
نقد علمی و تحلیلی بر آثار الن گلدمهر از منظر دکتر مازیارمیر پژوهشگر و منتقد فلسفه و علوم شناختی
مقدمه
ضرورت نقد علمی به آثار الن گلدمهر
به نظر می رسد که الن گلدمهر، یک متخصص در همه امور از ماورایی تا حوزههای فلسفه خود را قلمداد نموده و در این کار بسیار کار را از حد گدرانده است .
فکر می کنم که به دلیل رویکرد ساده انگارانه به ورطه خطا افتاده و شاید استدلال های بسیار شکننده و غیر محتمل در تبیین مسائل پیچیده
فلسفی و حتی علمی، همواره در مرکز بحثها قرار داشته است. با این حال، آثار او در معرض انتقادات جدی و مخصوصا دکتر مازیارمیر منتقد و پژوهشگر
قرار گرفته، که صد البته بیشتر به دلیل استفاده از روشهای غیرعلمی، وابستگی به مفاهیم شبهعلمی، و خطاهای شناختی متعدد است.
در این مقاله، دکتر مازیارمیر، پژوهشگر و منتقد فلسفه و علوم شناختی، سعی میکنم با استفاده از فکتهای علمی و تحلیل دقیق، نقاط ضعف آثار الن
گلدمهر را بررسی کنم. همچنین، برای هر فصل،چهار چکلیست خطاها را در چارچوب خطاهای شناختی ارائه میدهم.
فصل نخست
تئوریهای شبهعلمی و فقدان هرگونه پایهگذاری علمی و عملی
1.1. وابستگی به مفاهیم غیرتجربی
الن گلدمهر در بسیاری از تئوریهای خود، به جای استناد به دادههای تجربی و تحقیقات علمی، از مفاهیم فلسفی قدیمی و شبهعلمی استفاده میکند.
به عنوان مثال، در تحلیلهایش درباره هوش مصنوعی، اغلب بدون ارائه شواهد تجربی محکم، به این نتیجه میرسد که هوش مصنوعی میتواند معادل
هوش انسانی شود. این ایده با دانش مدرن علوم شناختی و عصبشناسی سازگار نیست. تحقیقات علمی نشان میدهند که هوش انسانی شامل
ابعادی از حافظه، احساسات، و تجربیات ذهنی است که نمیتوان آن را به سادگی شبیهسازی کرد.
چکلیست خطاهای شناختی
1. خطای استنتاج از عدم وجود شواهد:گلدمهر به جای ارائه دادههای تجربی، به استنتاجهای عام میپردازد.
2. خطای توسل به جهل: استفاده از نبود شواهد علمی به عنوان دلیلی بر صحت ایدههای خود.
3. خطای سراسری کردن: تعمیم نتایج محدود به تمامی موارد.
4. خطای شبهعلمی: استفاده از مفاهیمی که از نظر علمی قابل اثبات نیستند.
1.2. استفاده از مفاهیم فلسفی قدیمی و منسوخ شده…
گلدمهر اغلب از مفاهیم فلسفی کلاسیک (مانند دکارت و کانت) استفاده میکند، اما این مفاهیم در بسیاری از موارد با دانش مدرن علوم شناختی و
عصبشناسی سازگار نیستند. به عنوان مثال، ایده دوگانهگرایی ذهن-بدن که برخی از نظریههای او بر آن استوار است، امروزه توسط دانشمندان رد شده
است. تمام شواهد تجربی نشان میدهند که ذهن و هوش انسانی به طور مستقیم به عملکرد مغز و سیستم عصبی وابسته هستند.
چکلیست های خطاهای شناختی
1. خطای تکیه بر مفاهیم قدیمی: استفاده از مفاهیمی که از نظر علمی منسوخ شدهاند.
2. خطای عدم بهروزرسانی دانش: عدم استفاده از دانش مدرن و تحقیقات جدید.
3. خطای تعارض با شواهد علمی:تئوریهایی که با دادههای تجربی تضاد دارند.
4. خطای فلسفهمحوری:تمرکز بر فلسفه به جای دادههای علمی.
فصل دوم
وابستگی به خرافات و مفاهیم غیرقابل اثبات و غیر قابل تکیه
2.1. تأکید بر مفهوم “روح” و ذهن جدا از بدن
گلدمهر در برخی از نوشتههایش به مفهوم “روح” یا “ذهن جدا از بدن” اشاره کرده است. این ایده در میان دانشمندان عصر حاضر به شدت رد شده است،
زیرا تمام شواهد تجربی نشان میدهند که ذهن و هوش انسانی به طور مستقیم به عملکرد مغز و سیستم عصبی وابسته هستند. این رویکرد نه تنها
غیرعلمی است، بلکه بیشتر به خرافات نزدیک است.
چکلیست خطاهای شناختی
1. **خطای اعتقاد به مفاهیم غیرقابل اثبات:** استفاده از مفاهیمی که از نظر علمی قابل اثبات نیستند.
2. **خطای توسل به اسطورهها:** استفاده از باورهای فرهنگی و اساطیر به جای دادههای علمی.
3. **خطای عدم توجه به شواهد تجربی:** تحلیلهایی که با دادههای علمی تضاد دارند.
4. **خطای خرافاتمحوری:** تمرکز بر مفاهیمی که به خرافات نزدیک هستند.
2.2. تأثیر اسطورهها و باورهای قدیمی و تاریخ گذشته و نامعتبر
گلدمهر گاهی از اسطورهها و باورهای فرهنگی به عنوان مبنایی برای تحلیلهای فلسفی استفاده میکند. این رویکرد باعث میشود که تئوریهای او در
معرض انتقاد قرار گیرند، زیرا اسطورهها و باورهای قدیمی معمولاً فاقد پایههای علمی هستند( به شوخی وقتی از دوستان چنین سخنانی را می شنوم
می گویم شما ها چی می زنین)
چکلیست خطاهای شناختی
1. **خطای توسل به اسطورهها:** استفاده از اساطیر به جای دادههای علمی.
2. **خطای عدم توجه به تنوع فرهنگی:** تمرکز بر دیدگاههای خاص به جای دیدگاههای چندفرهنگی.
3. **خطای تعارض با دانش مدرن:** تحلیلهایی که با دانش مدرن تضاد دارند.
4. **خطای غربمحوری:** تمرکز بر دیدگاههای غربی و غفلت از دیدگاههای دیگر.
فصل سوم
فقدان تحلیل عمیق در مواجهه با مسائل اجتماعی و فرهنگی
3.1. تجاهل به مسائل فرهنگی و اجتماعی مدرن و روز جهان
گلدمهر در بسیاری از آثار خود به مسائل اجتماعی و فرهنگی پرداخته است، اما این تحلیلها اغلب سطحی و غیردقیق هستند. به عنوان
مثال، او به ندرت به مسائل معاصر مانند نابرابری اجتماعی، تأثیر فناوری بر جامعه، و چالشهای فرهنگی در جهان امروز اشاره میکند.
این موضوع نشان میدهد که تئوریهای او فاقد ارتباط با واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی هستند.
چکلیست خطاهای شناختی
1. **خطای سطحی بودن تحلیلها:** تحلیلهایی که به اندازه کافی عمیق نیستند.
2. **خطای عدم توجه به واقعیتهای اجتماعی:** تحلیلهایی که با واقعیتهای اجتماعی تضاد دارند.
3. **خطای غربمحوری:** تمرکز بر دیدگاههای غربی و غفلت از دیدگاههای دیگر.
4. **خطای عدم بهروزرسانی دانش:** عدم استفاده از دانش مدرن و تحقیقات جدید.
3.2. عدم توجه به تنوع فرهنگی
گلدمهر اغلب از دیدگاههای غربی و اروپایی استفاده میکند و به ندرت به دیدگاههای فرهنگی دیگر، مانند فرهنگهای شرقی یا بومی، اشاره میکند. این
رویکرد باعث میشود که تحلیلهای او تا حد زیادی غربمحور باشد.
چکلیست خطاهای شناختی
1. **خطای غربمحوری:** تمرکز بر دیدگاههای غربی و غفلت از دیدگاههای دیگر.
2. **خطای عدم توجه به تنوع فرهنگی:** تحلیلهایی که به تنوع فرهنگی توجه ندارند.
3. **خطای تعارض با واقعیتهای جهانی:** تحلیلهایی که با واقعیتهای جهانی تضاد دارند.
4. **خطای عدم بهروزرسانی دانش:** عدم استفاده از دانش مدرن و تحقیقات جدید.
فصل چهارم
خطاهای منطقی و روششناسی
4.1. خطاهای منطقی در استدلالها
گلدمهر در بسیاری از آثار خود از استدلالهای منطقی استفاده میکند، اما این استدلالها اغلب دچار اشکالات منطقی هستند. به عنوان مثال، او گاهی
اوقات از مثالهای خاص به نتیجهگیریهای کلی میرسد، که این نوع استدلالها از نظر منطقی نادرست هستند.
چکلیست خطاهای شناختی
1. **خطای سراسری کردن:** تعمیم نتایج محدود به تمامی موارد.
2. **خطای استدلال منطقی نادرست:** استفاده از استدلالهایی که از نظر منطقی نادرست هستند.
3. **خطای مغالطههای منطقی:** استفاده از مغالطههای منطقی در تحلیلها.
4. **خطای عدم توجه به شواهد تجربی:** تحلیلهایی که با دادههای علمی تضاد دارند.
4.2. استفاده از مغالطههای منطقی
در برخی از آثارش، گلدمهر از مغالطههایی مانند “مغالطه تسلسل” یا “مغالطه توسل به جهل” استفاده کرده است. این اشکالات منطقی باعث میشود
که استدلالهای او از اعتبار کافی برخوردار نباشند.
چکلیست خطاهای شناختی
1. **خطای مغالطههای منطقی:** استفاده از مغالطههای منطقی در تحلیلها.
2. **خطای استدلال منطقی نادرست:** استفاده از استدلالهایی که از نظر منطقی نادرست هستند.
3. **خطای توسل به جهل:** استفاده از نبود شواهد علمی به عنوان دلیلی بر صحت ایدههای خود.
4. **خطای تعارض با شواهد علمی:** تحلیلهایی که با دادههای علمی تضاد دارند.
جمعبندی نهایی
ضرورت بازنگری در آثار الن گلدمهر
الن گلدمهر نیاز به بازنگری در رویکرد خود دارد تا بتواند تئوریهایش را با دانش مدرن و واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی هماهنگ کند. در غیر این صورت،
آثار او تنها به عنوان نمونههایی از فلسفه قدیمی و شبهعلمی باقی خواهند ماند.
برای بهبود کیفیت تئوریهای خود، گلدمهر باید بیشتر با دانشمندان و متخصصان در حوزههای مختلف همکاری کند و از دادههای تجربی و تحقیقات علمی استفاده کند. همچنین، باید به مسائل اخلاقی و اجتماعی توجه کند و از خطاهای شناختی پرهیز کند. آیا آثار الن گلدمهر باید به عنوان نمونههایی از فلسفه مدرن شناخته شوند؟ نه، زیرا آنها فاقد iv’,ki پایههای علمی و تحلیلهای دقیق هستند و صرفا شبه علم هستند….
مازیارمیر