خلاصه ی کتاب تسلی بخشی های فلسفه نوشته آلن دوباتن
- تسلی بخشی در مواجهه با عدم محبوبیت – سقراط
- تسلی بخشی در مواجهه با کم پولی – اپیکور
- تسلی بخشی در مواجهه با ناکامی – سنکا
- تسلی بخشی در مواجهه با ناتوانی و نابسندگی – مونتنی
- تسلی بخشی قلب شکسته – شوپنهاور
- تسلی بخشی در مواجهه با سختی ها – نیچه
۱).خلاصه کتاب تسلی بخش
– کتاب تسلی بخشی های فلسفه کار خود را با مشکل عدم محبوبیت آغاز می کند و به مرگ سقراط به عنوان لحظه ای سرنوشت
ساز در تاریخ فلسفه می پردازد. سقراط فیلسوفی است که در برابر عدم محبوبیت و محکوم شدن از طرف حکومت متزلزل نشد، او به
هیچ عنوان از افکار خود دست برنداشت و در این راه جام شوکران را نوشید.
حکیم و خردمند شدن از طریق فلسفه.
خلاصه کتاب تسلی بخشی های فلسفه نوشته آلن دوباتن
از دید آلن دوباتن از میان رفتن تعصبات و کاهش حسادت ها به زمان نیاز دارد و شاید باور کردن از رستگاری کمی دشوار است.
کتاب تسلی بخشی های فلسفه :در مواجهه با کم پولی
– از اپیکور یاد میگیریم که اگر پول داشته باشیم ولی از نعمت دوستان، آزادی عمل، و زندگی تحلیل شده (تفکر) محروم باشیم، هرگز
خوشبخت نخواهیم بود و اگر از این سه نعمت برخوردار باشیم ولی پول نداشته باشیم، هرگز بد بخت نخواهیم بود.
– در این بخش که دومین فیلسوف در کتاب به سراغش رفته، اپیکور است. آنچه بی درنگ فلسفه اپیکور را متمایز می کند تاکید او بر
اهمیت لذت جسمانی است. از دید اپیکور لذت آغاز و غایت زندگی سعادتمندانه است.
اپیکور عاشق غذای خوب بود و سرآغاز همه خوبی ها را در لذت شکم می دانست، فلسفه برای او و پیروانش راهنمایی برای لذت بود.
تعالیم او در سراسر حوزه مدیترانه پخش شد و به مدت پانصد سال نافذ ماند.
در قلب اپیکورگرایی این اندیشه وجود دارد که تشخیص های شهودی ما به ندرت درست تر هستند. از دید دوباتن وقتی روحمان
ناخوش است باید به فیلسوفان روی آوریم، به عبارت دیگر فلسفه اگر آلام فکری را برطرف نسازد بی فایده است. در فلسفه اپیکور طرح
های نادرستی برای رسیدن به خوشبختی وجود دارد که تنها تفسیر امیال نامشخص و مبهم به کمک فلسفه است که می تواند ما را از
این طرح های نادرست برهاند.
آلن دوباتن فهرستی از دارایی های لازم برای خوشبختی در نظر می گیرد که در حقیقت یک فهرست اپیکوری است، این دارایی ها
عبارتند از:
دوستی، آزادی و تفکر.
– اصل استدلال اپیکور این است که اگر تحلیل شده محروم باشیم هرگز واقعا خوشبخت نخواهیم بود و اگر از این سه نعمت برخوردار
باشیم ولی پول نداشته باشیم هرگز بدبخت نخواهیم بود. هیچ چیز نمیتواند کسی را که به کم راضی نمی شود، راضی کند.
خلاصه کتاب تسلی بخشی های فلسفه نوشته آلن دوباتن
کتاب تسلی بخشی های فلسفه : تسلی بخشی در مواجهه با ناکامی
– در این بخش آلن دوباتن از افکار سنکا برای تسلی بخشی راهنمایی و استفاده می کند. توطئه بر زیر کشیده شدن نرون بیست و
هشت ساله از اریکه سلطنت کشف شده بود و امپراتور مجنون به دنبال انتقام کورکورانه، فرمان مرگ سنکا را می دهد.
سنکا باید بی درنگ خودکشی کند، او از پزشکش می خواهد جامی از شوکران برایش فراهم کند تا به تقلید از سقراط بمیرد، ولی میل
سنکا به تقلید از سقراط نافرجام بود، پس او را در حمام بخار جای دادند تا آرام آرام خفه شد.
دوباتن هسته هر ناکامی را واجد ساختاری نهفته و اساسی میداند: تضاد خواسته فردبا واقعیت بنیادین
– تضادها از منظر دوباتن از همان دوران نوزادی شروع می شوند، دورانی که منابع رضایت ما خارج از کنترل ما هستند. به نظر سنکا
اوج حکمت آن است که بیاموزیم سرسختی و لجاجت جهان را با واکنش هایی مثل فوران خشم، احساس بدبختی، اضطراب،
ترشرویی و بدگمانی بدتر نسازیم. وظیفه فلسفه عبارت است از آماده کردن نرم ترین فرود ممکن خواسته های ما بر روی دیوار انعطاف
ناپذیر واقعیت، سنکا دیدگاهی در باره ذهن دارد که بر اساس آن عصبانیت نه از فوران مهار ناشدنی هیجانات بلکه از اشتباه اساسی (و
مهار شدنی) قوه تعقل ناشی می شود.
– حالت تشویق در فلسفه سنکا در باره وضعیت نامطمئن است که فرد هم امیدوار به بهترین حالت است و هم میترسد که بدترین
حالت اتفاق بیفتند. این وضعیت معمولا مانع می شود که افراد مضطرب از فعالیت های لذت بخش فرهنگی، جنبشی یا اجتماعی لذت
ببرند. سنکا به شیوه ای حکیمانه می خواهد فکر کنیم احتمال ندارد رویدادها به اندازه ای که می ترسم بد باشند.
نکته تسلی بخش در فلسفه سنکا چیزی ظریف تر است: پذیرفتن چیزی غیرضروری به عنوان امری ضروری همان اندازه
غیرعاقلانه است که طغیان علیه چیزی ضروری .
– با پذیرش امر غیرضروری و انکار امر ممکن همان اندازه میتوان به سادگی گمراه شد که با انکار امر ضروری و طلب امر غیرممکن و از دید دوباتن این وظیفه عقل است که میان این امور تمایز گذارد.
این بخش از کتاب با جملهای از سنکا پایان می یابد: چه لزومی دارد برای اجزای زندگی گریه کنیم؟ کل زندگی گریه دارد .
خلاصه کتاب تسلی بخشی های فلسفه نوشته آلن دوباتن
کتاب تسلی بخشی های فلسفه :تسلی بخشی در مواجهه با ناتوانی و نابسندگی
– مونتنی ما را با محدودیت های فیزیولوژیک مان آشتی می دهد و کمک می کند تا خودمان را با تمامیت وجودمان بپذیریم.و البته
مونتنی آموزه های زیاد دیگری هم برای ما دارد که دوباتن برخی از آنها را برایمان تعریف می کند.مثل تشریح و بسط این گفته که من
انسانم و هیچ چیز انسانی برای من بیگانه نیست
– مونتنی فیلسوفی است که از کودکی مطالعه آثار کلاسیک را شروع کرده بود. لاتین را به عنوان زبان اول آموخته بود و در هفت یا
هشت سالگی آثار اووید را خوانده بود. مطالعه مایه تسلی خاطر زندگی او بود. از دید او حیوانات اغلب در عشق ماهرتر از انسان ها
هستند و دانش زمانی مفید است که آرامش و متانت را از انسان نگیرد. مونتنی شک داشت که ذهن چیزی به ما داده باشد که
شایسته شکر باشد و از این رو فلسفه اش تصدیق می کرد که ما با موجودات عقلانی بسیار فاصله داریم.
– پاره ای از زندگی ما بر اساس جنون و پاره ای بر اساس حکمت است. بدن ما ذهن ما را اسیر هوس ها و نوسانات خود می کند، به
عقیده مونتنی آدمی قبل و بعد از صرف یک وعده غذا آدم متفاوتی است.
از دید آلن دوباتن فلسفه مونتنی فلسفه سازش است: بدترین مشکل ما خوار شمردن وجودمان است، باید از مبارزه درونی با پوشش
های جسمانی خود دست برداریم و آن ها را به عنوان واقعیت های تغییرناپذیر پذیرا شویم.
آلن دوباتن صراحت مونتنی را موجب از بین رفتن تنش های روحی خواننده میداند. زبان او غم انگیزترین لحظات جنسی را به دقت
بیان میکند و با نقب زدن به اندوه های خصوصی اتاق خواب، رسوایی و ننگ را از آن ها می زداید و فرد را با بدن خود آشتی می
دهد.
برای دوباتن فلسفه مونتنی حکمت را ناممکن نمی داند بلکه به دنبال تغییر تعریف حکمت است. حکمت حقیقی باید شامل سازگاری
با جنبه های پست تر ما باشد.
آلن دوباتن اهمیت فلسفه مونتنی را سودمندی و تناسب آن با زندگی می داند، از دید او گفتار افلاطون و اپیکور متناسب و جالب
است و به ما برای غلبه بر نگرانی و تنهایی خودمان کمک می کند.
از منظر مونتنی در هر زندگی میتوان آرای جالبی یافت و داستان های زندگی ما هرقدر هم که پیش پا افتاده باشد باز هم واجد بینش
ژرف میباشد. از دید دوباتن او با طرح مسایل پیش پا افتاده به صورت نمادین یادآوری می کند که یک من متفکر در پشت کتابش
وجود دارد که شباهتی با متفکران گذشته ندارد و به دلیل این عدم شباهت، مایوس هم نشده است.
خلاصه کتاب تسلی بخشی های فلسفه نوشته آلن دوباتن
کتاب تسلی بخشی های فلسفه :تسلی بخشی قلب شکسته
– وقتی عشق ما را در هم شکسته، تسلی بخش است که بشنویم خوشبختی هرگز جزیی از برنامه نبوده است. فقط یک اشتباه
مادرزادی وجود دارید، و آن این است که می پنداریم زندگی می کنیم تا خوشبخت باشیم… تا زمانی که بر این اشتباه مادرزادی
پافشاری کنیم جهان پر از تناقض به نظرمان می رسد؛ زیرا در هر قدمی، در مسائل کوچک و بزرگ، مجبوریم این امر را تجربه کنیم که
جهان و زندگی قطعا به منظور حفظ زندگی سرشار از خوشبختی آرایش نیافته اند. به همین دلیل سیمای تقریبا همه افراد سالخورده
حاکی از احساسی است که نا امیدی خوانده می شود.
– درباره غم های ناشی از عشق، شوپنهاور شاید بهترین فیلسوف است: دوباتن چنین نظری در رابطه با شوپنهاور دارد و از این رو او را تسلای قلب شکسته می داند.
– از دید شوپنهاور تاریخ هر زندگی تاریخ رنج است، او با ازدواج مخالف است و آن را انجام دادن هرکار ممکن برای متنفر شدن زن و
شوهر از یکدیگر می داند، با این وجود به چند همسری علاقه دارد و داشتن ده مادرزن را بهتر از یک مادرزن می داند.
– از دید او هرچه انسان ها پیشرفته تر باشند و هرچه مغزشان فعال تر باشد بیشتر به خواب نیاز دارند. با افزایش شهرت و افزایش
توجه زنان به شوپنهاور دیدگاه هایش در باره آن ها ملایم تر می شود و زنان را موجوداتی قادر به فداکاری و کسب بصیرت می داند.
از دید او عشق قادر است جدی ترین اشتغالات را برهم زند و برای لحظهای بزرگ ترین اذهان را فلج کند. اراده معطوف به حیات از
دید شوپنهاور همواره بر عقل غلبه دارد و داوری های عقل را دستکاری میکند، او این اراده را سائقه ای ذاتی برای بقا و تولید مثل می
داند.
– از منظر دوباتن می توان گفت که شاید شوپنهاور از آشوب و نگرانی ناشی از عشق متنفر بوده است. از دید او ما آزاد نیستیم که
عاشق همه شویم زیرا نمی توانیم از همه بچه های تندرستی داشته باشیم. او عشق رانهایتا به ازدواج منتهی می داند واین شاید دست
کم گذاشتن بر عشق و مفهوم وسیع و عمیق این واژه باشد.
اراده معطوف به حیات، ما را به سوی افرادی جلب میکند که شانس ما را برای ایجاد بچه های زیبا و باهوش زیاد می کنند و ما را از
کسانی دور می کند که این شانس را کاهش می دهند.
– عشق از دید شوپنهاور چیزی نیست مگر جلوه آگاهانه کشف والدین آرمانی از جانب اراده معطوف به حیات. چون والدین ما در
روابط عشقی خود اشتباهاتی کرده اند ما نیز به احتمال زیاد از توازن آرمانی فاصله داریم.
نظریه خنثی شدن شوپنهاور اعتماد میدهد تا شیوههای ایجاد جذابیت را پیش بینی کند، از دید او زنان کوتاه قد عاشق مردان بلند قد
می شوند. ولی به ندرت مردان بلند قد عاشق زنان بلند قد می شوند (به دلیل ترس ناخود آگاه آنها از تولید بچه غولها). این نظریه
بیان می کند فردی که برای بچه ما بسیار مناسب است هرگز برای خود ما خیلی مناسب نیست و همراهی آسایش و عشق آتشین به
ندرت اتفاق می افتد.
– به نظر شوپنهاور هر موجودی بر روی زمین همان قدر به زندگی به همان اندازه بی معنا به زندگی متعهد است:
سخت کوشی مورچه های کوچک، زندگی حشرات، کسب و کار موش های کور در دالان های تاریک نمونه هایی از این تعهد به زندگی بی معنا هستند.
شوپنهاور از دید دوباتن ما را افسرده نمی کند بلکه از انتظاراتی خلاصمان می کند كه موجب احساس تلخ كامی و ياس میشوند، به
عبارت ديگر وقتی عشق، ما را درهم شكسته، تسلی بخش است كه بشنويم خوشبختی هرگز قسمتی از برنامه نبوده است.
خلاصه کتاب تسلی بخشی های فلسفه نوشته آلن دوباتن
تسلی بخشی های فلسفه : تسلی بخشی در مواجهه با سختی ها
– نيچه از فيلسوف هایی است كه از ديد دوباتن دريافته بود كسانی كه خواهان احساس رضايت خاطر هستند بايد از هرگونه سختی
استقبال كنند. از ديد نيچه هيچ كس نمیتواند بدون تجربه اثر هنری بزرگی بيافريند و نمی تواند بی درنگ در اين دنيا به جایی برسد و
نمی تواند در اولين كوشش عاشق بزرگی باشد و درست در فاصله ميان شكست اوليه و موفقيت های بعدی، در شكاف ميان كسی كه
می خواهيم باشيم و كسی كه در حال هستيم حتما درد، اضطراب، حسد و تحقير حضور دارد.
– آلن دوباتن اين فلسفه را تركيب شگفت انگيزي از ايمان شديد به توان بشری و پايداری شديد می داند. اين نيچه است كه می
خواهد ما را به حقانيت درد و اندوه عادت دهد و به همين دليل در باره كوه ها سخن می گويد.
نيچه فلسفه اش را در ارتباط با كوهستان می داند و هوای نوشته هايش را با هوای ارتفاعات مقايسه می كند، هوايي كه در آن تنهایی
وحشتناک است و خطر در كمين نشسته است. مسيری كه انسان را از ميان مايگی به ارتفاعات رضايت خاطر رهنمون می شود از
دامنه های درد و اندوه می گذرد. در اين بخش دوباتن به تفصيل در رابطه با محيط زندگی نيچه و كوهستان های سيلز ــ ماريا بحث
می كند و از عكس های مناسب نيز مانند بخش های ديگر كتاب بهره می گيرد.
نيچه از ما می خواهد كه همچنان به چيزهای مورد علاقه خود عشق بورزيم حتی زمانی كه آن ها را در اختيار نداريم و ممكن باشد كه
هرگز هم به آن ها دسترسي پيدا نكنيم. دوباتن زندگی سوزناک نيچه را شرح داده و آن را بهترين مثال اين الگوی رفتاری می داند.
– نيچه دشمن تسلی بخش های دروغين و ساختگی است و در تمام نوشته هايش به اين تسلی های ساختگی می تازد و سختی ها
را پيش نياز ضروری رضايت خاطر می داند، بخش پايانی كتاب با جمله ای از نيچه به اتمام رسيده است:
بزرگ ترين بيماري بشر از رهگذر مبارزه با بيماريی هايش پديد آمده و داروهای به ظاهر شفابخش به مرور اوضاع را وخيم تر از آنی كردند كه قرار بود از ميان برود.
– در پايان می توان گفت آلن دوباتن فيلسوف رابطه و عشق است او می خواهد در گذر از نوشتار به آشفتگی روابط پايان دهد و به
رابطه ای سرشار از انديشه دست يابد. او از طريق نوشتن به تمامی آشفتگی های موجود در انديشه هايش يكپارچگی می بخشد و
اين روش را در تمامی آثارش نيز به كار می گيرد.
به واقع می توان گفت دوباتن نويسنده ای خود درمانگر است و خود درمانی بخش اصلی تمام نوشته هايش را شامل می شود. از
ديگر ويژگی های دوباتن می توان به علاقه اش در استفاده از تصاوير و نمودارها اشاره كرد كه به یکس از ويژگی های نمادين و بصری
آثارش تبديل شده است. خود او استفاده از تصاوير و نمودارها را به عنوان بخشی از ويژگی نوشتاری اش بيان می كند و دليل آن را
ذهن تصويری می داند.
آلن دوباتن تمايل دارد كه مفاهيم را به صورت اشكال و فرم های سه بعدی نمايش دهد و آن را نشانه ای از متوازن سازی ميان
تصاوير و متون می داند. همين متوازن سازی خود می تواند نشانه ای از حضور امر تسلی بخشی در متن باشد.
لن دوباتن در جستوجوي راهي براي آشتي دادن فلسفه با زندگي روزمره است. سقراط، اپيكور، شوپنهاور، مونتني، نيچه و سنكا شش
فيلسوفي هستند كه از نگاه دوباتن راهحلهايي براي مشكلات زندگي روزمره پيشنهاد ميكنند. اين كتاب به بيشتر زبانهاي دنيا ترجمه
شده و در شمار كتاب هاي پرفروشي است كه در پي ساده و قابل فهم كردن فلسفه براي همه، البته در شكلي موفق است.
«تسليبخشیهاي فلسفه» نام يكي از آثار آلن دوباتن است كه با اقبال عمومي بسيار بالايي در جهان مواجه شده است. اين كتاب
چنان كه از نام آن پيداست به جستوجوي فلسفهاي ميپردازد كه واجد امر تسليبخش و دلگرمكننده است، شايد بهتر است بگوييم
دوباتن در سراسر اين كتاب و در ميان آراي فيلسوفان بزرگ به دنبال الگويي براي تسلي و دلداري انسان ميگردد. او در اين كتاب از
شيوههايي ياري ميجويد كه در نوع خود بديع است. او به آثار، نظرات و بيوگرافي شش فيلسوف بزرگ نقب ميزند تا از اين رهگذر
پاسخي به تشويشها و مشكلات روزمره انسان داده باشد. تسليبخشیهاي فلسفه كتابي است كه مباحث فلسفي را به سادهترين
زبان ممكن در اختيار خواننده قرار ميدهد، اما اين زبان ساده كه نشان از ميل دوباتن به انتشار و ترويج فلسفه در ميان اكثريت
انسانها دارد. به راستي چگونه ميتوان ناآشنايان با فلسفه را به مرز آشنايي با فلسفه رساند؟ آيا زبان سادهاي براي بيان فلسفه و
مباحث فلسفي وجود دارد؟ شايد جواب اين سوال تا حدودي پيچيده باشد ولي بايد گفت دوباتن در اين كتاب به نوعي «فلسفه به
زبان ساده» دست يافته و توانسته است خود را در مرز ميان فلسفه و امر مضحك حفظ نمايد. فلسفه زماني كه با زبان ساده بيان شود
خطر غلتيدن به حوزه امر مضحك را در بردارد. به واقع ميتوان گفت بيان امر فلسفي به زبان ساده نوعي فعل و انفعال شيميايي است
كه امر فلسفي را به امر مضحك تبديل ميكند، اما دوباتن از جمله نويسندگاني است كه با كمك شيوههاي بديع و هوشمندانهاش به
اين واكنش شيميايي اجازه انجام شدن نميدهد. شايد بتوان گرايش و ميل دوباتن را «جنون توضيح فلسفه براي همه» نام نهاد،
جنوني كه خود را در كتاب تسليبخشیهاي فلسفه به بهترين نحو نمايش ميدهد. او در اين كتاب شش فيلسوف بزرگ را در برابر
شش مشكل و يا معضل انساني قرار ميدهد و از هركدام به عنوان نمايندهاي براي اين مشكلات ياد ميكند، هدف اين است كه
خواننده بتواند از رهگذر آشنايي با هر فيلسوف و استناد به نظرياتش راهحلي براي مشكل خود بيابد. سقراط، سنكا، اپيكور، مونتني،
شوپنهاور و نيچه فيلسوفاني هستند كه دوباتن از آثار و نظرياتش در كتاب تسليبخشیهاي فلسفه استفاده ميكند، از ديد او اين
شش فيلسوف ميتوانند در رابطه با شش مشكل انساني نقش تسليبخش را داشته باشند. سقراط فيلسوفي تسليبخش در مواجهه با
عدم محبوبيت است، از سقراط ميآموزيم كه عدم محبوبيت را هيچ انگاريم، سنكا ياور ما در برابر احساس نااميدي و ياس است و
اپيكور مشكلات مادي و اقتصادي ما را درمان ميكند، اين اپيكور است كه بايد براي بيپولي ما فكري كند. مونتني فيلسوف ناتوانيها و
ناكارآييهاي ماست و شوپنهاور نيز تسليبخش قلبهاي شكسته است. در نهايت به نيچه ميرسيم، فيلسوف ارتفاعات بلند هم ياور
انسان در برابر سختيهاي زندگي است.
دوباتن از آن دسته فيلسوفاني است كه خود را به معناي مدرن كلمه فيلسوف نميداند، او به سنت فلسفي برخي از فيلسوفان نظير
امرسون و مونتني علاقهمند است و خود را ادامه دهنده مسير چنين فيلسوفاني ميداند. او به موضوعات مشخصي نظير تولد، عشق،
كار و مرگ گرايش دارد و نوشتههاي خود را به تفكر عميق در باب اين موضوعات اختصاص ميدهد. او از ديد خودش مينويسد تا
جهان را براي خودش معنا كند و به معنايي از جهان دست يابد كه كاهنده تشويشها و اضطرابهايش باشد. مسئله اصلي در زندگي
براي آلن دوباتن، اضطراب و تشويش است. اضطراب و تشويش دوباتن تنها درخلال نوشتن تسكين مييابد، شايد بتوان گفت هدف
اصلي او در نوشتن، كاهش اضطراب و رسيدن به امر تسليبخش باشد. اضطرابو دلشوره عناصري هستند كه دوباتن در پي يافتن
تسلا و درماني براي آنهاست، او حتي آخرين كتابش را به اضطراب و تشويشي اختصاص داده كه در ارتباط با جايگاه سلسله مراتب
اجتماعي فرد است. از ديد او موقعيت و جايگاه هر فرد در سلسله مراتب اجتماعي در بردارنده اضطراب و تشويش است، او اين
اضطراب را نتيجه زندگي در جوامع مغشوش و سرشار از مشكلات اقتصادي ميداند.
1ـ سقراط محبوب و محكوم
كتاب تسليبخشیهاي فلسفه كار خود را با مشكل «عدم محبوبيت» آغاز ميكند و به مرگ سقراط به عنوان لحظهاي سرنوشتساز در
تاريخ فلسفه ميپردازد. سقراط فيلسوفي است كه در برابر عدم محبوبيت و محكوم شدن از طرف حكومت متزلزل نشد، او به هيچ
عنوان از افكار خود دست برنداشت و در اين راه جام شوكران را نوشيد. اعتماد به نفس سقراط از ديد دوباتن ريشه در فلسفه دارد و
اين فلسفه است كه سقراط را در برابر مسؤوليتي همزمان ژرف قرار ميدهد: حكيم و خردمند شدن از طريق فلسفه .
از ديد او ما شكهاي خود را فرو ميخوريم و از گله پيروي ميكنيم، زيرا نميتوانيم خود را پيشگام درك حقايق دشواري بدانيم كه
ناشناخته هستند. اشتباهات فكري و نادرستي شيوه زندگي را در هيچ موردي و به هيچ طريقي هرگز نميتوان با اين واقعيت اثبات
كرد كه با مخالفت روبرو شدهايم. سقراط ميپذيرفت كه گاهي اوقات در اشتباه هستيم و بايد به ديدگاههاي خود شك كنيم. از منظر
سقراط بنيان تفكر هر قدر هم كه با دقت تغيير چهره دهد ممكن است به شدت آشفته باشد. دوباتن راه خروج از دو توهم نيرومند را
به دست سقراط ميسپارد: اين كه يا بايد هميشه به دستورهاي افكار عمومي گوش كنيم و يا هيچوقت به آنها گوش نكنيم. سقراط
بيآن كه خم به ابرو آورد زهر را نوشيد و از همراهانش خواست تا آرام گيرند. رستگاري اين داستان پس از مرگ سقراط بود. به زودي
اوضاع رو به تغيير نهاد و متهمكنندگان سقراط سرانجام به دست مردم آتن به دار آويخته شدند و مجسمه برنزي گرانبهايي از او برپا
شد. از ديد دوباتن از ميان رفتن تعصبات و كاهش حسادتها به زمان نياز دارد و شايد باور كردن از رستگاري كمي دشوار است.
2ـ اپيكور و مواجهه با كم پولي
دومين فيلسوفي كه كتاب «تسليبخشیهاي فلسفه» به سراغش رفته، اپيكور است. آنچه بيدرنگ فلسفه اپيكور را متمايز ميكند
تأكيد او بر اهميت لذت جسماني است. از ديد اپيكور لذت آغاز و غايت زندگي سعادتمندانه است. اپيكور عاشق غذاي خوب بود و
سرآغاز همه خوبيها را در لذت شكم ميدانست، فلسفه براي او و پيروانش راهنمايي براي لذت بود. تعاليم او در سراسر حوزه مديترانه
پخش شد و به مدت پانصد سال نافذ ماند. در قلب اپيكورگرايي اين انديشه وجود دارد كه تشخيصهاي شهودي ما به ندرت درستتر
هستند. از ديد دوباتن وقتي روحمان ناخوش است بايد به فيلسوفان روي آوريم، به عبارت ديگر فلسفه اگر آلام فكري را برطرف نسازد
بيفايده است. در فلسفه اپيكور طرحهاي نادرستي براي رسيدن به خوشبختي وجود دارد كه تنها تفسير اميال نامشخص و مبهم به
كمك فلسفه است كه ميتواند ما را از اين طرحهاي نادرست برهاند. دوباتن فهرستي از داراييهاي لازم براي خوشبختي در نظر
ميگيرد كه در حقيقت يك فهرست اپيكوري است، اين داراييها عبارتند از: دوست، آزادي و تفكر. اصل استدلال اپيكور اين است كه
اگر تحليل شده محروم باشيم هرگز واقعاً خوشبخت نخواهيم بود و اگر از اين سه نعمت برخوردار باشيم ولي پول نداشته باشيم هرگز
بدبخت نخواهيم بود. هيچ چيز نميتواند كسي را كه به كم راضي نميشود، راضي كند.
3ـ سنكايي كه ناكام ماند
سنكا سومين فيلسوفي است كه آلن دوباتن از افكار او براي تسليبخشي استفاده ميكند. توطئه بر زير كشيده شدن نرون بيست و
هشت ساله از اريكه سلطنت كشف شده بود و امپراتور مجنون به دنبال انتقام كوركورانه ،فرمان مرگ سنكا را ميدهد. سنكا بايد
بيدرنگ خودكشي كند، او از پزشكش ميخواهد جامي از شوكران برايش فراهم كند تا به تقليد از سقراط بميرد، ولي ميل سنكا به
تقليد از سقراط نافرجام بود، پس او را در حمام بخار جاي دادند تا آرام آرام خفه شد. دوباتن هسته هر ناكامي را واجد ساختاري نهفته
و اساسي ميداند: تضاد خواسته فرد با واقعيت بنيادين. تضادها از منظر دوباتن از همان دوران نوزادي شروع ميشوند، دوراني كه
منابع رضایت ما خارج از کنترل ما هستند. به نظر سنکا اوج حکمت آن است که بیاموزیم سرسختی و لجاجت جهان را با واکنشهایی
مثل فوران خشم، احساس بدبختي، اضطراب، ترشرويي و بدگماني بدتر نسازيم. وظيفه فلسفه عبارت است از آماده كردن نرمترين
فرود ممكن خواستههاي ما بر روي ديوار انعطافناپذير واقعيت، سنكا ديدگاهي در باره ذهن دارد كه بر اساس آن عصبانيت نه از
فوران مهار ناشدني هيجانات بلكه از اشتباه اساسي (و مهار شدني) قوه تعقل ناشي ميشود.
حالت تشويق در فلسفه سنكا در باره وضعيت نامطمئن است كه فرد هم اميدوار به بهترين حالت است و هم ميترسد كه بدترين
حالت اتفاق بيفتند. اين وضعيت معمولاً مانع ميشود كه افراد مضطرب از فعاليتهاي لذتبخش فرهنگي، جنبشي يا اجتماعي لذت
ببرند. سنكا به شيوهاي حكيمانه ميخواهد فكر كنيم احتمال ندارد رويدادها به اندازهاي كه ميترسم بد باشند. نكته تسليبخش در
فلسفه سنكا چيزي ظريفتر است: پذيرفتن چيزي غيرضروري به عنوان امري ضروري همان اندازه غيرعاقلانه است كه طغيان عليه
چيزي ضروري. با پذيرش امر غيرضروري و انكار امر ممكن همان اندازه ميتوان به سادگي گمراه شد كه با انكار امر ضروري و طلب امر
غيرممكن و از ديد دوباتن اين وظيفه عقل است كه ميان اين امور تمايز گذارد. اين بخش از كتاب با جملهاي از سنكا پايان مييابد:
«چه لزومي دارد براي اجزاي زندگي گريه كنيم؟ كل زندگي گريه دارد.»
4ــ ناتوانيهاي مونتني
مونتني فيلسوفي است كه آلن دوباتن او را دواي ناتوانيها و نابسندگيها ميداند. مونتني فيلسوفي است كه از كودكي مطالعه آثار
كلاسيك را شروع كرده بود. لاتين را به عنوان زبان اول آموخته بود و در هفت يا هشت سالگي آثار اوويد را خوانده بود. مطالعه مايه
تسليخاطر زندگي او بود. از ديد او حيوانات اغلب در عشق ماهرتر از انسانها هستند و دانش زماني مفيد است كه آرامش و متانت را
از انسان نگيرد. مونتني شك داشت كه ذهن چيزي به ما داده باشد كه شايسته شكر باشد و از اينرو فلسفهاش تصديق ميكرد كه ما
با موجودات عقلاني بسيار فاصله داريم. پارهاي از زندگي ما بر اساس جنون و پارهاي بر اساس حكمت است. بدن ما ذهن ما را اسير
هوسها و نوسانات خود ميكند، به عقيده مونتني آدمي قبل و بعد از صرف يك وعده غذا آدم متفاوتي است. از ديد دوباتن فلسفه
مونتني فلسفه سازش است: بدترين مشكل ما خوار شمردن وجودمان است، بايد از مبارزه دروني با پوششهاي جسماني خود دست
برداريم و آنها را به عنوان واقعيتهاي تغييرناپذير پذيرا شويم. دوباتن صراحت مونتني را موجب از بين رفتن تنشهاي روحي
خواننده ميداند. زبان او غمانگيزترين لحظات جنسي را به دقت بيان ميكند و با نقب زدن به اندوههاي خصوصي اتاق خواب،
رسوايي و ننگ را از آنها ميزدايد و فرد را با بدن خود آشتي ميدهد. براي دوباتن فلسفه مونتني حكمت را ناممكن نميداند بلكه به
دنبال تغيير تعريف حكمت است. حكمت حقيقي بايد شامل سازگاري با جنبههاي پستتر ما باشد. دوباتن اهميت فلسفه مونتني را
سودمندي و تناسب آن با زندگي ميداند، از ديد او گفتار افلاطون و اپيكور متناسب و جالب است و به ما براي غلبه بر نگراني و تنهايي
خودمان كمك ميكند. از منظر مونتني در هر زندگياي ميتوان آراي جالبي يافت و داستانهاي زندگي ما هرقدر هم كه پيش پا افتاده
باشد باز هم واجد بينش ژرف ميباشد. از ديد دوباتن او با طرح مسايل پيش پا افتاده به صورت نمادين يادآوري ميكند كه يك من
متفكر در پشت كتابش وجود دارد كه شباهتي با متفكران گذشته ندارد و به دليل اين عدم شباهت، مأيوس هم نشده است
5ــ شوپنهاور، تسلاي قلب شكسته
در باره غمهاي ناشي از عشق، شوپنهاور شايد بهترين فيلسوف است: دوباتن چنين نظري در رابطه با شوپنهاور دارد و از اينرو او را
تسلاي قلب شكسته ميداند. از ديد شوپنهاور تاريخ هر زندگياي تاريخ رنج است، او با ازدواج مخالف است و آن را انجام دادن هركار
ممكن براي متنفر شدن زن و شوهر از يكديگر ميداند، با اين وجود به چند همسري علاقه دارد و داشتن ده مادرزن را بهتر از يك
مادرزن ميداند. از ديد او هرچه انسانها پيشرفتهتر باشند و هرچه مغزشان فعالتر باشد بيشتر به خواب نياز دارند. با افزايش شهرت
و افزايش توجه زنان به شوپنهاور ديدگاههايش در باره آنها ملايمتر ميشود و زنان را موجوداتي قادر به فداكاري و كسب بصيرت
ميداند. از ديد او عشق قادر است جديترين اشتغالات را برهم زند و براي لحظهاي بزرگترين اذهان را فلج كند. اراده معطوف به
حيات از ديد شوپنهاور همواره بر عقل غلبه دارد و داوريهاي عقل را دستكاري ميكند، او اين اراده را سائقهاي ذاتي براي بقا و
توليدمثل ميداند. از منظر دوباتن ميتوان گفت كه شايد شوپنهاور از آشوب و نگراني ناشي از عشق متنفر بوده است. از ديد او ما آزاد
نيستيم كه عاشق همه شويم زيرا نميتوانيم از همه بچههاي تندرستي داشته باشيم.او عشق رانهايتا به ازدواج منتهي مي داند واين
شايد دست كم گذاشتن بر عشق ومفهوم وسيع وعميق اين واژه باشد .اراده معطوف به حيات، ما را به سوي افرادي جلب ميكند كه
شانس ما را براي ايجاد بچههاي زيبا و باهوش زياد ميكنند و ما را از كساني دور ميكند كه اين شانس را كاهش ميدهند. عشق از
ديد شوپنهاور چيزي نيست مگر جلوه آگاهانه كشف والدين آرماني از جانب اراده معطوف به حیات. چون والدین ما در روابط عشقي
خود اشتباهاتي كردهاند ما نيز به احتمال زياد از توازن آرماني فاصله داريم. نظريه خنثي شدن شوپنهاور اعتماد ميدهد تا شيوههاي
ايجاد جذابيت را پيشبيني كند، از ديد او زنان كوتاه قد عاشق مردان بلند قد ميشوند. ولي به ندرت مردان بلندقد عاشق زنان بلند قد
ميشوند (به دليل ترس ناخودآگاه آنها از توليد بچه غولها). اين نظريه بيان ميكند فردي كه براي بچه ما بسيار مناسب است هرگز
براي خود ما خيلي مناسب نيست و همراهي آسايش و عشق آتشين به ندرت اتفاق ميافتد. به نظر شوپنهاور هر موجودي بر روي
زمين همان قدر به زندگي به همان اندازه بيمعنابه زندگي متعهد است: سخت كوشي مورچههاي كوچك، زندگي حشرات، كسب و كار
موشهاي كور در دالانهاي تاريك نمونههايي از اين تعهد به زندگي بيمعنا هستند. شوپنهاور از ديد دوباتن ما را افسرده نميكند بلكه
از انتظاراتي خلاصمان ميكند كه موجب احساس تلخكامي و ياس ميشوند، به عبارت ديگر وقتي عشق، ما را درهم شكسته،
تسليبخش است كه بشنويم خوشبختي هرگز قسمتي از برنامه نبوده است.
6ــ نيچه، فيلسوف مشقت
نيچه فيلسوفاني است كه از ديد دوباتن دريافته بود كساني كه خواهان احساس رضايت خاطر هستند بايد از هرگونه سختي استقبال
كنند. از ديد نيچه هيچ كس نميتواند بدون تجربه اثر هنري بزرگي بيافريند و نميتواند بيدرنگ در اين دنيا به جايي برسد و
نميتواند در اولين كوشش عاشق بزرگي باشد و درست در فاصله ميان شكست اوليه و موفقيتهاي بعدي، در شكاف ميان كسي كه
ميخواهيم باشيم و كسي كه در حال هستيم حتماً درد، اضطراب، حسد و تحقير حضور دارد. دوباتن اين فلسفه را تركيب
شگفتانگيزي از ايمان شديد به توان بشري و پايداري شديد ميداند. اين نيچه است كه ميخواهد ما را به حقانيت درد و اندوه
عادت دهد و به همين دليل در باره كوهها سخن ميگويد. نيچه فلسفهاش را در ارتباط با كوهستان ميداند و هواي نوشتههايش را با
هواي ارتفاعات مقايسه ميكند، هوايي كه در آن تنهايي دهشتناك است و خطر در كمين نشسته است. مسيري كه انسان را از ميان
مايگي به ارتفاعات رضايتخاطر رهنمون ميشود از دامنههاي درد و اندوه ميگذرد. در اين بخش دوباتن به تفصيل در رابطه با محيط
زندگي نيچه و كوهستانهاي سيلز ــ ماريا بحث ميكند و از عكسهاي مناسب نيز مانند بخشهاي ديگر كتاب بهره ميگيرد. نيچه از
ما ميخواهد كه همچنان به چيزهاي مورد علاقه خود عشق بورزيم حتي زماني كه آنها را در اختيار نداريم و ممكن باشد كه هرگز هم
به آنها دسترسي پيدا نكنيم. دوباتن زندگي سوزناك نيچه را شرح داده و آن را بهترين مثال اين الگوي رفتاري ميداند. نيچه دشمن
تسلي بخشهاي دروغين و ساختگي است و در تمام نوشتههايش به اين تسليهاي ساختگي ميتازد و سختيها را پيش نياز ضروري
رضايت خاطر ميداند، بخش پاياني كتاب با جملهاي از نيچه به اتمام رسيده است:
«بزرگترين بيماري بشر از رهگذر مبارزه با بيماريهايش پديد آمده و داروهاي به ظاهر شفابخش به مرور اوضاع را وخيمتر از آني
كردند كه قرار بود از ميان برود.»
در پايان ميتوان گفت آلن دوباتن فيلسوف رابطه و عشق است او ميخواهد در گذر از نوشتار به آشفتگي روابط پايان دهد و به
رابطهاي سرشار از انديشه دست يابد. او از طريق نوشتن به تمامي آشفتگيهاي موجود در انديشههايش يكپارچگي ميبخشد و اين
روش را در تمامي آثارش نيز به كار ميگيرد. به واقع ميتوان گفت دوباتن نويسندهاي خود درمانگر است و خوددرماني بخش اصلي
تمام نوشتههايش را شامل ميشود. از ديگر ويژگيهاي دوباتن ميتوان به علاقهاش در استفاده از تصاوير و نمودارها اشاره كرد كه به
يكي از ويژگيهاي نمادين و بصري آثارش تبديل شده است. خود او استفاده از تصاوير و نمودارها را به عنوان بخشي از ويژگي
نوشتارياش بيان ميكند و دليل آن را ذهن تصويرياش ميداند. دوباتن تمايل دارد كه مفاهيم را به صورت اشكال و فرمهاي سه
بعدي نمايش دهد و آن را نشانهاي از متوازنسازي ميان تصاوير و متون ميداند. همين متوازنسازي خود ميتواند نشانهاي از حضور
امر تسليبخشي در متن باشد. تسليبخشيهاي فلسفه به هر صورت كتابي است كه به جستوجوي آرامش و تسلي در روش
فيلسوفان و مواجهه آنها با مشكلات ميپردازد. هر فيلسوف در اين كتاب به واقع زندگي خود را در پاي همان مشكلي ريخته كه از
ديد آلن دوباتن نماد مواجهه با آن است. قمار زندگي در پاي يك مشكل ممكن است فيلسوفي را به نماد مواجهه با آن تبديل كند ولي
شادي تسليبخشها، بيش از هر چيز روح درد كشيده اين فيلسوفان را تسلي دهد….
2 پاسخ
سلام استاد بسیار عالی بود
سلام درود بر شما بینهایت متشکرم