کتاب مکالمات یا سخنان برگزیده کنفوسیوس مشهورترین همه آثاری است که به پیشوا و رهبر اخلاقی نامدار چین منسوب است.

کنفوسیوس چنانکه از کتاب مکالمات برمی آید، در دوره ای می زیست که فضائل اخلاقی نقصان گرفته وشیوه پسندیده پادشاهان باستانی چین در حکومت متروک

مانده و قفساد و تباهی در کار جامعه رخنه کرده بود.

کنفوسیوس فیلسوف، نظریه‌پرداز سیاسی و معلم چینی است که در چین باستان زندگی می‌کرد.[۱] وی در ۵۵۱ پیش از میلاد در ایالت کوچک لو که امروزه

بخشی از استان جدید شاندونگ است متولد شد و در ۴۷۹ پیش از میلاد در گذشت. والدینش، که در زمان کودکی او زندگی را بدرود گفتند، او را کونگ-چیُو (به

معنی تَپه) نامیدند. کنفوسیوس از کلمهٔ کونگ فوزِ، به معنای «استاد بزرگ، کونگ» گرفته شده‌است. آموزه‌های کنفوسیوس اجتماعی بودند نه مذهبی. او هرگز ادعا

نکرد از جانب خدا آمده‌است یا حقیقت در انحصار اوست. از خود هیچ اثر مکتوبی به جای نگذاشت اما پس از مرگش برخی از شاگردانش گفته‌های او را در کتابی به

نام منتخبات کنفوسیوس منتشر کردند. کنفوسیوس از همهٔ فلاسفهٔ چین در دنیا نام‌آورتر است. عمده‌ترین کار کنفوسیوس این بود که هر آنچه که از فرزانگان کهن

برگزیده بود، گرد آورد و بر مبنای این میراث یک نظام جامع فلسفی بنیاد نهاد. این فلسفه در طی بیست و پنج قرنی که چراغ راه ملت چین بوده‌است توانسته عادات

و تفکر ملت چین را شکل ببخشد. جامعهٔ مورد نظر او در واقع خانواده‌ای بزرگ است که بر ساختاری سلسله مراتبی، مشتمل بر روابط پنجگانهٔ فرمانروا و فرمانبردار،

پدر با فرزند، شوهر با زن، برادر بزرگتر با برادر کوچکتر و دوست با دوست مبتنی است. در این جامعه انسان‌ها به یکدیگر احترام می‌گذارند و نسبت به همدیگر عشق

می‌ورزند. از نظر کنفوسیوس، در یک حکومت نیک باید سه هدف اساسی مد نظر باشد: مواد غذایی باید به فراوانی فراهم شود؛ سپاه باید منظم و درستکار باشد و

اعتماد مردم به حکومت باید کامل باشد. اندیشه کنفوسیوس اندیشه‌ای انسان محور است. وی اولین گام برای شناخت و کشف اصول و مبانی سیاست را شناخت

و تحلیل انسان می‌داند و هدف وی رستگاری انسان است و معتقد است که همه چیز تا زمانی وجود دارد که با انسان هماهنگی داشته باشد و انسان ذاتاً و فطرتاً

دارای سرشت پاکی است که در معرض فساد و انحراف قرار می‌گیرد و جوهر وجودی انسان ریشه در تاریخ دارد؛ بنابراین این تاریخ است که مشخص کننده اصل و

بدل انسان می‌باشد؛ لذا بنابر باورهای وی بایستی تاریخ را خوب شناخت تا عوامل فساد را کشف نمود.

 

کنفوسیوس را سقراط چینی نیز خوانده‌اند و این مخصوصاً از آن روست که فلسفهٔ وی بیش از هر چیز به انسان و اخلاق انسانی نظر دارد و به آسمان‌ها نگاه

نمی‌کند. از مخاطب می‌پرسد که «چون تو در باب زندگی هیچ نمی‌دانی دربارهٔ مرگ چه خواهی دانست؟» منطق نظری کنفوسیوس مبتنی بر این نکته بود که

انسان بداند بر چه چیز می‌تواند علم داشته باشد و بر چه چیزی نمی‌تواند. هدف فلسفه او این بود که از طریق تربیت نفس انسان کامل به‌بار آورد. کنفوسیوس

دینی به معنای حقیقی تأسیس نکرده‌است و از اینرو نمی‌توان او را جزو پیامبران ادیان جهان امروزی مانند دین برهمنی، زرتشتی یا عیسوی به‌شمار آورد، زیرا این

ادیان همه احکامی برای زندگی افراد بشر و مکافات و مجازات برای اعمال مردم در دنیا و آخرت و قواعد و شرایطی برای اجرای آداب و رسوم مذهبی برقرار کرده‌اند،

لیکن در تعلیمات او چیزی از این مسائل نمی‌توان یافت. اما همه تصدیق می‌کنند که او بانی مذهب رسمی دولت چین است. این مذهب در حقیقت یک فلسفه

اخلاقی می‌باشد که با جامهٔ قدسیت دینی آراسته شده‌است. به عبارت دیگر دین کنفوسیوس نوعی وحدت وجود است و برای شرح آن به مردم مغرب زمین بهتر

است آن را با فلسفهٔ اسپینوزا مقایسه کرد. آنچه کنفوسیوس آورده‌است عقیده و الاهیات نیست، بلکه دستور اخلاقی عالی اشرافی و راه انسان برتر است.[۶]

نزد کنفوسیوس به یک دستگاه فلسفی متعارف، یعنی ساختار سازگار شده‌ای از منطق و فلسفهٔ اولی و اخلاق و سیاست که همه تابع فکری اصلی باشند،

برنمی‌خوریم.

او خود را نیازمند چنین دستگاه گسترده‌ای ندید و فقط با ذهن نقاد، به آموزش پرداخت و بر فکر و ذهن شاگردان اثر گذاشت. چون می‌خواست فلسفه را در عمل و

کارهای حکومتی به کار ببرد از فلسفهٔ فراطبیعی رو برگرفت و کوشید ذهن شاگردان را از مسائل رازدار یا آسمانی برگرداند:

افکار کنفوسیوس از تجارب اساسی و قدیمی مذهبی ناشی نبود، با وحی و الهام ارتباطی نداشت و آن را نمی‌شناخت. عقیده نداشت که حیات آدمی تجدید خواهد

شد. بهر جهت مردی صوفی مشرب نبود. نیز از زمرهٔ فردگرایان محسوب نمی‌گشت.

او بقدری از پرداختن به مسائل لاهوتی رویگردان بود که مفسران امروزی آثارش، او را ندانم‌گرا (Agnostic) می‌دانند. تنها نکته‌ای از فلسفهٔ کنفوسیوس که در

متافیزیک می‌گنجد این بود که او در همه نمودها وحدت می‌دید و می‌کوشید بین قواعد رفتار درست و نظام طبیعت هماهنگی پایداری پیدا کند.

اندیشه‌های کنفوسیوس، اندیشه‌هایی دینی نیست، بلکه اندیشه‌های وی مربوط به فلسفه، اخلاق، فرهنگ و کشورداری است. در واقع، کنفوسیوس در عرصه‌های

مختلف اندیشه‌های خاص خودش را داشت؛ مثلاً در عرصه سیاسی عقیده داشت کشور را باید با اخلاق و آداب خوش و نه به زور ارتش، اداره کرد. و در عرصه

فلسفه گفته‌است انسان‌ها شخصیت‌های ذاتی نزدیک به هم دارند و بر اثر تفاوت در سطوح تحصیلی و محیط‌های زندگی، سرنوشت آن‌ها با یکدیگر متفاوت است؛

بنابراین، او مدعی بود که هر نفر باید تحصیلات کسب کند. این اندیشه در زمانی که فقط اشراف حق درس خواندن داشتند، بسیار چشمگیر بود. او خودش هم به

اجرای این اندیشه پرداخته و آموزشگاه‌های فراوانی ایجاد کرد و هزاران شاگرد را با دریافت مبلغ بسیار کمی شهریه، تربیت کرد. خلاصه این که اندیشه‌های او بسیار

فراگیر و گسترده‌است و آنچه محور یا هسته مکتب او است، امروز هنوز هم از جمله موارد بحث‌انگیز است.

در کنفوسیانیسم رابطه آسمان و زمین پس از خلقت قطع می‌شود و خداوند امور انسان را به دست خود انسان می‌سپارد تا به برکت عقل و حکمت راهی برای خود

انتخاب کند در نتیجه تاملات فلسفی راهگشای امور عالم است.

فلسفه کنفوسیوس به‌طور خلاصه آئینی برای هماهنگی و هارمونی خوانده می‌شود. هماهنگی انسان با طبیعت، هماهنگی در روابط بین فردی و حتی هماهنگی

در همه زمینه‌های اقتصادی و سیاسی. فلسفه آموزشی کنفوسیوس هم به تبع اهمیتی که برای هماهنگی قائل بود، به مسئولیت انسان در حفظ و نگه‌داری این

هماهنگی در همه ارکان زندگی می‌پرداخت.

سخنان زیبا و آموزنده كنفسيوس

 

ثروت و افتخاري كه از راه نامشروع به دست امده مانند ابري زودگذر است.كنفسيوس

 

•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

آماده شدن برای دستگیری از پیران و وفاداری نسبت به دوستان و مهر ورزیدن به مردم آرزو من است. كنفسيوس
•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

شرافتمند هر چه را می خواهد در خود میجوید و دون و فرمایه در دیگران!كنفسيوس

 

•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

مرد آزاده پيوسته مي كوشد كه در گفتار آهسته و در كردار خود كردار خود تند و سريع باشد .كنفسيوس

 

•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

خود را به چيزهاي كوچك گرفتاركردن ٬ ازكارهاي بزرگ بازماندن است .كنفسيوس

 

•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

هیچ اندیشه‌ی بدی را در سر یا دل خود جای مده.كنفسيوس

 

•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

اغلب مردم گله‌وار گرد هم می‌نشینند، بی‌آنکه درباره‌ی اوضاع عمومی و تکالیف اجتماعی خود کلمه‌ای به زبان آرند، بلکه تنها از گفتن و شنیدن گفتارهای هزل و یاوه

خوشحال و شاد می‌شوند و می‌خندند. به راستی این مردم را به راه راست آوردن، بسیار دشوار است. كنفسيوس

 

•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

من از یاد دادن آنچه یادگرفته بودم، هرگز خسته نشدم. این یگانه خدمت ناچیزی است که نسبت به خودم می‌توان انجام داد.كنفسيوس

•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

اگر غذایی نامطبوع بخوری، آبی ناگوار بنوشی و بر خم بازوانت بالین بسازی، هنوز می توانی سرور و شادمانی را بیابی كنفسيوس

 

•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

موفقيت به همان اندازه شكست خطرناك است کنفسیوس

 

•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

بردن همه چیز نیست ؛ امّا تلاش برای بردن چرا .كنفسيوس

 

•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

با زنی ازدواج کنید که اگر مرد می بود بهترین دوست شما می شد . كنفسيوس
•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

اطفال بيشتر به دستور و سرمشق محتاجند تا انتقاد و عيب جويي. كنفسيوس

 

•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

زمانيكه دانش يك مرد براي موفقيت كافي است. ولي تقواي او كافي نيست. هر چه را كه او ممكن است بدست آورد دوباره از دست خواهد داد. كنفسيوس

 

•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

مرد بزرگ با روی خوش رد می کند و مرد کوچک با روی ترش می پذیرد. كنفسيوس

 

•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

از اشتباهات خود شرمنده نشويد و آن را جرم ندانيد .   كنفسيوس
•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

اگر به خطا رفتي، از برگشتن واهمه نداشته باش . كنفسيوس

 

•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

به جاي اينکه به تاريکي لعنت بفرستيد يک شمع روشن کنيد.كنفسيوس

 

•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

نه از خودت تعريف کن و نه بدگويی. اگر از خودت تعريف کنی قبول نمی‌کنند و اگر بدگويی کنی بيش از آنچه اظهار داشتی تو را بد خواهند پنداشت….كنفسيوس
•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

اگر یک سال ثمر از کاری خواستی گندم بکار، واگر دو سال خواستی درخت بکار ، و اگر صد سال ثمر خواستی مردم را تربیت نما كنفسيوس

 

•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

هر چيزي که در زندگي من يافت مي شود نتيجه همکاري و صيميت زن من است . كنفسيوس

 

•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

اگر غذايي نامطبوع بخوري، آبي ناگوار بنوشي و بر خم بازوانت بالين بسازي، هنوز مي تواني سرور و شادماني را بيابي ” كنفسيوس
•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

برگ در هنگام زوال می افتدمیوه در هنگام کمال می افتدبنگر که چگونه می افتی چون برگی زرد و یا سیبی سرخ كنفسيوس

 

•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.•

 

در زندگی انسان سه راه دارد:

راه اول از اندیشه می‌گذرد،این والاترین راه است.

راه دوم از تقلید می‌گذرد، این آسان‌ترین راه است.

و راه سوم از تجربه می‌گذرد، این تلخ‌ترین راه است. کنفسیوس

 

•.•.•.•.•.•.•.•.•.• سخنان كنفسيوس •.•.•.•.•.•.•.•.•.• 

 

عشق مي تواند در مكانهاي عجيب و غريب پنهان شود مي تواند در پس چهرهايي دوستانه مخفي شود
عشق درست وقتي كه تو انتظارش را نداري مي ايد عشق مي تواند در گوشه اي تنگ و تاريك پنهان شود
عشق به سمت كساني كه در جوستجويش هستند مي ايد عشق مي تواند در تلالو رنگين كمان مخفي شود
عشق حتي مي تواند در ساختار مولكولي هر چيز نيز رسوخ كند و عشق پاسخي به همه پرسشها است.

كنفسيوس

 

Views: 11

دسته‌ها: دسته‌بندی نشده