رازهای ایجاد انگیزه نامحدود
انگیزه، در لغت به معنای سبب و دلیل و چیزی است که کسی را به کاری وادار می کند. در اصطلاح نیز مفهومی است که دو جنبه در آن لحاظ شده است. از یک سوی، محرک رفتار است که همان عامل و نیروی درونی است و رفتار فرد را موجب می شود و از سوی دیگر، دارای نتیجه و هدف است که همیشه از جنبه ی تأثیر در رفتار، به هدفی توجه دارد؛ چرا که هیچ رفتاری بدون انگیزه انجام نمی شود. بنابراین، می توان گفت انگیزه، مفهومی دو منظوره است که از سویی، به محرک رفتار و از سوی دیگر، به نتیجه و هدف رفتار اشاره دارد. شاید بتوان آن را چنین تعریف کرد: « عاملی درونی که موجب رفتار فرد می شود.»
انگیزش نیز در لغت به معنای تحریک و ترغیب است. برای انگیزش تعریف های فراوانی شده است. که به یکی از آنها بسنده می کنیم: « انگیزش حالت روانی انسان است که او را در جهت خاصی تجهیز کرده، به انجام رفتارهایی مشخص وادار می کند. »
نکته ی مهم در این تعریف، وجود حالتی درونی است که شخص را برای انجام کاری بر می انگیزاند و می توانیم آن را انگیزه بنامیم که عاملی درونی به شمار می آید. بنابراین، انگیزه، عاملی درونی است که انسان را به حرکت وا می دارد و انگیزش، حالتی است که در اثر دخالت انگیزه به انسان دست می دهد. از سوی دیگر، انگیزه خود ممکن است از عامل یا محرکی خارجی متأثر باشد. برای مثال، فرد با دیدن غذا، به غذا میل پیدا کند یا با شنیدن فریاد کسی، در پی صدا برود. عامل خارجی برانگیخته شدن فرد برای خوردن غذا یا حرکت کردن، دیدن غذا یا شنیدن فریاد بوده است.
همچنین انگیزه، ممکن است از نیازها، شناخت ها و هیجان ها ناشی شود که نمودار زیر، رابطه ی این عنصرها را نشان می دهد. نیازها مانند گرسنگی و تشنگی، موقعیت های درونی فردند که برای ادامه ی زندگی ضروری اند. شناخت ها به رویدادهای ذهنی ویژه ای، مانند عقیده ها و انتظارها، اشاره دارند و هیجان ها نیز احساس ها و آمادگی فیزیولوژیکی و مانند آن را تجربه و سازمان دهی می کنند،
شاید شما افکار خود را روی کاغذ ننویسید. اما زمانیکه به گذشته خود باز می گردید و به هر آنچه انجام داده اید فکر می کنید به یک نقطه می رسید! چگونه آن شخصی که همیشه دوست داشتید باشید. آیا به اهداف خود رسیده اید؟
سؤال این است که آیا زمانیکه به گذشته خود می نگریم احساس خشنودی می کنیم یا پشیمانی؟
زندگی کوتاه است
ما تا ابد روی زمین نیستیم. اگر شما همیشه به خواسته های خود برسید دیگر انگیزه ای برای شما وجود نداشت که سعی و تلاش کنید تا رؤیاهایتان به واقعیت تبدیل شود. همه به انتهای جاده زندگی خواهیم رسید و در آن لحظه به پشت سر خود نگاه می کنیم تا به داستانی که خلق کرده ایم بنگریم.
ولی اکنون در قسمت هیجان انگیز داستان قرار دارید. شما می توانید داستان پرمعنا و باارزشی خلق کنید که قهرمان متفکر و کاردان آن خودتان هستید. از همین امروز شروع کنید. این مهم نیست که تا این لحظه چه کرده اید. می توانید بهتر و بیشتر از این تلاش کنید. شاید تا به حال به اهداف بزرگی و با ارزشی دست پیدا کرده باشید. خوب اکنون وقت آن است که به راه خود ادامه دهید.
داستان زندگی شما تمام نشده است. شما باید آن را تمام کنید. هر انتخابی که می کنید هر عملی که انجام می دهید باعث ادامه داستان می شود. امروز می خواهید به داستان زندگی خود چه چیزی اضافه کنید.
آیا شما مانند اکثر مردم باشید می خواهید به یک هدف دست پیدا کنید یا رویایی را دنبال می کنید. اما هنوز یک اقدام قاطع انجام نداده اید؟ اکثر مردم در زندگی خود رؤیاهای بزرگی دارند اما برای رسیدن به آرزوی خود اقدامی نمی کنند. و امید در ذهن آنها کمرنگ می شود و این تفکر که در ذهن آنها نقش می بندد که رؤیاهایشان هیچگاه نمی تواند رنگ واقعیت بگیرد. آنها به زندگی گذشته خود می نگرند و آنچه می بینند با ناامیدی ساخته اند.
این اتفاق برای شما نخواهد افتاد. شما یکی از معدود افرادی هستید که فقط در رؤیا سیر نمی کنند بلکه عمل می کنند تا آنرا به واقعیت تبدیل کنند.
پشیمانی یکی از حالتهای غم انگیز و تأسف آور مغز است. غم انگیز چون جلوی تکامل را می گیرد و تکامل همان چیزی است که وجود هر شخصی بدنبال آن است. تأسف آور برای اینکه می توانست این طور نباشد شما هنوز وقت و منابع لازم را در اختیار دارید (تا زنده هستید.) تا بتوانید زندگی را که می خواهید بسازید. به خود بگویید: «من برای همیشه وقت ندارم اگر می خواهم این کار را انجام بدهم باید آن را انجام دهم.»
هیچ زمانی بهتر از اکنون نیست. اکنون بهترین زمان برای شروع است. لازم نیست که کل زندگی خود را تغییر دهید. یک گام کوچک در جهت درست کل کاری است که باید انجام شود. این مهم نیست که در زندگی چه می خواهید، شما می توانید آن را بدست آورید. اما باید این فرآیند را آغاز کنید. امروز زمان را پیدا کنید تا هدف خود را به حرکت در آورید.
اما حالا که با رازهای انگیزه آشنا شدیم بهتر است سری بزنیم به علل اصلی ناپایداری انگیز ها ؟
انگیزهای احساسی: انگیزش های احساسی خیلی زود ناپدید می شوند. ایده های بزرگ شما اکنون ناممکن و غیرعملی به نظر می رسند. تاکنون چندین مرتبه این ایده های گذرا به ذهن شما خطور کرده اند؟ «من تصمیم دارم کسب و کار مستقل خود را تاسیس و راه اندازی کنم» و یا «من هر طور که شده وزن کم خواهم کرد» اما چند دقیقه یا چند روز بعد همه چیز به دست فراموشی سپرده شده است؟ شما در حفظ آن سطح انگیزش نخستین در طول مرحله عمل و تا دستیابی به هدف ناتوان می باشید. این انگیزش ها مانند؛ یویو بوده و اثرشان دایمی نیست. اما انگیزش های عقلانی آن روی سکه می باشند. هنگامی که شما برای انجام کاری دلایل، توجیهات و استدلال های عقلانی کافی و محکمی داشته باشید، دیگر دست به عمل زدن و دستیابی به اهداف دشوار نبوده و مستلزم انگیزش های احساسی تکرار شونده نخواهد بود. برای مثال چنانچه به این امر واقف باشید که فعالیت بدنی یک عمل منطقی است و برای سلامتی شما مفید است، دیگر نیازی ندارید تا هر روز خود را از لحاظ احساسی شارژ کنید.
▪ افراد منفی: افراد منفی همیشه در کمین هستند. آنها بطور مستقیم و یا غیرمستقیم، خودآگاه و یا ناخوداگاه می کوشند تا شما را از رسیدن به اهداف تان بازدارند. آنها شما را مایوس کرده و به شما چنین القا کرده که «نمی توانید» و یا هدف تان «عملی و دست یافتنی نیست». علت آن نیز واضح است، چراکه خودشان «نمی توانند» و «نتوانسته اند». چنانچه شما به موفقیت دست یابید، اعتبار آنها به خطر می افتاد، بنابراین آسانترین راه را انتخاب می کنند: «نگه داشتن شما در سطح خودشان و ممانعت از پیشرفت شما». اینگونه افراد الزاما افراد غریبه نیستند، بلکه ممکن است نزدیکترین کسان شما و صمیمی ترین دوستان شما باشند.
▪ هدف های پیش پا افتاده و ساده:
چنانچه اهداف خود را کوچک و غیرچالش برانگیز انتخاب کنید، در شما انگیزش کافی برای رسیدن به آنها ایجاد نخواهد شد.
▪ ترس ها: منشاء ترس ها عدم آگاهی و دانش است. با آموزش دیدن و فراگیری مهارت ها می توانید بر ترس خود چیره شوید. بلاتکلیفی و تردید ترس می پروراند. اما دانش و علم آن را نابود می سازد. آیا شما در انجام کاری که در آن مهارت دارید، هراس دارید؟ مسلما خیر، اما چنانچه در کاری ناآزموده و بی تجربه باشید، از انجام آن می هراسید و طفره می روید. تعهد به فراگیری و مهارت یافتن در کاری که در شما ایجاد ترس می کند، لازمه غلبه بر ترس است. برای مثال اگر می ترسید در جمع صحبت کنید، مهارت های سخنرانی در جمع و فن بیان را فرا گیرید.
▪ بی علاقگی: وقتی شما به هدفی علاقه ندارید و از اعماق وجودتان خواهان نیستید، قوی ترین انگیزش ها نیز در شما اثر نخواهند کرد. برای مثال اگر شما به بازیگری علاقه مند بوده، اما در رشته پزشکی در حال تحصیل باشید، دیر یا زود ضمیر ناخودآگاه شما در مقابل رسیدن به هدف غایی شما که همان پزشک شدن است، خواهد ایستاد. چراکه شما خوب به این مسئله واقف هستید که رشته پزشکی آرمان و خواسته حقیقی شما نیست. بنابراین به دنبال اهدافی بروید که حقیقتا به آنها علاقه دارید، بدون توجه به مخالفت ها و نوع تفکر دیگران نسبت به خود و اهدافتان.
▪ اهداف غیر قابل دست یافتنی :
مراقب باشید که اهداف تان خارج از توان شما نبوده و دست یافتنی باشند.
▪ دست برداشتن از تلاش:
دست کشیدن به مثابه برگشت به نقطه آغازین مسیر دستیابی به هدف است و زمان، انرژی، پول و خیلی چیزهایی که به هدر رفته اند. دست کشیدن از اهداف و برنامه ها بسیار پُر هزینه تر از یافتن راه حل برای مشکلات و موانع می باشد. البته جدای از احساس ناکامی ای که احساس می شود. بنابراین هیچ چیز را ناتمام و در نیمه راه رها نکنید.
▪ ترس از باخت:
شما بایستی بیاموزید تا ریسک پذیر باشید. شکست یک محصول جانبی خیالپردازی و خلاقیت است. شکست شما را به چالش می کشاند که بیشتر ریسک کنید، و به شما می آموزد تا به تلاش خود تا دستیابی به هدف تان ادامه دهید. موانع همواره وجود دارند، بنابراین آنها را پیش بینی کرده و انتظار بکشید. با سماجت و پشتکار پیش روی کنید و هرگز متوقف نشوید. برای موفقیت مصمم باشید. تمام احتمالات و گزینه ها (حتی غیر متعارف و غیرمعمول) را به منظور حذف موانع پیش رو امتحان کنید. به خود بقبولانید که شکست یک گزینه نیست.
▪ عدم تعهد به دستیابی به اهداف:
برای ایجاد تعهد لازم است یک سری دلایل مجاب کننده و و الزام آور پدید آورید. برای مثال دوستان و خانواده خود را در جریان اهداف خود قرار دهید. اکنون از آنجایی که غرور، اعتبار و خوش قولی شما به مخاطره می افتد، انگیزش شما پایدارتر و دستیابی به هدف محتمل تر خواهد بود.
▪ استفاده از افراد کارآرموده:
برای دستیابی به اهدافتان از افراد مجرب و کارآزموده کمک بگیرید. و یا برای رسیدن به اهدافتان یک همراه با اهداف مشترک بیابید. یافتن همراه از سویی به شما قوت قلب می دهد که تنها نیستید و از سوی دیگر با ایجاد حس رقابت موجب پایداری انگیزش در شما می شود.
▪ تغییر عادت های حاشیه ای:
عادات و رفتارهایی که شما را از دستیابی به اهدافتان بازمی دارند، تغییر دهید. و همواره بروی هدف اصلی متمرکز شوید و اجازه ندهید مسایل حاشیه ای شما را از هدف اصلی تان منحرف سازد.
▪ جدال همیشگی با تنبلی:
ایمان داشته باشید که هدفتان منطقی، دست یافتنی و عملی است و موفقیت میسر است. و بخاطر داشته باشید برای دستیابی به اهداف باید با ایستایی و تنبلی جدالی همیشگی داشته باشید و بر آنها غلبه کنید…. ادامه دارد