خلاصه کتاب دنیای سوفی اثر یوستین گردر‌

در کتاب دنیای سوفی آمده است:

مردم با خلق اساطیر و داستان هایشان می خواهند برای چیزی که چرایی آن را نمی دانند و نمی توانند بفهمند توجیهی بیافرینند.

 

7t2qwi7hcztq - خلاصه کتاب دنیای سوفی

                                            عکس نویسنده کتاب دنیای سوفی :یوسین گردر

به شدت معتقدم هر مدیری باید فلسفه بداند و برخی از سرفصل‌های این کتاب عبارت است از (این سرفصل‌ها به ترتیب پست سر هم نیستند و کافه‌بوک برای آشنایی شما با فصل‌های کتاب برخی از آن‌ها را در اینجا نقل می‌کند. سرفصل‌های کتاب بیشتر از این موارد است.) :

  • سقراط – هرکس که بداند که نداند از همه داناتر است
  • افلاطون – آرزوی بازگشت به قلمرو روح
  • ارسطو – سازمان‌دهنده‌ای موشکاف که می‌خواست مفاهیم ما را روشن کند
  • قرون وسطا – فرق است میان راه را تا نیمه رفتن با راه را خطا رفتن
  • اسپینوزا – خدا خیمه‌شب‌باز نیست
  • هگل – آنچه عقلی است ماندنی است
  • مارکس – شبحی بر اروپا سایه افکنده
  • داروین – کشتی حامل ژن بر پهنه زندگی
  • فروید – تمایلات زشت و خودخواهانه‌ای در او پدید آمده بود
  • انفجار بزرگ – ما نیز ذراتی از ستارگانیم

دنیای سوفی:

 

داستان درباره سوفی آموندسن‌ دختری ۱۵ ساله است که نامه هایی از یک فیلسوف ناشناس دریافت میکند.در دو

نامه اول با دو سوال تو کیستی؟ و جهان چگونه بوجود آمده است؟ مواجه شده و نیز کارت پستالی‌ با تمبر نیروهای

سازمان ملل از نروژ، که دختری بنام هیلده مولرکناگ توسط پدرش خطاب قرار داده شده و گفته که هدیه تولدش

توسط سوفی به دستش‌ میرسد.هدیه ای که به رشد او کمک خواهد کرد.اما سوفی چنین شخصی را نمی

شناخت.

 

موضوع نامه بعدی این بود: فلسفه چیست؟

 

فلسفه در نتیجه شگفتی و کنجکاوی انسان بوجود می آید.سوالاتی مانند جهان چگونه بوجود آمد، آیا در پس آنچه

روی میدهد اراده یا مقصودی نهان است؟ آیا پس از مرگ حیاتی هست؟ و از همه مهمتر‌ چگونه باید زیست؟

حیات چنان برای بشر شگفت انگیز بود که پرسش های فلسفی به خودی‌ خود مطرح شد.

درست مانند هنگامی که شعبده باز از درون کلاهی خرگوش بیرون بیاورد.میتوان کل جهان و کائنات را به آن خرگوش

سفید تشبیه کرد.ما شپشکهای‌ ریزی هستیم در لابه لای موهای خرگوش‌.اما فیلسوفها در نوک نازک و شکننده

موهای خرگوش هستند و انسانهای در عمق این موها فرورفته اند. فیلسوف هیچگاه بطور کامل به این جهان عادت

نمیکند.

حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد هومر و هسیودوس‌ بسیاری از اساطیر یونانی را روی کاغذ آوردند.وقتی اساطیر شکل

مکتوب پیدا کردند میشد آنها را مورد بحث قرار داد.تا قبل از آن مردم پاسخ همه پرسشهای خود را در مذهبهای

گوناگون و اساطیر پیدا میکردند.

فیلسوفان اولیه بر اسطوره شناسی هومر خرده گرفتند و گفتند خدایان او زیادی همسان آدمیزاد‌ند.کسنوفانس‌

انسان خدایان را در تصور خود و شبیه خود آفریده است همانطور که مردم حبشه فکر میکنند خدایان سیاهند‌ و بینی

پهن دارند، اگر گاو و اسب و شیر هم میتوانستند نقاشی کنند خدایان خود را به شکل گاو و اسب و شیر میکشیدند‌.

در این دوران یونانی ها دولتشهرهای‌ زیادی در یونان و مستعمراتشان‌ بوجود آوردند که کارهای شاق این دولتشهرها‌

بدست بردگان و فکر کردن به سیاست و فرهنگ و سازمان یافتن جامعه بدست شهروندان انجام میشد.

در نتیجه شیوه فکر اساطیری‌ به تجربی و عقلی تحول یافت.

فلاسفه اولیه یونان فیلسوفان طبیعی خوانده میشوند زیرا بیش از هرچیز در فکر جهان طبیعی و رویدادهای طبیعی

بودند.

فلاسفه اولیه همه عقیده داشتند که اصل کلیه تغییرها باید نوعی جوهر اولیه باشد.پرسشهای‌ این فلاسفه درباره

دگرگونیهایی‌ بود که در جهان مادی پدید می آمد.در جستجوی قوانین ناپیدای طبیعت بودند‌ و نخستین گام را در راه

استدلال علمی برداشتند.

سه فیلسوف میلتوسی‌:

طالس: او آب را منشا همه چیز میدانست.و نیز اعتقاد داشت زمین پر از هسته های حیات است.همه چیز پر از

خداست.

آناکسی ماندروس:

او هم به جوهر اولیه اعتقاد داشت‌ اما این جوهر نمیتوانست آب باشد.به نظر او جهان ما یکی از هزاران جهانی

است که در لایتناهی‌ بوجود آمده و جوهر اولیه نیز باید نامتناهی‌ باشد.

آناکسیمنس: او فکر میکرد منشا همه چیزها هواست.آب هوای متراکم و آتش هوای رقیق و خاک آب فشرده و

متراکم‌ است.

یک جوهر چگونه میتواند ناگهان به چیز دیگری مبدل شود؟ این را میتوان مسئله تغییر نامید که مورد توجه الئائیها‌ بود.

پارمنیدس:او عقیده داشت هرچه وجود دارد پیوسته وجود داشته.هیچ چیز نمی تواند از هیچ بوجود آید و چیزی که

هست نمی تواند نابود گردد.تغییر به مفهوم واقعی امکان پذیر نیست.هیچ چیز نمی تواند چیزی جز آنچه هست

بشود.البته او تغییر طبیعت را میدید و با حواس خود درک میکرد‌ اما اینها را خطاهای حسی میخواند.او یک خردگرا‌

بود.

هراکلیتوس:

 

همه چیز مدام در حال تغییر است. اضداد( نیکی و بدی، جنگ و صلح و…) ویژگی جهان است.او در میان اضداد و

تغییر مداوم طبیعت نوعی هستی یا وحدت میدید این چیز را که مبنا همه چیز است خدا یا لوگوس‌ یا عقل کل نامید

که آنچه را در طبیعت روی میدهد هدایت میکند.

 

امپدوکلس‌ دریافت دلیل اصلی ضدیت این دو فیلسوف این بود که هردو فقط وجود یک عنصر را در نظر می‌گرفتند.او

نتیجه گرفت که اندیشه تنها یک جوهراولیه را باید از سر بیرون کرد.منشا طبیعت نمی تواند عنصری واحد باشد بلکه

از ۴ عنصر تشکیل شده: آب، هوا، خاک و آتش.

اساسا‌ هیچ چیز تغییر نمیکند بلکه عناصر ۴گانه درهم می آمیزند‌ و مجزا میشوند تا دوباره درهم آمیزند‌.دو نیروی

جداگانه در طبیعت درکار است‌: مهر و کین.مهر چیزها را بهم جوش میدهد و کین آنها را از هم جدا میکند.

آناکساگوراس‌:

او نپذیرفت که یک جوهر اولیه بتواند به همه چیزهایی که در جهان مادی میبینیم دگرگون

شود.همچنین قبول نمی کرد که خاک، هوا، آب و آتش بتواند به خون و استخوان تبدیل شود.او معتقد بود طبیعت از

ذرات ریز بیشماری که به چشم نمی آید درست شده.هرچیز را میتوان به ذرات ریز و ریزتر تقسیم کرد.حتی در

ریزترین ذره ها پاره هایی از تمام چیزهای دیگر است.

کل در هر جز کوچک وجود دارد.مانند یک سلول از بدن ما که اطلاعات مربوط به ساختار تمامی سلولهای دیگر بدن ما

محفوظ است.این ذرات را بذر یا هسته مینامید‌ و نظم را نیروی بوجود آورنده حیوانات انسانها گلها و…میشمرد‌.او این

نیرو را ذهن یا شعور خواند‌.

به او تهمت خداناشناسی زدند زیرا میگفت خورشید خدا نیست بلکه سنگی گداخته است.

دموکریتوس:

او اعتقاد داشت طبیعت از شمار نامحدودی اتم های مختلف تشکیل شده، این اتم ها قرص و محکم اند اما هم

شکل نیستند.اتم ها تجزیه ناپذیرند‌.وقتی درختی یا حیوانی بمیرد اتم ها از هم می پراکنند‌ و در جسمهای تازه بکار

می روند درست مثل اسباب بازی لگو‌.

او به نیرو یا روح اعتقاد نداشت‌ و همه چیز را مکانیکی میدانست. او اعتقاد داشت اتم های روح اتم هایی گرد و

صاف و خاص هستند و وقتی آدم میمیرد به هرسو پرواز میکنند و جزئی از تکوین یک روح تازه میشوند‌.او یک ماده گرا

یا متریالیست‌ بود.

وقتی فلاسفه طبیعی یونان می‌کوشیدند توضیح های طبیعی برای رویدادهای‌ طبیعت پیدا کنند مورخانی چون

هرودوت‌ درصدد یافتن توضیح های طبیعی برای رویدادهای‌ تاریخی برآمدند‌.اینکه شکست یا پیروزی در جنگی به پای

خدایان نوشته شود برای مورخان‌ قابل قبول نبود‌.

در این زمان علم پزشکی نیز پیشرفت کرد و دیگر بیماری را نتیجه عوامل فوق طبیعی نمی دانستند.

(آنفولانزا: نفوذ شوم ستارگان)

طبق طب سنتی بقراط بیماری یعنی طبیعت در نتیجه عدم توازن‌ جسمانی یا روانی از مسیر خود خارج شده.بقراط

از شاگردانش میخواست سوگند یاد کنند که از مسیر اخلاق خارج نشده، به کسی حتی اگر خود بخواهد داروی

مهلک یا وسایل سقط جنین ندهند و از اغوای زنان و مردان و آزادگان و بندگان پرهیز کنند‌.

اسپینوزا تاکید می‌ورزد که تنها یک وجود، کاملا و مطلقا «علت قائم به‌ذات» است و می‌تواند با آزادی تام عمل کند. تنها خدا یا طبیعت مبین فرایندی این‌چنین آزاد و این‌چنین «غیرتصادفی» است. انسان می‌تواند برای کسب آزادی و رهایی از قیود برونی بکوشد، ولی هیچگاه به اختیار و «اراده آزاد» دست نمی‌یابد.

نقدی بر کتاب دنیای سوفی

 

فکر می کنم ضعف بزرگ دنیای سوفی،  ان است که فلاسفه مورد علاقه خود را  بیشتر مد نظر قرار داده و در این لیست جای بسیاری از بزرگان به شدت خالی است اما از حق نباید گذشت که کتاب فوق العاده است و کتابی آموزنده و درعین‌حال بسیار سرگرم‌کننده بود. این کتاب ارزش‌های زیادی همچون آگاهانه

تصمیم گرفتن، تفکر انتقادی و توانایی درک شگفتی‌های فلسفه را به من آموخت. این کتاب مرا قادر ساخت تا

هم‌زمان در جهان‌های مختلف سرگردان و در جستجو باشم. بیانیه‌ی تاریخچه‌ی فلسفه، آن‌قدر منظم بود که خواننده

می‌توانست همه‌چیز آن را درک کند؛ از اول تا آخرش بسیار قاعده‌مند است. دنیای سوفی، اثر یوستین گوردر، رمانی

است که از دیدگاه یک دختر نوجوان نوشته شده است. گوردر نویسنده‌ای نروژی‌ست که رمان، داستان‌های کوتاه و

کتاب‌های کودکانه می‌نویسد. کتاب «دنیای سوفی» که در سال ۱۹۹۴ نوشته شده است، کتابی بود که او را به

شهرت رساند. گوردر در ۸ آگوست سال ۱۹۵۲ در اسلو متولد شد. او از خانواده‌ای با تعلّق عمیق فرهنگی آمده بود

که باعث شد علاقه‌ی وافر به خواندن، نوشتن و تدریس را در او پرورش دهد. پدرش مدیر و مادرش معلم و

نویسنده‌ی کتاب کودکان بود. گوردر به مدرسه‌ی کلیسایی اسلو می‌رفت و در دانشگاه اسلو به زبان اسکاندیناوی و

رشته‌ی الهیات پرداخت.

او نویسندگی را بعد از ازدواج در سال ۱۹۷۴ به‌عنوان شغل شروع کرد. اولین رمان تخیلی‌اش، «تشخیص‌ها و

داستان‌های دیگر» را در سال ۱۹۸۶ منتشر کرد و بعد از آن، دو کتاب داستان کودکانه به نام‌های «بچه‌های

سوخاواتی (۱۹۸۷)» و «قصر قورباغه (۱۹۸۸)» را منتشر کرد. یوستین گوردر، برنده‌ی جایزه منتقدین ادبی نروژ و

جایزه‌ی وزارت امور فرهنگی، علمی و ادبی برای کتاب راز تنهایی در سال ۱۹۹۰ شد. دنیای سوفی: رمانی درباره

تاریخچه فلسفه، در سال ۱۹۹۱ منتشر شد و مشهورترین کتابی بود که او تا آن زمان نوشته بود؛ که تابه‌حال به ۵۳

زبان ترجمه شده و بیش از ۳۰ میلیون نسخه از آن به فروش رفته است. این کتاب، هم به مدت ۳ سال پرفروش‌ترین

کتاب نروژ باقی ماند و در سراسر جهان معروف شد.

جدا از نویسندگی، او به حمایت از حقوق بشر می‌پرداخت. به همین دلیل، گوردر و همسرش، جایزه‌ای به نام کتاب

معروفش، یعنی دنیای سوفی را بنیان نهادند؛ جایزه‌ای که سالیانه برای محیط زیست بین‌المللی و توسعه‌ی آن اعطا

می‌شود. همچنین گوردر جوایز بی‌شماری را برای کارها و کمک‌هایش به ادبیات دریافت کرده است. از جمله این

جوایز می‌توان به جایزه‌ی منتقدین ادبی نروژ (۱۹۹۰)، جایزه‌ی کتاب پرفروش نروژ (۱۹۹۳)، جایزه ادبیات نسل جوان

آلمان (۱۹۹۴)، جایزه بانکارلا (۱۹۹۵)، جایزه‌ی گاو نر (۱۹۹۷)، جایزه‌ی ویلی برانت (۲۰۰۴)، نشان سلطنتی نروژ

(۲۰۰۵) و درجه‌ی افتخار از دانشگاه ترینیتی دوبلین اشاره کرد.

 

آغاز دنیای بی‌کران سوفی

بعد از موفقیت دنیای سوفی، یوستین گوردر خود را وقف نویسندگی کرد و یک رمان‌نویس تمام‌وقت شد. او تاکنون

هرسال یا هر ۲ سال یک‌بار کتاب‌های بسیار خوبی را چاپ کرده است. با این حال، دنیای سوفی داستان زندگی

دختر ۱۴ ساله‌ای به نام سوفی آماندسن است. او دختر نروژی، معمولی و تک فرزند است که همراه با مادرش،

گربه‌ای به نام شرکان، لاک پشتی به اسم گویندا، یک ماهی قرمز و دو طوطی به نام‌های اسمیت و اسمال زندگی

می‌کند.

پدرش ناخدای یک کشتی نفت‌کش است و بیشتر سال را از دور از خانه سپری می‌کند. داستان از آن‌جا شروع

می‌شود که وقتی یک روز از مدرسه به خانه برمی‌گردد، دو نامه‌ی ناشناس دریافت می‌کند که دو سؤال روی آن

نوشته شده است:

«تو چه کسی هستی؟ و این جهان از کجا آمده است؟»

 او تعجب می‌کند. روز بعد، یک نامه دیگر برای او می‌آید اما با این‌که نامه برای او فرستاده شده بود، ولی در واقع به

نام فرد ناشناسی به نام هیلد مولر کناگ ارسال شده که طبق این نامه، برای دختر فرستنده‌ی نامه است و تولدش

یک ماه قبل از تولد خودش است. مدتی بعد، او نامه‌ی دیگری دریافت می‌کند که این کلمات در پشت نامه نوشته

شده بود: آموزش فلسفه، با دقت نگهداری شود! او به کمک آن نامه‌های ناشناس، دانش‌آموز فیلسوف ۵۰ ساله‌ای

به نام آلبرتو ناکس می‌شود. در ابتدا، سوفی هویت آن فیلسوف را نمی‌شناخت ولی بعدها هویتش در داستان فاش

می‌شود. معلوم می‌شود که نامه‌ها از طرف او می‌آمدند؛ به‌جز آن نامه‌ای که به نشانی فردی به نام هیلد کناگ از

طرف آلبرت کناگ فرستاده شده بود که مسئول صلح سازمان ملل در لبنان بود.

آلبرتو درباره‌ی تاریخچه‌ی فلسفه به سوفی آموزش می‌دهد و از دورانی که فلسفه آغاز شد، شروع می‌کند؛ یعنی از

زمان قبل سقراط تا زمان اگزیستانسیالیست فرانسوی ژان پل سارتر. سوفی مادامی‌که در مسیر یادگیری و درک

فلسفه بود، تفکر می‌کرد و به حشره‌ای تبدیل می‌شد که از موهای خرگوش بالا می‌رود تا ببیند در آن طرف موهای

خرگوش چه خبر است؛ همان‌طور که آلبرتو در نامه‌اش فیلسوفان را توصیف کرده بود. سوفی، فلسفه قرون وسطی

را در زمان ژان پل سارتر فرا می‌گیرد. سؤال‌های فلسفی بسیاری به او آموخته می‌شود و او تلاش می‌کند تا همه‌ی

آن افکار را در سرش درک کند. همچنین به او درباره‌ی فلسفه‌ از دوره یونان باستان تا ظهور مسیحیت و ارتباطش با

اندیشه‌های یونان باستان در هنگام میان‌سالی آموخته می‌شود. دوره‌های دیگری که توسط این مسیر پوشش داده

می‌شود، دوره‌های رنسانس، دوره باروک، روشن‌فکری و دوره مکتب هنری رمانتیک و فلسفه‌های نشأت گرفته از

آن‌ها هستند. به خاطر این دروس فلسفه، او فلسفه‌های بسیاری از اندیشمندان بزرگ و مهم همانند سقراط،

افلاطون، تالس، دموکریت، ارسطو و بسیاری دیگر را آموخت.

فلسفه در زندگی واقعی

 

همزمان با دروس فلسفه‌ای که سوفی آن‌ها را یاد می‌گیرد، سوفی و آلبرتو تلاش می‌کنند تا نسبت به کناگ بزرگ

برتری پیدا کنند، کسی که آن‌ها گمان می‌کردند قدرت خدایی دارد که آلبرتو را در خطر می‌اندازد. در خصوص موضوع

اصلی داستان، هنگامی که سوفی در حال یادگیری دروس فلسفه نیست، با مادر و بهترین دوستش، جوانا، ارتباط

برقرار می‌کند که اغلب اوقات از سؤالاتی که سوفی از آن‌ها می‌پرسد، گیج می‌شوند. این موضوع محور اصلی

داستان نیست اما فقط برای این است که داستان جلو برود. بعد از معرفی به جرج بکرلی، داستان از دیدگاه سوفی

به دیدگاه هیلد مرموز انتقال می‌یابد. بعدها آشکار می‌شود که دنیای سوفی و آلبرتو، داستان کتابی است که توسط

آلبرت کناگ بزرگ نوشته شده است که به عنوان هدیه‌ای برای تولد ۱۵ سالگی دخترش، هیلده کناگ است.

رمان با داستان هیلده به عنوان یک موضوع حاشیه‌ای برای داستان سوفی ادامه می‌یابد اما هر دو داستان هیلده و

سوفی با هم ارتباط دارند، چرا که درک هیلده از فلسفه، به همراه درک سوفی گسترش می‌یابد. همان‌طور که

آلبرتو کناگ به نوشتن مسیری که سوفی انتخاب کرده ادامه می‌دهد، می‌کوشد تا با آموزش هر چیزی که درمورد

فلسفه می‌داند، به او کمک کند تا به مبارزه و نبرد بازگردد. او توضیح می‌دهد که این تنها راه برای سوفی‌ست که

دنیای خود را درک کند. در دنیای دیگر، درس‌های آلبرتو به هیلده کمک می‌کند تا درک دنیای سوفی را توسعه و

گسترش دهد و از این دانش علیه پدرش، به خاطر اِعمال بیش از حد قدرت بر دنیای سوفی، استفاده کند.

سوفی و آلبرتو فرار کرده، به دنیای هیلده سفر کردند و پدر و مادرش را پیدا کردند؛ که در آن زمان، از خدمت خود در

لبنان به خانه بازگشته بودند. سوفی و آلبرتو خانواده را در حال خوردن شام تماشا کردند و پس از آن، دیدند که

هیلده و آلبرت کناگ در ایوان خانه‌ی آن‌ها نشسته‌اند و در مورد جهان صحبت می‌کنند. علاوه بر این، آن‌ها سعی

کردند تا اجسام را در محل اقامت کناگ کنترل کرده و جابه‌جا کنند، اما نتوانستند این کار را انجام دهند. هرچند که

جابه‌جا کردن کامل هر چیز از یک مکان غیرممکن است اما سوفی گفت:

 

یک فیلسوف واقعی هرگز تسلیم نمی‌شود.

 

کتاب هیلده (دنیای سوفی) با ناپدید شدن سوفی و آلبرتو به پایان می‌رسد اما نویسنده‌ی واقعی (گوردر) فاش کرده

است که آن‌ها توانسته‌اند از داستان این کتاب، بدون اطلاع نویسنده یعنی آلبرت کناگ به دنیای هیلده فرار کنند، اما

آن‌ها با چشمان غیرمسلح قابل دیدن نیستند، هرچند که هیلده می‌توانست حضورشان را احساس کند.

 

دنیای سوفی

توصیه هایی برای دنیای ما و دنیای سوفی

فکر می کنم در رابطه با فلسفه، این قضیه برعکس است. پاسخ مهم‌ترین مسئله نیست، بلکه در عوض، این سؤال

است که اهمیت بیشتری دارد. من هنوز این مفهوم را در فلسفه متوجه نشده‌ام، اما تلاش خواهم کرد که آن را

بفهمم

؛ چون فلسفه برای تحقق رویای من که تبدیل شدن به یک متفکر انتقادی‌ست، اهمیت دارد. به راستی که من از

دنیای سوفی چیزهای زیادی را آموختم و به خودم قول می‌دهم تا حتی اگر دوره‌ی فلسفه‌ام تمام شود، دنیای

سوفی را بارها و بارها بخوانم تا همه‌چیز آن را کاملاً درک کنم.

بعنوان یک مشاور کسب و کار اولا من به دانشجویانم و سپس به اساتید، بلکه برای کارکنان کتاب‌خانه یا

هرکسی‌ست که سرپرستی وسایل یادگیری مدرسه را بر عهده دارد. من توصیه می‌کنم که نسخه‌های چاپی

دنیای سوفی را برای کتاب‌خانه فراهم کنند. نه فقط برای این‌که دانش‌آموزان فلسفه به آن نیاز دارند، بلکه برای

دانشجویان سطح بالا نیز مورد نیاز است. دنیای سوفی کتاب خیلی خوبی است و من معتقدم که در دسترس بودن

این کتاب در کتاب‌خانه‌ها، به دانش‌آموزان سطح بالا کمک می‌کند تا اندیشمندان منتقدی شوند. من هم‌چنین این

کتاب را به این دلیل توصیه می‌کنم که دانش‌آموزان فلسفه خرید کتاب را راه حل پرهزینه‌ای نسبت به استفاده از

پی‌دی‌اف می‌دانند که باعث آسیب به چشمان آن‌ها به علت تمرکز بسیار بر روی صفحه‌ کامپیوتر می‌شود. مایلم تا

از آتی تشکر کنم. از ویندسور تشکر می‌کنم که اجازه داد تا این کتاب را بخوانیم، چرا که به من کمک کرد تا فلسفه

را تا حد زیادی درک کنم.

این نه فقط یک قدردانی ساده بلکه از او بسیار قدردانی می‌کنم. به خاطر این کتاب، سؤالی به

ذهنم خطور کرد. چه می‌شود اگر مثل سوفی، دنیای من تنها تخیلات یک نفر باشد و روزی، داستان من تمام شود و

من ناپدید شده و با افکار دیگران همراه باشم؟

 

Views: 64

دسته‌ها: خلاصه کتاب
برچسب‌ها:

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

امتیاز شما: