نقد و بررسی تفکرات و ایدههای عرفان حلقه یا عرفان کیهانی
نقد و بررسی تفکرات و ایدههای عرفان حلقه
نقد و بررسی عرفان حلقه
نوشته دکتر مازیار میر محقق و پژوهشگر
#مازیارمیر
بازدید ها: 8139748
نقد و بررسی ایدههای عرفان حلقه یا عرفان کیهانی
نوشته دکتر مازیار میر فروردین سال یکهزار و سیصد و هشتاد و نه
سالها است که به تحقیق و تفحص پیرامون انحراف و دروغ اشتهار دارم این مقاله را با توجه به سوالات متعدد پیرامون عرفان حلقه
تهیه و تدوین نموده ام امیدوارم خداوند همه ما را به راه راست هدایت نماید.
نقد و بررسی تفکرات و ایدههای عرفان حلقه یا عرفان کیهانی
بنیانگذار عرفان حلقه محمد علی طاهری کیست؟
طاهری در کرمانشاه بدنیا امده و بعد به تهران امده است مدرک دیپلم خود را هم اخذ ننموده است و سه بار در این امتحانات
مردودگردیده است و از طرف فرد مجهول الحال با پرداخت چند هزار دلار مدرک دکترای افتخاری از دانشگاه کم اعتباری هم دریافت
نموده و….
البته بحث مدرک تحصیلی طاهری اساسا مهم نیست که ایشان چقدر درس خوانده، مهم این است دروغ زشتی در این مورد به مردم
گفته شده؛ دروغی که از قِبَل آن، درآمدزاییها و منافع مالی و معنوی بسیاری برای حلقه کسب شده و میشودالبته پای سخنرانی و
فیلمهای ایشان اگر بنشینید به سهولت به کذب بودن و دورغین
بودن و بیسوادی این فرد پی خواهید برد.جالبتر این است که خود را (مهندس مکانیک از دانشگاه علم و صنعت معرفی نمود).و برای
اولین بار در سیما گفتند که به دروغ خود را مهندس می نامیدند.مدارک دکترای افتخاری -طاهری از ارمنستان و آذر بایجان و… و اینکه
چرا در ۵٠ سال یک مدرک ساده هم نتوانسته بگیرد حتی یک دیپلم ساده! اما در مدت فقط ١٠ ماه ٣ مدرک دکترای افتخاری گرفت!
واقعا اعجاب انگیز است…. پروفسور طاهری در ایران به سادهدلان می گوید دکترای افتخاری انرژیدرمانی گرفته اما از کجا از کره
مریخ و یا از کجا؟
نقد و بررسی تفکرات و ایدههای عرفان حلقه یا عرفان کیهانی
عرفان چیست؟
به نظر می رسد که عرفان، شناخت قلبی انسانها است که از طریق کشف و شهود، نه بحث و استدلال، حاصل میشود و بسیاری هم
مانند نویسنده آن را علم وجدانی هم میخوانند. کسی را که واجد مقام عرفان است، عارف گویند. عرفان در بسیاری از اقوام و ملل و
مذاهب مختلف جهان و حتی مکاتب فلسفی، شایع ورایج است. عرفانهای منتسب به ادیان، حقیقت وجود خداست و رسیدن به او
غالباً از طریق زهد (و جذبه) میباشد.
شاید توجه به امور معنوی، زهد و پرهیزگاری و بیاعتنایی به امور مادی و انصراف و بیتوجهی به دنیا از ویژگیهای عمومی مذاهب و
ادیان است، در برخی ادیانمانند دین موسوی نشانههای این مطلب اندک است، ولی در بعضی آیینها مانند مسیحیت و آیین بودایی و
تائوگرایی و دیگران این مطلب قویتر است. در تورات،انجیل و قرآن و کلمات بودا، لائوتسه، مانی و مزدک نیز چنین مطالبی به وفور
یافت میشود.
نقد و بررسی تفکرات و ایدههای عرفان حلقه یا عرفان کیهانی
به باور بسیاری، عرفان زاییده و مولود دین میباشد ولی به تازگی این باور که عرفان (که کشف سوالات اساسی بشریت توسط
احساسات میباشد) مادر دین است؛ با این توجیه که عرفان متعلق به قشر خاص و معدودی از افراد جامعه بشری میباشد که با
گوشهگیری و ریاضت و گذشتن از نفسانیات و تکیه بر احساسات و امور ماورائی به این مهم میرسند. در ادامه به برخی از فرق عرفان
نگاهی خواهیم داشت:
————————————————————————————————————————————————————————————–
لطفا نگاهی داشته باشید بر مقاله نقدی بر افکار اشو
نقد و بررسی تفکرات و ایدههای عرفان حلقه یا عرفان کیهانی
اول عرفان اسلامی
در اسلام نیز آیات گوناگون در قرآن زهد و پارسایی و بیاعتنایی به امور دنیوی را مایه خشنودی خدا از بنده و سبب وصول او به
مراتب و مقامات برتر و نزدیکی به پروردگار شمردهاست. پیامبر اسلام، روش زاهدان و پارسایان را داشت و در برخی اوقات از ترس خدا
به خود میپیچید و مردم را نیز بدین راه میخواند اما آنها را از گوشهگیری و سختگیری بر خود برحذر میداشت. خلفای راشدین در
آغاز اسلام نیز در نهایت سادگی به سر میبردند؛ و عرفان و بخصوص تصوف اسلامی اگرچه متأثر از خارج خود بوده اما بن مایههای
درونی داشتهاست.
به اعتقاد مسلمانان، عرفان اسلامی عالیترین روش، علم [یا جهانبینی] خداجویی است و حقیقت آن برآمده از متن اسلام است که در
دامن فرهنگ اسلامی، رشدو تکامل پیدا کردهاست. مسلمانان اعتقاد دارند که عرفان اسلامی کاملترین نوع عرفان را در جهان به وجود
آوردهاست. مسلمانان معتقدند، عرفان اسلامی، در میانمکاتب [روشها] و دیگر علوم اسلامی جهانبیننگر مانند فلسفه، کلام و اخلاق به
مراتب با تعالی و جدیت بیشتر به دنبال حقیقت و خداجویی است و میتوان از آن به عنوان علمی یاد کرد.
نقد و بررسی تفکرات و ایدههای عرفان حلقه یا عرفان کیهانی
سه الگوی مهم شریعت،طریقت یا حقیقت
در واقع، اسلام از دو سلسلهٔ ظاهر و باطن، یعنی شریعت و طریقت، که لازم و ملزوم یکدیگرند، تشکیل شدهاست؛ که یکی بدون
دیگری اثر نبخشد و هر دو در کنار هم معنا میدهد که آن معنا و ثمرهٔ این دو، حقیقت است. لازم به بیان است که این موضوع فقط
مربوط به اسلام نیست، بلکه در سایر ادیان نیز صدق میکند.
دانایان دو سلسله همیشه با هم بودهاند و هستند، منتهی این اختلافات ظاهری از سوی نادانان دو طرف است و ربطی به دانایان و
اصل راه و روش ندارد. در رساله پند صالح، مؤلف آن صالحعلیشاه، دربارهٔ این دو رشته (یعنی شریعت و طریقت) اینگونه یاد میکند:
چه در احکام ظاهر و شریعت، و چه آداب باطن و طریقت، که این هر دو نباید از هم جدا باشد که بدون یکدیگر نتیجه نبخشد.
شریعت اعمال راجع به تن و طریقتراجع به دلست. شریعت آراستن ظاهرست به طاعت، طریقت پاکیزه نمودن باطن است به اخلاق
پسندیده و دوستی و یاد خدا و روشن ساختن دل به شناختن او. پس این هر دو مانند مغز و پوست بلکه مانند لفظ و معنیست و
مانند جان و تن یا چراغ و روشنایی آن یا مانند دوا و اثر آن و جمع بین ظاهر و باطن و شریعت و طریقت از اختصاصات سلسله
نعمتاللّهیه بوده و هست……
برخی از عرفا رابطه شریعت، طریقت و حقیقت را به بادام تشبیه کرده اند. به این معنی که هدف رسیدن به مغز بادام است اما راه
رسیدن عبور از پوسته بادام است. شیخ محمود شبستری می گوید:«شریعت پوست مغز آمد حقیقت/// میان این و آن باشد طریقت.
برای رفع این شبهه که پس از شکستن پوست بادام یعنی شریعت و رسیدن به مغز بادام، دیگر نیازی به انجام شریعت نیست، پاسخ
داده شده که اولا رسول خدا و امامان(ع) که برترین عرفا بوده اند پس از رسیدن به حقیقت، ذره ای در انجام احکام شریعت کوتاهی
نکرده اند. ثانیا شریت مانند نردبانی است که برای عروج به سمت خداوند مورد استفاده قرار می گیرد و عارف در سیر به سوی حق
تعالی همواره بر روی نردبان است و هر گاه خود را بی نیاز از نردبان تصور کند قطعا سقوط وحشتناکی خواهد داشت.
دوم عرفان اسلامی و تصوف و فرق دراویش
نویسنده به شدت معتقد است که پیرامون تصوف و عرفان از چند جنبه میتوان بحث و تحقیق و تفحص نمود البته به نظر نگارنده
دوجنبه در این خصوص بسیار بسیار مهم و حایز اهمیت تر است .
یکی از جنبهٔ اجتماعی، و دیگر از جنبهٔ فرهنگی. عرفان اسلامی به دو دسته نظری و عملی تقسیم میشود عُرَفا با سایر طبقات فرهنگی
اسلامی از قبیل مفسرین، محدثین، فقها، متکلمین، فلاسفه، ادبا و شعرا یک تفاوت مهم دارند و آن اینکه علاوه بر اینکه یک طبقهٔ
فرهنگی هستند و علمی به نام عرفان را به وجود آوردند و دانشمندان بزرگی در میان آنها ظهور کردند و کتب مهمی نیز تألیف کردند،
یک فرقهٔ اجتماعی در جهان اسلام به وجود آوردند با مختصاتی مخصوص به خود، بر خلاف سایر طبقات فرهنگی مثل فقها و حکما و
غیره، که صرفاً طبقهٔ فرهنگی هستند و یک فرقهٔ مجزا از دیگران بهشمار نمیروند.
اهل عرفان هر گاه با عنوان فرهنگی خود، یاد شوند با عنوان «عُرَفا» و هر گاه با عنوان اجتماعی شان یاد شوند غالباً با عنوان
«متصوفه» مورد خطاب قرار میگیرند
نقد و بررسی تفکرات و ایدههای عرفان حلقه یا عرفان کیهانی
سوم عرفان بودائی
عرفان بودایی یا آیین بودا در ۱۰ جز تقسیم میشود.
۱- چهار حقیقت عالی
۲-راه هشتگانه عالی
۳-سیر درون
۴- مقامات معنوی
۵- سنساره و ذمه
۶- زنجیر عالی
۷- نظر بودا دربارهٔ خود
۸- سه نشانه
۹ نیروانه:ذات بیمرگی
۱۰-راه به سوی نیروانه یا از رهروی تا اهرت
چهارم عرفان یهود
عرفان یهود از جمله بوسیله فلسطینیان یا فرقهٔ ربانیم ترویج شده که تعالیم آنها در تلمود جلوهگر است و نیز فرقهٔ یهود اسکندریه که
عرفان یهود را با روش حکیمان
یونان درآمیختند؛ و حکمت اسکندرانی افلوطین که مظهر کاملی از عرفان، و ترکیبی از حکمت افلاطون و علم کلام یهود و دیگر عوامل
است. حکمت گنوسی نیز نوعی عرفان بهشمار میرود و آن نیز در حقیقت عرفان شرقی پیش از روزگار عیسی است که در اوایل تاریخ
میلادی با آیین مسیحی درآمیخت و رنگ مسیحیت به خود گرفت، که و برخی آن را از عقاید یهود پیش از روزگار عیسی، و برخی
برگرفته از افکار معنوی مصریان یا ایرانیان قدیم میدانند.
نقد و بررسی تفکرات و ایدههای عرفان حلقه یا عرفان کیهانی
پنجم عرفان مسیحی
عرفان مسیحی نیز دنباله عرفان یهود است؛ و ریشه و اساس این تعالیم را در زندگانی خود مسیح و حواریان او، در روحالقدس، در
انجیل یوحنا، و در اعمال رسولان میتوان یافت. گذشته از این غسل تعمید و عشاء ربانی و قیام مردگان نیز خود از عناصر عرفانی
خالی نیست.
ششم عرفان مانوی
مذهب مانی (۲۱۵–۲۷۶م) آمیزهای از آیینهای زرتشتی – مسیحی – بودایی و فلسفهٔ یونانی و اساطیر قدیم است. به عقیدهٔ مانی جهان
از دو عنصر روشنایی و تاریکی پیدا شده، و پایهٔ آن بر نیکی و بدی است؛ ولی اصل چنان است که سرانجام روشنایی از تاریکی جدا
خواهد شد و بر آن پیروز خواهد گشت. وظیفهٔ یکمانوی این است که این دو عنصر یعنی نور و ظلمت را از هم جدا سازد و آمیزش
آنها را به هم زند. اما این کار از یک راه ممکن است و آن اینکه: وجود خویش از بدی و فسادی که منسوب به تاریکی است، پاک کند؛
و از لذات این جهانی چون زن خواستن و گوشت خوردن و شراب خوردن و مال گردآوردن و نفس پرستیدن خودداریکند. کم و بیش
شباهتی در اصول این دین با تصوف وجود دارد.
هفتم عرفان هندی
جوکیان هندی راه وصول به عرفان را خشنپوشی و ریاضت دانسته و قناعت و خرسندی را نردبان معرفت خدا شناختهاند و «اسنی»
های یهود Essenciens و پارسایان مسیحی مسمی به «گوشهگیران» نیز پس از آنها چنین راهی داشتهاند.عرفان هندی که از آن به
«یوگا Yoga» تعبیر میشود مانند ادیان هندی بر این پایه استوار استهه که انسان چگونه وجود جزئی و محدود خود را در وجود کل
فانی سازد؟
هشتم عرفانهای نوظهور یا عرفان های یهویی
عرفانهای نوظهور مجموعه جنبشهای معنوی مدعی ارمغان آرامش و شادی درونی و رستگاری برای بشر میباشند و عموماً با
عرفانهای دینی و سنتی تفاوتها و اهداف اساسی دارند و در مواردی در تقابل قرار میگیرند، از اینرو این مرامهای نوظهور و بقول
نویسنده یهویی از دیدگاه سنتی بعضی ادیان از جمله اسلام غیرقابل پذیرش و کاذب خوانده میشوند.
بعضی عرفانهای سنتی و قدیمی که در یک منطقه به تازگی وارد میشوند نیز نسبت به آنجا نوپدید تلقی میشوند. مهمترین تفاوت
عرفانهای نوپدید با عرفانهای دینی در غایت آنهاست چرا که غایت در عرفانهای نوظهور لزوماً و بهیچ وجه صرفا خدا نبوده و نیست
بلکه کسب آرامش برای انسان است هر چند ممکن است خدا به عنوان یک عامل مطرح باشد در حالیکه عرفان دینی بخصوص
اسلامی خدا محوری است (هدف فنا فی اللهی) نه انسان محوری به راستی آیا فردی که دیپلم هم در ایران نتوانسته بگیرد چطور در
ژاپن و ترکیه ناگهان مهندس و سپس دکتر می شود یا مدعی طبابت هم می شود و مدعی خلق الساعه راهبرد عرفان و آن هم عرفان
حلقه یا کیهانی می شود.
خلاصه عرفان حلقه یا کیهانی این است که اصول دین و اساس دینداری و کلیه اعتقادات نویسنده به توحید و خدا باوری از نظر
محمدعلی طاهری و ظاهریون و پیروان عرفان حلقه جزء شاخ و برگ¬هاست و اساساً در درجۀ دوم و شاید هم سوم و چندم اهمیت
قرار دارد اما چرا…..
دوستی دارم که چاپخانه کوچکی دارد دو خانم به ایشان مراجعه نموده که کتاب استاد طاهری را چاپ کنند و هر دو هم مدعی مستری
و طی ترم۹ را داشتند و… بسیار حرفه ای هزینه چاپ کتاب را هم نپرداختند و…. در نهایت این دو خانم به شدت با یکدیگر درگیر
شدند و بعدها متوجه شدیم عرفان حلقه با عث از هم پاشیده شدن زندگی خانوادگی انها شده و اینها که در زندگی شخصی هم
وامانده اند قرار است با عرفان حلقه به مردم اموزش دهند و درامد زایی کنند و … اقایان در این
راه مسیر دیگیری را پیموده اند خیانت به همسران و تجاوز از شرع و یا …. در موردی که دقیقا می شناسم و خود را ذاکر اهل بیت
معرفی می نمود و مخصوصا برای هر خانمی دام پهن می کرد من اوج وقاهت و اوج ناپاکی را دیدم . فرد جداشده از عرفان حلقه :
تجاوز و بی هویتی تا پارتی های شبانه
جلسات عرفان حلقه تبدیل به پارتی های شبانه و اقدامات خارج از عرف گردیده است این موضوع یکی از علت جدا شدن من از این
گروه بود. اری این است هدیه عرفانهای انحرافی و مخصوصا عرفان حلقه
نقد و بررسی تفکرات و ایدههای عرفان حلقه یا عرفان کیهانی
آری کتاب های محمدعلی طاهری در رابطه با مباحث عرفانی و ا انسان معرفت، انسان از منظری دیگر، موجودات غیر ارگانیک، بینش
انسان و همچنین مجموعه مقالات بصورت پرتیراژ در حال انتشار زیر زمینی و بدون هیچ مجوزی است و تجارت پر سود و خوبی است.
اری در عرفان حلقه ترویج مسائلی مانند درمان توسط شعور کیهانی و نیز سایمنتولوژی و هم چنین ترویج دیدگاههایی مانند اینکه
عرفان اصلا نیاز به ریاضت ندارد و به اعتقادات انسان ارتباطی ندارد و در عمل باید به باطن توجه نمود، باعث رواج این عرفان و
گسترش آن شده است. بنیانگذار این فرقه، در پی نقدهای وارد بر این مکتب بلافاصله نام آن را در آبان ماه سال یکهزار و سیصد و
هشتاد و نه از عرفان حلقه و یا عرفان کیهانی به فرادرمانگر تغییر داد یک نرمش جانانه و……
برای آگاهی و بیشتر از روی کنجکاوی و البته در مان تمامی کتب و مقالات عرفان حلقه را مطالعه نمودم و حتی در کلاسهای آنها نیز
حضور پیدا کردم .
برای من کلاسها اصلا دلبری که نکرد هیچ دلزدگی شدید هم ایجاد کرد . افراد حاضر در کلاس افراد مطرود و شکست خورده و بیشتر
ناتوان در جامعه و مخصوصا زنها بودند که برای مردان کلاس می توانستند انگیزه بیشتری ایجاد کنند . افراد خود شیفته مزمن که با
پرداخت مبالغ گزاف قرار بود مدرک فرادرمانگری دریافت کنند.
اری من با نگاهی دقیق و موشکافانه و با تفکری نقادانه و علمی و بهیچ وجه بدون جهت گیری خاص به وقایع و مسائل پیرامون
عرفان به اصطلاح کیهانی و یا عرفان حلقه شروع به نقد و بررسی نمودم.
از اول بعلت بیماری من به سراغ عرفان حلقه رفتم اما با دیدن و شنیدن قصه ها و بحر طویل ها پیرامون بهبود بیمارِیهای صعب
العلاج و یا بیماران با روحیه یا دعانویسی یا مباحث دیگر کاملا مطمئن شدم که مانند بسیاری از حرف ها و نقل ها بیشتر این مطالب
داستان است و دیگر هیچ.
هرچند باید اذعان کنم بنده نیز در ابتدا فریب خوردم ولی کم کم با بسیاری از اتفاقات سایر افراد این مدل رفتارها انرا منطبق دیدم
ضمن اینکه سیر بیماری بنده بدتر از بد شد…..
وقتی یک به یککتب منصوب به عرفان حلقه را خواندم و با پیروان دو آتیشه عرفان حلقه آشنا شدم تازه فهمیدم طاهری خیلی دقیق
روی عرفان حلقه کار کرده و با داستان سرایی و مقدمه چینی، بیان و ساده و در دبرخی موارد پیچیده کم کم شما را به جایی که خود
می خواهد رهنمون می کند طاهری استاد زبان بدن است و در جلسات خود افر اد را واقعا هیپنوتیزم می کند او خوب می داند چطور
با دستها و چشمهایش بازی کند و مردم را تحت تاثیر خود قرار دهد. اما براستی چرا؟
نویسنده در نهایت به این نتیجه تاسف بار رسید که در ظاهر رفتارهای پیروان و حامیان عرفان حلقه چیزی که بتوان به یک انسان
خداشناس واقعی ارائه کند در خوداساسا نداشته و ندارد و این در حالی است که در معدود موارد موجود در عرفان حلقه هم جوابهای
قانع کنندهای برای آن تئوری ها ندارد و نکته بعد مدل خداشناسی عرفان حلقه برای کسی که خداباور است، اساسا سودی بهیچ وجه
در بر ندارد؛ چون آن چه عرفان حلقه به آن دعوت میکند، باور به خودمختاری ماده و شعورمندی آن است، نه ایمان به خداوند؛ و برای
کسانی نیز که منکر خدایند، نه فقط خدا باوری در پیندارد که او را در مادیگراییاش تثبیت کرده و در باورِ ضد توحیدیاش جسورتر و بی
باک تر می کند پس در نهایت هیچ مانند علف هرز….. چرا برخی افراد مسخ می شوند مسخ عرفان حلقه؟چرا؟
نقد و بررسی تفکرات و ایدههای عرفان حلقه یا عرفان کیهانی
اما عرفان حلقه چیست؟
عرفان حلقه از خلال مباحث فیزیک جدید شعور کیهانی را تشریح و تعریف می نماید و می گوید عرفان یعنی اتصال با حلقه های شعور کیهانی. این اتصال در یک
لحظه بر قرار می شود و برای این اتصال هیچ شرط خاصی اساسا لازم نیست چون شعور کیهانی رحمت عام الهی است و همه افراد می توانند از آن برخوردار
شوند. نه ایمان، نه پاکی و ناپاکی و نه گناهکاری و بی گناهی هیچ دخلی به این اتصال ندارد.
اری تنها باید از مرکزیت عرفان حلقه دریافت شود و یک لحظه تسلیم. تسلیم هیچ چیز چون اعتقادات در این جا مهم نیست. تسلیم یعنی شاهد بودن. ببین چه
اتفاقی می افتد و هر چه شد بپذیر. در این حالت یک فرد اتصال دهنده بایک فرد اتصال گیرنده در وحدت قرار می گیرند و شعور کیهانی سومین عضو است.
به نظر می رسد چنین تعاریف و مباحثی که شاکله فکری مستحکمی که قدرت تجزیه و تحلیل جهان بینی و نگرش های هستی شناسانه دیگر مکاتب را داشته
باشند را ندارد
نویسنده به شدت معتقد است که در مورد عرفان حلقه باید این مهم را در نظر داشت که این جریان بسیار بسیار از معنویت انسانی و اسلامی بدور است. اما چرا؟
به نظر می رسد که در کتاب عرفان اعتقادات افراد به دو به دو دسته کلی تقسیم بندی شده است
دسته اول زیر بنایی
دسته دوم روبنایی
همان گونه که در بخش نظری و عملی عرفان کیهانی به اثبات میرسد، شعور الهی و یا هوشمندی حاکم برجهان هستی است، که در این شاخه عرفانی مورد
بهره برداری گسترده ای قرار میگیرد.
در دسته دوم یا روبنای فکری نیز شامل دستورالعملهای ادیان و مذاهب و تعاریف و راههای مختلف رسیدن انسان به تعالی بوده و عرفان حلقه با بخش اختصاصی
روبنای فکری انسانها که شامل اعتقادات و مراسم و مناسک مختلف است؛ برخورد و مداخلهای ندارد و تا اینجا هم هیچ اسکالی وجود ندارد .
پس اشکال از کجا شروع می شود .اشکال از جایی شروع می شود که اعتقاد زیربنایی در عرفان حلقه تفسیر عحیب و غریبی و بنا به رلی خود و ظاهر ساده و
عقلانی اما با کمی تفکر بسیار خطرناک و غیر عقلانی است.
طاهری زیر بنایی را از اعتقاد به شعور کیهانی و هوشمندی حاکم بر جهان هستی نشات گرفته ارزیابی می کند و اعتقاد روبنایی را از: اعتقاداتِ بیان شدۀ در ادیان،
عبادتهای رایج دینی و راههای رسیدن انسان به خداوند. (توجه شود که در کلمات وی هم از کلمۀ اعتقاد و هم از مناسک به روبنا یادشده است.)
یکی از نکات در خور دقت در این متن این است که تمامی آن چه در دین الاهی اسلام به عنوان اصول دین و اساس دینداری معرفی شده، (که اعتقاد به توحید و خدا
باوری هم در رأس این هرم قرار دارد) از نظر سردمداران عرفان حلقه جزء شاخ و برگ¬هاست و اساساً در درجۀ دوم اهمیت قرار دارند. اصولا معنای زیر بنا و روبنا
چیزی غیر از این نمی¬تواند باشد: روبنا چیزی است که اگر هم تحصیل نشود، چون زیربنا و ریشه، تدارک دیده شده است؛ به سلوک معنوی صدمه¬ای نمیزند و در
طریق عالم معنا راهزن و مانع نخواهد بود.
نکته مهمتر این که در عبارات بالا به جای زیربناهای اعتقادی و اصول دین، مفهوم جعلی و جدید «شبکۀ شعور کیهانی» جایگزین شده است. طبق اصل بالا، کسی
که به شعور کیهانی ایمان داشته باشد، در حقیقت اصول عقیدتیاش کامل است و اگر کسی به این شبکۀ شعورمند معتقد نباشد، چون زیربنا را تحصیل نکردهاست،
به هر چه باور داشته باشد، سودی به حالش نخواهد داشت؛ هر چند آن باور، باور به خدا و رسولانش و عالم رستاخیز باشد. اما اگر کسی به شبکه شعور جهانی
ایمان بیاورد، اگر ولایت معصومین را هم باور نداشته باشد، در عقاید و باورهایش اشکالی نیست؛ مؤسس این نحله در کتابش با ترسیم نموداری تلاش کرده رابطه
بین انسان و خدا را ترسیم نماید. در این نمودار بین انسان و خدا هیچ واسطه ای جز شبکه شعور کیهانی وجود ندارد.۲ در واقع بر خلاف آن چیزی که با استدلال
عقلی ثابت میشود، وی برای وساطت بین انسان و خدا، سهمی برای ولایت اولیای الهی و ارسال رُسُل و کتاب خدا قائل نشده است.
وی دقیقاً همین نمودار را در کتاب عرفان کیهانی صفحه ۸۷ ترسیم کرده است و باز تنها واسطۀ ارتباطی بین انسان و خدا را شبکه شعور کیهانی معرفی میکند. هر
چند سخنان پیشین وی در نفی شریعت صراحت نداشت و تنها با دقت عقلی و سنجش لوازم جداناپذیر آن بدست میآمد؛ ولی وی در سخنی دیگر به صراحت این
مطلب را بر زبان جاری ساخته و به عنوان اصلی مجزا ذکر کرده است.
یکی از مستر های مشهور عرفان حلقه که به اصطلاح استاد ما بود و خود را برتر از همه اساتید دیگر این رشته قلمداد می کرد می فرمود که:
داشتن ایمان و اعتقاد برای حضور در حلقه لازم نیست و تنها شرط لازم، شاهد بودن است. داشتن ایمان و اعتقاد به هیچ وجه برای حضور در حلقه لازم نیست.
با بیانی دیگر، میتوان نظر عرفان حلقه درباره دین و شریعت را جویا شد. این بیان با کنارهم دیدن جملات طاهری روشن میشود. وی در قدم اول تصریح می کند که «
جهت بهره برداری از عرفان عملی نیاز به اتصال به شبکه شعور کیهانی است» اری در مسیر عرفان حلقه و در گام بعد فقط و فقط این اتصالات، اصل جدایی ناپذیر
این شاخه عرفانی است. و در قدم های بعدی مهمترین اصل هم و تنها شرط مهم شرط حضور در حلقه وحدت شاهد بودن است.
آن چه از ترکیب عبارت¬های مذکور به دست میآید، غیر ضروری دانستنِ باورهای دینی و ناکارآمدی اعتقادات اسلامی و اثبات و ادعای ضروری بودن اعتقاد به حقانیت
شبکه شعور کیهانی است. بنا بر این، چنین تقسیمی به صورت ضمنی مدعی کاستی و نارسایی ادیان است. در کنار آن، کارآمدی و راهگشا بودن آموزهها و
تعلیمات عرفان حلقه را یادآور میشود که در نهایت به ادعای برتری آموزه های این جریان بر آموزه های وحیانی ادیان الاهی ختم میگردد.
از دیگرسوی، آنجا که وی میگوید: «عرفان حلقه، با بخش اختصاصی روبنای فکری انسانها که شامل اعتقادات و مراسم و مناسک مختلف است، برخورد و
مداخلهای ندارد»؛ غیر از این که دینداری و اعتقادات ِدینی در عرفان حلقه زیربنا تلقی نمی¬گردد آن چه تایید می¬شود، عدم لزومِ اعتقادات دینی است، نه صرف
بیارتباط بودن عرفان حلقه با اعتقادات دینی؛ چرا که وی عرفان حلقه را راه تعالی و کمال میداند و روشن است که ادعای سعادت انسانها که در عرفان حلقه مطرح
است، همان پروژۀ نجات و تکامل انسان است که ادیان الاهی، هم پرچمدارآنند و هم غیرِ خود را واجد چنین صلاحیتی نمیدانند. وی این مهم را اینگونه مطرح میکند:
هدف از این شاخه عرفانی،کمک به انسان در راه رسیدن به کمال و تعالی است؛ حرکتی از عالم کثرت به عالم وحدت.
در جای دیگر به انحصار طریقت خود جهت تحقق بخشیدن به هدف فوق ( رسیدن انسان به کمال و تعالی) چنین اشاره میکند:
اساس این عرفان بر اتصال به حلقههای متعدد «شبکه شعور کیهانی» استوار است و همۀ مسیر سیر و سلوک آن، از طریق اتصال به این حلقه ها صورت می گیرد.
نقد و بررسی تفکرات و ایدههای عرفان حلقه یا عرفان کیهانی
نتیجه این که یک مسیحی همان میزان می تواند عارفِ حلقهای باشد که یک مسلمان و هندو و یهودی.
برای اثبات این ادعا میتوان از یک شاهد دیگر هم بهره گرفت: مؤلف کتاب عرفان کیهانی، اولاً ادعا میکند که عرفان حلقه با روبنا که
شامل اعتقادات و عبادات است، تضادی ندارد و از طرف دیگر اسم این گونه اعتقادات را روبنا میگذارد. حال سؤال این است که روبنا
چیست و به چه اموری روبنا اطلاق میشود؟
همگان پذیرفتهاند که بین زیربنا و روبنا نه فقط پیوندی عمیق برقرار است، بلکه روبنا آن است که بر زیربنا متکی و استوار است. زیربنا
خط تولید یک کارخانه است که محصول خاصی از آن خارج میشود و خروجی مشخصی از آن انتظار میرود. روبنا باید از زیر بنا برآید.
اگر روبنا از زیر بنا برنیاید و برآمده از آن نباشد، اساساً نباید به آن روبنا گفت؛ چون بین این دو ارتباطی برقرار نیست.
حال یک بار دیگر دربارۀ نسبت زیربنا (شبکه شعور کیهانی) و روبنا (اعتقادات و دین و مذهب) دقت کنیم. اگر قرار باشد که روبنا (هر
چه که هست) مهم نباشد و اعتقاد به توحید با باور به تثلیث یکسان باشد و قبول معاد با پذیرش تناسخ تفاوتی نکند، پیوند بین روبنا
و زیربنا چه میشود؟ شکاف بین زیر بنا و روبنا را چگونه باید توجیه کرد؟
فقط یک جواب دارد و آن هم این است که در عرفان حلقه، غیر از اعتقاد به شعور کیهانی همه چیز روبنا محسوب می شود.(دقت
شود!) به همین جهت بهتر بود مولف کتاب، به جای «روبنا» از تعبیر «زواید» استفاده میکرد؛ چرا که این دسته بینشها، اولاً برآمده از
زیربنا نیستند و بهعلاوه به وجودشان نیازی نیست.
اگر قرار باشد در روبنا هر چه وجود داشته باشد، بتواند با زیربنا بسازد، در آن صورت باید گفت: زیربنا اقتضای خاصی ندارد. بنابراین،
زیربنا «لا اقتضاء» است. در نتیجه این زیربنا از اساس، زیربنا نبوده است؛ چون چیزی از آن منشعب نمیشود و هیچ متفرعاتی ندارد و
لازمه خاصی برای آن تصور نمیشود.
بعضی ممکن است تصور کنند که مراد رهبر عرفان حلقه این است که بطنِ ادیان، همان عرفان است و غایت دین، معرفت الاهی است
و راه حقیقت از شریعت میگذرد؛ در حالی که این تصور با اصول تصریحشده در عرفان حلقه نمیسازد. از قضا در اولین اصل اساسنامه
عرفان حلقه به این مهم تصریح شدهاست که «همه انسانها صرف نظر از دین و مذهب میتوانند جنبه نظری عرفان حلقه را بپذیرند
و از جنبه عملی آن بهرهمند شوند.» آن چه بهروشنی از این اصل استنباط میشود،
این است که عارف شدن با دین داری تلازمی ندارد و بدون دین و دستورات شریعتی هم میتوان عارف شد.
نقد و بررسی تفکرات و ایدههای عرفان حلقه یا عرفان کیهانی
وی در جای دیگر میگوید: «از آن جا که عرفان حلقه انسان شمول است، همه انسانها صرف نظر از دین و مذهب و… میتوانند جنبه
نظری آن را پذیرفته…» از این جملات بر میآید که در عرفان حلقه برای عارف شدن، انسانبودن کافی است نه دیندار بودن. یعنی همین
قدر که کسی انسان باشد، میتواند در تشکیلات عرفان حلقه مراتب کمال و ترقی را طیکند که البته در آن صورت از تمامی قیود
دینداری و زحمت پرهیزگاری آزاد است.
البته وی در جاهای دیگر، دین را با کنار زدن متولیان الاهی دین به حاشیه میراند. از خاصیتانداختنِ دین در عرفان حلقه، با انکار
وساطت انبیا ـ بین خلق و خالق ـ دنبال میشود. وی انسانها را بدون این که به رسولان الاهی نیازمند بداند، مستقیماً به خود خدا
ارجاع میدهد. البته چون اصلِ نیاز به واسطه فیض را نمیشود
منکر شد؛ وی شبکه شعور کیهانی را به عنوان جایگزین انبیا و رسولان الاهی معرفی میکند. وی میگوید:
هنگامی که انسان از خدا درخواستی داشته باشد، مستقیماً از خدا درخواست میکند: (ایاک نستعین) «قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی
انما الهکم اله واحد فاستقیموا الیه». پس مستقیم به سوی او بروید و از او استغفار کنید و وای بر مشرکین (کسانی که فاستقیموا الیه را نقض میکنند)؛ اما درخواست انسان از طریق هوشمندی الاهی و یا به طور قراردادی از طریق شبکۀ شعور کیهانی پاسخ داده میشود.
براستی با چه هدفی آیه «فاستقیموا الیه» از سوی مولف به «مستقیم به سوی خدا رفتن» ترجمه میشود؟ کدام مفسر، اعم از شیعه و
سنی «فاستقیموا» را «بدون واسطه به سمت خدا رفتن» معنا کرده است؟ کسی که با ابواب فعل در زبان عرب مختصر آشنایی دارد،
می¬داندکه استقامت به معنای پایداری و ثبات قدم است، نه بیواسطه به سمت خدا رفتن. شاهد این گفته هم آیات دیگر قرآن است.
آیۀ مشهور «فاستقم کما امرت» که خداوند خطاب به پیامبر اسلام نازل کرده، به پایداری دستور میدهد، نه دستور به حذف واسطۀ بین
خدا و انسانها. حتی در آیۀ «اهدنا الصراط المستقیم»، منظور از راه مستقیم، راه راست است، نه راه بی واسطه. به عبارت دیگر، راه
مستقیمی که قرآن معرفی میکند، نه مستقیم بی واسطه؛ بلکه مستقیمِ با واسطه است؛ چرا که در قرآن واسطۀ مهمی به نام
رسولان الاهی، نقش پیغامبری بین خَلق و خالق را به عهده دارند و از نگاه قرآن، راهی که در آن معصومین و اولیای دین نباشند، اساساً
راه راست نیست، بلکه راه
کجی است که به رضایت خدا ختم نمیشود. اگر اطلاعات عربی مؤلف کتاب این مقدار ناچیز است، این سؤال مطرح میشود که کسی
که اطلاعات دینی و قرآنی
ضعیفی دارد، با چه توجیهی به تفسیر متون دینی میپردازد؟
وی در ادامه تفسیرهایش، آیه «ویل للمشرکین» را به کسانی که \”فاستقیموا الیه\” را نقض میکنند؛ تفسیر میکند. در حالی که آیه، در
ادامه مشرکین را معنا کرده
است و به اضافه کردن چیزی به خود آیه نیازی نیست. ادامه آیه میفرماید: «وَوَیْلٌ لِّلْمُشرِکِینَ الَّذِینَ لا یُؤْتُونَ الزَّکوهَ وَ هُم بِالاَخِرَهِ هُمْ
کَفِرُونَ.» از منظر آیه، مشرکین
کسانیاند که اهل زکات نیستند و به انکار معاد میپردازند. به عبارت روشنتر، اعتقاداتی ( همچون معاد در این آیه بالا )که در عرفان
حلقه روبنا محسوب میشوند و
دستورات شریعت (همچون زکات در آیه مذکور) که در عرفان حلقه فراموش شدهاند؛ در بیان قرآن نه فقط زیربنا، که اتفاقاً عدم التزام به
آنها شرک تلقی میشود.
یکی از نکات بسیار قابل تأمل در عرفان حلقه، تأکید بر شعورمندی موجودات به جای تأکید بر خداگرایی است؛ به عبارت دیگر چندان
تأکید و تکیهای بر خدا نمیشود و
تمامی کارکردهایی که از خدا انتظار میرود، به پدیدهای به نام شعور کیهانی نسبت داده میشود.
براستی مگر ادعای مادیگرایان غیر از این بود که ماده را صاحب شعور می دانستند و ماده را از این جهت که متکی به شعور ذاتی
خویش است، بی نیاز از
خالق معرفی میکردند؛ به همین جهت ماده را اصیل و خودخلّاق میدانستند و در نتیجه ابدی و ازلی بودن را به ماده نسبت میدادند.
شاید بد نباشد به این آیه قران توجه شما را جلب کنم که می فرماید: «وَ قالُوا ما هِی إِلاّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یهْلِکنا إِلاَّ
الدَّهْرُ»
تأکید بر شعور کیهانی در عرفان حلقه، به خاطر «غایتِ سلوک» واقع شدن این شبکه است و بحث از خدا کاملا تبعی و طفیلی است؛ به
عبارت دیگر در فرایندِ
هدف گذاری در عرفان طاهری ، آن چه به عنوان غایت برای پیروان عرفان حلقه مشخص میشود، نه کسب رضایت خدا، که اتصال به
حلقه های شعور کیهانی است و
در عرصۀ نظری هم که اتصال به این شبکه و برخورداری از فواید درمانی این شبکه، ـ به فرض پذیرش ادعای درمانگری ـ قاصر از اثبات
خداشناسی عملی است.
نتیجه این که آنچه در عرفان حلقه تحت عنوان خداشناسی عملی ادعا شده فریبی بیش نیست. یعنی ادعا میشود که ما شما را به خدا
میرساینم؛ اما در عمل چیز
دیگری به عنوان هدف معرفی میشود و غایت مداریِ غیرخدا مورد تأکید قرار میگیرد. گفته میشود که با اتصال به این شبکه
خداشناستر میشوید؛ اما خداجویان در
عرفان حلقه، بیش از ایمانِ یک مادیگرا به شعورمندی ماده، قدمی فراتر نمیروند و برای یک فرد واقعا خداشناس اساسا هیچ کاربردی
نداشته و ندارد و بیشتر شبیه
یک دکان سه نبش است.
عرفان حلقه یا عرفان کیهانی از کجامتولد شده است؟
استعاره *لایه محافظ
اقای طاهری معتقد است
مربی به کسی اطلاق میشود که انتقال دهنده چارچوب عرفان حلقه به هنرجو بوده و مجاز به تفویض اتصال و لایه محافظ حلقههای
شبکه شعور کیهانی مربوط به دوره
مورد نظر میباشد و عضو و محرم قسم خورده نسبت به امانتداری مجموعه و الگویی برای آن به حساب آمده و اساسنامه عرفان
حلقه را کاملاً قبول داشته باشد.
-قرار گرفتن در حلقه به منزله فرادرمانگریو کسب لایه محافظ با مکتوب نمودن سوگندنامه توسط درمانگر در سه برگ(یک برگ، بایگانی-
یک برگ مربی، یک برگ فرادرمانگر)
و با امضای مربی انجام خواهد گرفت.
بنابراین همان طور که از آثار به جا مانده از اتصال و فرادرمانی و تشعشع دفاعی در مسترها هویداست، اجازه نگرفتن و نداشتن لایه
محافظ برای آنها آسیبهایی به
دنبال دارد، در ریکی نیز فرد به پوشش حفاظتی برای منظورهای زیر نیاز دارد:
-حفاظت خود، خانواده، اموال، یا هر چیزی که باید از نوسانهای منفی محفوظ باشد.
-پاکسازی بدن اثیری و چاکرها،
-قرار گرفتن در پوشش حفاظتی به هنگام مراقبه،
-کنترل واکنشهای خاص در زمان نامطلوب،
-هنگام درمان بیماران.
تأکید برای داشتن لایههای محافظتی در فرقههای ریکی و حلقه، بیانگر وجود خطر برای درمانگیر و درمانگر بوده، همچنین نشان
دهنده یکی بودن سرچشمه مفاهیم
این دو فرقه است.
طاهری *برونریزی یا اصطلاح ری کی را اینگونه تعبیر و تفسیر می نماید که:
اغلب دریافتکنندگان ریکی در حین درمان، شروع به استراحت میکنند و حتی ممکن است به خواب روند، اما این مسأله تفاوتی در
تأثیر درمان ایجاد نمیکند. در دیگر
موقعیتها ممکن است از تجارب قدیمی و لاینحل خود آگاه شوند. ممکن است رهایی از هیجانات به شکل جاری شدن اشک و
خندههایی از سرآسودگی صورت پذیرد.
این جریان در شکل تجربه تصویری افراد نیز شناخته شده است. شاید برای کسانی که مرتباً مراقبه میکنند در شکل شخصیتی خیالی
ظاهر شود ممکن است که در
بعضی از جلسات درمان، موانعی که سد راه رشد جامع است. از میان برداشته شوند، گرچه ما دست خود را برای اتصال بیمار به انرژی
ریکی بر بدن او میگذاریم و یا
دستمان را بالای بدن او نگه میداریم. اما این انرژی تنها در سطح مادی بر او اثر نمیکند. بلکه بر کل جسم، ذهن و روح او تأثیر
میگذارد. اری این استعاره همان طور
که قبلا گفتم از آموزههای ریکی آمده.از نظر طاهری نیز افراد با بیرونریزی به سلامت جسم و ذهن دست مییابند؛ او میگوید:
بیرونریزی، روآمدن سابقه بیماریها و بیرون ریختن آنهاست. سابقه بیماریها ممکن است حتی متعلق به دوران جنینی، طفولیت،
بیماریهای کنونی آشکار یا نهان
فرد باشد و همچنین، ترسهای نهفته، گرهها و تنشهای روانی، نابسامانی ذهنی و …، اسکن به صورتی همه جانبه روی جسم، روان و
ذهن فرد انجام میشود. در اسکن، گاه علائمی بروز میکند که آمادگیهای فرد را برای ابتلا به بیماریهایی نشان میدهد. که احتمالاً
در آینده بروز خواهند کرد.
طاهری در ادامه همین مطلب میافزاید:
اسکن فرادرمانی، شامل آشکارسازی ترسهای دوران کودکی نیز میشود که در ضمیر ناخودآگاه فرد ثبت و ضبط است. در این مورد با
دو دسته گزارش روبهرو خواهیم
شد؛ دسته اول، افرادی هستند که در گذشته هیچ گونه سابقه و گزارشی از وجود ترس نداشتهاند و پس از اسکن فرادرمانی، با
ترسهای مبهم و ناشناختهای روبهرو
میشوند که خود از چگونگی آن هیچ گونه اطلاعی ندارند. در خیلی از موارد، این ترس و یا ترسها، در ابتدا رو به افزایش میگذارد و
پس از یک دوره بیرونریزی کاهش
پیدا کرده و خاتمه پیدا میکند این بیرونریزی ممکن است در خواب و به صورت کابوس هم اتفاق بیفتد.
شباهتهای عملکرد و نتایج بیان شده، همسویی روش درمانی این دو فرقه را نشان میدهد.
*بازگشت دوباره بیماری
یکی از مسائلی که هم در آیین در ریکی و هم در عرفان حلقه روی داده، از به کارگیری روشی مشابه حکایت دارد این است که در آیین
ریکی پس از فرادرمانی یا
درمان فرد، بیماری او بازگشته و بعضی مواقع نیز تشدید میشود در این باره در آثار نوشته شده درباره این آیین چنین آمده است:
درمان با ریکی میتواند سبب بروز دوباره بیماریهای پیشین گردد، نخستینبار، کنستانتین هرینگ، پزشک برجسته هومیوپات این
پدیده را مطرح کرد که به عنوان
«قانون بهبود هرینگ» شناخته شده است.
در دوران جدید، همین پدیده با جزئیات بیشتری توسط پزشک آلمانی دکتر ه. رک وگ توصیف شد. بر اساس یافتههای علمی او،
درمان ریکی میتواند زمینه بازگشت
مراحل گوناگونی چون اشباع سموم، تحلیل رفتن و بدخیمی را برای تبدیل به مراحل تخلیه، شادابی و سرزندگی فراهم کند. پدیدهای که
حاصل درمان ریکی است
چنین عمل میکند. بیماریهایی که قبلاً بیمار از آن رنج میبرده دوباره در جهت معکوس و در حد مختصری تجزیه میشوند.
در عرفان حلقه نیز در بسیاری از موارد، بیماریها پس از فرادرمانی تشدید یا به بیماری دیگری تبدیل میشود، البته طاهری بر این نظر
است که دلایل برگشت بیماری
اختیاری و غیر اختیاری است و بازگشت اختیاری، «… زمانی رخ میدهد که بیمار به صورتی اختیاری مرتکب تخلفاتی میشود که در
آن به نوعی نقش شعور کیهانی در
درمان، از طرف بیمار نادیده گرفته شده و یا مورد کتمان قرار گرفته است. نمونههای بارز این تخلفات، شک و تردید، انکار و ناسپاسی،
کتمان و نسبت دادن درمان به
جایی غیر از شبکه شعور کیهانیست…»
و در بازگشت غیراختیاری «این نوع بازگشت را بیمارانی خواهند داشت که مشکلات روان و ذهن، عامل اولیه و اصلی بیماری آنها
بوده و یا دچار مشکلات بینشی
باشند. در این صورت، بدون اینکه خود در بازگشت بیماری نقشی داشته باشند. بنابر ساز و کارهایی از سوی روان و ذهن، درمان آنها با مقاومت (دادگاه ویژه) روبهرو میشود که باعث بازگشت بیماری خواهد شد
نقد و بررسی تفکرات و ایدههای عرفان حلقه یا عرفان کیهانی
جمع بندی
نویسنده به شدت معتقد است که به نظر می رسد که همه ی عرفان های دینی را لزوماََ نمی توان عرفانی اساسا درست و حقیقی لقب داد چرا که ممکن است .
باعثتخریب و حتی تهریف ادیان گردد و ادیان را دستخوش تحریف یا حتی جعل و ابتذال نماید،
بسیاری از عرفانهای نوظهور خواسته و حتی ناخواسته تصویری غیر واقعی از منبع و منشا هستی، خدای متعال، به نسل بشر ارائه می کنند مانند گوساله سامری
و قوم یهود و ……
مازیار میر معتقد است که هر چند هدف نهاییِ شخصِ عارف، وصول به خداست، اما خدایی که در آن دین مطرح است، خدایی غیر حقیقی و غیر واقعی است؛
بنابراین، عرفانِ برآمده از چنین دینی، عرفانی غیر حقیقی نیز خواهد بود. به عنوان مثال، عرفان یهودی یا عرفان قبالا، هر چند برآمده از آیین یهود است، اما به دلیل
تحریفی بودن یهودیت، عرفان آن نیز نمی تواند عرفان حقیقی باشد؛ بلکه عرفان کاذب دانسته می شود.
همچنین عرفان مسیحی را نمی توان بهیچ وجه عرفان حقیقی دانست؛ زیرا هر چند عرفان مسیحی برآمده از دیانت مسیحی است، اما دیانت مسیحیِ موجود،
دیانتی تحریفی و بلکه جعلی است. بنابراین، عرفان حقیقی، عرفانی است که از دینی حقیقی و واقعی برآمده باشد. عرفان حقیقی نه تنها هدفی حقیقی و
واقعی را دنبال می کند؛ بلکه در آموزه های سیر و سلوکی خود نیز کاملاََ تابع شریعت و دین حقیقی است.
به نظر می رسد که عرفان حقیقی عرفانی است که تنها راه وصول به معشوق و منبع حقیقی هستی، خدای متعال، را جلب رضایت او و عمل به دستورات او می
داند. بنابراین، برای طی طریق وصول به معشوق، گوش به زنگ سخنان او است؛ گوش به زنگ فهم خواسته ی معشوق است تا به همان صورتی که او می خواهد
رفتار کند. و از راهی که او نمی پسندد، پرهیز نماید. زیرا معنا ندارد برای رسیدن به معشوق، به رفتارهای خلاف خواست و اراده او روی
آوریم! خدای متعال نیز پیام و خواسته های خود را به صورت شفاف، دست نخورده و معصومانه، توسط آخرین فرستاده ی خود در
اختیار بشر قرار داده است. و در این زمینه هیچ ابهام و نقطه کوری وجود ندارد.
مازیار میر معتقد است عرفان حقیقی عرفانی است که هم غایت آن و هم روش وصول به آن غایت، برآمده از دین حقیقی و واقعی و
معصوم باشد. هر نوع عرفانی که غیراز این باشد، در زمره ی عرفان های کذاب و دروغین و ماسونی و برای اهدافی غیر از رسیدن به
خدا و تعالی انسان خلق شده است اری گوساله سامری از جنسی دیگر و برای اهدافی دیگر …..
مازیار میر منتقد پژوهشگر و تحلیگر
منابع
کتاب استادی در مذاکره نوشته دکتر مازیار میر
۱٫ انسان از منظری دیگر، ص.۱۸
۲٫ عرفان کیهانی، ص۵۱٫
۳٫ ر. ک. ویکیپدیا: فرادرمانی و نیز سایت www. mataheri.com اطلاعیه یکم آبان ماه ۱۳۸۹٫
۴٫ فرادرمانی یا سراب درمانی، جهان نیوز تاریخ بازدید: ۵/۵/۱۳۹۰.
۵٫ فرادرمانی و حلقه عرفان، خبرگزاری آفتاب.
۶٫ از فرادرمانگری تا ارتداد، صدای آلمان دویچه وله. بازبینیشده در ۲۰۱۱/۵/۱۸٫
۷٫ سخنرانی دکتر مازیار میر در دانشگاه تهران ۱۱/۹/۲۰۱۱٫
۸٫درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفان های کاذب/ احمدحسین شریفی/ ص: ۳۷ و ۳۸
۹٫تشعشع دفاعی/ نسخه ۴/ صفحه ۷
. کتاب «حلقه اسارت» به قلم جمعی از استادان حوزه و دانشگاه