دکتر مازیار میر مرجع و مشاور انتخابات، مذاکره و زبان بدن ایران

جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.

مکتب کَلبی‌ها یا سقراط‌های کوچک

در این مطلب خواهید خواند
Twitter
LinkedIn
Print

مکتب کَلبی‌ها یا سقراط‌های کوچک

مکتب کَلبی‌ها یا سقراط‌های

مکتب کَلبی‌ها یا سقراط‌ها

مکتب کَلبی‌ها یا سقراط‌

 

کلبیّه، مکتب فلسفی کَلبی‌ها (منسوب به کَلب به عربی به معنای سگ)، فرقه‌ای از فلاسفهٔ یونان بود که توسّط «آنتیستنس» یکی از شاگردان

سقراط پایه‌گذاری و سپس بوسیلهٔ دیوژن (دیوجانس) مشهور گردید. دلیل شهرت آنان بدین نام، رد و حتّی تحقیر تمام آنچه راحتی و آسایش نامیده

می‌شود و نیز تمامی روابط اجتماعی، و در پیش گرفتن یک زندگی بسیار بدوی و عادت به سرزنش و خرده‌گیری از مردم کوی و برزن بود و به جهت در

پیش گرفتن چنین روشی در زندگی، با سگان مشابهت داشتند.

فلسفه کلبیون یکی از مکاتب فلسفی نشات گرفته از نظرات پیروان بی‌واسطه سقراط که آن‌ها را سقراط‌های کوچک می‌نامند است. موسّس این

مکتب، آنتیستنس، در میان خصایل سقراط به قناعت ورزی او توجّه بسیاری نشان داد و احوال و شیوهٔ زندگانی استاد را پیشه خود ساخت و البتّه آن

را به حدّ نهایت رساند. وی غایت وجود را فضیلت و فضیلت را در ترک رفع همهٔ نیازهای جسمانی و روحانی دانست و مؤسّس سلسله‌ای از حکما شد

که ایشان را کلبی می‌گویند نخست به سبب محل تأسیس مدرسه و مکان گفتگوهای آنتیستنس که در محلی از شهر آتن واقع می‌باشد که به

مناسبتی آن را سیناسارگس به معنای سگ سفید می‌خواندند که در واقع ورزشگاهی در نزدیکی آتن بوده‌است و سپس به سبب این که پیروان او در

شیوهٔ انصراف از دنیا و اعراض از علائق دنیوی چنان مبالغه کردند که از آداب و رسوم و معاشرت و لوازم زندگانی متمدّن دست برداشته، حالت دام و

دَد اختیار نمودند، با لباس کهنه و پاره و سر و پای برهنه و موی ژولیده میان مردم می‌رفتند، در گفتگو هرچه بر زبان می‌گذشت بی‌ملاحظه می‌گفتند

بلکه بر زخم‌زبان اصرار داشتند و به فقر و تحمّل رنج و درد سرافرازی کرده، همهٔ قیود و حدودی که مردم در زندگانی اجتماعی به آن پایبند بودند را ترک

کرده و حالت طبیعی را شیوه خود ساخته بودند. فرد کامل این جماعت، دیوژن است که حکایات بسیار از رفتار و گفتار او نقل شده از جمله اینکه در

ترک اسباب دنیوی کار را به جایی رسانید که درون یک خُم (بشکه) منزل کرد.[۳]

اعتقادات

 

کلبیون معتقد به الزام وجود تقوا و فضیلت برای رسیدن به خوشبختی بودند. آن‌ها این فضیلت را دور از مواردی مانند قدرت سیاسی، ثروت، موقعیّت

اجتماعی یا رعایت قراردادهای اجتماعی می‌پنداشتند. به عقیده اینان زندگی خوب و درست، زندگی مبتنی بر روال طبیعت و بی‌نیازی است. همسو

با این نظر، کلبیان توصیه به برگشت به اجتناب از لذّات و نیز اصرار بر خودبسندگی می‌کردند. زندگی خود آنان نیز بدینگونه بود و روشی ریاضت کشانه

همراه بی‌اعتنایی به اجتماع و ارزش‌های آن پیش گرفته بودند.

به اعتقاد کلبیون در زندگی نباید نگران مرگ و تندرستی خود و بقیّه بود و از بابت این امور نباید دلواپس و نگران شد. آن‌ها در گفتار خود نیز زبانی نیش

دار و گزنده داشتند، از همین رو امروزه در بعضی از زبان‌های اروپایی از واژه cynic به عنوان مترادف برای طعنه‌گو، گستاخ و بی‌تفاوت استفاده

می‌شود.

فضیلت و تقوای مورد نظر کلبیان به فراگیری خاصّی نیاز نداشت و اساساً امور آموزشی نظیر آموزش هندسه و موسیقی و ادبیّات نزد آنان بی‌اهمیّت

بود. در فلسفه هم اهمّ توجه آن‌ها به اخلاق می‌باشد.

نام‌آوران

آنتیستنس

 

آنتیستنس پایه‌گذار فلسفه کلبی در سال ۴۴۴ پیش از میلاد در آتن به دنیا آمد. در جوانی مجذوب سقراط و به ویژه سادگی و قناعت او گشت. او در

جلسات سقراط با چهره‌ای ژولیده و لباسهایی مندرس ظاهر می‌شد.

نقل شده که سقراط به او گفته‌است: «چرا اینقدر تظاهر! من غرور تو را از سوراخهای لباس مندرست می‌بینم…» آنتیستنس بعد از مرگ سقراط

مدرسه‌اش را در سال ۳۹۹ پیش از میلاد تأسیس کرد. بیشتر کسانی که جذب این مدرسه می‌شدند افراد فقیر و تهیدست بودند. آنتیستنس ردا و

خرقه‌ای خشن می‌پوشید و همواره با خود کیفی برای نگهداری وسایلش حمل می‌کرد. این نوع لباس پوشیدن او آرام آرام تبدیل به لباس رسمی

کلبیون گشت.

مانند سقراط، آنتیستنس هم فضیلت را برای رسیدن به سعادت و خوشبختی ضروری و در گامی پیشتر از او، کافی می‌دانست. به اعتقاد او این

فضیلت هم شاخه‌ای از دانش است که با آموزش دست نیافتنی است. او با توجه به گرایش‌های مذهبی‌اش فضیلت را دوری از خواهش‌های شیطان

(لذت و هوی و هوس) می‌دانست و بر اساس همین دیدگاه مذهبی جهان را نیز تحت کنترل هوشی خدایی می‌دانست.

دیوژن کلبی کیست ؟

در سال ۴۱۲ پیش از میلاد در سینوپ به دنیا آمد. در آتن با فلسفه کلبی و آنتیستنس آشنا می‌شود که در ابتدا او را به شاگردی نمی‌پذیرد و حتی

برای دور کردنش او را باچوب می‌زند. دیوژن این عمل را تحمّل می‌کند تا آنکه سرانجام استاد متقاعد شده و او را در جمع شاگردانش می‌پذیرد.

او کاملاً اصول فلسفه و منش استاد خود را می‌پذیرد و همانند او هر گونه جاه طلبی را برای ثروت و افتخار و قدرت طرد می‌کند و حقیر می‌شمارد.

دیوجنس ردایی زبر و خشن می‌پوشیده و در رواق‌های آتن و دیگر اماکن عمومی سکونت می‌گزیند. نان روزانه او هم از اعاناتی بود که گاه گاه

می‌رسید. حتّی واژه یونانی κύων (سگ) که بعدها به عنوان نام این مکتب به کار رفت، در ابتدا لقبی بود که دیوژن در میان پیروان مکاتب فلسفی

رقیب و در اشاره به زندگی سگ‌گونه‌اش بدان شهره بود.

هیپارچیا

 

هیپارکیا یا هیپارچیا که شاید بتوان او را اوّلین فیلسوف زن نامید، حوالی سال ۳۰۰ پیش از میلاد می‌زیست. او در خانواده‌ای اشرافی به دنیا آمد.

برادرش متروکلس شاگرد کرات از پیروان دیوژن کلبی بود.

او توسط برادرش با کرات و بعد از آن با فلسفه کلبی آشنا شد و زندگی خود را وقف آن کرد. او با شنیدن سخنان و مشاهده شیوه زندگی کرات کلبی،

شیفته او گشت و به خواستگاران ثروتمند و خوش چهره خود پشت کرده و کرات لاغر و فاقد جذابیت‌های مردانه را برگزید.

 

برای این انتخاب، و نیز نفس انتخاب همسر به تنهایی، مورد سرزنش خانواده اش واقع می‌شود و حتّی برای ازدواج با کرات والدین خود را تهدید به

خودکشی می‌کند. کرات هم به درخواست پدر و مادر هیپارچیا هر آنچه برای منصرف کردن او از این تصمیم می‌توانست انجام داد حال آنکه خود نیز از

این موضوع دچار دودلی و سرگشتگی گردیده بود: از یک سو ازدواج با دختری زیبا و متموّل و مهم‌تر از این خوشفکر وهمسو با فلسفه او (خرق عادتی

در آن جامعه باستانی) برای او لذّتی بزرگ محسوب می‌گشت، از سوی دیگر فلسفه او فلسفه سادگی و فقر و ریاضت بود. سرانجام هیپارچیا چاره

دودلی معشوق را یافت: شیوه زندگی او را پذیرفت و مانند او به سان کلبیون لباس پوشید، در پی او روان شد و در مجامع عمومی همشین او به

همان شیوه گشت.

این دو سال‌ها با هم زندگی کردند و صاحب فرزندانی شدند. زندگی آن‌ها به شیوه سایر کلبیان ادامه پیدا کرد. در مورد آن‌ها مسایلی نظیر عشق‌بازی

در انظار عمومی با توجیه فلسفه طبعیت‌گرای کلبی یا نظیر این‌ها ذکر شده‌است که البته تردیدهایی نیز درصحت این موارد وجود دارد…

.

سقراط گیست؟

 

سُقراط فیلسوف یونان کلاسیک اهل آتن و یکی از بنیان گذران فلسفه غرب بود. او را نخستین فیلسوف اخلاق در غرب می دانند. او سال 470 پیش از

میلاد و در سال 399 پیش از میلاد کشته شد. سقراط نوشته ای از خود به جا نگذاشته است و بیشتر از طریق نویسندگان باستان مانند آنتیستنس،

آریستیپوس و آریستوفان و شاگردانش همچون افلاطون و گِزِنُفون به دنیا معرفی شد. «گفتمانهای افلاطون» یکی از جامع‌ترین نوشته‌ها راجع به سقراط

است که از دوران باستان به جا مانده‌است؛ هرچند مشخص نیست که تصویری که افلاطون، بهترین شاگرد سقراط، از استادش می‌دهد تا چه اندازه،

درست است. این اثر افلاطون، سهم بسزای سقراط در معرفت‌شناسی و اخلاق را روشن می‌کند.

 

نمی توانم چیزی به دیگران بیاموزم؛ فقط می توانم وادارشان كنم كه بیندیشند.

 

مکتب کَلبی‌ها یا سقراط‌های کوچک نوشته دکترمازیارمیر
مکتب کَلبی‌ها یا سقراط‌های کوچک

تابلو نقاشی مرگ سقراط

 

شاهکاری بی‌زمان از ژاک لویی داوید و تجلی فلسفه، هنر و شجاعت

 

تابلوی “مرگ سقراط” که توسط نقاش برجسته فرانسوی، ژاک لویی داوید (Jacques-Louis David) در سال 1787 میلادی خلق شد، یکی از

بزرگترین شاهکارهای دوره نئوکلاسیک به شمار می‌آید. این اثر، صحنه آخر زندگی سقراط، فیلسوف برجسته یونانی، را به تصویر می‌کشد که جام

شوکران را با اراده خود می‌نوشد. داوید با این نقاشی نه تنها به سقراط و فلسفه او ادای احترام می‌کند، بلکه پیام‌های عمیقی درباره شجاعت، حقیقت

و مقاومت در برابر ظلم را منتقل می‌کند.

 

این مقاله به طور جامع به بررسی جزئیات این اثر، تحلیل فلسفی و هنری آن، و همچنین بازتاب‌های آن در زمانه داوید و دنیای معاصر می‌پردازد.

 

 


اول

 بستر تاریخی خلق اثر

 

سقراط، یکی از بزرگترین فلاسفه تاریخ، در سال 399 پیش از میلاد به دلیل “فاسد کردن جوانان” و “بی‌اعتقادی به خدایان آتن” محاکمه شد. وی در

دفاعیه خود، که توسط شاگرد برجسته‌اش افلاطون در کتاب دفاعیه سقراط ثبت شده است، از حق جستجوی حقیقت و پرسشگری دفاع کرد.

سقراط به جای تسلیم شدن به احکام ناعادلانه، با شجاعت مرگ را پذیرفت و این رویداد به نمادی از وفاداری به اصول تبدیل شد.

ژاک لویی داوید در اواخر قرن هجدهم و همزمان با وقوع انقلاب فرانسه این اثر را خلق کرد. دوره‌ای که ایده‌های روشنگری، وفاداری به حقیقت، و

ایستادگی در برابر استبداد اهمیت فراوانی داشت. داوید با بهره‌گیری از این مضامین، اثری خلق کرد که برای مخاطبان زمانه‌اش الهام‌بخش بود و تا امروز

نیز باقی مانده است.

 

اثر حكمت آنگاه در شخص حكیم پدیدار شود كه خویشتن را حقیر و ناچیز شمارد.

 


دوم

ترکیب‌بندی و عناصر بصری اثر

الف. سقراط به عنوان مرکز ترکیب‌بندی

 

سقراط در مرکز تابلو قرار گرفته است و روشنایی تابلو بیش از همه روی بدن و چهره او متمرکز است. او در حالتی آرام و مطمئن، جام زهر را در دست

گرفته و با دست دیگر به آسمان اشاره می‌کند. این حرکت نشانگر ایمان سقراط به حقیقت مطلق و اصول فلسفی اوست. بدن تنومند و عضلانی سقراط

نیز به طور نمادین قدرت ذهن و ایمان او را نشان می‌دهد.

ب. شخصیت‌های اطراف سقراط

 

در اطراف سقراط، شاگردان و دوستان او قرار دارند که هر یک حالتی متفاوت دارند:

 

  • افلاطون: در سمت چپ تابلو، افلاطون با چهره‌ای آرام و اندیشه‌مند نشسته است. حضور او به عنوان نمادی از خرد و عقلانیت تفسیر می‌شود.
  • کریتون: یکی از نزدیک‌ترین دوستان سقراط که دست او را گرفته و به نوعی تلاش می‌کند تا او را از این سرنوشت بازدارد.
  • دیگر شاگردان: برخی از شاگردان با اشک و اندوه به صحنه نگاه می‌کنند، در حالی که برخی دیگر از صحنه روی برگردانده‌اند.

ج. نورپردازی و رنگ‌بندی

 

داوید با استفاده از نورپردازی قوی، تمرکز بیننده را بر سقراط معطوف کرده است. کنتراست میان نور و سایه، حالتی دراماتیک به اثر بخشیده و حس

تراژیک آن را تقویت می‌کند. رنگ‌های گرم و سرد به خوبی برای نشان دادن تقابل میان زندگی و مرگ استفاده شده‌اند.

 

با عاقل مشورت كن، چون فكر او به دور از هوای نفسانی است و با نادان مشورت مكن، زیرا كه او تابع هوای نفس باشد. مشورت مكن با آن كه محاط زمان است، بلكه مشورت كن با آن كه محیط به زمان باشد. سقراط

 


سوم

تفسیر فلسفی اثر

الف. شجاعت در برابر مرگ

سقراط در این نقاشی نمادی از شجاعت اخلاقی است. او به جای تسلیم شدن در برابر ظلم، مرگ را با آغوش باز پذیرفته است. این پیام به طور

مستقیم به مخاطبان قرن هجدهم که درگیر مبارزه برای آزادی و برابری بودند، الهام می‌بخشد.

ب. اهمیت حقیقت

سقراط با نوشیدن شوکران نشان می‌دهد که حقیقت برای او بالاتر از زندگی است. این موضوع با دست او که به آسمان اشاره می‌کند، به طور بصری

تقویت شده است.

ج. تضاد عقل و احساس

آرامش سقراط در برابر آشفتگی شاگردانش، نشانگر پیروزی عقل بر احساس است. این تقابل، یکی از مضامین اصلی فلسفه سقراط است که در اثر

داوید به خوبی نمایان شده است.

 

هیچ كس نمی‌داند، شاید مرگی كه از او چون دشمنی سخت و زیانكار می‌گریزند، براستی، ره‌آوردی بزرگ است.

 


چهارم

دیدگاه منتقدان درباره نقاشی

 

الف. دیدگاه‌های مثبت

  • فریدریش نیچه: این اثر را تجلی شجاعت و آزادی اخلاقی دانسته و آن را ستایش کرده است.
  • جان راسکین: “مرگ سقراط” را یک شاهکار اخلاقی-هنری توصیف کرده و از تکنیک و عمق مفهومی آن تمجید کرده است.

ب. دیدگاه‌های منتقدانه

  • برخی منتقدان نظیر تئوفیل گوتیه معتقدند که داوید سقراط را بیش از حد آرمانی نشان داده است.
  • برخی دیگر به عدم هماهنگی احساسی افلاطون در تابلو اشاره کرده و آن را غیرواقع‌گرایانه دانسته‌اند.

 

 

 

تنها خوبی موجود در جهان، شناخت و دانش؛ و تنها شر و زشتی، نادانی است. سقراط

 


پنجم

بازتاب اجتماعی و تاریخی اثر

 

نقاشی “مرگ سقراط” در زمانه‌ای خلق شد که ارزش‌های روشنگری مانند عقلانیت، آزادی و حقیقت در اوج خود بودند. این اثر نه تنها برای مخاطبان قرن

هجدهم، بلکه برای نسل‌های بعدی نیز الهام‌بخش بوده است. در دوران معاصر، این تابلو نمادی از ایستادگی در برابر ظلم و وفاداری به اصول اخلاقی به

شمار می‌آید.

 


ششم

نتیجه‌گیری نهایی

 

“مرگ سقراط” شاهکاری است که فراتر از یک نقاشی تاریخی یا هنری، بیانیه‌ای فلسفی درباره شجاعت، حقیقت و اصول انسانی است. ژاک لویی

داوید با مهارت بی‌نظیر خود، لحظه‌ای از تاریخ را جاودانه کرده و مفاهیمی را منتقل کرده است که همچنان در دنیای امروز مرتبط و الهام‌بخش هستند. این

نقاشی نشان می‌دهد که هنر می‌تواند ابزاری قدرتمند برای بیان ارزش‌های انسانی و فلسفی باشد.

 

نقل قولی از سقراط بزرگ :

 

“زندگی بدون جستجوی حقیقت، ارزش زیستن ندارد.”

 

 

تحلیل رنگ‌ها و روان‌شناسی رنگ‌ها در تابلوی “مرگ سقراط” شاهکار ژاک لوئی داوید

 

 

تابلوی “مرگ سقراط” که توسط هنرمند فرانسوی ژاک-لوئی داوید در سال 1787 به تصویر کشیده شده ، یکی از برجسته‌ترین آثار هنری دوران کلاسیک

به شماره می‌آید. این تابلو لحظه‌ای از تاریخ فلسفه را به نمایش می‌گذارد که سقراط، فیلسوف بزرگ یونانی، در مرگ به دلیل نوشیدن شوکران

است. اما آنچه این اثر را برجسته‌تر می‌کند، روایت مرگ سقراط نیست، بلکه این اثر با استفاده از ماهرانه از رنگ‌های خاص ، عمق‌های روانی، عاطفی و

فلسفی را به بیننده منتقل می‌کند. در این مطلب، به تحلیل دقیق رنگ‌ها و نقش آن‌ها می پردازیم.

رنگهای غالب در تابلو استثنایی “مرگ سقراط “

سفید

رنگی با مایه پاکی، حقیقت و آرامش

 

رنگ سفید در این تابلو یکی از رنگهای بسیار برجسته است که در لباس سقراط و بخشی از دیوارها و محیط اطراف او دیده می شود. سفید در

روانشناسی رنگ‌ها معمولاً با مفاهیمی چون پاکی ، حقیقت درونی معمولا همراه است.

در فرهنگ غربی، نماد سفید بی‌گناهی و روح‌انگیزی است و در بسیاری از آثار هنری از آن برای نمایاندن شخصیت‌هایی استفاده می‌شود که نماینده

نوعی روان آرام و حکمت است.

در این تابلو خاص ، لباس سفید سقراط ، نه تنها از منظر بصری باعث برجسته‌شدن او در میان سایر شخصیت‌های دیگر شده ، بلکه نشان‌دهنده آرامش

درونی او در لحظات پایانی است که قرار است به مرگ خود بپردازد. سقراط به وضوح از مرگ نترسیده و آن را به عنوان یک مرحله طبیعی از زندگی می‌پذیرد. سفید به

نوعی بیانگر پذیرفتن مرگ بدون ترس و با آرامش معنوی است. این رنگ می‌تواند نماد سکون و آرامش درونی باشد که سقراط به آن دست یافته

است، در حالی که شخصیت‌های دیگری از مرگ یا به شدت متاثر شده‌اند.

آبی

رنگ حکمت و روحانیت

 

رنگی که در لباس برخی از شخصیت‌های آبی‌های اطراف سقراط دیده می‌شود، در این اثر مهم ویژه‌ای دارد. آبی به طور معمول با مفاهیمی چون

حکمت ، آرامش و معنویت مرتبط است. در روانشناسی رنگ‌ها، آبی به عنوان رنگی که احساس اعتماد ، ثبات و امنیت را در ذهن انسان‌ها ایجاد

می‌کند، می‌شود. در تابلوی «مرگ سقراط»، آبی در لباس‌های برخی از شاگردان و شخصیت‌های دیگر نمایان است و این رنگ‌ها را انتخاب می‌کنند به

این نکته اشاره کنند که این شخصیت‌ها نیز با سقراط در ارتباط نزدیک و معنوی هستند.

آبی در این تابلو نمادی از فلسفه سقراط است که بر آرامش در برابر بحران‌ها و **پذیرش حقیقت است و پذیرش حقیقت است. در واقع  یک مدل از

مقاومت آرام ….

قرمز

رنگ احساسات شدید و تنش‌های درونی

 

رنگ قرمز در لباس های شخصیت های دیگر در تابلو به چشم می خورد و به طور سنتی در هنر به معنای هیجان ، *عاطفه شدید و شاید حتی فشار

روانی است.اعتراض ،غمو **تنشهاتنش های درونی اطراغصه ، *دلهرهو **مشکلی ر

در تحلیل روان‌شناختی، رنگ قرمز می‌تواند احساسی مانند ترس از فقدان ، خشم و شکوه‌زدگی داشته باشد . کنتراست رنگ‌ها و تاثیر آن‌ها

در تابلو در این تابلو، داوید به صورت ماهرانه از کنتراست‌های رنگی برای تقلیدکنتراست میان رنگ‌های سرد و گرم است که می‌توانم

کنتراست رنگهای سرد و گرم کنتراست بین رنگ‌های سرد مانند آبی و سفید که جلوه‌ای از آرامش و حکمت سقراط است، و رنگ‌های گرم مانند قرمز که احساسات اطرافیان را نشان می‌دهد، به خوبی در تابلوی پیاده‌شده است. سقراط در مقابل مرگ با آرامشی ،

*حکمت وپذیرش حقیقتایستاده است و رنگغصهو غضب های

کنتراست در پسزمینه

تابلوی پس‌زمینه که بیشتر از رنگ‌های روشن و خنثی مانند سفید و کرم استفاده شده است، فضای آرام و خلوتی ایجاد می‌کند که باعث برجسته شدن شخصیت‌ها و در نهایت توجه بیشتر به سقراط می‌شود. رنگهای روشن در پسزمینه نمایانگر آرامشو **پذپذیرش جهانشمول مرگ هس

سوم

تحلیل روانشناسی رنگ‌ها و شخصیت‌ها

سقراط: نماد آرامش در برابر مرگ

رنگ سفید در لباس سقراط نه تنها نشان‌دهنده پاکی و حقیقت اوست، نه تنها نشانگر آرامش درونی است.پذیرش مرگ و **رهاییرهایی از قید و بندهای دنیوی ارائه

همراهان سقراط: نماد تنش‌های احساسی و بحران‌های درونی

در مقابل، همراهان سقراط که لباس‌های قرمز، آبی و قهوه‌ای به تن دارند، احساسات شدید را نشان می‌دهند و *بحرانهای عاطفیهستخشم ،غم و **ترس ازترس از فقداناست که اطرافیان سق

چهارم

نتیجه گیری نهایی

 

تحلیل رنگ‌ها در تابلوی “مرگ سقراط” به وضوح نشان می‌دهد که از رنگ‌ها به‌عنوان ابزاری برای انتقال مفاهیم فلسفی و عاطفی استفاده می‌کند.

رنگ‌های سفید و آبی که به آرامش و حکمت سقراط تبدیل می‌شوند، در مقابل رنگ‌های قرمز و گرم‌تر هستند که احساسات انسانی شدیدتر و

تنش‌های اطرافیان را به دقت نشان می‌دهند، برای تقویت تضاد میان پذیرش مرگ و اعتراض به آن می باشد.

 

 

 

 

.

 

.

 

مقالاتی برای مطالعه بیشتر

 

 

Facebook
Twitter
Pinterest
LinkedIn
دکتر مازیار میر مرجع و مشاور کسب وکار، مذاکره و زبان بدن ایران

مشاوره‌ای برای یافتن بهترین مسیر کسب‌وکار!

دکتر میر
اگه مطلب رو دوست داشتی، اینا رو از دست نده!
دکترمازیارمیر مبدع طرح بین المللی دکترین مذاکره
انتخابات

برترین مشاورین انتخاباتی کشور

برترین مشاورین انتخاباتی کشور با برترین مشاور انتخابات   برای تصاحب کرسی انتخابات فقط و فقط  یک تماس تلفنی فاصله دارید 09120054873   #مازیارمیر   یادتان باشد شگردها و راه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دریافت مشاوره