
– **سازمانهای با فرهنگ بسته**: در سازمانهایی که فرهنگ بازخورد و تفکر انتقادی ندارند، اجرای
مدل شش کلاه ممکن است با چالشهای جدی مواجه شود و نتایج مثبت به دست نیاید.
نتیجهگیری نهایی دکتر مازیارمیر
مدل شش کلاه تفکر ابزار قدرتمندی است، اما در برخی شرایط، استفاده از آن ممکن است مناسب
نباشد. شناخت زمانهایی که این مدل به خوبی عمل نمیکند، به مدیران و تیمها کمک میکند تا به جای
آن از روشهای دیگری برای حل مشکلات و تصمیمگیری استفاده کنند. مهم است که بر اساس شرایط
خاص و نیازهای تیم یا سازمان، روشهای مناسب را انتخاب کنید……
طوفان فکری مازیارمیر
من از طوفان فکری متنفرم
من از اجرای آنها متنفرم، از کمک به آنها و استفاده از آنها برای حل مشکلات متنفرم.
آنها زمان و استعداد زیادی را هدر می دهند و در ارائه ایده های شایسته خوب نیستند.
و بنابراین شش ماه پیش من زندگی حرفه ای خود را از این اسب تروا از حد متوسط پاک کردم، و از جلسات کاری انفرادی یا جلسات تفکر دو نفره حمایت کردم.
پیشنهاد می کنم وقتش رسیده که چکمه را هم به آنها بدهید.
مرگ بر طوفان فکری زنده باد ایده های عالی
او تنها نیست. علیرغم این واقعیت که طوفان فکری در برخی موارد تقریباً مترادف با خلاقیت است، افراد زیادی هستند که دوست دارند طوفان فکری را از زندگی کاری خود پاک کنند.
در برخی موارد، اینها افرادی هستند که خود را “خلاق” توصیف نمی کنند، برای آنها شرم آور و کمی ترسناک است که از آنها خواسته شود در مقابل همکاران خود ایده های عجیب و غریب ارائه دهند. اما منتقدان همچنین شامل برخی از متخصصان خلاق بسیار با استعداد و موفق هستند، مانند هانتینگتون یا گوردون تور ، مدیر خلاق سابق جی. والتر تامپسون، اروپا، خاورمیانه و آفریقا:
با اختلاف فاحش ترین نمونه سوءمدیریت خلاق، طوفان فکری است… [طوفان فکری] کار نکرد، هرگز کار نکرد، هرگز کار نخواهد کرد، و شواهدی وجود داشت که در سال 1965 نتوانسته بود کار کند. این بار، هر ایده ای راه خود را از جلسات طوفان فکری پیدا کرد و با موفقیت اجرا شد و باعث خوشحالی همه شد، علی رغم تکنیک بود، نه به خاطر آن.
(گوردون تور، مدیریت افراد خلاق )
من شکایات مشابهی را از تعداد کمی از مدیران خلاق و خلاقان حرفه ای شنیده ام – به جای اینکه طوفان فکری را برای فرآیند خلاقانه شرکت ضروری بدانند، آن را به عنوان یک کار طاقت فرسا می بینند، چیزی که باید در سریع ترین زمان ممکن از سر راه خارج شود تا بتوانند به تجارت واقعی خلاقیت ادامه دهید. بهویژه در شرکتهایی که انتظار میرود همه در طوفان فکری مشارکت داشته باشند – نه فقط «تیم خلاق» – برخی از مدیران خلاق گفتهاند که آن را بهعنوان یک مصلحت سیاسی و نه منبع الهام میبینند: با مشارکت بخشهای دیگر، همه میتوانند به «نظر خود را میگویند»، اما ایدههای واقعاً ارزشمند تا پس از آن، زمانی که خلاقان به طور جدی شروع به کار میکنند، ظاهر نمیشوند.
و همانطور که گوردون تور اشاره می کند، “اثبات” زیادی از تحقیقات برای حمایت از انتقادات وجود دارد.
طوفان فکری دقیقاً چیست؟
“طوفان فکری” آنقدر کلمه رایج است که اغلب برای توصیف هر جلسه یا مکالمه ای که برای تولید ایده طراحی شده است استفاده می شود. اما آنچه منتقدان واقعاً از آن شکایت دارند، جلسات طوفان فکری رسمی است که توسط مجموعهای از قوانین اداره میشود که از مدیر تبلیغات، الکس فایکنی آزبورن، در کتاب تخیل کاربردی او در سال 1963 سرچشمه میگیرد . فرض اصلی این است که با تعلیق قضاوت، افراد خود را آزاد می کنند تا ایده های غیرعادی و بالقوه مفیدی را ارائه دهند. چهار قانون مهم عبارتند از:
- تا حد امکان ایدههای بیشتری تولید کنید – هر چه ایدههای بیشتری داشته باشید، شانس بیشتری برای ارائه ایدههای خوب خواهید داشت.
- انتقاد نکنید – این شور و شوق مردم را کاهش می دهد و خلاقیت آنها را از بین می برد.
- از ایدههای غیرمعمول استقبال کنید – اگر میخواهید واقعا خلاق باشید، مهم است که از طرز فکر معمول خود خارج شوید و ایدههای عجیب و غریب را در نظر بگیرید.
- ایده ها را ترکیب و بهبود ببخشید – به جای انتقاد از ایده ها، به دنبال راهی برای استفاده از آنها در ترکیب و/یا بهبود آنها باشید.
یک رهبر برای تسهیل جلسه، تشویق مردم و اطمینان از پایبندی آنها به قوانین منصوب می شود. رهبر همچنین مسئول جمع آوری ایده ها است، معمولاً با نوشتن آنها بر روی تخته سفید، فلیپچارت یا ارسال یادداشت های آن. پس از تولید ایدهها، در مرحله بعد ارزیابی میشوند تا ببینیم کدام یک ارزش اجرا دارند.
پرونده علیه طوفان فکری
تحقیقات زیادی در مورد طوفان فکری انجام شده است که اکثر آنها انتقادات وارده به این تکنیک را تایید می کند:
ایده های خوب کافی نیست
مطالعات کیفیت و کمیت ایده های تولید شده در جلسات طوفان فکری گروهی را با ایده های تولید شده توسط افرادی که به صورت مجزا کار می کنند مقایسه کرده اند. محققان دریافتند که گروهها ایدههای خوب/مرتبط کمتری نسبت به ایدههای تولید شده توسط افراد تولید میکنند. به گفته محققان، بهتر است از اعضای تیم بخواهیم تا قبل از یک جلسه گروهی که در آن ایده ها به اشتراک گذاشته شده و مقایسه می شوند، به صورت فردی یا دوتایی ایده تولید کنند.
عدم وجود فیلترهای بحرانی
گفته می شود که طوفان فکری کار می کند زیرا تفکر انتقادی ممنوع است و امکان جریان آزادتر ایده های اصلی را فراهم می کند. اما باز هم، این تحقیق تردیدهایی را در این مورد ایجاد می کند. یک مطالعه جلسات طوفان فکری کلاسیک را با جلساتی مقایسه کرد که در آن به طوفان فکری گفته شد که از چه معیارهایی برای ارزیابی ایدههایشان استفاده میشود و تشویق شدند تا از این اطلاعات برای هدایت ایدهپردازی خود استفاده کنند. گروههای «معیار نشان داده شده» ایدههای کمتری تولید میکنند، اما تعداد بیشتری از ایدههای با کیفیت بالا تولید میکنند. خطر طوفان فکری این است که کمیت با کیفیت برابری نمی کند.
یک منبع رایج ناامیدی برای متخصصان این است که مجبور باشند در جلسات طوفان فکری بنشینند که در آن افراد دیگر جریانی از ایده ها را تولید می کنند که «به سادگی کارساز نیستند». گاهی اوقات متخصصان موضوع ایدهها را قبلاً امتحان کردهاند، گاهی اوقات فقط دانش فنی دارند که به آنها اجازه میدهد ببینند چرا ایدهها هرگز کارساز نیستند. اما به دلیل قوانین طوفان فکری، آنها مجاز به بیان این موضوع نیستند، زیرا به آنها برچسب “قاتل ایده” داده می شود.
مهار
یک نظریه برای عملکرد ضعیف گروههای طوفان فکری این است که افراد از حضور دیگران، بهویژه رئیسشان یا دیگر کارکنان ارشد احساس میکنند که مانع از آن میشوند.
بارگذاری رایگان
در یک موقعیت گروهی، افراد تنبل می توانند با مشارکت اندکی در بحث کنار بیایند و به همکاران پر سر و صدا اجازه دهند تا همه کارها را انجام دهند. اگر از او خواسته شود که به صورت مجزا ایده تولید کند، همه باید سهم خود را به اشتراک بگذارند.
نوبت گرفتن
در جلساتی که افراد باید به نوبت صحبت کنند، این می تواند روند تولید ایده را کند کند. اگر در حین صحبت شخص دیگری به ایده ای فکر می کنید، باید منتظر بمانید تا آن را با گروه به اشتراک بگذارید. تا زمانی که نوبت شما برسد، ممکن است آن را فراموش کرده باشید یا علاقه خود را از دست داده باشید. حتی اگر بتوانید آن را به خاطر بسپارید، این احتمال وجود دارد که تلاش برای به خاطر سپردن در این میان شما را از فکر کردن به ایده های دیگر باز دارد.
تفکر گروهی
علیرغم تشویق به ارائه ایده های وحشیانه یا حواس پرت، گرایش گروه ها به همگرایی بر روی انواع ایده های مشابه وجود دارد. هنگامی که این اتفاق می افتد، ممکن است برای یک فرد دشوار باشد که یک ایده کاملاً متفاوت را پیشنهاد کند و خطر مخالفت با جریان را داشته باشد. اگر به درستی مدیریت نشود، یک جلسه طوفان فکری میتواند منجر به «خلاقیت توسط کمیته» شود که در آن ایدههای خوب با اجماع و مصالحه کمرنگ میشوند.
در دفاع از طوفان فکری
بنابراین موردی که علیه طوفان فکری وجود دارد بسیار نکوهش کننده است. یا هست؟
پروفسور رابرت ساتون در دانشکده مهندسی استانفورد از منتقدان انتقاد می کند :
مشکل اینجاست: بیشتر مطالعات آکادمیک در مورد طوفان فکری دقیق هستند، اما به چالش مدیریت کار خلاقانه بی ربط هستند. آنها استدلال می کنند که افرادی که به تنهایی طوفان فکری می کنند، ایده های بیشتری را (به ازای هر نفر) در یک دوره 10 دقیقه ای در میکروفون بیان می کنند تا کسانی که در یک طوفان فکری گروهی هستند. «از دست دادن بهرهوری» طوفان فکری گروهی به این دلیل اتفاق میافتد که افراد به نوبت صحبت میکنند و بنابراین نمیتوانند به این سرعت ایدهها را بیرون بیاورند.
اما مقایسه اینکه آیا خلاقیت به بهترین شکل در گروه اتفاق میافتد یا به تنهایی، بسیار احمقانه است، وقتی به نحوه انجام کار خلاقانه نگاه میکنید. در شرکتهای خلاق، افراد بین هر دو حالت به قدری یکپارچه جابهجا میشوند که به سختی میتوان متوجه شد که کار فردی کجا به پایان میرسد و کار گروهی شروع میشود. در طوفان های فکری گروهی، افراد اغلب برای چند دقیقه “کوک” می شوند تا یک محصول یا ساختار سازمانی را با الهام از گفتگو ترسیم کنند و سپس دوباره به داخل می پرند تا ایده خود را به دیگران نشان دهند…
بسیاری از آزمایشات دانشگاهی در مورد طوفان فکری جعلی هستند. آنها معمولاً شامل افرادی می شوند که هیچ تجربه یا آموزش قبلی در طوفان فکری گروهی ندارند. آنها اغلب توسط دانشجویان کارشناسی در کلاس های روانشناسی هدایت می شوند که به طور خلاصه لیستی از “قوانین” ارائه می شود و سپس به آنها دستور داده می شود که 10 یا 15 دقیقه را صرف ایجاد ایده های جدید در مورد موضوعاتی کنند که آنها نمی دانند – و به احتمال زیاد – هیچ اهمیتی برای آنها ندارند. یک سوال رایج در این آزمایش ها این است: “اگر همه یک انگشت شست اضافی داشته باشند چه اتفاقی می افتد؟” این ممکن است سرگرم کننده باشد اما مشکلی نیست که آنها هرگز با آن روبرو شوند.
برای ساتون، مشکل در تکنیک نیست، بلکه روش به کارگیری آن است: “وقتی جلسات طوفان فکری به درستی مدیریت می شوند و به طرز ماهرانه ای با سایر شیوه های کاری مرتبط می شوند، می توانند نوآوری قابل توجهی را ترویج کنند.”
تام کلی با ساتن موافق است. و از آنجایی که کلی مدیر کل IDEO ، مشاور طراحی مشهور جهانی است که کارش برای مشتریانی مانند اپل، کداک، پپسی و گپ بیش از 1000 پتنت و جوایز طراحی بیشتری نسبت به هر شرکت دیگری به دست آورده است، باید بداند که درباره چه چیزی صحبت می کند. :
مشکل طوفان فکری این است که همه فکر می کنند قبلاً آن را انجام داده اند. … بسیاری از افراد تجاری، طوفان فکری را به عنوان یک چک باکس، یک متغیر آستانه، مانند «آیا می توانی دوچرخه سواری کنی؟» تلقی می کنند. یا “آیا می دانید چگونه بند کفش های خود را ببندید؟” آنها این احتمال را نادیده می گیرند که طوفان فکری می تواند یک مهارت، یک هنر باشد، بیشتر شبیه نواختن پیانو تا بستن بند کفش های شما. شما همیشه در حال یادگیری هستید و می توانید به طور مداوم بهتر شوید. شما می توانید به یک متخصص طوفان فکری تبدیل شوید…
طوفان فکری عملاً یک دین در IDEO است، دینی که ما تقریباً هر روز آن را انجام می دهیم. اگرچه طوفان فکری خود اغلب بازیگوش است، طوفان فکری به عنوان یک ابزار – به عنوان یک مهارت – کاملا جدی گرفته می شود. و در یک شرکت بدون قوانین زیاد، ما ایده بسیار محکمی در مورد اینکه طوفان فکری چیست و چگونه باید سازماندهی شود، داریم.
(تام کلی، هنر نوآوری )
اینجا چه خبر است؟ چگونه است که دانشگاهیان نمی توانند در مورد شواهد موافق و مخالف طوفان فکری به عنوان ابزاری برای خلاقیت توافق کنند؟ و چگونه است که تمرینکنندگان خلاق برجستهای وجود دارند که با شور و شوق در هر دو طرف بحث بحث میکنند؟
ویرایش: باب ساتن در پاسخ به این مطلب، یک پست عالی در وبلاگ خود نوشته است . من به خصوص این بیت را دوست دارم:
همان طور که در IDEO، Pixar و سایر مکان هایی که کار خلاقانه واقعی انجام می دهند، طوفان فکری تنها زمانی تفاوت ایجاد می کند که بخشی از یک فرآیند خلاقانه بزرگتر باشد.
به سوی تو
به نظر شما طوفان فکری اتلاف وقت است؟
یا فکر می کنید فقط باید به درستی انجام شود تا موثر باشد؟
بیایید، بیایید تا آنجا که می توانیم پاسخ دریافت کنیم – فقط اولین چیزی که به ذهن شما می رسد را تایپ کنید! 🙂
درباره نویسنده : مارک مک گینس شاعر و مربی خلاق اس
منابع و ماخذ
– د بونو، ادوارد. (1985). شش کلاه تفکر
– فورد، هنری. (1922). زندگی و کار من
– دیویی، جان. (1933). چگونه فکر کنیم
– شاو، جورج برنارد. (1921). خلاقیت و تفکر
با استفاده از این منابع و پیروی از مراحل و مدلهای ارائه شده، میتوان به بهبود مهارتهای تفکری و اندیشیدن دست یافت و در زندگی و
کار به موفقیتهای بیشتری رسید…..
دکترمازیارمیرمشاورکسب وکار