نمونه سخنرانی برای نامزدهای انتخابات مجلس شورای اسلامی

مرداد ۹, ۱۴۰۲
22 بازدید

نمونه سخنرانی برای نامزدهای انتخابات نمونه سخنرانی برای نامزدهای انتخابات مجلس شورای اسلامی     انی که حق انتخاب خود را ابراز می‌کنند آمادگی داشته باشد که عاقلانه انتخاب کنند. بنابراین نگهبان واقعی دموکراسی، تعلیم و آموزش است. فرانکلین دی. روزولت تبلیغات حضوری و استفاده از تکنیک چهره به چهره  این روش معمولا در شهرها […]

نمونه سخنرانی برای نامزدهای انتخابات

نمونه سخنرانی برای نامزدهای انتخابات مجلس شورای اسلامی

 

 

انی که حق انتخاب خود را ابراز می‌کنند آمادگی داشته باشد که عاقلانه انتخاب کنند. بنابراین نگهبان واقعی دموکراسی، تعلیم و آموزش است.

فرانکلین دی. روزولت

تبلیغات حضوری و استفاده از تکنیک چهره به چهره 

این روش معمولا در شهرها و روستاهای کوچکتر معمول و قابل استفاده است. شاید در این مناطق اعطای هدایای نقدی و پهن

کردن سفره های غذا در جذب آرا تاثیر گذار باشد. معمولا حضور در میان مردم و شنیدن مشکلات آنها به صورت چهره به چهره

روشی مطلوب برای جذب آرا در مناطق محروم است.

دولتمردان، پیوسته باید در پی بهترین نخبگان سرزمین خویش، برای اداره امور باشند. حکیم ارد بزرگ

دیوانسالاران و مدیران، باید پشتیبان و همراه گروه های مردمی باشند. حکیم ارد بزرگ

سخن گفتن از دوستی و دشمنی پایدار در سیاست ، خنده آور است. حکیم ارد بزرگ

سرپرست ، باید نماد کارایی و توانمندی باشد. حکیم ارد بزرگ

سرپرست وراج ، شایسته پیشوایی نیست. حکیم ارد بزرگ

سیاستمدار باهوش ، بیش از همه ، به دنبال شناخت و درک افکار عمومی است. حکیم ارد بزرگ

سیاستمدار بزرگ ، به شمار مردم ، پاسبان و نگهبان دارد. حکیم ارد بزرگ

سیاستمدار بزرگ ، مردم سرزمین خویش را در هیچ کجای دنیا از یاد نمی برد و همیشه ، پشتیبان آنهاست. حکیم ارد بزرگ

سیاستمدار بزرگ ، نبض رویدادهای آینده را در دست دارد و آنها را پیش بینی می کند. حکیم ارد بزرگ

سیاستمدار بزرگ به جای ناسزا گویی به دیگر سیاستمداران ، همواره بدنبال همبستگی با بهترین آنهاست. حکیم ارد بزرگ

سیاستمدار بزرگ، اندیشه خویش را درگیر رخدادهای کوچک نمی کند. حکیم ارد بزرگ

سیاستمدار خوب ، باید درونی آرام و دلی شاد داشته باشد تا مردم را به چهار میخ نکشد. حکیم ارد بزرگ

احزاب شایسته ، به دنبال تمامیت خواهی سیاسی نیستند. حکیم ارد بزرگ

 

انتخابات پرشور، نظام جمهوری اسلامی را جوان تر از آنچه هست خواهد کرد و روز نویی را برای مردم به ارمغان

می آورد به همین علت از اساسی ترین مسایل کشور است .

من بار دیگر شما مردم عزیز و همه مردم کشورمان را دعوت می‌کنم که در تجربه انتخاباتی که در پیش است،

فعالانه شرکت و حضور پیدا کنید.

هنر مردم این است که در انتخابات کسی را برگزینند که به فکر دین و دنیا و فرهنگ ملت باشد و بتواند بار عظیم

پیگیری اهداف مادی و معنوی نظام را بر دوش گیرد که این امر خطیر، از عهده کسی برمی‌آید که با

نشاط،پرحوصله، با همت، مقتدر و هوشمند باشد.

تصور کنید در روز سخنرانی تان با مناسبت شهادت مواجه هستید در این شرایط شایسته نیست سخنان شما

حاوی طنز باشد .یا فرض کنید روز سخنرانی تان مصادف با امتحانات دانشگاه ها باشد و مسئول ستادتان نیز

سخنرانی شما را برای همین قشر در نظر گرفته!! بنابراین باید دید واشراف تقویمی به زمان داشته باشید تا

چنین مواردی فقط در قالب مثال باقی بماند!

در مورد مدیریت زمان سخنرانی نیز همین بس که حوصله مخاطبان شما بسیار محدود و اندک است و سریع

سطح توجهش را از دست می دهد ( هرچند ممکن است جلسه را ترک نکند ) اما احتمالا به شما رای نیز

نخواهد داد. پس قبل از سخنرانی باید تمرین فراوانی انجام داد.

یکی از نکات مهم در بحث زمان از نگاه مخاطب تحمل حدود ۴۵ دقیقه ای است و اینکه پس از ۴۵ دقیقه مخاطب

نیاز به استراحت دارد.

ب . مکان

سخنرانی شما باید در نزدیکی مدعوین و مخاطبینتان برگزار شود، مثلا اگر مدعوین شما دانشجویان یک دانشگاه

هستند بهترین مکان سخنرانی مسجد یا سالن اجتماعات دانشگاه و یا در نزدیکی دانشگاه خواهد بود .

 

شما باید حتما روز قبل از سخنرانی به محل مورد نظر رفته و از سلامت و کارایی سیستم های صوت، تصویر، دیتا

پرژکتور، تهویه و سایر موارد احتمالی اطمینان حاصل کنید.

متن و صدای بهترین سخنرانی جهان از مارتین لوترکینگ را برایتان نقل می کنم سخنرانی که به قیمت جانش تمام شد ولی تا هزاران

سال دیگر هم روی بشریت تاثیر بسزایی خواهد داشت.

 

\"مارتین

 

 

لطفا به آهنک صدا و مخصوصا فرود و فرازهای مارتین لوتر کینگ بسیار توجه کنید در پایان فکر می کنم باید بگویم اگر یکسال هر روز

سخنرانی کنید ضبط کنید و مجدد گوش دهید و تمرین کنید به سطح قابل قبولی دست یابید…

انشاالله

دانلود فایل صوتی این سخنرانی (۱.۸۵ مگابایت)

متن سخنرانی مارتین لوتر کینگ

 

-Martin Luther King,I Have a Dream

  -Martin Luther King,I Have a Dream-متن سخنرانی مارتین لوتر کینگ

I am happy to join with you today in what will go down in history as the greatest demonstration for freedom in the history of our nation.
Five score years ago, a great American, in whose symbolic shadow we stand today, signed the Emancipation Proclamation. This momentous decree came as a great beacon light of hope to millions of Negro slaves who had been seared in the flames of withering injustice. It came as a joyous daybreak to end the long night of their captivity.
But one hundred years later, the Negro still is not free. One hundred years later, the life of the Negro is still sadly crippled by the manacles of segregation and the chains of discrimination. One hundred years later, the Negro lives on a lonely island of poverty in the midst of a vast ocean of material prosperity. One hundred years later, the Negro is still languishing in the corners of American society and finds himself an exile in his own land. So we have come here today to dramatize a shameful condition.
In a sense we have come to our nation\’s capital to cash a check. When the architects of our republic wrote the magnificent words of the Constitution and the Declaration of Independence, they were signing a promissory note to which every American was to fall heir. This note was a promise that all men, yes, black men as well as white men, would be guaranteed the unalienable rights of life, liberty, and the pursuit of happiness.
It is obvious today that America has defaulted on this promissory note insofar as her citizens of color are concerned. Instead of honoring this sacred obligation, America has given the Negro people a bad check, a check which has come back marked \”insufficient funds.\” But we refuse to believe that the bank of justice is bankrupt. We refuse to believe that there are insufficient funds in the great vaults of opportunity of this nation. So we have come to cash this check — a check that will give us upon demand the riches of freedom and the security of justice. We have also come to this hallowed spot to remind America of the fierce urgency of now. This is no time to engage in the luxury of cooling off or to take the tranquilizing drug of gradualism. Now is the time to make real the promises of democracy. Now is the time to rise from the dark and desolate valley of segregation to the sunlit path of racial justice. Now is the time to lift our nation from the quick sands of racial injustice to the solid rock of brotherhood. Now is the time to make justice a reality for all of God\’s children.

\"Martin

It would be fatal for the nation to overlook the urgency of the moment. This sweltering summer of the Negro\’s legitimate discontent will not pass until there is an invigorating autumn of freedom and equality. Nineteen sixty-three is not an end, but a beginning. Those who hope that the Negro needed to blow off steam and will now be content will have a rude awakening if the nation returns to business as usual. There will be neither rest nor tranquility in America until the Negro is granted his citizenship rights. The whirlwinds of revolt will continue to shake the foundations of our nation until the bright day of justice emerges.
But there is something that I must say to my people who stand on the warm threshold which leads into the palace of justice. In the process of gaining our rightful place we must not be guilty of wrongful deeds. Let us not seek to satisfy our thirst for freedom by drinking from the cup of bitterness and hatred.
We must forever conduct our struggle on the high plane of dignity and discipline. We must not allow our creative protest to degenerate into physical violence. Again and again we must rise to the majestic heights of meeting physical force with soul force. The marvelous new militancy which has engulfed the Negro community must not lead us to a distrust of all white people, for many of our white brothers, as evidenced by their presence here today, have come to realize that their destiny is tied up with our destiny. They have come to realize that their freedom is inextricably bound to our freedom. We cannot walk alone.
As we walk, we must make the pledge that we shall always march ahead. We cannot turn back. There are those who are asking the devotees of civil rights, \”When will you be satisfied?\” We can never be satisfied as long as the Negro is the victim of the unspeakable horrors of police brutality. We can never be satisfied, as long as our bodies, heavy with the fatigue of travel, cannot gain lodging in the motels of the highways and the hotels of the cities. We cannot be satisfied as long as the Negro\’s basic mobility is from a smaller ghetto to a larger one. We can never be satisfied as long as our children are stripped of their selfhood and robbed of their dignity by signs stating \”For Whites Only\”. We cannot be satisfied as long as a Negro in Mississippi cannot vote and a Negro in New York believes he has nothing for which to vote. No, no, we are not satisfied, and we will not be satisfied until justice rolls down like waters and righteousness like a mighty stream.
I am not unmindful that some of you have come here out of great trials and tribulations. Some of you have come fresh from narrow jail cells. Some of you have come from areas where your quest for freedom left you battered by the storms of persecution and staggered by the winds of police brutality. You have been the veterans of creative suffering. Continue to work with the faith that unearned suffering is redemptive.
Go back to Mississippi, go back to Alabama, go back to South Carolina, go back to Georgia, go back to Louisiana, go back to the slums and ghettos of our northern cities, knowing that somehow this situation can and will be changed. Let us not wallow in the valley of despair.
I say to you today, my friends, so even though we face the difficulties of today and tomorrow, I still have a dream. It is a dream deeply rooted in the American dream.
I have a dream that one day this nation will rise up and live out the true meaning of its creed: \”We hold these truths to be self-evident: that all men are created equal.\”
I have a dream that one day on the red hills of Georgia the sons of former slaves and the sons of former slave owners will be able to sit down together at the table of brotherhood.
I have a dream that one day even the state of Mississippi, a state sweltering with the heat of injustice, sweltering with the heat of oppression, will be transformed into an oasis of freedom and justice.
I have a dream that my four little children will one day live in a nation where they will not be judged by the color of their skin but by the content of their character.
I have a dream today.
I have a dream that one day, down in Alabama, with its vicious racists, with its governor having his lips dripping with the words of interposition and nullification; one day right there in Alabama, little black boys and black girls will be able to join hands with little white boys and white girls as sisters and brothers.
I have a dream today.
I have a dream that one day every valley shall be exalted, every hill and mountain shall be made low, the rough places will be made plain, and the crooked places will be made straight, and the glory of the Lord shall be revealed, and all flesh shall see it together.
This is our hope. This is the faith that I go back to the South with. With this faith we will be able to hew out of the mountain of despair a stone of hope. With this faith we will be able to transform the jangling discords of our nation into a beautiful symphony of brotherhood. With this faith we will be able to work together, to pray together, to struggle together, to go to jail together, to stand up for freedom together, knowing that we will be free one day.
This will be the day when all of God\’s children will be able to sing with a new meaning, \”My country, \’tis of thee, sweet land of liberty, of thee I sing. Land where my fathers died, land of the pilgrim\’s pride, from every mountainside, let freedom ring.\”
And if America is to be a great nation this must become true. So let freedom ring from the prodigious hilltops of New Hampshire. Let freedom ring from the mighty mountains of New York. Let freedom ring from the heightening Alleghenies of Pennsylvania!
Let freedom ring from the snowcapped Rockies of Colorado!
Let freedom ring from the curvaceous slopes of California!
But not only that; let freedom ring from Stone Mountain of Georgia!
Let freedom ring from Lookout Mountain of Tennessee!
Let freedom ring from every hill and molehill of Mississippi. From every mountainside, let freedom ring.
And when this happens, when we allow freedom to ring, when we let it ring from every village and every hamlet, from every state and every city, we will be able to speed up that day when all of God\’s children, black men and white men, Jews and Gentiles, Protestants and Catholics, will be able to join hands and sing in the words of the old Negro spiritual, \”Free at last! free at last! thank God Almighty, we are free at last!\”

 

متن سخنرانی انجام شده در پارک ملی واشنگتن دی سی در ۲۸ اوت ۱۹۶۳

از این‌که امروز در تظاهراتی کنار شما هستم که روزی در تاریخ ملت ما به عنوان بزرگ‌ترین رخداد در راستای آزادی به ثبت خواهد رسید، خوشحالم.یکصد سال پیش، یک شهروند بزرگ آمریکایی که ما امروز زیر سایه‌ی نمادین او ایستاده‌ایم، اعلامیه‌ی آزادی بردگان را امضا کرد. این فرمان پربار، همچون فانوس دریایی، امیدی در دل میلیون‌ها برده‌ی سیاهپوست افکند که در آتش بی‌امان بیداد می‌سوختند. سپیده‌ی مسرت‌بخشی بود که پایان شب بلند بردگی‌شان را نوید می‌داد.
امروز، یکصد سال از آن روز می‌گذرد، اما هنوز سیاهپوستان آزاد نیستند. پس از یکصد سال، با تاسف باید اذعان کنیم که زندگی سیاهپوستان هنوز هم اسیر بند و زنجیرهای تبعیض و جدایی نژادی است. پس از یکصد سال، در پهنه‌ی بیکران دریای رفاه مادی آمریکا، هنوز سیاهپوستان در جزیره‌ی دورافتاده‌ی فقر به سر می‌برند. پس از یکصد سال، سیاهپوستان در گوشه و کنار جامعه‌ی آمریکا، زار و نزار، خود را تبعیدیانی در کشورشان می‌یابند.

ما امروز در اینجا گرد آمده‌ایم تا این اوضاع شرم‌آور را برملا کنیم. به یک معنا، ما در پایتخت کشور گرد آمده‌ایم تا «چک» مواعید خود را وصول کنیم (۱). با نگارش متن مهم قانون اساسی و اعلامیه‌ی استقلال، سازندگان جمهوری ما تعهدنامه‌ای را امضا کردند که هر آمریکایی وارث آن است. این سند تعهد کرده است که حق جدایی‌ناپذیر همه‌ی انسان‌ها- آری، سیاهپوستان و سفیدپوستان هردو- برای زندگی، آزادی و شادمانی تضمین شود.

امروز این دیگر عیان است که آمریکا در پیوند با شهروندان رنگین پوستش در انجام این تعهدنامه کوتاهی کرده است و به جای احترام به این پیمان مقدس، به سیاهپوستان «چک» بی‌پشتوانه‌ای داده؛ چکی که با عبارت «موجودی کافی نیست» برگشت خورده است.

ما نمی‌توانیم بپذیریم که «بانک عدالت» ورشکسته شده باشد. ما نمی‌توانیم بپذیریم که موجودی خزاین بزرگ «فرصت» در این کشور ناکافی باشد. از این‌رو ما آمده‌ایم تا این چک را نقد کنیم، چکی که با ارایه‌ی آن می‌توانیم صاحب آزادی و امنیت عدالت شویم. ما همچنین به این مکان تقدیس شده آمده‌ایم تا شدت اضطرار موقعیت کنونی را به آمریکا خاطرنشان سازیم. امروز زمان آن نیست که وقت خود را صرف اقدامات تجملی مانند خونسردی یا تزریق داروی مسکن پیشرفت تدریجی کنیم. وقت آن رسیده است که وعده‌های واقعی دموکراسی بدهیم. وقت برخاستن از تاریکی و گودال مهلک جدایی نژادی و گذار به جاده‌ی روشن عدالت نژادی فرا رسیده است. امروز روز رهایی کشور از ریگ‌های روان بی‌عدالتی نژادی و کشاندن آن به زمین استوار برادری است. امروز وقت تحقق بخشیدن به عدالت برای همه‌ی فرزندان خداست.

بی‌اعتنایی به موقعیت مضطر کنونی برای کشور مصیبت به همراه خواهد آورد. تابستان سوزان ناخشنودی مشروع سیاهپوستان به پایان نخواهد آمد، مگر اینکه پاییز روحبخش آزادی و برابری جای آن را بگیرد. هزار و نهصد وشصت و سه، پایان نه، بل آغازی است. اگر کشور به روال معمول خود بازگردد، آنهایی که می‌پنداشتند «سیاهپوستان لازم بود عقده‌های خود را خالی کنند و حالا دیگر خرسند شده‌اند»، با ضربت خشنی بیدار خواهند شد. مادامی که حقوق شهروندی سیاهپوستان به آنها داده نشود، آمریکا به آسایش و آرامش دست نخواهد یافت. تا زمانی که آفتاب عدالت برندمد، گردبادهای خیزش همچنان پایه‌های کشورمان را خواهند لرزاند. اما سخنی هست که باید به مردم خودم که در آستانه‌ی گرم ورود به کاخ عدالت ایستاده‌اند، بگویم. در روند به‌دست آوردن جایگاه مشروع خود نباید مرتکب کارهای نادرست شویم. بیایید تشنگیمان را برای آزادی، با نوشیدن جام تلخی و دشمنی رفع نکنیم. ما باید همواره مبارزات خود را در کمال عزت و انضباط به پیش بریم.

نگذاریم اعتراض خلاق ما به مرتبه‌ی نازل خشونت‌های جسمانی سقوط کند. همواره تلاش کنیم در بلندی‌های باشکوه، زور بدنی را با توان روحانی پاسخ گوییم. منازعه جویی شگفت انگیز تازه‌ای که جوامع سیاهپوست را فرا گرفته نباید ما را به بی اعتمادی نسبت به تمام مردم سفیدپوست رهنمون شود، زیرا بسیاری از برادران سفیدپوست ما، همانگونه که حضورشان امروز در اینجا شاهد این مدعاست، دریافته‌اند که سرنوشتشان با سرنوشت ما گره خورده است. آنها دریافته‌اند که آزادیشان به گونه پیچیده‌ای با آزادی ما بستگی دارد. ما نمی‌توانیم این راه را به‌تنهایی بپیماییم.

و همچنان‌که در این راه گام برمی‌داریم، باید عهد کنیم که همواره پیش خواهیم رفت. ما نمی‌توانیم به عقب بازگردیم. برخی‌ها، از هواخواهان حقوق مدنی می‌پرسند، «کی راضی خواهید شد؟» ما تا روزی که سیاهپوستان قربانی وحشت غیرقابل بیان بی‌رحمی پلیس‌اند نمی‌توانیم راضی شویم. تا روزی که تن‌های خسته از سفر ما نتوانند بستری در مسافرخانه‌های شاهراه‌ها و هتل‌های شهرها پیدا کنند، نمی‌توانیم راضی باشیم. تا روزی که تحرک اصلی ما فقط از محله‌های اقلیت‌نشین کوچکتر به محله‌های اقلیت‌نشین بزرگتر است نمی‌توانیم راضی باشیم. تا روزی که شخصیت و احترام فرزندان ما بسادگی با تابلوهای «ویژه‌ی سفیدپوستان» زایل می‌شود، نمی‌توانیم راضی باشیم. تا روزی که سیاهپوستان می‌سی سی پی حق رای ندارند و سیاهپوستان نیویورک برآنند که چیزی ندارند که به آن رای دهند، نمی‌توانیم راضی باشیم. نه! نه، ما راضی نیستیم و راضی نخواهیم شد مگر آن‌که عدالت مانند آبشار، و راستکاری چون رودی پرخروش جاری شوند. می دانم که برخی از شما به دلیل مصیبت‌ها و رنج‌های سختی که تحمل کرده‌اید به اینجا آمده‌اید. برخی از شما از سلول‌های تنگ زندان به اینجا آمده‌اید. برخی از شما از جاهایی آمده‌اید که در راه آزادی‌طلبی خود، ناگزیر با توفان‌های آزار و خشونت پلیس روبرو شده‌اید. شما کهنه سربازان رنج‌ها و محنت‌های خلاقانه هستید.

با ایمان به کار خود ادامه دهید که رنج و عذاب ناخواسته موجب رستگاری است.

به می‌سی سی پی برگردید، به آلاباما برگردید، به کارولینای جنوبی برگردید، به جورجیا برگردید، به لوئیزیانا برگردید، به محله‌های خود در شهرهای شمالی کشور برگردید و مطمئن باشید که این وضعیت می‌تواند دگرگون شود و دگرگون هم خواهد شد.

نگذاریم در دره‌ی ناامیدی غوطه‌ور شویم. خطاب من امروز با شماست، دوستان من، اگرچه با دشواری‌های امروز و فردا رودررو هستیم، اما من هنوز هم رویایی دارم. این رویا، رویایی است که ریشه‌های ژرفی در «رویای آمریکا» دارد.

رویای من اینست که روزی این کشور به‌پا می‌خیزد و به معنای واقعی اعتقادات خود جان می‌بخشد: «ما این حقیقت را که همه انسان‌ها برابر خلق شده‌اند آشکار و بدیهی می‌دانیم.»

رویای من اینست که روزی فرزندان برده‌های پیشین و فرزندان برده‌داران پیشین بر فراز تپه‌های سرخ جورجیا کنار هم سر میز برادری خواهند نشست.

رویای من اینست که سرانجام روزی ایالتی مانند می‌سی سی پی، ایالتی که در آتش بیدادگری می‌سوزد، در آتش تعدی می‌سوزد، به واحه‌ی آزادی و عدالت بدل خواهد شد.

رویای من اینست که چهار فرزند کوچکم روزی در کشوری زندگی خواهند کرد که آنها را نه به سبب رنگ پوست، که با درونمایه‌ی شخصیتشان داوری خواهند کرد.

من امروز رویایی دارم!

رویای من اینست که روزی در آلاباما، با آن نژادپرستان وحشی‌اش، با فرماندارش که از گاله‌ی دهانش، عدم پذیرش مداخله در قوانین فرومی‌چکد، آری روزی در همین آلاباما، پسرها و دخترهای کوچک سیاهپوست خواهند توانست چون خواهران و برادرانی دست در دست پسرها و دخترهای کوچک سفیدپوست بگذارند.

من امروز رویایی دارم!

رویای من اینست که سرانجام روزی دره‌ها بالا خواهند آمد و تپه‌ها و کوه‌ها پایین خواهند رفت، ناهمواری‌ها هموار خواهند شد و ناراستی‌ها راست؛ جلال خداوند آشکار خواهد شد و همه ابنای بشر با هم به تماشای آن خواهند نشست.

این امید ماست. این باوری است که با خود به جنوب می‌برم. با این باور ما خواهیم توانست از کوه‌های ناامیدی سنگ امید بتراشیم. با این باور خواهیم توانست هیاهوی ناسازگاری کشورمان را به همنوایی زیبایی از برادری بدل کنیم. با این باور خواهیم توانست با هم کار کنیم، با هم دعا کنیم، با هم مبارزه کنیم، با هم به زندان رویم، با هم از آزادی دفاع کنیم، مطمئن از اینکه سرانجام روز آزادی مان فراخواهد رسید.

روزی که همه فرزندان خدا خواهند توانست سرود آزادی را با مفهومی نو بخوانند. «ای کشور من، ای سرزمین زیبای آزادی، برای توست که می‌خوانم. سرزمینی که پدران من در آن در گذشتند، سرزمین فخر زائران، بگذار از هر گوشه‌ی کوهساران زنگ آزادی به صدا درآید.»

اما اگر قرار است آمریکا به کشوری بزرگ تبدیل شود، این باید به حقیقت بپیوندد. پس بگذارید زنگ آزادی از فراز تپه‌های شگرف نیوهمشایر به صدا درآید. بگذارید زنگ آزادی از کوه‌های بلند نیویورک به صدا درآید. بگذارید زنگ آزادی از بلندی‌های الگینی پنسیلوانیا به صدا درآید. بگذارید زنگ آزادی از فراز قله‌های پر برف کوه‌های راکی کلرادو به صدا درآید. بگذارید زنگ آزادی از شیب‌های پرکرشمه کالیفرنیا به صدا درآید.

نه تنها اینها؛ بگذارید زنگ آزادی از بلندی‌های «استون جرجیا» به صدا درآید.

بگذارید زنگ آزادی از کوه «لوکاوت تنسی» به صدا درآید.

بگذارید زنگ آزادی از هر تپه و خاکریز- از هر کوهسار «می‌سی سی پی» به صدا درآید.

بگذارید زنگ آزادی به صدا درآید. و زمانی که چنین شد، زمانی که گذاشتیم زنگ آزادی به صدا درآید- آنگاه که گذاشتیم زنگ آزادی از هر روستا و هر دهکده، از هر ایالت و هر شهر به صدا درآید، خواهیم توانست رسیدن آن روزی را جلو بیاندازیم که در آن روز همه فرزندان خدا- سیاه و سفید، یهودی و غیریهودی، پروتستان و کاتولیک- خواهند توانست دست در دست هم بگذارند و آن سرود قدسی قدیمی سیاهان را سردهند:

«سرانجام ما آزادیم! سرانجام آزادیم! سپاس خداوند متعال را، سرانجام آزادیم!»

 

مشاور محقق و پژوهشگر انتخابات

Views: 9

برچسب‌ها:, , , , , , ,