خلاصه کتاب برندسازی به معنای تجارت نوشته مت جانسون و تسا میسیاسک
خلاصه کتاب برندسازی به معنای تجارت
کتاب برندسازی به معنای تجارت
https://www.aparat.com/mazyarmir
https://www.aparat.com/zabane_badan
https://t.me/Iranian_leadership_school
https://www.instagram.com/mazyare_mir
https://www.instagram.com/mazyare.mir
https://www.linkedin.com/in/mazyarmir
یادداشت های کتاب: «برندسازی که به معنای تجارت است» نوشته مت جانسون و تسا میسیاسک
نام تجاری که به معنای کسب و کار است، توسط مت جانسون و تسا میسیاسک – در اینجا موجود است
📗 خلاصه یک جمله
ترکیب آخرین تفکر تجاری با روانشناسی، جامعه شناسی و مردم شناسی برای نشان دادن اینکه یک برند نمی
تواند به یک تجارت خدمت کند مگر اینکه با مردم ارتباط برقرار کند.
💬 نقل قول قاتل
برندها چه زمانی و تنها زمانی که برای مصرف کنندگان اهمیت دارند اهمیت دارند. آنها زمانی و تنها زمانی برای
یک شرکت دارایی هستند که معنی داشته باشند و در ذهن و زندگی اهمیت داشته باشند. معنای برندها اینگونه
است.»
🙋 توصیه می شود برای
متخصصان کسب و کار به دنبال درک بیشتر در مورد اینکه چرا برندسازی از منظر روانشناختی اهمیت دارد و چگونه
آن را به بهترین شکل انجام میدهد، به دست آورند.
یادداشت
هشدار: اینها یادداشت های شخصی من هستند و ممکن است اطلاعاتی را که کمتر مرتبط هستند یا قبلاً برای
من شناخته شده است، حذف کنند.
موردی برای برندسازی
ما در عصری زندگی میکنیم که محصولات – بهویژه محصولات دیجیتالی – به دلیل ایجاد و مقیاس (نسبتا) آسان در
حال رشد هستند.
اما ارزش محصول گذرا است و اغلب توسط رقبای با محصولات مشابه، ارزان تر یا به تدریج بهتر رقابت می کند.
برندگان در دنیای محصولات کسانی هستند که به بهترین نحو از زیرساخت بهره برداری می کنند.
از سوی دیگر، ارزش یک برند، قدرت ماندگاری بسیار بیشتری دارد و از معنای خاصی که برای مصرف کنندگان دارد،
نشأت می گیرد، مانند یک دوست خوب یا خانه شاد.
\”یک محصول مانند یک خانه است – چیزی است که شما خریداری می کنید. اما وقتی یک نام تجاری معنایی را
پشت محصولی که به آن روش شخصی و احساسی به مصرف کننده متصل می شود، ایجاد می کند، بیشتر
شبیه خانه می شود.
برندهای بزرگ در مقابل برندهای کوچک
مشتریان انتظارات متفاوتی از برندهای کوچک و بزرگ دارند:
برندهای کوچک: میتوانند داستان برند متمرکز، شخصی و انسانیتری را بیان کنند که با بازار آنها صحبت میکند و
سطح عمیقتری از مراقبت و ارتباط را نشان میدهد.
برندهای بزرگ: انتظار میرود قابل اعتماد باشند اما الهامبخش باشند، نیاز به جذب مخاطبان بسیار گستردهتری با
داستانهای گستردهتر و از جمله اینکه چگونه میخواهند بر جهان تأثیر بگذارند.
معنی و هدف برند
یک نام تجاری باید هدف خود را بیابد – هدف بالاتری که محصولش به آن کمک می کند.
مثال: Airbnb تصمیم گرفت که با بازیکنان موجود در قیمت رقابت نکند، بلکه احساسات عمیقتر «تعلق» به کاربران
خود را نشان دهد.
با این حال، معنای نام تجاری را نمی توان به تنهایی توسط خالق برند کنترل کرد، زیرا اغلب به صورت ارگانیک در
یک فرهنگ، گاهی اوقات به روش های غیرمنتظره، تکامل می یابد. و تا این حد، نام تجاری یک فرآیند ایجاد مشترک
بین یک تجارت و مصرف کنندگان آن است.
\”اگر زیبایی در چشم بیننده است، تصویر برند نیز همینطور است.\”
پس از شناسایی، معنا/هدف برند باید عملیاتی شود تا در هر نقطه تماس محصول، از استراتژی گرفته تا تبلیغات و
خدمات، بیان شود.
برند به عنوان بخشی از هویت
همه ما به سمت برندهایی جذب میشویم که هویت مشابهی با ما دارند – مارکهایی که میتوانند نشان دهند
مصرفکنندگان خود را «بهدست میآورند».
مثال: ردبول خود را با ورزشهای شدید (مانند موجسواری) هماهنگ کرده است که منعکسکننده ویژگیهای
مخاطبانش است.
این همچنین به این معنی است که یک برند باید آماده باشد تا موقعیت خود را به عنوان هویت مخاطب خود تغییر
دهد و فرهنگ به طور کلی تکامل یابد. باز هم، این در مورد خلق مشترک با مخاطب است.
در مورد وفاداری به برند
وفاداری به برند به دست می آید و نقطه عطف بسیار مهمی است.
وفاداری افراد نسبت به یک برند تقریباً به همان شکل وفاداری آنها نسبت به سایر افراد شکل می گیرد.
\”تقویت وفاداری از ابراز نیت خوب برای رفاه مصرف کننده، صرف نظر از منافع مالی ناشی می شود.\”
برای این منظور، تحقیقات نشان می دهد که دو ویژگی شخصیتی برند – 1) صمیمیت، 2) شایستگی – بالاتر از
بقیه هستند و تقریباً 50٪ از قصد خرید، وفاداری و احتمال توصیه به یک شرکت را توضیح می دهند.
… استثناء این قاعده «کالاهای لوکس» است، که شایستگی برای آنها مهم است اما گرما بسیار کمتر است.
سورپرایزها روشی عالی برای ابراز گرما هستند و باید به گونه ای انجام شوند که با مصرف کننده مرتبط باشد و در
عین حال با شخصیت یک برند همسو باشد.
اعتماد، همسو با شایستگی، نقش مهمی در تصمیم گیری ایفا می کند. هنگامی که یک برند مورد اعتماد است،
نیاز به مشورت ذهنی کمتری برای مصرف کننده وجود دارد که انتخاب آنها را بسیار شهودی تر می کند (اگرچه این
فقط در مورد مارک هایی صادق است که برای مصرف کننده مهم هستند).
نقش تأثیرگذاران در برندسازی
اعتماد به رسانه های اصلی به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. در نتیجه، ارتباطات با «اینفلوئنسرها» که
نقش مهمتری در شکلدهی احساسات مصرفکننده دارند، پراکنده شده است.
اینفلوئنسرها می توانند از تبلیغات آشکار برندها حمایت کنند و انجام می دهند. اما ادغام یک نام تجاری در محتوای
اینفلوئنسر به طور فزاینده ای رایج است و روشی بسیار ظریف تر برای افزایش اعتبار یک اینفلوئنسر نزد مخاطبان
خود است.
ترویج محتوای تولید شده توسط مصرف کننده نیز به تقویت ارتباط بین برند و مخاطبان آن کمک می کند. اگرچه
برندها باید آماده باشند تا سازگاری کامل (از پیام و هویت بصری) را برای به حداکثر رساندن این رویکرد قربانی
کنند.
برندها به عنوان اجتماعی…..
ادامه دارد…