خلاصه کتاب هفت قانون معنوی موفقیت
دیپاک چوپرا متولد دهلی نو است و زبان مادریش پنجابی است.پدر بزرگ پدری
او گروهبان ارتش بریتانیا بود و پدرش که یک متخصص قلب و عروق سرشناس بود به
مدت ۲۵ سال ریاست بخش پزشکی قلب بیمارستان «مول چند خیراتی» شهر دهلی
نو را برعهده داشت.
چوپرا پزشکی را در هند خواند. در سال ۱۹۷۰ به آمریکا مهاجرت کرد و در رشته طب
داخلی و غدد تخصص گرفت. او تحصیلات عالیه پزشکی خود در آمریکا را در دانشگاه
ویرجینیا به پایان برد و تا کنون در دانشگاه تافتز و دانشگاه بوستون تدریس کرده.
در سال ۱۹۸۰ سرپرست کارکنان در بیمارستان NEW England Memorial (NEMH) شد.
در سال 1985 ماهاریشی ماهش (یوگی) را ملاقات کرد و به درونپویایی متعالی (Transcendental Meditation (TM) movement)
علاقهمند شد. چندی بعد شغل بیمارستان را رها کرد و مرکز سلامت آیورودای ماهاریشی را تأسیس کرد.
در سال ۱۹۹۳ بعد از مصاحبه ای که دربارهٔ کتابهایش در مورد شوی اپرا (The Oprah Winfrey Show) انجام داد طرفدارانی پیدا کرد.
بعدها درون پویایی متعالی را رها کرد و مدیر اجرایی مرکز سلامت شارپ (Sharp HealthCare\’s Center) شد که مرکزی دربارهٔ طب
بدن و روان بود. در سال ۱۹۹۶ در تأسیس مرکز چوپرا (برای خوب زندگی کردن) همکاری کرد
کتاب هفت قانون معنوی موفقیت
سادگی و تأثیر عمیق کتاب هفت قانون معنوی موفقیت دیپاک چوپرا نمونهی برجستهای از کتابهای خودیاری است. شما میتوانید
همهی کتابهای دیگر خودیاری را کنار بگذارید و فقط با خواندن همین کتاب دیپاک چوپرا زندگیتان را تغییر بدهید.
ممکن است از نظر بعضی از خوانندگان کتاب دیپاک چوپرا،تأکید بر موفقیت و ثروت ربطی به معنویت نداشته باشد. اما بحث اصلی
کتاب هفت قانون معنوی همین است. هزار سال است که کارما(یا همان قانون علت و معلول) و دارما(هدف زندگی)در زندگی انسانها
حاکم هستند و دو قانون از هفت قانون معنوی موفقیت دیپاک چوپرا هستند.
دارما به زبان ساده:
دارما:
اصطلاح دارما از فعل ریشه سانسکریت dhr گرفته شده است. که به معنای حفظ، نگه داشتن و یا پشتیبانی است. دارما به وظیفه ما در این زندگی گفته میشود. و به زمان تولد و محل زندگی شما بستگی دارد، یعنی هر آنچه شما میتوانید به منظور تاثیرگذاری بیشتر بر اطرافتان انجام دهید.
دارما در واقع همان هدف شما در زندگی است. و به کاری گفته میشود که شما باید در زندگی انجام بدهید. در حالی که کارما نتیجه کاری است که شما انجام دادهاید.
به صورت بسیار سادهتر قانون دارما براین باور است که هیچ رخدادی اتفاقی نیست. و به طور کلی همه موجودات دنیا بر اساس هدف خاصی خلق شدهاند و در زندگی خود باید بر اساس استعدادها و امکاناتی که خدا در اختیار آنها قرار داده است به سمت هدف خود حرکت کنند.
کارما به زبان ساده:
کارما:
در لغت از یک واژه سانسکریت به معنای بازگشت برگرفته شده است. کارما ارتباط بین اعمال شما و سرنوشت شما را توضیح می دهد. کارما یا همان قانون کارما را به زبان ساده میتوان گفت «قانون علت و معلول» است. یعنی کسانی که به قانون کارما اعتقاد دارند باورشان این است که در این دنیا نتایج اعمال خود را خواهند دید.
اگر بخواهیم کارما و قانون کارما را به زبان ساده تعریف کنیم باید بگوییم زندگی مثل یک جعبه است. وقتی کار خوبی انجام میدهید، یک چیز خوب در این جعبه میگذارید.
وقتی کار بدی انجام میدهید، یک چیز بد در این جعبه میگذارید. درمورد چیزهای خنثی هم همینطور است. کارما نیروی دنیا است که چیزهایی را از درون آن جعبه به شما عرضه میکند. بر این اساس نیز قانون کارما حاکی از آن است که هرچه خوبیهای بیشتری در جعبه بگذاری، بیشتر احتمال دارد کارما از درون جعبه چیز خوبی به شما عرضه کند. این بیان میکند ، هرچه در جهان قرار دهیم سرانجام به ما باز خواهد گشت.
خلاصه:
قانون دارما یعنی خدمت کردن و گرفتن بازخورد آن توسط قانون کارما.
در اینجا به بررسی چند قانون معنوی دیگر نیز میپردازیم.
» قانون ظرفیت ناب و خالص هستی از نگاه چوپرا:
چوپرا میگوید: ظرفیت ناب و خالص هستی همان جایی است که همه چیز از آن سرچشمه میگیرد و «آنچه پنهان است آشکار میشود». انسان در این عرصه آگاهی خالص، به دانش، توازن، شکستناپذیری و شادی میرسد.
قانون ظرفیت ناب چوپرا اشاره میکند: وقتی به ظرفیت خالص هستی دست پیدا میکنیم خودِ ناب و والایمان را درک کرده و میتوانیم بفهمیم که زندگی از طریق نفس محدودمان چه کار بیهودهای است.در حالی که نفس انسان همیشه محتاط و ترسو است،خود برتر در آرامش به سر میبرد.
چوپرا میگوید:
«خودِ برتر تحت تأثیر انتقاد قرار نمیگیرد، از مشکلات نمیترسد و خودش را از هیچ کس کمتر نمیداند.با این حال فروتن است و خودش را برتر از کسی نمیداند.چون میداند که همهی انسانها در سیرت، یکی و در صورت متفاوت هستند.»
︎ بیشتر بخوانید: ذهنیت مثبت و دنیای زیرزمینی ذهن
در درجهی اول از طریق مدیتیشن و سکوت میتوانیم به ظرفیت ناب هستی دست پیدا کنیم اما از طریق قضاوت نکردن دربارهی طبیعت و تحسین آن هم میتوانیم به این ظرفیت ناب دسترسی داشته باشیم.
زمانهایی را برای سکوت، مراقبه (مدیتیشن) و گفتگوهای درونی با خودتان اختصاص دهید. در این لحظههای سکوت و آرامش، به زندگی درونی خود توجه کنید و با منبع آگاهیهای خالص خود دوباره ارتباط برقرار کنید و اجازه دهید به جای این که تعبیر و تفسیرهای تحمیلی خارجی به شما بگوید چه چیزی برای شما خوب است و چه چیزی برای شما خوب نیست، شهود و مکاشفه درونی شما را راهنمایی کند.
اگر با این ظرفیت ناب هستی آشنا شوید همیشه میتوانید مستقل از شرایطی که در آن قرار دارید و مستقل از احساسات،مردم و اشیاء به این ظرفیت ناب دسترسی پیدا کنید. دیپاک چوپرا تأکید میکند که همهی ثروتها و خلاقیتها از این منبع سرچشمه میگیرند
» قانون کمترین تلاش دیپاک چوپرا:
همانطور که شنا کردن،طبیعت ماهی و نورافشانی طبیعت خورشید است، طبیعت انسان این است که با کمترین تلاش رویاهایش را به واقعیت تبدیل شوند.قانون حداقل تلاش ودائی(ودا کتاب مقدس قدیمی هندوها است»میگوید:
«کمتر تلاش کن و بیشتر به دست بیاور.»
اما آیا این یک نظریهی انقلابی است یا یک نظریهی نادرست؟آیا کار سخت،برنامهریزی و تلاش، وقت تلف کردن است؟!
چوپرا معتقد است که اگر انگیزهی رفتارهای انسان نه از تمایلات نفسانی بلکه از عشق سرچشمه بگیرد چنان انرژی ایجاد میشود که میتواند هر چه انسان میخواهد برایش فراهم کند. در مقابل حس قدرت طلبی و برتری بر دیگران یا نیاز به اینکه مورد تایید دیگران قرار بگیریم باعث میشود انرژی انسان تحلیل برود.
چوپرا تأکید دارد که انسان معمولاً تلاش میکند که چیزی را ثابت کند اما اگر بتواند بر اساس خود برترش عمل کند فقط به این فکر خواهد کرد که کجا و چگونه به تکامل و فراوانی برسد. اولین گام این است که پذیرفتن را تمرین کنیم.
چوپرا میگوید اگر مرتباً با هستی در جدال باشیم نمیتوانیم از قدرت بیپایان آن بهرهمند شویم. حتی در سختترین و بدترین لحظات زندگی به خودتان بگویید: «این لحظه همان طوری هست که باید باشد».
چوپرا میگوید که دومین کاری که باید انجام دهید این است که به دنبال دفاع کردن از خودتان و توجیه رفتار هایتان نباشید. اگر همواره بخواهید از عقیدهی خودتان دفاع کنید و دیگران را مقصر جلوه دهید، امکان کسب تجربهها و دانش جدید را از خودتان سلب میکنید.
︎ پیشنهاد می کنیم مقاله “مدیتیشن ۲۱ روزه خلق فراوانی دیپاکچوپرا“ را حتما مطالعه کنید.
» قانون میل و هدف از هفت قانون معنوی چوپرا:
این قانون پیچیدهترین و جذابترین قانون کتاب هفت قانون معنویت است.چوپرا معتقد است که بر خلاف درخت که فقط یک هدف دارد (اینکه در خاک ریشه بدهد،رشد کند و عمل فتوسنتز را به انجام برساند) هوش و دستگاه عصبی انسان به او امکان میدهد که از طریق شکل دادن به ذهن و قوانین طبیعت به هر چه میخواهد دست پیدا کند.این کار از طریق توجه و هدفمندی حاصل میشود.
چوپرا معتقد است همانطور که توجه به چیزی باعث انرژی دار شدن و وسعت آن میشود، هدفمندی، انرژی و دانش را با هم ترکیب کرده و هدف مورد نظر را به واقعیت تبدیل میکند.
اما چطور این اتفاق میافتد؟
دیپاک چوپرا برای بیان چگونگی این حالت، ذهن انسان را با یک دریاچه مقایسه میکند. میگوید اگر ذهن انسان آرام باشد میتوانیم یک هدف را به صورت سنگریزهای در آن بیندازیم تا موجهایی را در سطح آرام ذهن ایجاد کنند که به راحتی قابل مشاهده هستند.
اما اگر ذهن انسان مثل یک دریای طوفانی، ناآرام باشد. حتی اگر یک آسمان خراش را هم در آن بیندازیم هیچ اتفاقی نمیافتد!!!
اگر در حالت آرامش ذهنی هدفی را در ذهن تصور کنیم میتوانیم برای رسیدن به هدفمان بر قدرت بیپایان هستی تکیه کنیم. در واقع ما فقط هدفمان را تعیین کرده و به هستی اجازه میدهیم که به جزئیات کار شکل بدهید.
» قانون بیاعتنایی توأم با ایمان در هفت قانون معنوی موفقیت:
چوپرا معتقد است که وقتی هدفی دارید باید قبل از اینکه به هدفتان برسید نسبت به آن بیاعتنا باشید و نگران نباشید.یعنی این بیاعتنایی باید بر اساس یک ایمان قلبی که حتماً به هدفتان میرسید شکل بگیرد
تاب خود گوياي نيازي در جامعه ماست، چگونه مي توان يک زندگي خوب و موفق (فردي- اجتماعي) داشت؟ اگر چه بايد کرد و چه نبايد کرد را استخوان بندي هر گونه مکتب اخلاقي بدانيم، بايد اين کتاب را مکتبي اخلاقي دانست که به اخذ اخلاق از طبيعت مبادرت نموده است. اخلاقي که در روش زندگي قائل به پيروي از مشي خلقت (هستي) بوده است. {طبيعت يک ارکستر است که به طور خاموش در بستر غايي آفرينش همنوا مي شود}
قوانين مطرح در کتاب را همدلانه روايت کرده ام تا در آينده به نقد آن بپردازم.
1- قانون اول چيزي جز وحدت وجود (توحيد) نيست. {منشاء همه آفرينش، آگاهي مطلق است}
در کثرت نامحدود حيات، وحدت \”جاني\” يگانه نهفته و همه چيز را فراگرفته است و همه چيز عالم را متجلي مي سازد.
هيچ چيز نيست جز او، که نا متجلي تجلي بخش است، او ناصورت صورت بخش است.
ضمير راستين ما (روح) ، (جان) نيز از جنس آن توانايي مطلق است.
من آنم، تو آني و همه آن است و جز او نيست!
در فرهنگ ايراني- اسلامي نيز هندسه هستي به صورت دايره ترسيم شده و پايان هر چيز بازگشت به آغاز آن شناخته شده است. (انا لله و انا اليه راجعون). مرتضي مطهري در کتاب بيست گفتار (ص222) مي گويد: جاي دوري نمي خواهد برويد، بايد در حقيقت و کنه همين نظام عادي طبيعت (عمل طبيعي در طبيعت) دقيق شويد تا خداوند را در جلوه خلاقيت مستمر و ايجاد هميشگي و تکميل دائم ببينيد. جهان مرآت حسن شاهد ماست (فشاهد وجهه في کل مرات)
2- قانون دوم مبادله پوياست، جريان داشتن، نوعي بده بستان حقيقي، مقابله با احتکار و تکاثر ثروت در مفهوم عام است. فراواني يعني جريان داشتن، مانند رودخانه بايد در جريان بود وگرنه در نيروي حيات خود، راکد، فاسد، بسته و خفه مي شود. هر چه بيشتر ببخشيد (نيست + ر ضايت) و شادمانه، بيشتر دريافت خواهيد کرد.
بهترين راه براي اجراي اين قانون، اين است که تصميم بگيريد هر گاه با کسي ارتباطي مي يابيد چيزي به او بدهيد. هرگز بدون هديه به خانه کسي نرويد (حتي شده با يک لبخند، تحسين يا دعايي) (بخشيدن خاموش را تجربه کنيد!)
من نديدم دو صنوبر با هم دشمن
من نديدم بيدي سايه اش را بفروشد به زمين
رايگان مي بخشد نارون شاخه خود را به کلاغ
من آموخته ام نياموخته ام
به خود گوش فرا دهم گوش فراوان به صدايي را
و صدايي بشنوم که با من در سخن است
که با من مي گويد و بي وقفه مي پرسد
\”اين لحظه\” مرا چه هديه خواهد داد من \”بدين لحظه\” چه هديه خواهم داد
قانون سوم قانون کارما است، مفهوم ضمني کارما \”انتخاب آگاهانه\” مي باشد. (عمل و نتيجه)
به هنگام هر انتخاب به دو سوال بايد پاسخ داد:
الف) عواقب اين انتخاب چيست؟
ب) آيا اين انتخاب براي خودم و اطرافيانم شادماني مي آورد؟ ( در ژرفاي دل به پاسخ مي رسيم! به همين سادگي)
آگاهانه توجه تان را به قلب خود معطوف کنيد و از آن بپرسيد که چه کنيد؟ آنگاه در انتظار پاسخ بمانيد. گاه شايد عقلاني ننمايد ولي دل ، توانايي محاسبه يي را دارد که بسيار دقيق تر و جامع تر از محدوديت هاي انديشه عقلاني است.
هر چه بکاوي (انتخاب کني) همان را درو مي کني! آنچه امروز پيش مي آيد نتيجه انتخاب هاي گذشته مان است. اگر در گذشته انتخابي کرده ايم نبايد در آن بمانيم بايد با تحول کارهاي خود، آن ار به تجارب خوشايندتري تبديل کرد. بايد دريافت که از اين تجربه ي خاص (حتي رنج آور)، چه چيزي و چه درسي را مي توانم بياموزم و چه پيامي براي من دارد. مي توان کارهاي گذشته را به تجربه هاي مثبت تبديل کرد (تبديل تهديد به فرصت). حتي مي توان از آن بالاتر رفت! فرا رفتن از کارما، بردن در سطح کلان هستي و هر حادثه اي را ابتلايي دانست براي پاک شدن بيشتر .
4- قانون چهارم، قانون کم ترين تلاش است. (در اقتصاد بودايي مي خوانيم اگر مراد از پوشاک به دست آوردن ميزاني از حرارت مطلوب براي بدن و يک ظاهر آراسته و زيباست، اين هدف را با کمترين تلاش ممکن يعني با صرف کمترين مصرف سالانه پارچه و طرح هايي با کم ترين کاربرد نيروي انساني برآورده ساخت! کتاب کوچک زيباست ص 44) علف نمي کوشد تا رشد کند! ماهي نمي کوشد شنا کند …. اين طبيعت فطري آنهاست، مي توان تجلي آرمان را بدون تلاش داشت! هيچ نمي کنيد و همه چيز به انجام مي رسد! (معجزه) … کمترين تلاش زماني روي مي دهد که انگيزه اعمال تان عشق باشد. وقتي براي \”من\”! پول يا قدرت مي جوييد، نيرويتان را صرف دويدن از پي توهم شادماني کرده ايد. کام جويي از شادماني همين لحظه را بايد جست و جو کنيد، هرگاه انگيزه عشق باشد، نيرو هدر نمي رود، چندين برابر مي شود و گردآوري مي گردد. توجه به \”من\” بيشترين انرژي را مصرف مي کند وقتي قدرت را يا تسلط بر ديگران را يا حتي تاييد ديگران را مي جوييد، در واقع مصرف بي فايده انرژي مي کنيد.
اين قانون سه چيز مهم دارد:
الف) \”امور را همان گونه که هستند مي پذيريم نه آن گونه که آرزو مي کردم در اين لحظه آن گونه باشند\”. مي توانيد آرزو کنيد که امور در آينده متفاوت باشند اما در اين لحظه بايد امور را همان گونه که هستند بپذيريد. اگر از دست شخص يا وضعيتي احساس ناکامي يا ناراحتي مي کنيد –اينها احساسات خودتان هستند- مسئوليت احساس خود را به عهده بگيريد و آن را تغيير دهيد.
ب) دومين جزء مسئوليت است يعني ملامت نکردن هيچ کس يا هيچ چيز براي وضع فعلي خود از جمله خودتان! مسئوليت يعني توانايي پاسخي خلاق به وضعيتي، همان گونه که اکنون هست. در پس همه رويدادها معنايي نهفته است و اين معناي نهفته به تکامل شما خدمت مي کند.
ج) جزء سوم \”عدم تدافع\” است. رها کردن نياز! نياز به مجاب يا ترغيب کردن ديگران براي آن که نقطه نظرتان را دريابند! ما نود و نه درصد وقت خود را صرف دفاع از نقطه نظر خود مي کنيم، با رهايي از اين نياز، به انرژي عظيمي دست مي يابيم .
گذشته تاريخ است، آينده رمز و راز و اين لحظه \”هديه\” است.
نياز نداشته باشيد که توجيه کنيد، فقط قصدتان را به خود اعلام کنيد، تا توفيق و وجد و شادي و آزادي و اختيار هر لحظه از زندگي تان را تجربه کنيد.
5- قانون پنجم قانون قصد و آرزوست، به هر چه توجه کنيد، در زندگي تان آن چيز نيرومندتر مي شود و هر آنچه که توجه خود را به آن معطوف نکنيد، محو و متلاشي و ناپديد مي شود! توجه نيرو مي بخشد و قصد متحول مي سازد، از طريق قصد مي توانيد به قوانين طبيعت فرمان دهيد، مي توانيد کامپيوتر کيهاني را با قدرت نظام دهنده نامحدودش، براي خود به کار وا داريد. قصدتان را براي خير و صلاح بشريت به کار ببريد. قصد و آرزو متراکم کردن انرژي و اطلاعات است و آن نام ديگر توانايي مطلق (قانون اول) است. ( طبيعت بنيادي کلي کائنات، حرکت انرژي و اطلاعات است).
توجه در زمان حال و قصدتان براي آينده است! هرگز نبايد بر ضد حال بستيزيد، گذشته و حال و آينده جميعا ما يملک آگاهي اند- گذشته ياد آوري و خاطره، آينده، اميد و انتظار و اکنون هوشياري!
بياموزيد قدرت قصد را (خصوصا قصد متمرکز) را در اختيار بگيريد تا بتوانيد هر آنچه را که خواهانيد بيافرينيد! با فهرستي از آرزوها و سپردن به آفرينش، آينده را متجلي مي سازيم.
6- قانون ششم ، قانون عدم دلبستگي است. در ادامه قانون قبل است با آنکه از قصد و آرزو دست نمي کشيم ولي از دلبستگي به ثمره آن دست بايد کشيد، اينکه قطعا بايد از نقطه آ به نقطه ب رسيد يعني به طور کامل خشک و قطعي بدانيم که هفته بعد يا سال بعد چه خواهيم کرد! اين دلبستگي سرسختانه دروازه هاي بسياري از امکانات را به روي ما مي بندد – از آ به ب- امکانات نامحدودي در اختيار ما قرار مي گيرد که اگر آرماني والاتر يا چيزي هيجان انگيزتر بيابيم چه بسا تغيير مسير بدهيم!
7- آخرين قانون دارما (غايت حيات) نام دارد. اين قانون مي گويد هر کدام از ما براي به انجام رساندن هدفي منحصر به فرد در قالب جسماني متجلي شده ايم، خدا در قالب انسان تجلي يافت تا هدفي را به انجام برساند. هر فرد صاحب استعدادي بي همتاست، کاري هست که بهتر از هر کسي ديگر در اين جهان مي تواند انجام دهد! ما به دليلي به اينجا آمده ايم! بايد آن را دريابيم! هر کسي در زندگي غايتي دارد، استعداد يکتايي دارد که با پاسخ به سوال \” چگونه مي توانم به بشريت خدمت کنم\” بايد آن استعداد را کشف کرد.
الف) بايد جان جان مان (ضمير راستين خويش) را کشف کنيم. (ضمير معنوي)
ب) نمايان ساختن استعداد يکتاي خود
ج) خدمت به بشريت چگونه؟ به جاي سوال ديگران چه نفعي براي من دارند؟ اين سوال را پاسخ مي دهيم که من چگونه منفعتي به ديگران برسانم؟
اين هفت قانون از نظر کتاب مي تواند موفقيت را نصيب ما کند، البته تعريف کتاب از موفقيت نيز جالب است \”موفقيت يک سفر است نه مقصد\”. فراواني مالي (با همه تجليات آن) يکي از آن چيزهايي است که اين سفر را دلپذيرتر مي کند، اما موفقيت، تندرستي و نيرو و انرژي و شور و شوق زندگي و روابط موفقيت آميز، آزادي خلاق و ثبات عاطفي و رواني و احساس آسودگي و آرامش ذهن را نيز شامل مي شود. (ص 8)
موفقيت در زندگي را مي توان به صورت گسترش مدام شادماني و تحقق فزآينده هدف هاي ارزشمند تعريف کرد. (ص8)
بنابراين جمع بندي کتاب از اين هفت قانون اين است که \” با وقوف به قانون معنوي و کاربرد آن خود را در هماهنگي با طبيعت قرار مي دهيم و سبک بالي و شادماني و عشق مي آفرينيم. (ص8)
در پايان ناگفته نماند که اجراي اين آموزه ها زحمت مي طلبد، مراقبه بايد کرد، تمرين روزانه سکوت و عدم داوري درباره پيش آمدها و … ، براي بعضي از نظر جسمي و روحي طاقت فرساست! البته اين نکته در مورد تکنيک هاي ديگري که در اين زمينه ارائه شده و مي شود صادق است و صرف آگاهي از اين قوانين به تنهايي راه گشا نخواهد بود، درک و عمل به اين قوانين به همين روال و ترتيبي که در کتاب آمده را به شما توصيه مي نمايم.
لحظه اي مکث کرده ايم تا با يکديگر روبه رو شويم، يکديگر را ملاقات کنيم و دوست بداريم
و تسهيم کنيم، اين لحظه ايي گران قدر، اما گذراست. بسان دمي در ابديت
اگر با توجه و خوشدلي و عشق تسهيم کنيم، براي يکديگر فراواني
و شادماني خواهيم آفريد و آنگاه اين لحظه ارزشمند بوده است