اخلاق حرفه اي در روابط بين وکلا و مشاوران حقوقی

اخلاق حرفه اي در روابط بين وکلا و مشاوران حقوقی
دی ۹, ۱۴۰۲
10 بازدید

اخلاق حرفه اي در روابط بين وکلا و مشاوران حقوقی   mazyarmir.com@gmail.com https://www.aparat.com/mazyarmir https://www.aparat.com/zabane_badan https://t.me/Iranian_leadership_school https://www.instagram.com/mazyare.mir https://www.linkedin.com/in/mazyarmir  مازیارمیر فرازهایی از درسهای مرحوم زنده یاد پروفسور امیرناصر کاتوزیان معمار علم حقوق ایران   …..شرافت حقوق در ان است که ما از مجموعه قواعدی که در دست داریم راهی را برای رسیدن بهتر به عدالت مهیا کنیم […]

اخلاق حرفه اي در روابط بين وکلا و مشاوران حقوقی

 مازیارمیر

فرازهایی از درسهای مرحوم زنده یاد پروفسور امیرناصر کاتوزیان معمار علم حقوق ایران

 

…..شرافت حقوق در ان است که ما از مجموعه قواعدی که در دست داریم راهی را برای رسیدن بهتر به عدالت مهیا کنیم ، در غیر این

صورت اطاعت کردن در این راه هرگز کفایت نمی نماید و ما به عنوان انسان وظیفه‌ای بسیار خطیر  و سر نوشت ساز بر عهده داریم.

یادمان باشد که در بسیاری از موارد به نظر می‌آید که اساسا این دو کلمه نزدیک و یا مترادف هم هستند ولی باید بدانیم که عدالت

جنبه کاملا نوعی دارد در حالی که انصاف بیشتر شخصی است. در واقع عدالت اقتضاء می‌کند که بدهکار بدهی خود را به طلبکار در

اسرع وقت و در زمان وعده تعدیه نماید ولی انصاف حکم می‌کند که اگر کسی ثروتمند بود در مورد کسی که بدهکار و ناتوان است،

انصاف را رعایت کرده و بدهی را به صورت اقساط بگیرد.

یادمان باشد که  رسالت حقوقدانان کشور ما این است که قوانین را با عدالت تطبیق دهند و قوانین را طوری تنظیم کنند که احتیاجات

ما برآورده شود. نظام حقوقی کشور باید بیشتر به عدالت نزدیک شود و گرایش حقوق‌مان را به سوی عدالت افزون کنیم.

اهمیت و جایگاه اخلاق حرفه وکالت

 

اهمّیت اخلاق حرفه ای در مشاغلی مانند حرفه وکالت و به طور اخص وکالت دادگستری، به نحو چشمگیری با امانتداری و حفظ اسرار

دیگران سر و کار دارد. بدون تردید، وکیل در راستای اجرای درست وظایف حرفه ای و رسالت والا و تکالیف دشوار خویش، باید از

اختیارات و حقوق شایسته حرفه ای متناسب با آن برخوردار باشد. لیکن آنان باید از هرگونه اعمالی که به نوعی باعث تخدیش افکار

عمومی و موکلان نسبت به شأن و منزلت حرفه وکالت دادگستری است، پرهیز نمایند.ماهیت امر وکالت

ماهیت حقوقی وکالت نیز از عقود امانی است و انعقاد آن مسبوق به جریان اعتماد و اطمینان بین وکیل و موکل است. موکل مسائلی
را با وی در میان می گذارد که شاید با محرم ترین خویشاوندان یا دوستان خود مطرح ننماید، و به نوعی او را در آن موضوع خاص
حاکم بر سرنوشت خود می کند. زیرا غالباً افراد هنگامی که گرفتار مصیبتی می شوند سراغ وکیل می روند. بنابراین علاوه بر حفظ اسرار،
شایسته است وکیلی که در موضوع مطروحه تخصص و تجربه خاصی ندارد از ابتداء با موکل خود صادقانه رفتار کند. چرا که در پی
انعقاد قرارداد وکالت، هم چشم امید موکل به نتیجه کار اوست و هم پیروزی در هر دعوایی برگ زرینی در سوابق هر وکیل به حساب
می آید.
در چنین شرایطی فقط اصول و قواعد و مضامین اخلاق حرفه ای است که می تواند به این رابطه پیچیده شکل منطقی دهد و وکیل را
از اندیشیدن به حق الوکاله بالا در پرونده ای که شانس موفقیت ندارد باز دارد. نگاهی به مضامین سوگند نامه ها که هنگام اخذ پروانه
انشاء می شود و معمولاً در بالای میز کار وکلا نصب شده، همواره تذکری به پایبندی بر این اصول تلقی می گردد.
در آموزه های دینی نیز از لسان گهربار امام حسین(ع)، بیان شده احتیاج انسان ها به ما،‌ نعمتی است که خداوند نصیب ما کرده است
(إنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَيكُم مِن نِعَمِ اللّهِ عَلَيكُم، فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ فتجوزُوا النِّعَم؛…) بنابراین باید توجه نمود، قبول وکالت ضمن اینکه فرصتی
برای خدمت به مردم تلقی می شود، بدیهی است در امری که وکیل تخصص ندارد، هیچگاه نمی تواند رافع نیازهای مخاطب خود
باشد.
از طرفی دیگر یکی از موارد تأکید در آیین نامه وکالت دعوت جدّی طرفین به صلح و سازش،‌ به عنوان یک تکلیف اخلاقی است. لذا اگر
بطور مثال تذکر به آثار طلاق و آگاه نمودن زوجین از عوارض پس از آن از جمله افسردگی و سرنوشت فرزندان طلاق، بر حق الوکاله
مأخوذه ترجیح یابد، نباید در روزنامه های مختلف شاهد تبلیغات رنگارنگ در تسهیل امر طلاق توافقی باشیم. ضمن اینکه حسب
مقررات جاری اساساً امر تبلیغ در شغل وکالت ممنوعیت قانونی دارد.
گرچه به لحاظ حساسیت این حرفه دادسرا و دادگاه انتظامی در کانون وکلا و نیز مرکز امور مشاوران به تخلفات خاص این حرفه
رسیدگی و خاطی را مجازات می کند، لیکن حاکمیت اخلاق در روابط بین وکیل و موکل بر آراء هر محکمه ای ترجیح دارد. بنابراین
پایبندی تک تک وکلا به نظام نامه اخلاقی وکالت که می تواند موجب ایجاد جو اعتماد و احساس امنیت برای مراجعین آنها باشد، از
جایگاه ویژه ای برخوردار است.
اصل مهم و انکار ناپذیر عدم امکان تضمین نتیجه دعوی و تطویل دادرسی توسط وکیل دادگستری

از نظر کلی وظیفه هر وکیلی تشخیص حق از باطل و اجرای دقیق قوانین با تنظیم دادخواست، طرح دعوی و بیان درست خواسته،

دفاع مبتنی بر تجربه و توان علمی با اتکاء بر ادله ای است که باید بر آنها مدیریت صحیح شود. بعلاوه با حضور بموقع در زمان مقرر در

دادگاه و مهم تر از همه تعامل با دادگاه در جهت سیر عادی و قانونی پرونده به تشخیص و احراز موضوع، دادگاه ها را یاری کند. اینکه

برخی افراد تصور می کنند وکیل قادر به حل و فصل پرونده به هر شکل ممکن است، بطور کلی تصور معقولی نیست زیرا وکیل در

مقابل طرف دعوی، دفاع متناسب با هر پرونده ای را برعهده می گیرد و بنابراین نباید هیچ تعهدی برای حصول نتیجه به موکل بدهد.

از طرفی دیگر تعیین اوقات دادرسی نیز با دفتر دادگاه می باشد، و به همین جهت وکیل نقشی در تسریع یا طولانی شدن جریان

دادرسی ندارد و حق دادن تضمین در موعد و مدت مشخصی ندارد.

 

چگونگی طرح دعوی در دادسرای انتظامی وکلا

 

شکایات واصله از وکیل به صورت كتبي يا شفاهي به كانون وكلايي كه آن وكيل در آن عضو است ارائه می شود. علاوه بر شاكي، رئيس
كانون وكلا، رئيس شعبه اول دادگاه عمومي شهرستان، رئيس شعبه اول دادگاه تجديد نظر و دادستان مي توانند تخلف وكيل را به
صورت كتبي به اطلاع دادسراي انتظامي وكلا برسانند.
شكايت كتبي شاكي در دفتر كانون ثبت مي شود و شكايت شفاهي در صورت مجلس نوشته شده و به امضاي شاكي مي رسد. اين
شكايت به دادسراي انتظامي وكلا و نزد دادستان انتظامي كانون ارسال مي شود.
رسيدگي به تخلف وكيل در دادسراي انتظامي وكلا آغاز مي شود. اين دادسرا به اتهامات وكيل رسيدگي مي كند و اگر آنها را وارد
تشخیص داد، كيفرخواست صادر و پرونده به دادگاه انتظامي وكلا ارجاع می شود. در صورت عدم احراز تخلف، قرار منع تعقيب صادر
مي شود و بدين ترتيب ، شكايت شاكي رد مي شود.
از طرفی دیگر، در صورتی که دادستان تخلفی از وکیل مشاهده کند که قابل تعقیب باشد، مراتب را کتباً به دادسرای انتظامی وکلا اطلاع
می‌دهد، دادسرای انتظامی پس از رسیدگی در صورتی که موضوع را قابل تعقیب تشخیص دهد، پرونده را با صدور کیفرخواست به
دادگاه انتظامی وکلا ارسال می‌کند و در غیر این ‌صورت نظر خود را با ذکر دلیل به دادستان، اطلاع می‌دهد و اگر نظر دادسرای انتظامی
وکلا مورد قبول مشارالیه نبود، می‌تواند رأساً از دادگاه انتظامی وکلا رسیدگی به موضوع را تقاضا کند.
دادسرای انتظامی هر گونه تخلف در موضوعیت حق الوکاله را رسیدگی می‌کند. رسیدگی به خواسته استرداد حق الوکاله توسط شکات در
صلاحیت دادسرای انتظامی نیست، اما دادسرای انتظامی هر گونه تخلف در موضوعیت حق الوکاله را مورد رسیدگی قرار می
دهد.

عدالت قابل تربیت نیست هر کاری که انجام دهیم نتیجه آن را می بینیم و خطاهایی که از ما سر می زند تازیانه ای را به وجود می آورد که با آن مجازات می شویم

«ویلیام شکسپیر»

نکته بسیار مهم و حیاتی مراحل رسیدگی شکایات در دادسرای انتظامی
پرونده پس از تشکیل تحت رسیدگی دادیاران دادسرای انتظامی کانون قرار می‌گیرد و دادیار مربوطه پرونده در صورتی که مقتضی
بداند از اصحاب شکایت دعوت به عمل آورد و متعاقب این‌که پرونده آماده اتخاذ تضمیم شد، مبادرت به صدور قرار می‌شود و قرارهای
صادره مورد ملاحظه دادستان انتظامی قرار می‌گیرد، در صورتی که پرونده منجر به صدور قرار تعقیب وکیل مشتکی عنه شود و دادستان
با آن موافقت کند مبادرت به صدور کیفرخواست می‌شود و پرونده به دادگاه انتظامی جهت رسیدگی ارسال می‌شود.
در صورتی که پرونده منجر به قرار منع تعقیب وکیل مشتکی عنه شود و دادستان با آن موافقت کند، مراتب به شاکی ابلاغ و
درصورتیکه شاکی اعتراض کند پرونده جهت رسیدگی به دادگاه انتظامی ارسال خواهد شد، نسبت به احکام دادگاه انتظامی نیز رییس
کانون و دادستان و همچنین در خصوص مجازات‌های از درجه ۴ به بالا محکوم علیه می‌توانند درخواست تجدید نظر کنند و دادگاه
انتظامی مبادرت به رسیدگی کرده و ممکن است حکم صادره را تأیید یا حکمی را که مقتضی بداند صادر کند.مجازات وکیل متخلف
حداقل مجازات برای متخلفان حرفه وکالت توبیخ و حداکثر مجازات محرومیت دائم از شغل وکالت است.مستفاده از ماده ۷۶ آیین
نامه لایحه استقلال حداقل مجازات برای متخلفان حرفه وکالت توبیخ و حداکثر مجازات محرومیت دائم از شغل وکالت پیش بینی شده
است.

 

متن سوگند نامه وکلای دادگستری به شرح زیر است :

 

« در این موقع که می خواهم به شغل شریف وکالت نائل شوم به خداوند قادر متعال قسم یاد می کنم همیشه قوانین و نظامات را محترم شمرده و جز عدالت و احقاق حق منظوری نداشته و بر خلاف شرافت قضاوت و وکالت اقدام و اظهاری ننمایم و نسبت به اشخاص و مقامات قضایی و اداری و همکاران و اصحاب دعوی و سایر اشخاص رعایت احترام را نموده و از اعمال نظریات سیاسی و خصوصی و کینه توزی و انتقام جویی احتراز نموده و در امور شخصی و کارهایی که از طرف اشخاص انجام می دهم راستی و درستی را رویه خود قرارداده و مدافع از حق باشم و شرافت من وثیقه این قسم است که یاد کرده و ذیل قسم نامه را امضا می نمایم» .

مجازات تخلف از قسم، مجازات انتظامی درجه 5 یعنی ممنوعیت از سه ماه تا سه سال از اشتغال به وکالت است .

با دقت در اجزاء سوگندنامه آشکار می شود وکیل دادگستری نه تنها مکلف به رعایت ضوابط قانونی است، بلکه ناچار است بایسته های اخلاقی را در انجام وظایف شغلی – و حتی در امور شخصی خود- پاس دارد .

اینکه پاسداشت همه اجزاء این سوگندنامه عملاً تا چه حد ممکن است ، پرسشی است که پاسخ آن بحث و تامل بسیار را می طلبد. اما باید توجه داشته باشیم معمولاً در سوگندنامه ها بایدها و نبایدها به شکل آرمانی و حداکثری مطرح می شوند تا آنهایی که سوگند یاد می کنند همواره به هوش و به اصطلاح «در حال شدن» باشند و تلاش کنند تا خود را به آن اهداف آرمانی برسانند.

هر چند هیچ چیز از محدوده سوگندنامه بیرون نمی ماند ، اما در عمل «اخلاق حرفه ای در وکالت دادگستری» در چند زمینه و جنبه قابل بررسی است :

-جنبه های اخلاقی ارتباط وکیل با موکل

-جنبه های اخلاقی ارتباط وکیل با کانون وکلا و همکاران

-جنبه های اخلاقی ارتباط وکیل با حکومت و دولت

-جنبه های اخلاقی ارتباط وکیل و با طرف دعوی و وکیل او

-جنبه های اخلاقی ارتباط وکیل با مردم جامعه
بررسی مفصل این موارد در حوصله این مقاله نیست و ناچاریم به اشاراتی کوتاه اکتفا کنیم .

رابطه وکیل و موکل

این جنبه اخلاق حرفه ای شاید مهمترین وجه اخلاق حرفه ای وکیل دادگستری باشد . وکیل در روابط خود با موکل باید موارد ذیل را رعایت کند :

الف- صداقت، در زمینه :

1-توانایی های علمی و فنی و امکانات و ارتباطات خود ، که در موفقیت موکل می تواند تاثیر مثبت یا منفی داشته باشد .

2-میزان احتمال موفقیت موکل در دعوا (بدون تضمین درصد و فقط به صورت ردّ یا قبول کار) .

3-بیان اینکه وجوهی که موکل می پردازد دقیقاً بابت چیست (مثلاً هزینه دادرسی، حق الوکاله، هزینه کارشناسی و غیره)

ب- صراحت ، در مورد :

1-بیان آنچه در بند الف آمد بدون هیچ پرده پوشی یا مبهم گویی

2-مسائل و موضوعاتی که در جامعه در مورد روشهای پیشبرد کارها مطرح است . وکیل باید صریحاً به موکل بگوید که با این عوامل و عوالم آشنایی و سر و کار ندارد و نمی خواهد چیزی در این موارد از موکل خود بشنود . اگر موکل امکانات و ارتباطات فراقانونی و فوق العاده ای برای پیشرفت کارش دارد، وکیل حتی به آگاهی از آنها هم مایل نیست .

3- اینکه تعهد وکیل به «ایجاد وسایل پیروزی موکل در دعوا، با توجه به قوانین و مقررات است» نه «حصول نتیجه مثبت قطعی برای موکل» .

4- اینکه پرداختهای موکل هیچ ارتباطی به نتیجه کار ندارد و نتیجه قابل تضمین نیست .

پ- امانت ، در :

1-حفظ اسرار موکل در همه حال و با نهایت دقت و وسواس

2-حفظ مدارک و اسناد موکل

3- حفظ وجوه یا اموال مربوط به موکل که در نتیجه انجام کار وکالتی در اختیار وکیل قرار می گیرد .

از جهت اخلاق حرفه ای و مسئولیت انتظامی بازگرداندن مدارک و اسناد و وجوه و اموال به موکل نباید موکول به تسویه حساب حق الوکاله شود . البته بهتر است وکیل روابط مالی خود را با موکل چنان تنظیم کند که اصولاً چنین حالتی به وجود نیاید .

ت- استقلال

1-درست است که وکیل در قبال خدمت خود از موکل پول می گیرد اما باید همواره به یاد داشته باشد که مستخدم و کارمند موکل نیست و این موضوع را به موکل –به ویژه موکلین ثروتمند و قدرتمند- تفهیم کند .

2-در نتیجه هر چند وکیل برای احقاق حق موکل با استفاده از ابزارهای قانونی اقدام می کند، اما مکلف به اجرای منویات موکل – در جایی که با اصول اخلاقی یا نظر حقوقی وکیل سازگاری ندارد- نیست .

رابطه وکیل با مراجع قضائی

اینکه وکیل با مراجع قضائی کار می کند امری بدیهی و واضح است . بدون وجود داسرا و دادگاه و قاضی، وجود وکالت و وکیل قابل تصور نیست .
بنابر این رابطه وکیل با این مراجع مقوله ای بسیار جدی، بسیار دقیق و در عین حال چند وجهی خواهد بود:

الف- رعایت حرمت مرجع و مقام قضائی – حتی در حد افراط – و لو اینکه وکیل بر مبنای اطلاعات شخصی، از فسق و فساد فردی که پرونده نزد او مطرح است ، آگاه باشد .چون آنچه محترم است مفهوم «دادگاه» است نه مصادیق جزئی .

ب- نظارت جدی و مستمر و بدون اغماض :

اگر وکیل متوجه وجود انحراف و فساد در مرجع قضائی یا اداری شد و اطمینان کافی بر صحت اطلاعاتش پیدا کرد در اقدام نسبت به اعلام موارد به مراجع نظارتی نباید تردید کند .

این بهانه که مشهور شدن به «وکیلی که شکایت می کند» ممکن است به کارهای بعدی او در دادگاهها لطمه بزند، برای عدم اقدام و اعلام قابل پذیرش نیست

پ- کمک به محکمه در رسیدن به تصمیم درست:

این کار در حالتی که وکیل در پذیرش دعوا دقت کافی کرده و با اطمینان نسبی به پیشرفت کار ، پرونده را قبول کرده باشد، کار دشواری نخواهد بود .

ت- آوازه گری و تبلیغ در مورد قوتها و ضعفهای تشکیلات قضائی، بدون ذکر مصادیق .

محاسن خوبان را به خودشان و روسا و مسئولانشان و ضعفها و اشکالات جزئی را به خود مراجع قضائی(و نه مسئولانشان ) باید تذکر داد .
اما اشکالات و ایرادات وقتی به حد انحراف و فساد برسد موضوع بند «ب» پیشگفته خواهد بود .

بدیهی است آوازه گری وکیل در مورد محاسن مراجع قضائی که با آنها سر و کار دارد در محفل وکلا می تواند به وسیله اشاعه محاسن و تشویق خوبان باشد و در مورد بدها نیز باید به همکاران -به طور محدود و محرمانه- هشدار داد .

رابطه وکیل با کانون وکلا و همکاران

الف- رابطه اخلاقی وکیل با کانون وکلا مبتنی است بر :

1-حمایت کامل و بی چون و چرا از کانون ، به ویژه از استقلال آن حتی در حد تعصب

2-ایفاء تکالیف مالی خود در قبال کانون

3-کمک در انجام وظایفی که کانون بر عهده دارد در حد توان

4-نقد منصفانه مدیریت کانون به طور مستمر

ب- ضوابط اخلاقی لازم الرعایه در روابط با همکاران :

1-رعایت احترام حتی در حد غلوّ

2-حفظ الغیب همکاران به ویژه نزد مراجع قضائی و دولتی و البته در جمع دوستان و همکاران .

3-سِرپوشی و حفظ حرمت و آبروی همکاران حتی وقتی به عنوان وکیل طرف مقابل مرتکب اشتباه بزرگی می شوند . البته با استفاده از این اشتباه برای حفظ حقوق موکل و پیروزی در دعوا (کاری ظریف و دقیق است . زیرا هم باید غبطه موکل را در نظر گرفت و هم آبروی همکار را)

4-کمک معنوی و مادی به همکارانی که نیاز به کمک دارند در حدّ توان .

اخلاق حرفه ای وکیل در رابطه با حکومت و دولت

الف- وکیل به مقتضای شغلش مجری قانون و مطیع آن است . اما در عین حال باید منتقد جدّی و پیگیر قوانین ضعیف یا بد و در حال تلاش دائم برای اصلاح اینگونه قوانین باشد .

همچنین وکیل اخلاقاً مکلف است در مقابل ضعف عملکرد یا اقدامات نادرست دولت و حکومت ساکت ننشیند . معیار و ملاک درستی و نادرستی عملکردها برای وکیل، قانون است.

ب- وکلایی که قبلاً کارمند دولت یا وکیل موسسه یا وزارتخانه ای بوده اند ، پس از خروج از خدمت دولت یا منتفی شدن رابطه وکالتی باید از پذیرش دعوا علیه سازمان یا وزارتخانه متبوع یا موکلشان ، خودداری کنند . این پذیرش ممنوع نیست اما اخلاقاً مذموم است .

اخلاق حرفه ای در ارتباط وکیل با طرف دعوا و وکیل او

الف- طرف دعوی برای وکیل «جناب آقا یا سرکار خانم خواهان یا خوانده یا متهم یا شاکی» است . حتی اگر طرف دعوا متهم به قتل و وکیل، وکیل مدعی خصوصی و ولیّ دم باشد . وکیل نباید نسبت به طرف دعوا بی احترامی کند حتی اگر به عدم حقانیت او اطمینان داشته باشد .

به عبارت دیگر وکیل مثلاً «صدور حکم قصاص آقای ………. متهم به قتل» را از دادگاه کیفری استان تقاضا می کند، بدون اینکه در گفتارش از ادب و نزاکت خارج شود .

همچنین به هر حال وکیل باید در مورد طرف دعوا انصاف را رعایت کند . اگر ضمن رسیدگی به لحاظ برخورد با دلایل محکم و قطعی به این نتیجه رسید موکلش به او دروغ گفته و حق با طرف دعواست ، بهترین کار این است که بلافاصله استعفا کند هر چند که ناچار به پس دادن حق الوکاله یا قسمتی از آن بشود . البته در اینگونه موارد هرگز به علت استعفا نباید اشاره کند . زیرا این اقدام از نظر منافع و غبطه موکل غیر اخلاقی – و شاید غیر قانونی- است .

ب- وکیل طرف دعوا در زمره همکاران و مشمول مواردی است که قبلاً گفتیم . در اینجا تصریح این نکته را لازم می دانیم . وکیل باید این مطلب را برای موکلش روشن کند که بی احترامی یا تعرض او را به وکیل طرف دعوا به هیچ وجه نمی پذیرد و تحمل نخواهد کرد و در صورت وقوع چنین رویدادی بلافاصله استعفا خواهد کرد (گفته اند احترام امامزاده با متولی است) .

اخلاق حرفه ای وکیل در ارتباطش با مردم و جامعه

با وجود همه تبلیغات سوء و کم بینی ها و سم پاشی ها ، اکثریت مردم به بیشتر وکلا اعتماد دارند و در مسائل مختلف – و نه فقط مسائل حقوقی قضائی و نه تنها به عنوان مشاوره حرفه ای – عقیده و نظر آنها را سوال می کنند . بنابراین وکیل باید :

الف- همواره آماده پاسخگویی به پرسشهای مردم در امور مختلف باشد و اطلاعات خود را به این منظور روزآمد کند.

ب- در آموزش مردم و تفهیم حقوقشان به آنها – به ویژه «حق دفاع»- کوتاهی نکند . البته از اظهار نظر در خصوص آنچه نمی داند باید پرهیز کند و عبارت جادویی «نمی دانم» یا «این نظر شخصی من است و ممکن است درست نباشد» را همواره به یاد داشته باشد .

پ- در به کار گرفتن الفاظ و ویژگیهای ظاهری خود دقت بسیار داشته باشد چون هر وکیل نماینده یک صنف و حرفه است . بنابراین قضاوت مردم نسبت به او صرفاً به خودش محدود نمی شود . این تعهد اخلاقی وکیل نه فقط در قبال مردم بلکه در مقابل جامعه وکالت است .

سخن پایانی اینکه اگر بپذیریم همگان حق دفاع دارند – که دارند و باید بپذیریم- آنگاه به این نتیجه می رسیم که وکیل باید تا جایی که ممکن است ، دستی را که برای کمک به سوی او دراز می شود بگیرد، مگر در یک مورد و آن موردی است که وکیل نسبت به آن ذهنیت منفی دارد و بیم آن می رود که این ذهنیت منفی او را در مرحله ای از دفاع ، از به کار گرفتن تمام توانش برای دفاع از موکل باز دارد…..

 

۰لطفا ما را در آپارات با عنوان بنیاد میر دنبال فرمائید

https://www.aparat.com/mazyarmir


حتما بخوانید: سوالات تستی اصول مدیریت و سرپرستی دکترمازیارمیر دانشگاه تهران

آموزش اصول وفنون مذاکره برای دانشجویانDBAدانشگاه تهران

چهارمین همایش بزرگ زبان بدن تهران

همایش بزرگ زبان بدن دانشگاه تهران

دوره ارتباط موثر مرکز آموزش بازرگانی تهران

جدیدترین کارگاه مذاکره و زبان بدن درتهران۱۳۹۶


 

 

Visits: 4

برچسب‌ها: